سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شیوه های مرئی ساختن مسایل کودکان در برزیل



      شیوه های  مرئی ساختن مسایل کودکان در برزیل
Lucia Rabello de Castro (Universidade Federal do Rio de Janeiro) Ethel V. Kosminsky (Universidade Estadual Paulista and Queens College/CUNY) برگردان عاطفه اولیایی

تحلیلی از مشارکت علوم اجتماعی دراین امر
چکیده[1]

  این مقاله مشارکت علوم اجتماعی را در قابل رؤیت ساختن  مسايل کودکان  در برزیل از سال ۱۹۶۰ تا کنون مورد بررسی قرار می دهد.  اولین نظام مرئی کردن،  کودکی را همچو بخشی ساختاری از عدم  تساوی اجتماعی، و «مشکلی اجتماعی» می داند  که انگیزه ی حمایت های  دانشمندان علوم اجتماعی ازسیاست های اجتماعی است. مطالعه ی کار کودکان و مهمتر از همه، مسايل آموزشی، پژوهش های بسیاری را دامن زده است.

دومین نظام مرئی کردن کودک را به مثابه  بازیگری در صحنه ی اجتماع  با برخورداری از  حقوق اجتماعی بررسی می کند.

پیامد بین المللی شدن حقوق کودکان، گذراندن قانون در برزیل و نیز انگیزه ی مطالعاتی در باره ی کودکان  شد.  علیرغم آنکه  پژوهش های اجتماعی مسايلی بسیار را مطرح ساختند،  به منظور همپایه کردن این پژوهش ها  با تحقیقات در سایر زمینه ها،‌ بودجه ی بیشتر و مشارکتی فعال در زندکی اجتماعی کودکان لازم است است.  

 

مقدمه

جمعیت  ۱۴۰ میلیونی کودکان ( ۱ ـ ۱۴ ساله)  در آمریکای جنوبی، دلیلی بر اهمیت آنان و نیاز به اختصاص متناسب منابع  اجتماعی برایشان است.  از ۱۷۰ میلیون جمعیت  برزیل، تفریبا ۴۸۶۰۰ میلیون و یا به عبارت دیگر ٪۳۰ جمعیت  را کودکان ( تا ۱۴ ساله)  تشکیل می دهند[2]  .   واقعیت اجتماعی زندگی کودکان رو به وخامت است و شاهد آن  نرخ بالای مرگ کودکان ( به طور متوسط  ۷، ۲۸ از هر هزار نوزاد)، سوء تغذیه، روسپیگری، و فرار از مدرسه و خانه (  ۶،۱ میلیون از ۲۷ میلیون کودکان بین ۷ تا ۱۴ ساله)[3] است.  در حالی که موارد اقتصاد کلان همچون  نرخ تورم، کاهش تولید ناخالص ملی و غیره  همچو مسايل ملی  درجه اول  ثبت می شوند،  به مسایل کودکان توجه لازم  نمی شود و مشکلات آن ها  را  پس غرور ملی و  مشکلات خانوادگی  پنهان می کنند.

وینترزبرگر ( ۱۹۹۶) در تحلیل خود از کودکی مدرن با استفاده  از داده هایی عمدتا برگرفته از اروپای غربی، نتیجه گیری کرده است که در مقایسه با گروه های اجتماعی دیگر،‌  سهم کودکان از برخورداری از رشد اقتصادی جامعه کمتر بوده است.  در جوامع مدرن کودک، به مثابه  مورد ی که نیارمند حمایت و تأمین نیاز است  برآورده شده و از آن جا که شرایط مادی  و توازن قدرت به ضرر کودکان است، هنوز به مرتبه ی ای که میثاق حقوق کودک سازمان ملل به وی اعطا کرده، نرسیده است. اگر شرایط کودکان در اروپای غربی چنین باشد، درکشور های آمریکای جنوبی که  مکانیسم بازتوزیع ( اگروجود داشته باشد) تأثیری بسیار کم در براندازی بی سوادی و فقر داشته است، اوضاع به مراتب بد تر است.   در چنین شرایطی، هدف ما بررسی سهم علوم اجتماعی در برزیل، در  مطرح ومرئی ساختن کودک  به عنوان عامل کنش و نیز طبیعت شراکتشان به جامعه است. چگونه مسايل کودکان توانسته است توجه و سرمایه گذاری دانشمندان علوم اجتماعی را به سوی معکوس کردن « بی توجهی ساختاری جامعه در قبال کودکان» متمایل کند[4]؟  و نیزبه چگونگی دسته بندی مسايل کودکان،  در نظر گرفتن کودکان همچون موارد تحقیق و در نتیجه شکل دادن به مباحثات علوم اجتماعی در برزیل و  نحوه ی توجه آکادمیا به کودکان خواهیم پرداخت. در این راه،  به تأثیر مسایل کودکان بر تولید علمی علوم اجتماعی و سیاست های اجتماعی در باره ی کودکان تمرکز خواهیم داد.  این تحلیل ما را قادر به  طرح  مسايل کودکان،  ارزش های متبلور و عقاید جامعه ی برزیل در باره ی آن ها،   و نحوه ی شراکت علوم اجتماعی در شکل گیری این ذهنیت خواهد نمود.

تصویر کلی منتج از این پژوهش حاکی از شراکت بسیار ضعیف  جامعه شناسی در «معکوس کردن بی توجهی ساختاری جامعه در قبال کودکان » است.  برخی دلایل ممکن این امر را با روشن کردن  نحوه ی شکل گیری تاریخی و نهادی علوم اجتماعی در برزیل،  نظریه پردازی های  اصلی آن و میزان توجه آن به  موقعیت کودکان  در طی زمان ، توضیح خواهیم داد.

قابل ذکر است که مسايل کودکان در برزیل، مرتبط  با  موقعیت جغرافیایی  این کشور در سیستم جهانی است. برزیل  در حاشیه ی دنیای غرب واقع شده است و بدین لحاظ پژوهشگران این کشور مدیون تولیدات اروپایی و آمریکای شمالی اند و بدین لحاظ  با امری دشوار روبرو هستند:  مشخص کردن ویژگی های طرح «مسأله ی کودکان»  در برزیل و تشابهات و تفاوت های آن  با برخورد به مسایل کودکان درصحنه ی بین المللی.  مانند هر مورد دیگر، احتمال بیش یا کمتر از اندازه  مشابه دانستن آن ها جود دارد. اولین اشتباه  ناشی از عدم فاصله گیری لازم و دومین واکنشی پس زننده  است به دنیای خارج و توهم استقلال کامل از نفوذ آن است.

از آن جا که مفهوم کودکی، در پیچاپیچ روند رشد و توسعه ی بین المللی شکل گرفته است، در عین برخورداری از تنش های خاص خود،‌  تشابهانی نیز دارد،  طرح مفهومی جهانی از کودک و  حقوق وی  در  میثاق  بین المللی حقوق کودکان نیز تآکیدی بر این امر است.   کشور های حاشیه ای، علیرغم عدم برخورداری از شاخص های  تجدد در زمینه های رشد اجتماعی و عملکرد فرهنگی شان،  به وسوسه ی وام گیری ازگفتمان  تجدد ، و امروزه،  جهانی شدن، افتاده اند.

  

از عدم رؤیت تا مريی شدن: کودکی به مثابه « معضلی اجتماعی» بین سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰

 

در اویل قرن بیستم  اندیشمندان علوم اجتماعی برزیل دکتر ها و وکلای تحصیل کرده ی خارج بودند. پیشوای علوم اجتماعی در برزیل، نینا رودزیگز  انسان شناس است.  رودریگرز مروج «مکتبی»  بود با نظریه یِ محوریِ  مستعد بودنِ  بیولوژیکیِ تبهکاران به جرم از سنین پائین[5].  وی که تحت نفود  مثبت گرایی و طب بهداشتی  کودکانِ اسپنسر بود، مانند دکتر مونکورو فیلو( ۱۹۱۷ ، ۱۹۲۶)  دیدگاهی طبی بر جامعه داشت و با  آن  به مثابه موجودی زنده که باید مورد مراقبت و درمان قرار گیرد برخورد می کرد.  افکارمونکورو فیلو در باره ی تربیت کودک بسیار رایج و مرجع هنجاری بورژوازی تازه پای اوایل فرن بیستم در برزیل بود. مرجع مهم دیگر مانويل بومفیم، دکتر و استادی که در سال های  ۱۹۲۶، ۱۰۳۲، و ۱۹۹۳ ،  در باره ی  اهمیت آموزش کودکان در توسعه ی برزیل به منظور همپایی با  آمریکا می نگاشت.  دانشکده ی علوم اجتماعی در اواخر دهه ی ۱۹۵۰ تأسیس شد و در دهه ی ۱۹۸۰،  به تدریج جامعه شناسی، انسان شناسی و علوم سیاسی بنا نهاده  شدند.  یکی از اولین دپارتمان های علوم اجتماعی در دانشکده ی فلسفه ی دانشگاه سائو پائولو (USP)  برقرار شد  و نقشی  تعیین کننده  در گسترش این رشته در برزیل ایفا کرد.  در این زمینه به فلورستن فرناندز(عالم علوم اجتماعی)‌ و کايو پرادو جونیور ( وکیل) ، که هر دو در این دانشگاه به تدریس پرداختند،  بسیار ارجاع داده می شود.

آهنگ رشد سیاسی و اقتصادی کشور، دانشمندان علوم اجتماعی را به طرف موضوعاتی  که به طور آشکارا با نوسانات دمکراسی  برزیل مربوط بود کشاند. از زمان اعلام جمهوری در ۱۸۸۹،  برزیل دستخوش چندین کودتا و حکومت استبدادی ( ۱۸۹۱ ـ ۴؛ ۱۹۳۷ ـ ۴۵؛ و ۱۹۶۴ ـ ۸۳)  بوده است.  بدین لحاظ،  نقش دولت،  نهاد ها و مسائل ناشی از  برقراری  اقتصادی مدرن مرکز توجه دانشمندان علوم اجتماعی شد.   دهه ی ۱۹۶۰ به تحقیقات تحلیلی عوامل توسعه نیافتگی اقتصاد کشور های حاشیه ای همچون برزیل  معروف بودو به عنوان مثال می توان از مطالعات  سلسو فورتادو[6] ( ۱۹۵۶، ۵۸، ۵۹، ۶۱، ۶۱ و ۶۶) نام برد. موارد دیگر تحقیق عبارت بودند از: تنش اجتماعی ـ اقتصادی ناشی از صنعتی شدن،  شهر نشینی و تغییرات  کشوری عمدتا روستایی با نظامی اولیگارکی با تاریخ  چهار صد سال کار  بردگی بودند ( فرناندز: ۱۹۵۸، ۱۹۵۹ ۱۹۶۰، ۱۹۶۸، ۱۹۷۳؛ و پرادو ی پسر: ۱۹۵۴،‌۲۱۹۶۶، ۱۹۷۵ و ۱۹۸۷).

بنا بر این در برزیل،  علوم اجتماعی  بر پایه ی  تحقیقات در موضوعات اقتصاد کلان  (متأثر از  بن بست ها و تضاد های  ناشی از خواست مدرن شدن، آن هم  در چهارچوب تاریخی مستعمرگی، کار بردگی،شکر و بعد قهوه و صدور کالا های مصرفی)  رشد کرد. دانشمندان علوم اجتماعی هنوز هم  با معضل عدم عدالت اجتماعی  دست و پنجه نرم می کنند؛  در این میان، مسايل کودکان  فقط به صورت جسته گریخته در مباحثات اجتماعی که بیشتر حول  سنت  نظری تحلیل مارکسیستی  می چرخید، مطرح می شد.

به علت  افرایش دايمی جمعیت کودکان ولگرد و ارتکاب تصاعدی جرایم،  دادگاه سائوپولو از مرکز تحلیل و برنامه ریزی برزیل ( CEBRAP, 1972) درخواست  حمایت از سیاست های اجتماعی را برای این جوانان  کرد. نتیجه ی آن، «کودک، بلوغ و شهر» پژوهشی مرجعی شد برای مطالعات کودکان به حاشیه رانده شده.   مهمتر آن که این مطالعه موضوعاتی همچون رابطه ی  بین  ساختار خانواده هایی که کار می کنند، کودکان تبه کار، فقر و جرم را مورد توجه قرار داد. عاطل و باطلی و رها شدگی کودکان در شهر های بزرگ، معضل  اجتماعی شناخته شدند و در نتیجه محتاج  سیاست های اجتماعی.  مهمترین سیاست اجتماعی عبارت شد از  نهادینه کردن  مفهوم «‌کودکان کج رو».  این سیاست  رابطه ی بین  کودکان  فقیر و جامعه  را به طور روز افزونی قضایی  کرد: دو« مجموعه ی قانونی در بار ه ی کودکان صغیر» در سال های ۱۹۲۷ و ۱۹۷۹ عرضه شد. به این شکل کودکان  فقیر،  مجرمانی بالقوه و خطرناک و مترصد ارتکاب جرم معرفی شدند و بنا براین لایق تنبیه قانونی گردیدند. آمار های منتشره از جانب اداره ی فدرال یاری و حفاظت کودکان ضعیر (FUNABEM) در ۱۹۸۴ به  خطیر بودن اوضاع هشدار می داد.   برآورد شده بود که  حدود  ۳۰ میلیون  کودک صغیر ( کمتر از ۱۹ سال)، یعنی نیمی از کودکان صغیر  برزیل  رها شده محسوب می شوند.

مطالعات بیشماری در میدان های  علوم انسانی و علوم اجتماعی[7]  به معضل پیچیده ی ناشی از تبه کاری کودکان و درمان نهادینه کردن ها ( که اغلب به معنای زندانی کردنشان در سازمان های دولتی، بنیان رفاه کودکان صغیر، و سازمان های FEBEM بود) و غیبت سیاست های دولتی مؤثر در مبارزه ی جدی با مشگل کودکان  اشاره داشت.

در حالی که  مرئی بودن کودکان در علوم اجتماعی از دید توجه  به « کودک فقیر و رها شده» صورت می گرفت،  الگوی تحقیق در علوم انسانی بخصوص روان شناسی، « کودک رشد یابنده» بود ( کاسترو ۱۹۹۲) که هنوز عاملی کاملا توانا برآورد نمی شد و در نتیجه محتاج به آموزش و پروش و فراگیری اجتماعی شدن بود.

در این دوره،     در جامعه ی برزیل و نیز سایر کشور ها،  کودک و کودکی عمدتا به مثابه «مسأله ی اجتماعی» و یا « بالغین آینده» تصویر می شد ( کورسارو  ۱۹۹۷).  با این حال، پژوهشگرانی که به مسايل فمینیسم و اقلیت ها توجه داشتند،  غیر مستقیم به  راه مطالعه مشگلات  کودکان همچون به «حاشیه رانده شدگان»  افتادند ( النن ۲۰۰۱).  در برزیل،  رابطه ی بین مطالعات جنسیت / فمینیسم و  مطالعات در باره ی کودکی روشن نبوده است؛ با این حال مطالعات در باره ی کودکان تا حدودی همانند  مطالعات در باره ی مهاجرت بوده است.  در برزیل، مهاجرین نیروی کار عمده ی اولین  کارخانجات  بزریل را تشکیل می دادند. در نیمه ی اول قرن بیستم،  مردان، زنان و کودکانشان در کاخانه های کوچک و بزرگ صنعتی کار کرده و به تولید خوراک، آشامیدنی، کفش، کاشی و پارجه پرداختند ( مورا ۱۹۸۲). نیروی کار کودکان چه در  نهاد های تجاری و چه در خیابان ها از اهمیتی بسیار برخوردار بود.  بنا براین، کودکان از ورای مطالعات مهاجرین در کارخانجات و غیره، مرئی  شدند.

به آهستگی، موضوع کار کودک به عنوان موضوع پژوهش جا افتاد.  دو مقاله ی مهم در ماچائو بتو در ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ چاپ شدند. این مقالات از دید مارکسیستی  رابطه ی بین کار  نامريی دختران و پسران را در خانواده ها  و خیابان ها  و اقتصاد سرمایه داردی بررسی می کرد.  ابن مقالات نه تنها به دلیل ارايه ی مفاهیمی کلیدی در باره ی کار کودکان در خانه، بلکه به علت نوآوری در شیوه ی  پژوهش  مراجعی برجسته شدند:  در این تحقیقات از سؤال های باز استفاده شد  ( سؤال هایی که به پاسخ مثبت ویا  منفی نیاز ندارند‌ و به مشاهدات  کودکانِ مورد مطالعه ارج گذاشته شد.  این مقالات ازمراجع اولیه به حساب آمده  ودیگر محققین را مورد تأثیر قرار داده اند[8].

انتشار مطالعات پیر بوردیو، تحت عنوان « بازتولید»  که در ۱۹۷۵ در برزیل  بر آموزگاران و استادان برزیلی [9]که خود در دهه ی ۱۹۸۰  در باره ی موضوعاتی همچو عدم تساوی آموزشی  و سیاست های  اجتماعی آموزشی حساس بودند،  بسیار مؤثر افتاد.   تحلیل های ساختار گرایانه ی نظام آموزشی  الهام بسیاری از مطالعات قرار گرفت ( کتنی و ... ۲۹۹۱)  و با باز کردن  فصل مشترکی بین جامعه شناسی و آموزش پرورش، به موضوعاتی  از فرصت های آموزشی گرفته تا  تحرک اجتماعی و چهارچوب های  آموزشی کودکان پرداخت.  در این مطالعات کودکان به عنوان شاگرد و هدفِ آموزش برآورد می شدند. دو مجله ی علمی مهم[10] که در ۱۹۷۱ و ۱۹۷۸ منتشر شدند،  سهم به سزایی در باز کردن راه  مداقه و تفکر را در باره ی آموزش و جامعه ایفا کردند. 

بین سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰  میدان مطالعات وسیعی  در باره ی  کودکی باز شد، لیکن موضوعات به طور نظام مند دنبال و مورد پژوهش قرار نمی گرفتند. کودکی هنوز به طور اتفاقی و بسیار کم در کارهای قابل تعمق بسیاریاز  محققین یافت می شد و هنوز موضوعی نسبتا بی ثبات در روند پژوهش های علمی بود. لیکن آنچه  اهمیتی کسب کرد، برخورد به این موضوع به عنوان «مسأله ای اجتماعی» و عاملی مهم در عدم تساوی اجتماعی در برزیل بود و وجود تبعیضی در ذهن و تخیل برزیلی ها در مورد کودک و کودکی را  تأکید کرد:  از یک طرف  کودکان فقیر و فراموش شده به عنوان «صغیر» هایی  تبه کار مطرح می شدند  که می بایست مورد تنبیه قانونی قرار می گرفتند، و از طرف دیگر  کودکان خانواده های ثروتمند  به عنوان شاگرد،   و عناصری که هنوز اجتماعی نشده اند تصویر می شدند. در هر دو مورد کودکان  به  نه به عنوان  عامل کنش ( سوژه)  بلکه موضوعی ( ابژه)  که  شاید قربانی شرایطشان بودند (و شاید هم نه)، ولی به هر حال ‌می بایست مورد حمایت و‌کنترل قرار گیرند، ارزیابی شدند.

ناچیزی سرمایه گذاری علوم اجتماعی در بررسی  کودکی و مسايل کودکان از اهمیت  این ها نکاست.  یکم: رابطه ی لازم بین فقر کودکان و رفتار تبه کارانه به طور جدی مورد سؤال قرار گرفت، البته نه به اندازه ای که عملکرد های اجتماعی و درک نظام قضایی را دگرگون سازد؛ دوم:   مفهوم « خانواده های سازمان نیافته[11]» بخصوص کودکان بدون پدر، به طور جدی  به موضوعات تحقیق تبدیل شدند.  بالاخره،  کار کودک  را که تا آن زمان به طور مثبت،  کار کودک و خانواده شان می خواندند، صریحا  نماینگر رابطه ی طبقاتی و استثماری  برآورده و نامیده شد.

چنان رژیم مرئی کردن  که کودکی را در چهارچوب علوم انسانی مفهموم  کرد،  علیرغم تمرکز بر کودکان فقیر و فراموش شده در برنامه های سیاسی و اجتماعی،  زمینه ی پیچیده و چند وجهی ، مسايل و سهم  و نقش کودکی را در برزیل نادیده می گرفت و  تنها  در دهه های  بعدی بود که کودکی از جنبه های گوناگون  مورد شناخت فرار گرفت و تفهیم شد . مهمتر آن که کودکان، نه به تنهایی عناصری که می بایست مورد کنترل و حمایت  قرار گیرند،  بلکه  به شیوه ای جدید دیده می شدند.

 

کودکی و جامعه در ابتدای قرن بیستم: 

کودک به عنوان عامل کنش فرهنگی و محمل[12] حقوق[13]

 

 در روند   استقرارمجدد دمکراسی در برزیل بعد از بیست سال طولانیِ دیکتاتوری نظامی و نیز اعلام قانون اساسی جدید ۱۹۸۸، طرح  آموزش و حمایت  حقوق کودکان،  تحت نام  « مقررات کودک و تازه بالغین»  (ECA) در ۱۹۹۰  تأمین مالی شد.

 مفهموم قضایی کودک به عنوان «محمل حقوق»ِ  برزیل را لااقل در سطح گفتمان،  در ردیف جوامع مدرن قرار داد.  پیش نهاد جدید این قانون،  استفاده از مفهمومی که از نظر قضایی معادلی  برای  کودک  باشد و نیز خودداری از استفاده از  لقب  صغیر  (اگر نه در عمل،‌ لااقل در مضمون قانون)‌  برای  کودکان فقیر( که طی قرن بیستم رها شده و احتمالا  تبه کارخوانده می شدند)  بود.

شایسته است از« جنبش ملی دختران و پسران خیایانی[14]»MNMMR که در سال ۱۹۸۵ شکل گرفت و  خط مشی بدیلی در حفاظت از کودکان خیابانی ارائه داد، نام برده شود. این جنبش، بخش های مختلف جامعه را همچون مبارزین درون  سازمان های حکومتی مانند FUNABEM،  یا در سازمان های بین المللی همچون  UNICEF ،و سازمان های غیر دولتی را با هم مرتبط می ساخت. جنبش ملی دختران پسران خیایانی، برای اولین بار در سال ۱۹۸۶ در برازیلیا ( پایخت برزیل)  «اولین  گرد همآیی  دختران و پسران خیابانی» را با حضور ۴۳۰ دختر و پسر خیابانی به نمایندگی از جانب بسیاری از جنبش های ملی کودکان و سایر شرکت کنندگان،  منعقد کرد.  این جلسه  MNMMR را مطرح کرد و به خوبی  شناساند واین امر باعث تقویت «جنبش دفاع از حقوق کودکان» FNDDC شد. FNDDC هم در ۱۹۸۵،توسط  عوامل پیشرو مدنی و حکومتی بنا نهاده شده بود.  چنین بسیج ملی در حمایت از حقوق کودکان  تأثیری تعیین کننده  در ایجاد اولین  دگرگونی هایی که قانون اساسی سال ۱۹۸۸ و بعد در سال ۱۹۹۰ [15] در  قانونی کردن « مقررات کودک و تازه بالغین[16]»  که در بالا ذکر شد، داشت.

این تغییرات، علیرغم  آن که در به دور انداختن عنوان تحقیر کننده ی «صغیر» برای این کودکان داشت، از ادامه و بازتولید  عملکرد های اجتماعی  و برخورد با کودکان  تأثیری  بسیار محدود داشته است.  طبق معمول،  همانند  سایر تغییرات در قانونگذاری در برزیل،  این مورد نیز موقعیتی آرمانی را در نظر دارد.  پیدایی ناگهانی فضای سیاسی  آزاد  (ناشی از جنبش حقوق مدنی)،   فاصله ای وسیع بین فرمول بندی قانون و عملکرد های سیاسی و اجتماعی که هنوز «واقعیت» زندکی کودکان و جوانان برزیل را تشکیل می دهد،  ایجاد کرد. در واقع،‌ ECA به  حمله ای همه جانبه علیه  تبعیض های اجتماعی علیه کودکان فقیر غالبا سیاه پوست و یا مولاتو که در پی لقمه نانی در شهر ولگردی  می کردند، مشروعیت بخشید. اما  ذهن مردم را نه با  اوامر و لوایح بلکه فقط با  اقدامات مؤثر در باره ی کیفیت و طول مدت آموزش و پرورش آن ها می توان دگرگون ساخت.  همان طور که بسیاری از مطالعات  نشان داده اند،‌ سرنوشت کودکان فقیر،  بخصوص در مناطق شهری تغییری نکرده است[17].  امروزه  بیش از پیش،  به منظور کسب در آمد، کودکان از سن پائین تری به معاملات مواد مخدر و دزدی کشیده می شوند[18] و این امر ترس و حشت بین جمعیت  شهری ایجاد کرده است.  با وجودی که ECA سن بلوغ در امور جزایی را ۱۸ سال اعلام کرده است، در سطح ملی مباحثاتی برای پائین آوردن آن در گرفت.  اهمیت این مباحثات نباید نا دیده گرفته  شود زیرا تأثیری بسیار بر موضوعات پژوهشی داشته  و از جانب دیگر به فعالیت های  انسانی و اجتماعی دانشمندان علوم اجتماعی جنبه ای مبارزاتی داده است، مانند امضای طومار، سخن رانی ها و غیره علیه پائین آوردن این سن.

علیرغم این مسايل، برنامه ی امیدوار کننده ی  ECA  تأثیرات درک جدید از کودک به عنوان فردی برخوردار از حقوق قانونی  و نیز  رابطه ی اش با بزرگسالان را دغدغه ی دانشمندان علوم اجتماعی کرده است و بارتاب آن  در پژوهش هایی مانند کودک همچو شهروند،  نهاد های بدیل سرپرستی کودکان،  مسؤلیت کودکان و نوجوانان در مقابل قانون،  شراکت جامعه ی مدنی در  نهاد های یاری دهنده به کودکان و نوجوانان،  فرزند خواندگی و  غیره  مشهود است.   مطالعات بسیاری در موارد فوق صورت گرفته که به در هم آمیختگی میدان های مطالعاتی همچو مدد های اجتماعی،  آموزش، روان شناسی، حقوق،  بهداشت عمومی، هنر و بالاخره علوم اجتماعی انجامیده  و نیز به نوعی سیالی حدود این میدان ها در مورد مفاهیم و روش تحقیق انجامیده است.  مثلا  شهروندی کودکان نظر وکلا، روان شناسان، انسان شناسان و مددکاران اجتماعی را جلب کرده  و عملا زمینه ی جدیدی از پژوهش  ایجاد کرده است[19].

در دهه های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰،  جهت پژوهش ها در مورد کودکان،  تحت تأثیر سازمان هایی بین المللی همچو UNICEF, UNESCO , ILO  و سازمان های غیر دولتی متفاوت بود.  بودجه ی این پژوهش ها نیز  به موضوع، ‌روند سازمانی پژوهش ( مثلا چگونه و چه زمانی نتایج پژوهش منتشر شوند)  بستگی داشت.  مثلا یونسکو به پژوهش های زیادی در مورد خشونت در مدارس، و کودکان و تلویزیون یاری داده است.[20]

چنین برآورد شده است که بیش از ۲۶۷۰۰۰  سازمان غیر دولتی در برزیل وجود دارد[21] و تعداد بیشماری از آن ها در زمینه ی مسايل کودکان و جوانان فعالند. بسیاری مانند «  کودکان را نجات دهید»  شاخه ای از شبکه های بین المللی است که بودجه شان یا به طور کامل و یا بخشا از خارج تأمین می شود.  موضوعات پژوهشی مورد حمایتشان، موارد «حاد» ی است که در برنامه های اجتماعی  و رسانه ها مورد توجه اند و بدین طریق  در این موارد دیگر  چندان سرمایه گذاری پژوهشی  صورت نمی گیرد.

بانک های بزرگ بین المللی مانند برادسکو و ایتائو و سرمایه داری های خصوصی[22]   بنیاد های خاص خود را برای یاری به کودکان، کمک به پژوهش ها در زمینه ی مسائل کودکان، و تأسیسات  آموزشی و تفریحی برای کودکان محروم بنا نهاده اند.   تخصیص  این همه بودجه  برای رفاه کودکان قاعدتا  باید  باعث رضایتمندی شود و نیز حاکی از توجه جامعه ی مدنی به نیاز های کودکان باشد، اما چنین نیست. پیشرفت های سازمان های غیر دولتی همراه با پس رفتن کمک های دولتی و نادیده گرفتن مسؤلیت های سابق دولت است. بازسازی دولت برزیل و جهت دهی به سرمایه گذاری ها طبق سیاست های نولیبرالی، تقبل مسؤلیت دولت و سازمان های دولتی را در برنامه های آموزشی و رفاهی کودکان به زیر سؤال برده است.  در حال حاضر

تعدد  نهاد ها و سازمان هایی که  بودجه های دولت و یا منابع خصوصی را  در جهات مختلف می پراکنند،  نظر غالب در علوم اجتماعی را  که در ابتدا،  بر وظیفه ی دولت در پاسخگویی مؤثر به مشگلات کودکان تأکید داشت،  منحرف ساخته است.  به علاوه،  در مقایسه با  نتایج حاصله از پژوهشهای دانشکده های علوم اجتماعی،  نتایج تحقیقات سازمان های غیر دولتی و سازمان های بین المللی،  ارائه ی  دانش را توسط رسانه ها  و ورود آن را به عرصه ی مباحثات همگانی  آسانتر می کند؛   زیرا که در مورد دوم، پاسخگویی به خواست های اجتماعی و «ارايه ی سریع دانش» عملی تر است.  به علاوه لازم است در این مورد  به  نوع رابطه ای که  دولت و طرف سوم  در جمع آوری بودجه برای پژوهش ها و نیز تبلیغات سیاسی  برقرار می کنند ،اشاره کنیم.

در این میان  نظریات و دیدگاه های جدیدی برای تحلیل مسايل کودکان مطرح شده  و مطالعات انسان شناسانه ی کودکان در این راه پیشرو بوده است[23].  در ابتدا،‌ موضوع  کودکان،  سیاهان و بومیان آمریکایی،  در چهارچوب مشارکتشان به فرهنگ عامه و ملهم از نظر  تفاوتهای فرهنگی، مورد بررسی قرار می گرفتند. حال آن که نظر به کودک همچون عامل کنش در صحنه ی اجتماع  و فرهنگ دنیا باعث  تکثر مطالعات  تجربی ای  شد که  مسايل کودکان را عمدتا با توجه به فرهنگ سیال معاصر بررسی می کند.  بسیاری از این پژوهش ها به تولید خرده فرهنگ های شهری  توسط کودکان[24] ، شیوه ی مصرف کودکان[25]،  زمینه ی جغرافیایی و شرایط کودکان[26] ، تولید عملکرد های روزمره توسط کودکان[27] توجه دارند .  جالب است که  اگر چه منشأ این پژوهش ها متنوع و عبارت بودند از  انسان شناسی، آموزش و جامعه شناسی،  لیکن از لحاظ نظری و شیوه و تکنیک پژوهشی به هم نزدیک می شوند؛  این روش ها  تفاوت های اخلاقی و سیاسی  را در رابطه ی  نامتقارن بین  کودک و  پژوهشگر بزرگسال، در نظر می گیرند.

پژوهش های انسان شناسانه ی کودکی به طور منظم تری  تفاوت های نژادی،‌ و تأثیراتشان را در چهارچوب آموزش پرورش، روابط  با همسالان و دوستان، و ساخت اخلاقی کودکان مورد توجه  قرار می دهد[28]. موضوع روابط نژدای و عدم تساوی اخیرا بررسی شده است[29] و چه به موقع!  زیرا دولت در صدد بار کردن مباحث عدالت نژادی در برزیل است . این مسأله هم اکنون در کنگره ی ملی مورد بحث است.  نهاد ملی عدالت نژادی ( تساوی نژادی) را که حکومت لولا بنا نهاد، لزوم گزارش هر مورد مرتبط با نژاد را مقرر کرد.  تغییراتی در برنامه ی درسی کودکان نیز داده شده است مثلا  با دیدی «عادلانه تر» در مورد نژاد های گوناگون  و بخصوص سیاهان که  حالا آفریقایی تبار خوانده می شوند، برخورد می شود . در حالی که مطالعات کلاسیک  اولین دانشمدان علوم اجتماعی  مانند فرناندز ۱۹۵۵ و نوگریا در ۱۹۸۵ بر نژاد نظر داشت، اکنون  این امر موضوعی سیاسی شده و بحثی را در سطحی ملی  دامن زده است.

علاوه بر انسان شناسان، مورخین نیز به طور روز افزونی  به موضوع کودکی طی تاریخ از زمان استعمار تا کنون،  توجه کرده اند[30]   طی دهه ی ۱۹۹۰ و اوایل این قرن،  این پژوهش ها  با تداومی بیشتر انجام می شوند.  در نتیجه دیدی که کودکان را محق حقوق مدنی  می داند جای خود را یافت و تعداد روز افزون  چنین پژوهش ها  مفهوم کودک همچون  عامل فعال اجتماعی را جا انداخت.

با این حال، مباحثات جامعه شناسانه  بسیار محدود بوده و به «جامعه شناسی کودکی» بسیار  کم رجعت داده می شود. دو مقاله از سه مقاله ی یافته شده در مجله ی Cadernos de Pesquisa  و دیگری در  Educacao e Sociedade که به مسايل آموزش می پردازد ، چاپ شده بودند. جالب آن که هر سه ترجمه بوده[31] و توسط جامعه شناسان  برزیلی  نوشته نشده بودند.  مقاله ای چاپ نشده[32]  در باره ی « پیدایش جامعه شناسی کودک در برزیل»  در مجمعANPED[33] ارائه شد. در نتیجه  به نظر می رسد که رشد  و شکل گیری  بسیار آرام جامعه شناسی کودک از  سازمان ها و مجله های جامعه شناسی شناخته شده استفاده می برند. همان طور که گفته شده،‌ رابطه ی علوم اجتماعی و آموزش و پرورش در برزیل جا افتاده بود اما پژوهش ها بیشتر متمایل به آموزش بودند  تا مرتبط ساختن جامعه شناسی کودک به زیر گروه های جامعه شناسی.

در سال ۲۰۰۷ تقریبا ۶۴ برنامه ی معتبر  فوق لیسانس ( کارشناسی ارشد) در برزیل وجود داشت: ۳۸ در جامعه شناسی، ۱۴ در انسان شناسی و ۱۲ در علوم سیاسی.   بسیاری از برنامه های لیسانس ( کاراشناسی) بیشتر محور این سه رشته فعالیت می کردند. بنا بر این تا آن جا که مربوط به  استقرار آکادمیک این رشته و نهادینه شدنش است،  می توان گفت این روند به خوبی جا افتاده است.[34] در برزیل

 به منظور ارزیابی نقش علوم اجتماعی، بخصوص در رابطه با مسايل کودکان، نشریات را مورد مطالعه قرار داده ایم و نتایج در سه جدول زیر جمع آوری شده اند.  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست ۶۴ نشریه ی جدول اول از دو مرجع آمده اند:

  ۱) ۲۲  نشریه ی آکادمیک ( از ۳۳) ویراستاری شده  توسط برنامه های  کارشناس ارشدی معتبر  در سطح ملی[35]، ( ۱۱نشریه که  شامل چنین شرایطی بودند، اما به دلیل  عدم انتشار محتوایشان در وب، مورد بررسی قرار نگرفته اند)  

 ۲)  ۴۲ نشریه ( از ۶۷)‌ که به عنوان مهمترین نشریات علوم اجتماعی شناخته شده اند  و شامل این زیر گروهها هستند: جامعه شناسی، انسان شناسی، علوم سیاسی،  مدد کاری اجتماعی، تاریخ، ارتباطات اجتماعی و انسان شناسی ( ۲۵ نشریه که  شامل چنین شرایطی بودند، اما به دلیل  عدم انتشار محتوایشان در وب، مورد بررسی قرار نگرفته اند). جستجو برای این نشریات در سایت نشریه و یا سایت های علوم اجتماعی صورت گرفت.  برای جستجو از واژه هایی از چکیده ی مقالات استفاده شد مثل کودک، کودکی، کودک واره، و سایر واژه های هم خانواده و نیر هم معنا مانند صغیر، بچه وغیره.  می توان گفت نتیجه عبارت است از قحطی نشریات علوم اجتماعی که به موضوع کودکی و کودکان بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۶ پرداخته اند. در این میان نشریات CEDES و  Educacao e Sociedade استثنا بودند، این نشریات فصل مشترکی بین جامعه شناسی و آموزش بودند. و در مقابل نشریات انسان شناسی، تاریخی و ارتباطات اجتماعی بسیار به ندرت مقالات مورد بحث ما را چاپ می کردند.  در حالی که  به علت برخی اشتباهات ممکن است تعداد واقعی مقالات در جدول یک منعکس نشده باشد، جهت اصلی توضیح شده در این مقاله را تأیید می کند یعنی:

 ۱) وجود فصل مشترک بین آموزش و جامعه شناسی که باعث ظهور «انسان شناسی کودکی» شد.

 ۲)  تعداد رو به افزایش مقالات در زمینه ی تازه ی « انسان شناسی کودکی» و «تاریخ کودکی.»

 ۳) ندرت انتشار چنین مقالات در نشریات جامعه شناسی باب روز.

پژوهشی دیگر در مورد کودکی و مسائل کودکان در مجموعه ی مباحثات علمی در گرد هم آیی سالانه ی دانشمندان علوم اجتماعی برزیل (ANPOCS) بین سال های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۴ انجام شد[36].  لازم به تذکر است که این گرد هم آیی ها با حضور  ۱۳۰۰ نفر   ۲۷۰ پژوهش ( از جمله سخنرانی،  کنفرانس،  ویدیو و فروم ) را طی  سه روز ارائه می کنند. به طور خلاصه،  این رویداد دماسنج  وضع علوم اجتماعی در برزیل است و تنش بین زمینه های علمی اسقرار یافته و زمینه های  مطالعاتی تازه پا را بازتاب می دهد.

جدول ۲ : نشان دهنده ی فراوانی  مقالات ارائه شده نسبت به موضوع پژوهش است.  با وجودی که موضوع کودکان مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، در سال ۲۰۰۴ فقط  دو درصد از تعداد کل مقالات علمی‌ (۲۵۰ مقاله) را در این گرد هم آیی سالانه  شامل می شدند.

 

 

جدول ۲:  فراوانی  مقالات ارائه شده نسبت به موضوع پژوهش،‌  در گردهم آیی سالانه ی (ANPOCS) بین سال های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۴

۲۰۰۴

۲۰۰۳

۲۰۰۲

۲۰۰۱

۲۰۰۰

۱۹۹۹

۱۹۹۸

موضوع پژوهش

۱

 

 

 

 

 

۱

کودکان خیابانی

 

 

 

 

 

 

۱

فقر کودکان و سیاست های اجتماعی 

 

 

 

 

 

 

۱

قوانین فرزند خواندگی

 

۱

۱

 

 

 

 

نابرابری اجتماعی و امکانات تحصیلی

 

۱

 

 

 

 

 

کودکان و رسانه ها

۲

۱

 

 

 

 

 

خشونت علیه کودکان

۱

 

 

 

 

 

 

سیاست های بهداشتی   کودکان

۴

۳

۱

۰

۰

۰

۳

جمع کل

 

  این بررسی موضوع  مهم دیگری را نیز روشن کرد یعنی افزایش چشمگیر تعداد مقالات ارايه شده از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ تقریبا پانزده مقاله بوده و تقریبا یک نشست کامل را در سال ۲۰۰۴  به جوانان و موارد «مملوس سازی، حساسیت های، زبان ها و فرهنگ جوانان شهری»   تخصیص داده  بودند. با توجه به این که معمولا موضوعات  جوانان و کودکان یکدیگر را همراهی می کنند،‌  این آمار  امیدی است برای آینده ای حساس تر نسبت به مسائل کودکان و جوانان.  متعاقب این شرایط، مسايلی همچون حریم های خصوصی  مانند   بدن و حساسیت های انسانی، و یا خرده فرهنگ ها  نیز مطرح شدند.  در نتیجه موضوعی بسیار مهم را انتظار می کشیم : شناسایی  نقش «صغیر» به عنوان بازیگر ( عامل) اجتماعی در شکل دادن به دنیای سیاسی ـ اجتماعی.  با این حال،  بازیگران سنتی  و عمده همچو  دولت، احزاب سیاسی،اتحادیه ها، نهاد های اجتماعی و گروه های شغلی، رسانه ها ، در سطح اقتصاد کلان ( دمکراسی،‌ روند های افتصادی،  بیکاری، تغییرات نهادی، مهاجرت، کلان شهر، سیاست ها وغیره)  مهمترین موارد تحقیقات  باقی خواهند ماند.

 

نتیجه گیری

با وجود آن که علوم اجتماعی نیاز به سرمایه گذاری بسیار بیشتری برای مطالعه ی عوامل کنش اجتماعی همچون دولت، خانواده، تغییرات سیاسی و اجتماعی دارد،  موضوع  کودکی که در ابتدا به عنوان «مسأله ی اجتماعی» انگاشته می شد،  اکنون جایی تازه یافته است. فصل مشترک آموزش و علوم اجتماعی، زمینه ای  بسیار مستعد برای پژوهش  است.  نیز به نظر می رسد که موضوع کودکی در برزیل، مرکز تلقی بسیاری از زمینه های دیگر پژوهشی  شده  است و مفهوم کودک به عنوان عامل و  دخیل در شکل گیری زندگی اجتماعی قبول شده است.

 با اعلام رسمی  ECA،   مسايل کودکی در عرصه ی همگانی  مورد بحث قرار  گرفت و در نتیجه،  درست قبل از کنوانسیون سازمان ملل،‌ موضعی  قضایی و پیشرو  در مورد حقوق کودکان اتخاذ شد.   پژوهش های دانشگاهی نیز به ورود به این عرصه تشویق شده اند تا  بتوانند به پای  عمکرد سازمان های غیر دولتی و سازمان های بین المللی که در ترویج دانش و آگاهی در مورد مسايل کودکان در برزیل ، بسیار جلوتر بودند، برسند.

با این حال هنوز کمبود ی در تداوم پژوهش در مورد مسايل کودکان آشکار  است.  لازمه ی این امر سرمایه گذاری های زمانی  و نیر آموزش است که می تواند بر عهده ی محققینی  برخوردار از حمایت نهاد ها گذاشته شود.  موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، محدودیت های قانونی در تغییر عملکرد های فرهنگی واجتماعی در برخورد با کودکان است. بسیاری از محققین  در پی یافتن  نحوه ،  نتیجه  و یا عدم  رعایت  هنجار های  ECA   هستند.  در این راه، دانشگاه ها توانایی پیگیری مستمر پژوهش های نظری و متدولوژیک  را داشته و در نتیجه  خواهند توانست راه های روبرویی با نیاز های عملی توجه به کودکان از جنبه های متفاوت را بیابند. بدین لحاظ کودکان، چه به عنوان نیازمندان به حمایت و چه به مثابه محملین حقوق باید مورد مطالعه قرار گیرند.

به نظر می رسد که غالبا  در بسیاری جوامع و نیز برزیل،  مفهوم کودکی به عنوان «کالا» بین بزرگسالان  به اشکال مختلف  ابزاری شده  است:  «مخلوقاتی بی گناه محتاج حمایت، قربانی شرایط نامناسب»،  و اخیرا نیز « قهرمانانی کوچک  قادر به فریب دادن بزرگتر ها».   این برخورد های بنده نوازانه، کودک را  ناتوان از ابراز خود می سازد.  امید آن است که در برزیل و سایر کشور ها، علوم اجتماعی  سرمایه گذاری بیشتری  در مورد کودکان کرده و این تصاویر ضمنی را که به ضرر کودکان و بدون دخالتشان ایجاد شده،  از اهمیت ساقط کنند.

 

یادداشت ها

 

با تشکر از از CNPQ[37] و FAPERJ [38] برای اهدای بودجه ی تحقیقاتی این مقاله،  جا دارد از کمک پژوهش گرانی[39] که در نگارش این مقاله یاری داده اند نیز قدردانی کنیم.

( برگردان این مقاله، اولین بار در سایت رهایی چاپ شده است) 



همچنین مشاهده کنید