پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مروری بر کتاب «تحقیق در معماری گذشته ایران»، اثر محمدکریم پیرنیا
محمدکریم پیرنیا را بدونشک همه کسانی که به حوزه معماری ایرانی علاقمند هستند میشناسند، کسی که برخی عنوان «پدر معماری سنتی ایران» را به او منتسب میکنند. پیرنیا بیشتر با مجموعه کتابهایی که درخصوص معماری ایرانی و اسلامی نوشت شهرت دارد، کتابهایی چون «راه و رباط»، «شیوههای معماری ایران»، «گنبد در معماری ایران»، «آشنایی با معماری اسلامی ایران»، «کتاب هنر دبیرستان» و «هندسه در معماری» اما در این بین، کتاب «تحقیق در معماری گذشته ایران» نیز از آن پیرنیاست، کتابی 121 صفحهای که با مرگ او نیمهتمام مانده و به همت غلامحسین معماریان و انتشارات سروش دانش، در دومین سالگرد وفاتش (1378) روانه بازار میشود.
معماریان در پایگاه اینترنتی خودش درباره این کتاب مینویسد: «بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳ قبل از عزیمت برای تحصیل دوره دکتری در خارج از کشور، چندین بار در خانه استاد به حضور ایشان رسیدم. قصد بر این بود که با انتخاب موضوعاتی خاص نظرات استاد را در یک کتاب گردآوری کنم. متأسفانه بدلیل کسالت استاد، قادر به ادامه کار نشدم تا اینکه در سال ۱۳۷۶ خبر رحلت ایشان را در شهر منچستر شنیدم. پس از بازگشت بر این شدم تا محتوای جلسات را در اختیار دوستداران معماری ایرانی قرار دهم. هدف اصلی از انتشار این کتاب آشنایی با مسیری است که یک استاد بزرگ معماری ایرانی طی کرده تا به این درجه از معرفت رسیده است. بخشی از این مسیر در زندگی نامه استاد تعریف شده است. بخش دیگر کتاب به نظرات خود استاد درباره مسیر حرفه ای تحقیق در معماری گذشته اختصاص داده شده است.»
کتاب مذکور، که مجموعهای از مقالات و یادداشتهای پیرنیا درباره معماری ایرانی است پس از گذشت 9 سال از تاریخ اولین انتشارش، برای بار دوم در سال 1387 و با تیراژ محدود 1000 جلد تجدید چاپ میشود. میتوان ادعا کرد که این کتاب در بین سایر آثار مکتوب پیرنیا کمتر شناخته شده است. به عنوان مثال، در یادبودی که حسین سلطانزاده برای وی نوشته و در شماره سوم مجله علمی- پژوهشی نامه انسانشناسی منتشر شده و یا در صفحه مربوط به پیرنیا در دانشنامه آزاد ویکیپدیای فارسی، در بین آثار پیرنیا، نامی از این کتاب به میان نیامده است.
شاید علت حاشیهای بودن کتاب مذکور در بین آثار پیرنیا، حجم کم آن و عدم تناسبش با عنوان گسترده ذکرشده بر روی مجلد باشد که به لحاظ مباحث تخصصی معمارانه، نیمهتمام بوده و انسجام مدنظر را ندارد. چنانچه یک دانشجوی معماری در وبلاگ خودش درباره این کتاب مینویسد: «عنوان کتاب چندان رسا نیست آن چه درون کتاب است را نمیرساند شاید بهتر بود عنوانی مثل «توصیههای استاد پیرنیا دربارهی نوع نگاه و روش تحقیق و جستجو در معماری سنتی» انتخاب میشد.» با اینحال، کتاب با رویکردی فرهنگی و اجتماعی و نیز از منظر تاریخ فرهنگی ایران، سندی موثق و قابل توجه است و میتوان خوانش متفاوتی از آن ارائه داد. این کتاب شامل 5 فصل است که به اعتقاد نگارنده، ذیل سه بخش کلی میتوان آنها را جای داد: اول: زندگینامه پیرنیا به روایت خودش، دوم: روش تحقیق درباره معماری ایرانی (انتخاب موضوع و ماخذشناسی) و سوم: نکاتی درباره ویژگیهای سنتی و نیز آسیبهای امروز معماری ایرانی. در این بخش که سه فصل آخر کتاب را شامل میشود، پیرنیا با زبانی فنی و تخصصی درباره «ارمغانهای ایران به جهان معماری» صحبت کرده و از «بیمای بولوار» در ساختار شهرهای امروز ایران گلایه میکند.
یادداشت حاضر اما متمرکز بر فصل اول کتاب «تحقیق در معماری گذشته ایران» است که احتمالا کمتر مورد علاقه و توجه رویکردهای صرفا معمارانه است اما اطلاعات ارزشمندی برای تحلیلهای فرهنگی از معماری ایرانی دارد. پیرنیا در این یادداشت که طولانیترین فصل کتاب مذکور نیز هست و حدود 40 درصد از حجم آنرا دربرمیگیرد، زندگی خودش را روایت میکند. پیش از پرداختن به محتوای نگاشته شده توسط پیرنیا لازم است گذری بر متن اجتماعی و دوره تاریخی زندگی او داشته باشیم.
پیرنیا در آغازین سال از قرن حاضر متولد میشود و سالهای کودکی و نوجوانیش مقارن با دوره پهلوی اول است و روزگار جوانی را در دوره پهلوی دوم تجربه میکند، دورههایی که ایران با شتاب هرچه تمامتر، قصد حرکت به سوی مدرنیزاسیون را دارد و مواجهه با فرهنگ و تمدن غربی و شیفتگی برخی اندیشمندان داخلی نسبت به آن، «بازگشت به خویشتن» را به گفتمانی رایج در بین گروهی دیگر تبدیل میکند. این اندیشه در همه حوزههای علمی، طرفدارانی را مییابد که شروع به شناخت فرهنگ خودی، ثبت و حفاظت از آن میکنند. در علوم اجتماعی و انسانشناسی: نادر افشار نادری (1305)، در جغرافیا و ایرانشناسی: منوچهر ستوده (1292) و در معماری: محمد کریم پیرنیا (1301). میتوان گفت این افراد، نسلی کوشا و باانگیزه را تشکیل میدهند و هرکدام در حوزه تخصصی خود، بنیانگزار جریاناتی میشوند که دغدغه اصلیش حفظ سرمایههای فرهنگی و دانش بومی این مرزوبوم است. رشد فکری و علمی پیرنیا در چنین زمانهای صورت میگیرد و با چنین افرادی همدوره است. زندگینامه او نیز به جهت سرنخهایی که برای فهم تجربه زیسته این نسل در اختیار ما قرار میدهد حائز اهمیت است.
پیرنیا در کویر متولد میشود، او بزرگشده یزد است، جایی که جبر جغرافیایی و فشارهای طبیعت به شکلی عینیتر نمود مییابد و به همین واسطه، عقلانیت بومی خاص خودش را برای همهچیز (از آبیاری گرفته تا معماری) القاء میکند. او زاده پدری معمار و نقاش است و تمام روزگار کودکیش در خانهای ساختهشده برمبنای سنتهای تاریخی و بومی زندگی میکند؛ خانه معروف به «میرزا صادق خان» که امروز نیز جزء بناهای واجد ارزش تاریخی در بزد بوده و به عنوان بخشی از میراث فرهنگی این شهر ثبت شده است. بنابراین عجیب نیست که بازیهای کودکی این استاد معماری ایران نیز قالب زدن خشتها با قوطی کبریت و ساخت ماکتی کوچک از خانه بوده باشد.
این، بخشی از زندگی محمدکریم پیرنیا است، نیمهای که در سنت، جریان دارد. درعین حال، او یکی از 7 نفری است که در نخستین کنکور هنر کشور پذیرفته شده و برای اولین بار در 1317، شانس تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای ایران را پیدا میکنند؛ جایی که ابتدا «مدرسه عالی معماری» نام داشت و دو سال بعد به دانشکده معماری تبدیل شد. معماری از ابتدا در ایران، ذیل هنرهای زیبا قرار گرفته و در کنار نقاشی و مجسمهسازی تدریس میشد. اولین رئیس دانشکده معماری، آندره گدار بود و بیشتر اساتید آن نیز غیرایرانی بودند. بنابراین، محتوا و شیوه آموزش نیز نمیتوانسته از این شرایط بیتاثیر بماند و به گفته خود پیرنیا، «بوذار» یا «اقتباسی از هنرهای زیبای فرانسه» بوده است (ص 16) همین مسئله، منشا تضادها و فشارهای بسیاری بر اوست. کسی که زائیده سنت است و معماری را در خانههای یزد، نه شنیده بلکه عملا تجربه کرده در دانشگاه میبایست رویه دیگری را در پیش بگیرد، رویهای که خودش آنرا «دنباله خودباختگیهای دوره قاجار» مینامد. (ص 16) پیرنیا به موازات دانشگاهی که پرداختن به معماری بومی را به گفته خودش «مسخره میکنند» شاگردی کردن نزد اساتید بنا و معمار تجربی را آغاز میکند. این موضوع طبیعتا، بع فعالیتهای علمی او و طراحیهایش رنگ و بوی دیگری میدهد که الزاما مورد تایید سیستم آکادمیک نیست. دامنه این تنش چنان بالا میرود که درنهایت، بروز یک سوءتفاهم بین او و رئیس غیرایرانی دانشکده، زمینه رها کردن دانشگاه و ترک تحصیلش را فراهم میسازد، جایی که پیرنیا صراحتا عنوان میکند که از آن بدش میآمده است. (ص 18)
پیرنیا در این زندگینامه خودنوشت نشان میدهد که حتی تاسیس دانشکده معماری در کشور، نمیتواند به شناخت پتانسیلهای معماری ایرانی و حفظ و تعالی آنها منجر شود چرا که معمار تحصیلکرده ایرانی از ابتدا خود را در آینه دیگری میدیده و قضاوت میکرده است. یکی از نکات تکاندهنده در این سند تاریخی قابل توجه، اعتراف به پیرنیا به شگردی است که در مرمت برخی آثار معماری قدیمی ایران پیاده کرده و به جای آشکار کردن بنا و کشف آن، بخشهایی از برخی بناهای برجسته سراسر کشور را عایقکاری کرده و با کشیدن دیوارهایی از نظر میپوشاند تا از بین نروند. معرفی این بناها تا پیش از مردن، نیازی است که در این کتاب به خود و مخاطبانش تذکر میدهد.
پس از این دوره بیتوجهی و بیمهری به معماری ایرانی، پیرنیا از دورهای صحبت میکند که ظاهرا یک چرخش گفتمانی در میان است و یا حداقل، خردهفرهنگی خود را منتسب به آن و علاقمند به بنیانهایش نشان میدهند که پیرنیا مکررا خطاب به آنها درباره کجفهمیهایشان هشدار میدهد. این جمله را بارها میتوان در این کتاب او دید که در مواجهه با معماری قدیم ایران «نباید ادا درآورد» (ص 22) و با این کار «ما زمان را گم خواهیم کرد.» (ص 64) او تاکید میکند که وقتی از معماری ایرانی صحبت میشود، منظور، تکرار فرمال بعضی اصول ساده و سطحی نیست و به عنوان مثال، خطاب به کسانی که اصرار دارند برای ساخت مسجد، حتما و به هر قیمتی باید از جناغی استفاده کرد، مساجد متعددی در کشور را نام میبرد که در همه آنها مردم نماز میخوانند. پیام اصلی پیرنیا به علاقمندان معماری ایرانی آنست که نه این موارد شکلی ساده و عرفی شده، بلکه منطق نهفته در این معماری را درک کنند که همان حائز اهمیت است، منطقی که جهتها، مصالح، تکنیکهای روز و فرهنگ ساکنان را به دقیقترین شکل ممکن مدنظر قرار میدهد و به عنوان مثال، سرویس بهداشتی را همواره در دورترین نقطه از فضای داخلی قرار میدهد و یا در بسیاری از مناطق، آشپزخانه را در شمال غربی ملک طراحی میکند یا راهرو را با سختی مضاعفی که در فرآیند اجرا دارد پیچ میدهد و... (صص 84-83) توصیه نهایی پیرنیا به دانشجویان و علاقمندان به معماری ایرانی آنست که تا زمانی که اطلاعرسانان کلیدی (افراد مسن) هنوز زنده و هوشیار هستند، درخصوص چرایی و چگونگی بسیاری از این مسائل روزمره و به ظاهر پیشپاافتاده معماری ایرانی پرسش به عمل آمده و رازهای نهفته در آنها استخراج و ثبت گردند.
مروری بر این زندگینامه کوتاه که با لحنی ساده و روایی نوشته شده بیانگر آنست که نظام دانشگاهی از ابتدا، پوستین معماری را وارونه پوشیده و تلاشهای برخی در جهت اصلاح این امر نیز، خود به جریاناتی سطحی و غیرکاربردی بدل شده است. اهمیت پیرنیا و کارهای او در حوزه کشف و ثبت برخی تکنیکهای معماری ایرانی بر هیچکس پوشیده نیست اما به لحاظ اجتماعی، جسارت او و اعتراضی که به سیستم دانشگاهی میکند و مسیری که برخلاف جریان رسمی دانش در پیش میگیرد، خود شایسته تقدیر بوده و میتواند بزرگترین پیام او به نسل جدید پژوهشگران این حوزه تلقی شود.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
آتش سوزی هلال احمر قوه قضاییه تهران پلیس اصفهان بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو قیمت سکه دلار حقوق بازنشستگان بانک مرکزی سایپا ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال جواد عزتی نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه انگلیس اوکراین نتانیاهو یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی هواپیما کولر تبلیغات موبایل تلفن همراه اینستاگرام اپل گوگل ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی