یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
ما در برابر آنها: تحلیلی بر روانشناسی سیاسی گروه تروریستی داعش

در طول چند سال گذشته پدیده داعش محور رویدادهای جهانی از جمله منطقه استراتژیک خاورمیانه بوده است. بررسی سیتمیک آن بر مبنای یک متدلوژی علمی برای مهار و کنترل این گروه تروریستی از ملزومات و ضروریات محافل سیاسی و آکادمیک بینالمللی میباشد. تاکنون محققان علوم سیاسی و جامعه شناسان بسیاری زمینه های اجتماعی و سیاسی گروه تروریستی داعش را مورد مطالعه قرار دادهاند. اما عوامل روانی و انگیزه های روانشناختی در پیدایش و شکلگیری این گروه تروریستی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نگارنده در این نوشتار تلاش مینماید از منظر رویکرد روانشناسی سیاسی به تحلیل پدیده داعش بپردازد. به این معنا که نوعی فضای شناختی فراهم آورد که بتواند تشابهات و تفاوتهای الگوهای رفتاری این گروه تروریستی را برای فهم زمینه های محیطی تصمیم گیری و کنش سیاسی را ایجاد نماید.
زمانی که سعی در درک رفتار تروریستها با استفاده از الگوهای روانشناختی داریم، معمولا از دونوع رهیافت روانشناختی در این مورد می توان بهره برد: نخست رهیافت خلقگرا و دوم رهیافت موقعیتگرا. این مقاله در پی پاسخگویی به دو سوال است اول اینکه که کدامیک از رهیافتهای خلق گرا و موقعیت کرا میتواند ادله و توجیهات علمی مناسبی در جهت درک و شناخت الگوهای رفتاری پدیده داعش فراهم آورد؟ و بررسی پدیده داعش از منظر روانشناسی سیاسی چه نتایج و یافته های را به همراه دارد؟ در نهایت راهکارهای کاربردی در جهت مهار و کنترل این گروه تروریستی را پیشنهاد دهد.
تبیین رویکردهای خلقگرا و موقعیتگرا
نظریه پردازان خلقگرا به اهمیت افراد به دلیل تاثیرگذاری معنادار ویژگیهای روانشناختی آنها بر رویدادها و پیامدهای واقعی توجه دارند (Lasswell,1930.frank,2004. Patel,2004). در چارچوب نظریات موسوم به موقعیتگرا در روانشناسی سیاسی به مساله چگونگی شرطی شدن شخصیت سیاسی فرد از طریق انگیزهها، واکنشها، محرکها و حمایتهای صورت گرفته از جانب نهادهای اجتماعی میپردازد (Skinner,1948. Milgram,1974. Zimbardo,2007). تمایز بین عوامل خلقگرا و موقعیتگرا به عنوان عوامل موثر بر رفتار همواره موضوع مورد بحث در روانشناسی اجتماعی بوده است و هم اینک نیز پژوهشگران برجسته این رشته از این تمایز بهره می گیرند. بسیاری از روانشناسان اجتماعی جنبه موقعیت گرایی این بحث را مورد انتقاد قرار داده اند، از طرف دیگر بسیاری از افراد به طور غریزی خلق گرا به حساب می آیند. این که فکر میکنیم که هستیم _ در مورد جهان و نوع شخصیت خود به چه چیزی باور داریم_ تا حد زیادی بر رفتارمان تاثیر میگذارد. در نظامهای سیاسی و حقوقی ما مسئول اعمال خود شناخته می شویم.(Roos,1991:320). تحقیقات بی شمار صورت گرفته در روانشناسی اجتماعی نشان دهنده آن است که در مقایسه ویژیگی های خود ما، ویژیگی های موقعیتی که با آن مواجه می شویم _ وضعیتی که در آن قرار میگیریم_ بیش از آنچه تصور کنیم از اهمیت برخوردار است. به نظر می رسد رفتارهای سیاسی ما _ نحوه رای دادن، چگونگی مشارکت سیاسی، نحوه مدارا و نظایر ان _ تحت تاثیر کیستی ما نیز قرار دارد.
تحلیل رفتار اجتماعی در علوم سیاسی
نکته جالب توجه این است که تمایز بین فرد و محیط، ظاهرا در همه رشته های که در صدد تحلیل رفتار اجتماعی هستند، به چشم می خورد. در علوم سیاسی به خصوص در رشته روابط بینالملل میان "سطوح تحلیل" یا "عوامل" و "ساختارها" تمایز قائل میشوند. نظریه های روابط بینالملل بیانگر تمایز میان خلقگرایان (به خصوص افرادی که به پژوهش در مورد جنبه های روانشناختی تصمیم گیری سیاست خارجی می پردازنند) از موقعیتگرایان (از جمله نو واقگرایانی مانند کنت والتز و نئولیبرالهای مانند رابرت کوهین ) میباشد.نظریه های موقعیتگرا در تحلیل سیات خارجی مورد استفاده قرار می گیرد.اما اکثر آنها به جای روانشناسی اجتماعی از نظریه سازمانی الهام گرفته اند. در اقتصاد تمایزی عام بین اقتصاد خرد و کلان وجود دارد ( اقتصاد خرد به بررسی فعالیت های اقتصادی تجار و شرکت ها و اقتصاد کلان به بررسی عملکردهای کلان اقتصاد می پردازد) به همین نحو در حوزه های جامعه شناسی، تاریخ و سایر رشته ها مناظرات مشابهی بین کسانی که افراد باعث ایجاد رویدادها می شوند و کسانی که نیروهای موقعیت را مهم تر قلمداد میکنند، وجود دارد.
نکته جالب توجه دیگر آن است که روانشناسی سیاسی متاثر از حوزه اصلی روانشناسی تحت تاثیر نظریه خلقگرایی میباشد. رز مک درموت معتقد است بخش عمده روانشناسی سیاسی در سطح تحلیل فردی عمل کرده است.(McDermont,2004:3) یا از ان لحاظ خلقگرایی محسوب میشود که به خود بازیگران اهمیت میدهد و میتوانیم با توجه به تفاوتهای معنادار باورها و شخصیتها پی به رفتار آنها ببریم. با این حال بخش عمدهای از تحقیقات روانشناسی اجتماعی در مورد موقعیتگرایی صورت گرفته است تا در مورد خلقگرایی.
روانشناسی تروریسم
مطالعه روانشناسی تروریسم در ابتدای راه خود قرار دارد چناچه رکس هادسون به این نکته اشاره میکند: بر خلاف محققان علوم سیاسی و جامعه شناسان که به مطالعه زمینه های سیاسی و اجتماعی گروههای تروریستی علاقه مند میباشند، روانشناسان نسبتا معدودی که در مورد تروریسم تحقیق میکنند، علاقه مند به مطالعه در سطح خرد گروههای تروریستی یا افراد تروریستی میباشند. رهیافت روانشناختی به مطالعه خود تروریست، استخدام و جذب آنها در گروههای تروریستی ، شخصیت، باورها، نگرشها، انگیزها و حرفه آنها به عنوان تروریست می پردازد.(Hudson,1999: 17) این موضوع نیز به طور جدی بر تمایز بین نظریه های موقعیتگرا و خلقگرا تاکید دارد . محققان، سالها بیهوده به دنبال اصطلاح " شخصیت تروریسم" جان هورگان می گشتند.(Horgan,2003) هرچند پس از سالها اعتماد به نظریههایی که تاکید آنها بر "خصلت غیر عادی" یا " ناهنجاری روانشناختی" افراد تروریست بود، اکنون تروریست را همانطور در نظر میگیرند که فرد موقعیتگرایی نظیر استنلی میلگرام نسل کشی را مشاهده می کرد. یعنی آن را محصول اصلی شرایط محیطی فرد فرض میکنند تا ویژیگیهای شخصیتی فرد تروریست. امروزه تحلیل گران تصور می کنند که افراد تروریست شخصیت واحدی ندارند. به علاوه، اتفاق نظر زیادی در این باره وجود دارد که با وجود آن که افراطگرایان سیاسی به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی قرار دارند که رفتار آنها را توجیه میکند، اما در مجموع از جنبه های مختلف افراد عادی محسوب میشوند. به هر حال تروریسم پدیده ای چنان پیچیده است که نمیتوان صرفا ان را براساس عوامل موقعیتگرا یا خلقگرا درک کرد اما میتوان به کشف برجستگی یکی از عوامل اهتمام ورزید. بنابراین در این نوشتار تلاش می شود با استفاده از مطالعه موردی گروه تروریستی داعش نقش نظریه های روانشناختی در تبیین و ارزیابی ماهیت و عملکرد این گروه بررسی گردد.
تبیین گروه تروریستی داعش بر مبنای الگوی رواشناسی خلقگرا
با استفاده از رهیافت رواشناسی خلقگرا معمولا میتوان از دو نظریه ناامیدی_پرخاشگری و خودشیفتگی_پرخاشگری را می توان برای ارزیابی گروه تروریستی داعش بهره برد.
الف. نظریه نامیدی_پرخاشگری
یکی از نظریه های خلقگرا که مدتها در توضیح تروریسم رایج بوده است، نظریه ناامیدی_پرخاشگری است. این نظریه را نخستین بار جان دالرد و همکاران وی درکتاب خود بنام " ناکامی و پرخاشگری" در اواخر دهه 1930 مطرح کردند. این نظریه، رویکردی ساده و روشن دارد و درآن استدلال میشود زمانی که فرد از رسیدن به اهداف خود ناکام مانده ، پرخاشگر میشود. به علاوه دالرد استدلال میکند که ناکامی همواره منجر به ایجاد پرخاشگری میشود و پرخاشگری همیشه در نتیجه ناکامی به وجود میآید.در رابطه با تروریسم، عملیات تروریستی نوعی "جابه جایی" محسوب میشود.(Dollard,1970: 359-69) به ویژه زمانی که ساختار سیاسی اجازه نمی دهد فعالیت سیاسی عادی از طریق دیگری صورت گیرد. بر مبنا این نظریه میتوان چنین تحلیل نمود که در کشورهای عراق و سوریه (به دلیل تمرکز و تکثر داعش در عراق و سوریه، در این نوشتار از این دو کشور بیشتر نام برده شده است) به عنوان خاستگاه اصلی گروه تروریستی داعش، فقدان ساختارهای مناسب برای مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گروههای مختلف قومیتی و مذهبی منجر به شکلگیری گروه داعش شده است. به این معنا که افرادی که به هر دلیلی در زندگی شخصی خود ناکامیهای را تجربه کرده اند ( با توجه به اینکه عراق و سوریه کشورهای فقیری و توسعه نیافته میباشند شعاع این ناکامیهای میتواند بسیار گسترده باشد) دچار درمانده گی و سرخوردگی شده اند و با این تصور که علت اصلی این شکستها دولت هایشان بوده است و عدم ساختارهای مدرن سیاسی و اقتصادی برای سهیم شدن در قدرت جهت جبران ناکامیها منتهی به پیوستن این افراد به گروههای افراطی میگردد. از آنجایی که سازمان دولت در عراق و سوریه تا قبل از شکلگیری داعش (همچنین هم اکنون در سوریه) در تسلط گروههای شیعه بوده است و دولت اهتمام کافی برای مشارکت دادن دمکراتیک گروههای قومی و مذهبی دیگر نداشته است بنابراین زمینه ایدئولوژیک و سیاسی برای شکلگیری داعش به صورت ناخودآگاه فراهم شده است. افرادی که به گروه داعش پیوستهاند اگر شرایطی برای جبران ناکامیهایشان در قالب سهیم شدن در قدرت فراهم بود تا از طریق آن بارقههای امید برای تغییر شرایط زندگیشان در وجود خود احساس میکردند، به اختمال یقین تمایل گرویدن به گروه داعش و یا هر گروه افراطی دیگری درآنها کاهش می یافت. این افراد چون چیزی برای از دست دادند در خود نمیبییند و برای انتقام از تمام کسانی که به گمان خودشان در ناکامیهای آنها دخیل بوده اند به گرو ههای افراطی مانند داعش میپیوندند تا با تغییر نظام سیاسی شرایط زندگی شان را بهتر کنند.
ب.نظریه خودشیفتگی_پرخاشگری
احتمالا کمی خودشیفتگی در همه ما وجود دارد زیرا خودشیفتگی در حفظ عزت نفس نقش دارد هرچند، برخی محققان به ویژه ریچارد پرلستین به این نکته اشاره کردهاند که خود شیفتگی در حالت افراطی خود، تبیین قابل قبولی برای فعالیت تروریستی محسوب میشود (Pearlestein,1991). فرد خودشیفته از اهمیت و اعتبار خود در جهان کاملا مطمئن است. متاسفانه دیگران اغلب خود انگاره بالای چنین افرادی را درک نمیکنند. طبق این نظریه این مساله میتواند باعث ایجاد خشم ناشی از خود شیفتگی و پرخاشگری گردد. تابع این نظریه افراد عضو گروه تروریستی داعش از جمله رهبران آن تا قبل از گرویدن به داعش، دچار نوعی توهم خود بزرگ بینی شده بودهاند به این معنا که احساس میکردند شایسته موقعیت و منزلت اجتماعی فراتر از آنچه اکنون هستند، میباشند. بر این اساس در پی کسب منزلت واقعی خود برآمده و از طریق تشکیل یا پیوستن به گروههای افراطی با اعمال خشونت علیه کسانی که به ظن خود عامل عقب ماندهگی شان شدهاند، سعی در تغییر شرایط به نفع خودشان میکنند. از سوی دیگر این افراد اعتقادات و جهانبینی خود نسبت به جهان پیرامون را عین حقیقت میدانند. در این راستا گروه داعش براشت ذهنی خود از دین اسلام را یگانه تفسیر حقیقی از اسلام معرفی میکند و هرگونه جهانبینی دیگری را عین کفر محض قلمداد میکند. بنابراین آنها به نوعی خودشیفتگی در تفسیر شان از جهان و انسان نیز مبتلا هستند که خود منجر به اعمال خشونت علیه دیگران میگردد.
تبیین گروه تروریستی داعش بر مبنای الگوی روانشناختی موقعیتگرا
پس از اقدامات بیرحمانه و منزجرکننده گروه داعش در عراق و سوریه، باور به این امر کاملا طبیعی است که مرتکبان چنین اقداناتی باید تا حدی دیوانه یا مجنون باشند، ترغیب میشویم چنین نتیجه گیری کنیم که رفتار بسیار ناهنجار باید توسط افراد کاملا ناهنجار صورت گیرد. اما تصویر افرادی چون ابوبکر بغدادی که در تلوزیون مشاهده میکنیم که بسیار عادی به نظر میرسد و هیچ نشانی از ناهنجاری روانی در آن محسوس نیست. اینجاست که نظریه پردازان موقعیتگرا فرضیات خلقگرایان را به چالش میکشند. عوامل موقعیت گرا میتوانند ما را مجبور کنند بر خلاف ارزشهای اظهار کرده خود رفتار کنیم همانطور که رهبران داعش در رسانه ها میگویند از کشتار مردم توسط داعش متاسف هستند، اما راهی جز این ندارند. موقعیتگرا یان چنیین تحلیل میکنند که بساری از تروریست ها احساس میکنند چارهای ندارند جز این که مرتکب اقدام تروریستی شوند به عبارت دیگر، آنها احساس میکنند در دام موقعیتی که در آن هستند، افتاده اند و مجبورند برای رسیدن به هدف خود دست به اقدامات سیاسی خشونت بار بزنند.(Taylor,1994: 90)
مدل ارزیابی روانشناختی گروه داعش
نظریات موقعیتگرا و خلقگرا هیچ کدام به تنهای نمیتواند الگوی مطلوبی برای ارزیابی روانشناختی گروه تروریستی داعش باشد. اما از آنجایی که بررسی عوامل خلقگرا به معنای آگاهی از انگیزه های فردی و خصوصیات خلقی کاری بس دشوار است و تحقیقات کافی در مورد برخی جنبه های فرایند جذب افراد به گروه داعش در اختیار نداریم و از سوی دیگر نگارنده معتقد است آنچه بیش از هر عاملی در شکلگیری گروه داعش در عراق و سوریه نقش داشته است ناشی از هندسه سیاسی حاکم در این کشورها میباشد. بنابراین تحلیل و کالبد شکافی روانشناختی گروه داعش بر اساس الگوی موقعیتگرا به واقعیت نزدیکتر میباشد.
در اینجا فهرستی از عوامل موقعیتگرا ارائه میگردد که به عنوان دلایل اصلی شکلگیری گروه داعش ارزیابی میشود:
نبود دمکراسی، آزادیهای مدنی و حاکمیت قانون
دولت های ضعیف
نوسازی سریع
ایدئولوژیهای افراطی غیرمذهبی و مذهبی
سابقه تاریخی اعمال خشونت آمیز سیاسی،جنگهای داخلی، انقلاب، حکومتهای استبدادی و یا اشغال کشور
هژمونی و نابرابری قدرت
دولتهای فاسد یا نامشروع
بازیگران خارجی قدرتمند حامی دولتهای نامشروع
سرکوب توسط نیروهای اشغالگر خارجی یا نیروهای استعمارگر
تجربه تبعیض براساس مذهب یا قومیت
ناکامی یا عدم تمایل دولت به ادغام گروههای ناراضی یا طبقات اجتماعی در حال ظهور
تجربه بی عدالتی اجتماعی
حضور رهبران کاریزماتیک دارای ایدئولوژی
رویدادهای تحریک کننده
مسلما برخی از این عوامل تاثیر بیشتری از سایر عوامل دارند. که بسط و ارزیابی هریک از آنها نیازمند پژوهش مستقل دارد.
راهکار گذار از بحران تروریستی داعش
باتوجه به رویکرد روانشناختی موقعیتگرا برون رفت از شرایط کنونی در عراق و سوریه تابع یک ماتریس تئوریزه میگردد. این ماتریس شامل چهار عنصرمیباشد: الف. دگردیسی در نظام سیاسی ب. همکاری بینالمللی ج. توسعه اقتصادی د. توسعه فرهنگی.
عناصر چهارگانه این ماتریس باید به شکلی سیستمیک و فرایندی در جهت گذار از بحران تروریستی داعش عمل نمایند. با این توضیح که کشورهای عراق و سوریه در گام اول نیازمند تغییرات اساسی در شیوه اداره مملکت می باشند. نظام سیاسی حاکم در این کشورها باید روند دمکراتیزه نمودن نهادها و سازمانهای خود را تسریع بخشد و با بسط جامعه مدنی شرایط مشارکت و سهیم شدن در قدرت را برای اقشار مختلف اجتماعی فراهم آورد. این امر خود منجر به رضایت ذهنی گروههای متعدد در این کشورها میشود و به عنوان عاملی پیشگیرانه در تشکیل گروههای تروریستی عمل میکند. پیش فرض تحول در نظام سیاسی همکاری بینالمللی به خصوص مشارکت خیر خواهانه قدرت های بزرگ است. به طور مثال در سوریه بایستی زمینه سازی برای یک انتخابات آزاد با نظارت سازمان ملل و مساعدت قدرت های بزرگ از جمله آمریکا و روسیه فراهم شود. البته دولت های روسیه و آمریکا در خصوص ماندن و یا نماندن بشار اسد باید قبلا توافق نمایند. گزینه مطلوب این است بشار اسد تا قبل از انتخابات آزاد بر مسند قدرت بماند و به عنوان یک دولت بی طرف متولی انخابات آزاد گردد و در نهایت اگر نتوانست اکثریت آرا را برای ماندن در قدرت بدست آورد به شیوهای دمکراتیک و قانونی از قدرت کنارگیری کند. قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه همچنین در جهت تغییر زیر ساخت های اقتصادی کشورهای عراق و سوریه باید مشارکت لازم را داشته باشند. بر هیچکس پوشیده نیست که فقر و توزیع ناعادلانه ثروت از عوامل زمینه ساز در شکلگیری گروههای تروریستی میباشد. در عراق باتوجه به منابع گسترده نفت و گاز به دلیل فقدان مکانیزمهای توزیع درآمد مردم با فقر فزایندهای روبرو هستند و این خود از دلایل پیوستن به گروههای تروریستی به عنوان روشی برای حق خواهی میباشد. بنابراین توسعه اقتصادی بر پایه صنعت از عوامل مهم برای گذار از بحران تروریستی داعش میباشد که جز با ایجاد دولت های دمکراتیک و مشارکت بینالمللی امکان پذیر نیست. آنچه بیش از هر عاملی در خصوص گروه داعش میتوان بیان کرد این است که، این گروه نوعی تمایز فرهنگی با دیگران در خود احساس میکند. این خود ناشی از فقر فرهنگی در بستر اجتماعی کشورهای خاورمیانه میباشد. مهترین الویت کشورهای متبوع داعش باید نهادینه کردن ارزشهای مشترک فرهنگی و همچنین تقویت روحیه تسامح و تساهل در بطن جامعه باشد. اجماع در مفاهیم کلیدی فرهنگی سیاسی و اقتصادی برای دستیابی به یک فهم مشترک رویکردی است که دولت های عراق و سوریه باید در قالب یک نظام آموزشی مدرن گسترش دهند. نویسنده معتقد است عناصر چهارگانه ماتریس مذکور (تحول در نظام سیاسی، همکاری بینالمللی، توسعه اقتصادی و توسعه فرهنگی) در یک فرایند عقلانی منجر به ثبات نسبی و امنیت پایدار در عراق و سوریه خواهد شد. که این خود نیازمند اراده دولت های عراق و سوریه از یک سو و از طرف دیگر همکار ی بینالمللی میباشد.
منابع
B.F.Skinner, Walden Two (Indianapolis, IN: Hackett Pubilsking, 2005).
Harold Lasswell, Psychopathology and Poolitics ( Chicago, IL: University of Chicago Press, 1930).
John Dollard, Leonard Doob, Neal Miller, O.H. Mowrer, and Robert Sears, Frustration and Aggression ( New Haven, CN: Institute of Human RELATION, 1939).
Johan Hargan, The Search for the Terrorist Personality, (Chichester, UK: Jon Wiley, 2003).
Justin Frank, Bush on the Couch: Inside the Mind of the President (New York: Harpercoollins, 2004).
Rex Hudson, The Sociology and Psychology of Terrorism: Who Decomes a Terrorism And Why? (Washington, D.C: The Division, 1999).
Richard Pearbstein, the Mind of the political Terrorist (Wilmington, DE: SR Book, 1999).
Rose Mcdrmoott, Political Psychology and International Relation (Ann rbor, MI: University of Michigan Press, 2004.
Sally Patel, “The Parils of Putting Nation Leaders on the Couch”, New York Times, June 29, 2004.
Stanley Milgram, Obedience to Authority: An Expurimental View (New York: Harper a Row, 1974).
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست