سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
وجه هنری ازمنظر انسانشناسی
هر فرهنگ جهانی از چيزی ساخته شده است که ما از سوی جهان غرب به آن برچسب هنر زدهايم. اشيايی که برای پاسخگويی سودمند به نيازها شکل گرفتهاند و نيز غالباً زينتی و تزئينی هستند و در غرب به عنوان هنرهای تزئينی معرفی شدهاند. اشيای ديگر اهداف سودگرايی ندارند، ولی تنها به منظور زيبايی خلق شدهاند. زبان اطلاعات، فکر و احساس را انتقال میدهد، اما هنر نيز يک حالت از برقراری ارتباط است. انسانشناسانی مانند آنتونی فورگه[1] و نانسی مان[2] هنر را به عنوان يک نظام تجسمی ارتباطی میبيند. فورگه (1973) رقص و رفتار را نيز، همراه با نقاشی، مجسمهسازی و معماری، به عنوان بخشی از اين نظام تجسمیِ ارتباط به شمار میآورد. مان هنر والبری[3] استراليا را، از لحاظ عناصر ترسيمی بنيادی که از آن تشکيل شده، تحليل کرده است. هر عنصر دارای طيفی از معانی است، و عناصر به طور عادی بر اساس قوانينِ نحو، همچون قوانين گرامر در زبان، نظم يافتهاند. توليدات هنری والبری، مانند نقاشیهای شنی يا اشياء تزئينی استفاده شده در مناسبات، دربرگيرندة بازنمايی اسطورههای توتمی شناخته شده به عنوان روياها هستند. اينها داستانهايی دربارة اجداد توتمی اسطورهای والبری و سفرهای آنهاست. بالاتر از همه شعر و ترانه است، آنها رساترند و شيوة پرتزئينی از برقراری ارتباط ميان همان چيزها، در قالب زبان روزمره، هستند.
در ساحل شمال غربی، ماسکها، ستونهای توتمی، ديرکهای حجاری شده، پيشخانهای نقاشی شده، ظروف تزئينی تشريفاتی، و ديگر اشيای سودمند ]کاربردی[ شامل طرحهايی هستند که قبايل خاص را نمايش میدهند. (يک ستون توتمی در صفحة 88 تصوير شده است.) اين طرحها نياکان قبيله را، مانند گرگ، خرس گريزلی[4]، خرس دريا، کلاغ سياه، عقاب، و نهنگ قاتل، نقش میکنند. پيغام منتقل شده اين است که شی هنری نمايندة گروه قومی است. گروه قوم و نمايش آن مفهومی هستند. اشياء هنری در مناسک استفاده میشوند، برای مثال ماسکهايی که توسط رئيسان در جشن عروسیهای کواکيوت[5] پوشيده میشوند (در قسمت 2 توضيح داده شد). در طول اين مناسک، افسانههايی که گويای ماجراهای نياکان اسطورهای هستند گفته خواهد شد، يا رقص و آهنگ همراه با افسانه اجرا خواهد شد. فورگه اشاره میکند که در آرنهم لند،[6] در استراليا، هنر، افسانه، و آيين کاملاً به هم پيوسته و وابسته هستند (1973). سه شيوة متفاوت برای بيان يک چيز وجود دارد- در کلمات، در اعمال، و در فرم تجسمی. تلاقی بين هنر، افسانه، و آيين در ساحل شمال غربی همين نکته را نشان میدهد.
هنر همچنين احساس را منتقل میکند. احساس ممکن است ترس باشد، مثل مواردی که مجسمهها ارواح قدرتمندِ فوقطبيعی را نشان میدهند. شايد دهشت باشد، همانطور که از ماسکهای پرو[7] در غرب آفريقا استناد میشود. ممکن است نشاط و خوشی باشد، مانند وقتی که رقصندههای با ماسک اعمال عجيب و غريبشان را انجام میدهند، يا هنگام جلوة شخصيتهای هنر طنز. آيا صحبت کردن دربارة يک برانگيزش جهانی زيبايی ممکن است؟ آيا شاهکارهای هنری توليد شده در يک فرهنگ توسط مردم تمام فرهنگها به همانگونه تشخيص داده میشود؟ يا آيا درک زيبايی اشيای هنری تنها به اعضای جامعهای که اشياء در آن ساخته شدهاند تعميم داده میشود؟ هر جامعه معيارهای معينی دارد که به وسيلة آن هنرش را قضاوت میکند. در هر حال، شاهکارهايی وجود دارد، که توسط مردمی از فرهنگهای بسيار متفاوت، زيبا شناخته میشوند. در برخی موارد، تأثير احساسی شی برخی احساسات جهانی را میطلبد و نياز به دانش فرهنگی خاصی برای درک شدن ندارد. در آزمونی که توسط اروين چايلد،[8] يک فيزيولوژيست، و لئون سايروتا،[9] يک انسانشناس، انجام شده، تصاوير ماسکهای باکولا[10] از مرکز آفريقا نشان میداد که تمام بزرگان باکولا، شامل تراشکاران، همگی دربارة ماسکها مطلع هستند (1965). اين مردان ماسکها را از لحاظ ارزش زيبايیشناسی آنها، از بهترين تا بدترين، رتبهبندی میکنند. آنگاه همان تصاوير از ماسکها به گروهی از دانشجويان تاريخ هنر در دانشگاه يیل[11] نشان داده شدند، و آنها همچنين ماسکها را براساس ديدگاههايشان از ارزش زيبايیشناسی هر ماسک رتبهبندی کردند. توافق قابلتوجهی بين دو گروه قضاوتکننده وجود داشت. هرچند دانشجويان آمريکايی هيچ چيز دربارة ماسکها يا دربارة فرهنگ باکولا نمیدانستند، دربارة ماسکهايی که برتری زيباشناسی داشتند و آنهايی که متوسط بودند، گرايش به توافق با کارشناسان باکولا داشتند. به نظر میرسد اين پژوهش نشان میدهد که برخی احساسات جهانی زيبايیشناختی آشکارا در تمام فرهنگها وجود دارد.
گذشته از اين برانگيزش جهانی زيبايی، فرهنگها هريک، با توجه به بيان فرم هنريشان، متفاوتند. تيکوپيا[12] بر شعر تأکيد دارند اما تأکيد کمی به سمت هنرهای تجسمی دارند. چيمبوها[13] از گينة نو پاپوا هايلند[14] بدنهايشان را تزيين میکنند، در حالی که کواکيتلها[15] از تزيين خانههايشان استفاده میکنند. اين نوع تمرکز بر يکی يا يکی ديگر از "هنرها" در بسياری از جوامع جهان غرب نيز، اگر کسی آنها را در طول زمان بسنجد، يافت میشود. در فرهنگ آلمان بيشترين موفقيت در بين تمام هنرها در موسيقی يافت میشود؛ فرهنگ انگليس در ادبيات برتری دارد؛ نقاشی بيشترين تجلی خود را در هلند و ايتاليا يافت. به نظر میرسد که ديگران به همين ميزان بر هر يک از هنرها تأکيد دارند. روشن نيست که چرا يک فرهنگ بر يک هنر تأکيد دارد، و بر ديگری نه.
معنای اثر هنری در يک فرهنگ تنها میتواند از لحاظ نظام نمادين آن فرهنگ تفسير شود. ويتراسپون،[16] در کارش در ناواهو،[17] نوع ارتباط بين دستههای زيبا، خوب، و بد، و راههای بازتاب اينها را در طرح قالی و نقاشی شنی ناواهو نشان داد. هرچند، همانطور که ما در بحثمان دربارة تجربة باکولا اشاره کرديم، مردم فرهنگهای ديگر میتوانند يک کار هنری را از لحاظ کيفيت زيباييش، بدون فهم معنای آن در فرهنگی که آن را توليد کرده است، درک کنند. هر فرهنگ سبک متمايز خود را دارد، که درست به شيوة يک پردة نقشدار، نمادهايش را بيان میکند.
تا همين اواخر، تنها در جهان غرب هنر برای هنر توليد میشد، برای اينکه در موزهها، گالریها، و خانهها آويزان شود يا در کنسرتها در حضور کثيری از شنوندگان اجرا شود. اين مورد همچنين در جوامع پيچيدهای مانند چين و ژاپن که اپرای چينی و نمايشهای کابوکی داشتند، وجود داشت. در انواعی از جوامع با مقياس کوچک که انسانشناسان در ابتدا مطالعه کردند، هنر در فرهنگ تجسم يافته بود. اجراهای آيينی هنر را به خدمت میگيرند و معنای ارتباط هنری وابسته به معنای آيين و اساطير همراه با آن است. اما امروزه هنرمندان بومی استراليا و هنرمندان ساحل شمال غربی هنر را در ژانرهای غربی (چاپ سيلک اسکرين يا نقاشیها اکريليک) در قالب سبکهای سنتی توليد میکنند، که در گالریهای هنرهای شهری و پرزرق و برق به نمايش گذاشته میشوند.
در فرهنگ خودمان، بيشتر آن چيزی که برچسب هنر میخورد منحصراً برای لذت زيبايی بخشيدن و برای تحسين شدن توليد میشود. اين هدف اثر زيادی بر تعريف هنر در جامعة ما دارد که ما بين آنچه سودمند، يا مفيد است، و آنچه هنر است و هيچ استفادة کاربردی ندارد تمايز قائل میشويم. اشيای سودمند اغلب در دورة بعد به عنوان هنر شناخته میشود، هنگامی که ارزش آنها برای زيباييشان است و به عنوان هنرهای تزئينی معرفی شدهاند. اسباب خانه و ساير اشيای ساخته شده توسط شيکرها[18] و لحافهای ساخته شده توسط آميشها[19] نمونههايی از اين قسم هستند. امروزه، لفظ هنرهای تزئينی آمده است تا اشيای در حال استفادهای را در بر بگيرد که به خاطر کيفيت زيباييشان تحسين شدهاند. در جوامع کوچک چنين چيزی به عنوان هنر خالص وجود نداشت؛ بنابراين، در آن جوامع اين برتری بیربط است.
این مطلب ترجمه ای از صفحه 96-98 کتاب زیر
Rosman, Abraham & Rubel, Paula G. & Weisgrau, Maxine (2009) THE TAPESTRY OF CULTURE : An Introduction to Cultural Anthropology; New York: Altamira
[1]- Anthony Forge
[2]- Nancy Munn
[3] -Walbiri
[4] - خرس خاکستری آمريکا
[5] - Kwakiutl
[6] - Arnhem Land
[7] - Poro
[8] - Irvin Child
[9] - Leon Sirota
[10] - BaKwele
[11] - Yale
[12] - Tikopia
[13] - Chimbu
[14] - Highland Papua
[15] - Kwakiutl
[16] - Witherspoon
[17] - Navajo
[18] - Shakers
[19] - Amish
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست