پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
باستان شناسی و گفتگو با زمان
گفتگو با زمان، خوانش سوژه ایست در حال، از گذشته ای از دست رفته و آینده ای نا معلوم. این مفهوم نخستین بار در کتاب خود درمانی به قلم جانت رین واترز مطرح شد. منظور واترز از آن شناسایی رویدادهای تشنج زا(آنچه که در گذشته بوده و آنچه که ممکن است در آینده اتفاق بیافتد) و یافتن راه حل هایی برای مبارزه یا کنار آمدن با عواقب و الزامات مرتبط با آن است. این نوع گفت و گو قبل از هر چیز با خود نگری آغاز می شود. حال بیایید این موضوع را از حوزه وجود فردی خارج سازیم و دیدی کلی به آن داشته باشیم. یعنی گفتگویی که یک جامعه با گذشتهی خود بر قرار می کند و بواسطهی آن برای آینده اش راه تعیین مینماید. انگاری که هویت زمان حال، به گونه ای معقول به گدشته متصل است و آیندهی هر جامعه در پرتو فهم اعضای جامعه از آنچه رویداده است، بوقوع می پیوندد. بطوریکه افرادی که در حال زندگی می کنند، چیزهایی را به عنوان گذشته می بینند و البته نگاهی خاص نیز نسبت به چگونگی رویدادها در آینده دارند و این شگفت آور است که انسان برای رفتن به جلو ناگزیر است که به پشت سر خود بنگرد...
کاویدن گذشته همواره دغدغه ای برای جوامع انسانی محسوب می شده. در این راستا باستان شناسی نیز در قرون گذشته، پا به عرصه ظهور می گذارد. دانشی که در ابتدای آن تنها به عنوان تفریحی بورژوایی و گشت و گذاری در ویرانه های برجای مانده از گذشته شناخته می شد، در ادامه توانست چون ابزاری برای گفتگو با زمان تبدیل شود. در باستان شناسی زمان جزو سه رکن اصلی پژوهش بشمار می آِید و ماده درون بسترهای مکانی و زمانی است که معنا پیدا میکند. باستان شناس به واسطهی چیزهای برجای مانده از گذشته، رابطه ای را میان گذشته و حال بر قرار میکند. زمان از دید او همان زمان روزمره است که اتفاقات در آن رخ می دهد و از آن اتفاقات "چیزها"یی برجای میماند. اما از آن جهت که میان باستان شناس و چیزها همواره فاصله ای زمانی- چه بسا اندک- وجود دارد، چنانچه مایکل شنکس می گوید: گذشته برای ما بصورت یک راز تجلی پیدا می کند. اما باستان شناس با اینکه بر اساس مادیت های برجای مانده از گذشته دست به پژوهش می زند تا چه اندازه می توان راوی صادق و بی تعصبی باشد؟ "گادامر" اعتقاد دارد که آگاهی ما از گذشته همچنان آلوده به "ظلم تعصبات نهان" است. "پلام "نیز بحث می کند که آنچه که گذشته است، دیگر گذشته و هیچ کس قادر نیست که به عینیت گذشته برگردد و حقیقت محض آن را بازسازی کند. زیرا تفسیر گذشته و توجه به آن مشروط است به انتخاب های اخلاقی و سیاسی پژوهشگر و وجود سوژه که در این دور گرفتار است هرگز نمی تواند از خود منتزع شود تا به حقیقت عریان دست یابد. در واقع مطالعهی فرهنگ مادی به معرفی مادیتی می پردازد که چارچوب شکل گیری فهم سوژهی باستا شناس را از رویدادهای اجتماعی بنا کرده است، فهمی که به ادراک شخص باستان شناس بستگی دارد. از طرف دیگر به عقیده "مرلوپونتی" سوژه به گونه ای همزمان، محصولی تولید شده و در عین حال امری تولید کننده است بطوریکه هم در شبکه های اجتماعی شکل می گیرد و هم به این شبکه ها شکل می دهد. یعنی سوژه خود میراث دار بستر اجتماعی است که در آن شکل گرفته و قاعدتا ذهنیت او بر تفسیر چیزها بسیار تاثیرگذار است.
سوژهی باستان شناس، بهواسطهی آن چیزی که از گذشته بر جای مانده موضوع خود را پیدا میکند. در واقع زمانی که اثری از دل خاک بیرون می آید، آن ماده نزد باستان شناس در حکم یک یافته ثبت می شود. با یافتن اثر، باستان شناس تولد دوباره شی را جشن میگیرد. او به اثر زندگی جدیدی می بخشد، زندگیی که می تواند مورد خوانش های متفاوتی قرار گیرد. از این روست که در بسیاری از موارد می بینیم که بین تاریخ نگاران یا باستان شناسان بر سر رویداد های گذشته اختلاف نظر های بسیاری وجود دارد. گفتگویی که باستان شناس با زمان بر قرار می کند، بر اساس مادیت های جا مانده در زمان است. مادیت هایی که به واسطه اینکه در بستر گذشته قرار دارند، می تواند مورد خوانش های بسیاری قرار گیرد و این جدالی است که باستان شناس با مفهوم گذشته دارد. جدالی که خود موجبات بحث های زیادی را به دنبال می آورد...
حال این گفت و گویی که باستان شناس با زمان آغاز کرد فاکت هایی را در اختیار دیگر اعضای جامعه و البته ساختارهای حاکمیتی قرار داد چنانکه مدرک باستان شناختی می توانست مهر تاییدی بر روی نظریات مختلف بزند و چشم انداز های مختلفی را پیش روی جامعه بگشاید. بطوریکه زمانی باستان شناسی توانست خوراک نظریه های ناسیونالیسمی را فراهم آورد. البته فاکت باستان شناختی برای بسیاری از نظریه پردازان و پژوهشگران علوم انسانی نیز راهگشا بود. کارل مارکس، زیگموند فروید، میشل فوکو و در همین اواخر جورجو آگامبن را می توان از این دست پژوهشگران دانست که "ماده باستان شناختی" تاثیر بسزایی در پژوهش هایشان داشته است. گفتگوی باستان شناس با زمان از این ها نیز فراتر رفته و مستقیما به رنج انسانی پرداخت و راوی زوال چیزها و انسان ها در فجایع مختلف شد. و با ارائه فاکت های باستان شناختی توانست تسلی برای بازماندگان باشد. گفت و گوی باستان شناس با زمان، روایتی است از چگونگی "بودن" ما در جهان و چگونگی "شدن" ما در چشم انداز پیش روی خود...
برخی منابع برای مطالعه بیشتر:
- پلامب، جان هرولد، 1386، مرگ گذشته، ترجمه عباس امانت، تهران، نشر اختران
- کالینگوود، آر. جی، 1385، مفهوم کلی تاریخ، ترجمه علی اکبر مهدیان. تهران، نشر اختران
- ماتیوس، اریک، 1389، درآمدی به اندیشه ها موریس مرلوپونتی، ترجمه رمضان برخوردار، تهران، انتشارات گام نو
- Rainwater, Janette, 1989, Self-therapy: A Guide to Becoming your own therapist, Aquarian Press
- Shanks, Michael, Christophet Tilly, 1992, Re- Constructing Rchaeology: Theory and Practice, Social Sience
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست