سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
تجدید نظر در دیپلماسی با سه کشور عربی
اگر در دوران هشت سال دفاع مقدس، سری به کمپ اسرای غیر عراقی جنگ تحمیلی میزدید؛ کمپی که به اردوگاه مزدوران شهرت داشت، به خوبی از میزان مشارکت برخی کشورهای عربی در جنگ علیه انقلاب اسلامیو وطنمان آگاهی مییافتید و اگر در همین روزها میتوانستیم حسابهای بانکی عربستان سعودی و کویت را بازگشایی کنیم، باز هم درمییافتیم این دو در طول جنگ، چگونه بیش از هشتاد میلیارد دلار به دولت صدام جنایتکار کمک مالی کردند و چگونه راههای زمینی و هوایی خود را پس از بسته شدن خلیجفارس به روی کشتیهای عراقی، برای حمایت لجستیک و تأمین تدارکات در اختیار صدام قرار دادند و اگر بار دیگر فیلمهای دوران جنگ را از دیدگان عبور دهید، خواهید دید که پادشاه مقبور اردن، «ملک حسین»، چگونه طناب توپخانه ارتش عراق را به سوی شهروندانمان میکشد تا آتش خشم و نفرتشان را از دفاع جانانه رزمندگان مسلمان به ما نشان دهند و اگر باز هم آرشیو مذاکرات اتحادیه سران عرب و کنفرانس ۶+۲ را ورق زنیم، خواهیم دید که مصر به عنوان یک عنصر سرسپرده آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه، چگونه رهبری سیاسی علیه ایران در منطقه و دنیا را هدایت میکرده است! و به دنبال همین کارنامه سیاه است که بار دیگر، اتحاد شوم عربستان، اردن و مصر در کنار هم و با حمایت مستقیم آمریکا و اسرائیل گرد هم آمدهاند و برای تحکیم جایگاه خود در منطقه و سرکوب دمکراسی و سیاستهای استقلالطلبانه کشورمان، جنگهای طایفی عهد قرن پنجم و ششم هجری قمری را زنده میکنند.
آنها برای آن که برنامه جدید دولت آمریکا را در منطقه حمایت و موجبات شکست جمهوری اسلامی را در منطقه فراهم کنند، با هم و پشت درهای بسته، سناریوی جنگ روانی علیه ایران را تدارک میبینند و از قضا بر اموری تأکید میکنند و بر نقشههایی پا میفشارند که ایران از آنها صدها کیلومتر فاصله دارد و سالهاست برای زدودن آن از صحنه کشورهای اسلامی، تلاش میکند و آن چیزی جز جنگ بین شعه و سنی نیست.
صدام به رغم دارا بودن همه وسائل تبلیغاتی، نتوانست طرح جنگ بین عرب و فارس را جا بیندازد، حال چگونه اتحاد سه کشور عربی که سیاهترین سابقه را در مبارزات اعراب و اسرائیل دارند، میخواهند نشان دهند که ایران پشت جنگ طایفی سنی و شیعه در عراق است؟ پادشاه اردن، ایران را به تلاش برای گسترش نقشه هلال شیعی در خاورمیانه؛ عربستان، ایران را به دخالت در امور عراق و عملیات تبشیری شیعی در کشورهای اسلامی و مصر نیز ایران را به دخالت در ترور سفیرش در عراق و دستاندازی تهران در امور یک کشور عربی به نام عراق متهم میکند و از قضا، آمریکا نیز از این ادعاها حمایت كرده، این کشورها نیز پشت سر سیاست جدید بوش در خاورمیانه قرار دارند. بسیار خوش خیالی است که کسی گمان کند دل این کشورها به حال مردم عراق یا فلسطین یا لبنان میسوزد و فراتر از این، دیوانگی است که کسی گمان کند این کشورها از نهادهای سیاسی مستقل از آمریکا در منطقه برخوردارند. مقدمه بحث را در همین جا پایان میدهم و به دو مسئله مهم، که ارتباط مستقیمی با سیاست خارجی کشورمان دارد، میپردازم که یکی مربوط به عراق و دومی، مربوط به فلسطین است؛ دو موضوعی که مرکز اختلاط عجیب و غریب سیاستهای متضاد و ناهمگون در منطقه است که لازم است یا برای آن پاسخی منطقی داشته باشیم و یا آن که در این سیاستها تجدید نظر کنیم.
ایران از دوران تشکیل دولت موقت ابراهیم جعفری و سپس نوریالمالکی و ریاستجمهوری جلال طالبانی، از روند برقراری نظام اکثریت و دمکراسی در این کشور حمایت کرده و خواستار برقراری آرامش و استقرار امنیت در این کشور بوده است. در یک فرایند طبیعی و دمکراتیک، اکثریت احزاب کرد و شیعی عراق، قدرت را در پارلمان به دست گرفتند و ریاستجمهوری در اختیار کردها و نخستوزیری در اختیار شیعیان و بزرگترین ائتلاف پارلمان نیز به دلیل تقسیمهای جمعیتی در اختیار شیعیان قرار گرفت، اما با این همه و بر خلاف عهد دیکتاتوری و قتلعام شیعیان و اکراد و در حالی که در عهد صدام این دو طایفه صدها هزار کشته و قربانی دادند و از قضا در همین دوران، هیچ یک از احزاب سنی و هیچ یک از دولت عربی سه گانه فوق، نه تنها اعتراضی نکردند که با انواع وسائل از آن حمایت کردند، با این همه دولت روی کار آمده جدید عراق، حقوق اقلیت اهل سنت را محفوظ نگه داشت و مناصب بسیار مهمی در دولت و تشکیلات ارتش و امنیت در اختیار آنان گذارد. عقل و منطق و مصالح ملی و دوستی بسیار عمیق با دولتمردان جدید عراق و لزوم استقرار امنیت در مرزهای غربی ایران، همه و همه حکم میکرد که ایران، بهترین و سازندهترین روابط با این دولت را داشته باشد و از هیچ کمکی هم دریغ نکند و البته چنین نیز عمل كرد و به دلیل ماهیت تقسیمات سکانی عراق، آمریکا نیز با آن که دلخوشی از این موازنه نداشت، مجبور بود آن را بپذیرد و شاید هم گمان میکرد با این سیاست، راهی به سوی از سرگیری روابط با ایران پیدا میکند. هر دو صورت این احتمالات برای مصر و اردن و عربستان خوشایند نبود، برای همین، بدون آن که نقش سازندهای در امور عراق داشته باشند، برای تخریب نقش دولت جدید عراق کوشیدند و با شدت گرفتن درگیریهای طایفی در بغداد و حمایت مستقیم اردن و عربستان از این حوادث، ندای وای مسلمانان سر دادند که سنیها در عراق تار و مار و مدعی شدند که قتلعام سنیها با حمایت دولت عراق در حال انجام است. دستگاههای تبلیغاتی عربستان، مصر و اردن نیز با تمام قوا در خدمت این نقشه برآمدند تا دولت عراق را از نظر استقرار امنیتی با شکست روبهرو کنند که عملا نیز موفق شدند و این اقدام را اقدامی استراتژیک برای مقابله با ایران و جلوگیری از هرگونه نزدیکی ایران و آمریکا در صحنه عراق ارزیابی کردند. آنان ایران را عامل پشت صحنه حوادث عراق معرفی کردند، در حالی که بسیاری از مقامات عراق، میدانند که ایران در بین دولتهای خاورمیانه بیشترین کمکهای امنیتی را به دولت عراق کرده است؛ کمکهایی که از نظر آمریکاییها خیلی خوشایند نبود و از نظر سه کشور عربی نامبرده به دخالت در امور عراق و گسترش هلال شیعی تعبیر و تفسیر میشد که البته اتهامی بدون دلیل بود، چرا که منطق روابط با دولت نوری المالکی در همسایگی ایران، اقتضای روابط طبیعی دو کشور است. چند موضوع مهم و بسیار روشن و انکارناپذیر در این سه کشور وجود دارد:
۱) اردن در معادلات امنیتی و نظامی آمریکا در منطقه با آن که نیروی بسیار ضعیفی است، از نظر مکانی و جغرافیایی با اهمیت است و همین امر باعث شد تا آمریکا در ده روز آخر حیات شاه حسین، موجبات روی کار آمدن پادشاه كنونی آن را فراهم کند. اردن روابط سیاسی و دیپلماتیک با اسرائیل دارد و نیز از پیمانهای امنیتی آشکاری با اسرائیل برخوردار است و از عملیات سپتامبر سیاه در سال ۱۹۷۰ بارها و بارها موضوع فلسطین را قربانی روابطش با آمریکا و اسرائیل کرده است. اردن در دوران جنگ عراق علیه ایران نیز پل ارتباطی قوی با صدام برای شکست ایران و برخورداری از حمایت آمریکا داشته است.
۲ ) مصر با امضای قرارداد کمپ دیوید، به صورت عملی از دایره مبارزه با اسرائیل خارج شد و به تعبیر کارشناسان عرب، کمر جهان عرب را در برابر اسرائیل شکست و روابط امنیتی، سیاسی و اقتصادی با اسرائیل برقرار و از همان زمان به بعد، تلاش كرد تا نقش میانجی بین اسرائیل و دیگر کشورهای عربی را از دست ندهد و برای این میانجیگری همچنان با اردن و عربستان رقابت میکند. مصر در دوران جنگ تحمیلی نیز ضمن اعزام کارشناسان نظامی به ارتش عراق در دوران صدام، از هیچ کوششی برای شکست ایران دریغ نکرد و اکنون هر عاقلی در دنیا میداند که مصر همپیمانی مطمئن برای آمریکاست و هرگاه که لازم باشد به کمک طرحهای او میرود و از همین رو، هیچ گاه نمیتواند در خدمت آرمان فلسطین قرار بگیرد. این در حالی است که نظام سیاسی كنونی دولت مصر بیشباهت به پادشاهی اردن و عربستان نیست و یک نظام سیاسی دمکراتیک در منطقه تلقی نمیشود.
۳ ) عربستان سعودی از یک قرن پیش مرکز صدور فتاوای قتل شیعیان بوده است و به دلیل کج فکری و عقبماندگی علمای وهابیت و پیروان ابن تیمیه، همچنان مرکز صدور چنین احکامی است. این طبقه از مفتیان سعودی به دلیل عدم همزیستی با اندیشههای نوین فکری و عدم بهرهگیری از اجتهاد، همچنان در خمود فکری گرفتار آمدهاند و فقط با اتکا بر استقرار حرمین شریفین، خود را مرکز ثقل جهان اسلام معرفی میکنند، در حالی که بسیاری از کشورهای اسلامی و اندیشههای سیاسی نوین در جهان اسلام، مبرای از آنان هستند. اندیشههای وهابی در درون خود قساوت وحشتناکی دارند و آن گاه که حکم به قتل پیروان اندیشههای دیگران صادر میکنند، به صغیر و کبیر، شهروندان عادی و نظامی، خودی و غیر خودی رحم نمیکنند و صحنههایی پدید میآورند که خیابانهای بغداد، بهترین مصداق آن است. این اندیشههای کج و گمراه، آنقدر از مسیر حق دورند که اگر در پشت پولهای نفتی عربستان مخفی نمیشدند، حتی یک روز نیز نمیتوانستند خود را در عصر کنونی حفظ کنند. دولت عربستان که از نظر سیاسی از آنها حمایت میکند و عملا در جاهای مناسب و از جمله عراق از آنها استفاده میکند، به خوبی میداند که پشت صحنه قتلعامهای عراق همین اندیشهها و مؤسسات مالی آنها قرار دارند و ایران هیچگونه نقشی در آن ندارد. عربستان سعودی بدون دلیل و در راستای سیاستهای آمریکا و اهداف منطقهایش، از روز نخست شکلگیری دولت ابراهیم جعفری و نوری المالکی، با همه امکانات امنیتی و مالی خود در خدمت شکست دولت عراق برآمده است و از درگیریهای طایفی برای این منظور به عنوان بهترین وسیله استفاده میکند. از سوی دیگر، عربستان سعودی از دوران ملک فهد و پس از کنفرانس سران عرب در بیروت و ارایه طرح به رسمیت شناختن اسرائیل در برابر بازگشت سرزمینهای فلسطینی سال ۱۹۶۷ و تشکیل دولت فلسطین، حاضر به شناسایی دولت صهیونیستی شد و عملا نشان داد که محور اصلی سیاست دولت پادشاهی عربستان در خاورمیانه، دیدگاههای دیکته شده مستشاران سیاسی آمریکایی در ریاض است و فراتر از آن را نمیبیند. پول، مهمترین و لبه اصلی سیاست خارجی این کشور است، وگرنه پادشاهی عربستان که اصول فکری نوین و نظام دمکراتیک و نیز هیچ مظهری از آزادیهای فکری و سیاسی در داخل ندارد، سخنی برای گفتن در جهان امروز ندارد. این کشور در عهد جنگ تحمیلی، با همان فتواهای علمایش به کمک صدام آمد و قتل مردم مسلمان شیعه ایران با دست ارتش صدام را تجویز و پادشاهی سعودی نیز در چهارچوب معاهدات سیاسیاش با آمریکا، عملا و با پولهای نفتیاش به جنگ ایران آمد و با تمام قدرت از صدام حمایت كردند.
بهروز جاودانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست