یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

مفاهیم کلیدی در مطالعات شهری (6): آموزش و بازتولید کار



      مفاهیم کلیدی در مطالعات شهری (6):  آموزش و بازتولید کار
مارک گوتدینر، لسلی باد برگردان شایسته مدنی

 بحران آموزش عمومی و بحران شهرسازی در بسیاری از کشورها به یکدیگر مربوط هستند. برای نمونه، قابلیت شهرهای آمریکایی برای بازتولید نیروی کار مناسب در شرایط حاضر به لحاظ اطلاعات منشعب از  اقتصادجهانی محدود شده، حتی کیفیت زندگی درون شهری نیز تنزل کرده است. کارایی دانش آموزان طی چند دهه گذشته رویهمرفته کاهش یافته و رده دانش آموزی ایالات متحده در مقایسه باسایر کشورهای دنیا در دروس علوم و ریاضیات بسیار پایین است. اما در نواحی کلان شهری، کیفیت و کارکرد مدارس محلی، بستگی به  محل زندگی فرد دارد. در اغلب موارد، مدارس بهتر در نواحی مرفه تر و حومه شهر جای دارند. حتی نظام های موجود در مدارس درون شهری که از نظر تاریخی و به رغم فقر شاگردانشان دارای سطح نسبتا بالایی بوده اند، مجبور شده اند با بحران شدید مالی و اقتصادی طولانی مبارزه کنند، بحران هایی که دست به دست هم داده اند تا از کیفیت آموزش بکاهند (به مدخل بحران مالی نگاه کنید.) امروز شاگردان مدارس دولتی شهرها اغلب عضو اقلیت های فقیر بوده و پیشرفت اندکی در آموزش دارند.
اکنون در بیشتر شهرهای انگستان، ارتباطی مثبت میان کیفیت مدارس متوسطه، کارایی دانش آموزان و قیمت خانه وجود دارد. بنگاه های معاملات ملکی (دلالان) آگهی خانه ها را بر اساس قرارگرفتن آن ها در ناحیه مدارس محلی سفارش می دهند. تهیه مسکن، خاستگاه مهمی برای ثروت و پتانسیل درآمد شخصی آتی در انگستان و ایالات متحده به شمار می رود. تعامل میان اسکان و دسترسی به آموزش، نابرابری در شهرها را تقویت می کند. در بسیاری از نواحی درون شهری، بیکاری جوانان به خصوص در میان گروه های قومی به 40 درصد نیز می رسد. این ارقام بر شکست نسبی آموزش به مثابه نوعی ابزار پویایی در شهرهای بریتانیا و حومه های داخلی شهر گواهی می دهد. این مشکلات خاص، به عنوان یکی از مشکلات رایج سوادآموزی به شمار می رود که بر اساس آماری سازمان همکاری ها و توسعه اقتصادی (OCED,2003)، بریتانیا را از نظر توانایی دانش آموزان 11 تا 14 ساله در زمینه ریاضیات در تراز قزاقستان قرار می دهد.
شکست های مشابه در جریان آموزش ایالات متحده نیز یافت می شود. در مناطق بزرگ مدرسه ای شهر در سرتاسر این کشور، کمتر از نیمی از دانش آموزانی که دوره دبیرستان را آغاز می کنند سال آخر را به پایان می رسانند. در محله هایی با مدارس قشر کم درآمد، اکثر آموزگاران به تدریس موضوعاتی می پردازند که برای تدریس آن ها مهارت یا مدرک خاصی ندارند. با اینکه در دبیرستان های دولتی فرض بر اینست که که آموزگاران دارای مدرک به تدریس بپردازند، اما محدوده های مدرسه ای، از گریزگاه های قانونی برای مجوز استخدام موقت پرسنل آموزشی بدون مدرک استفاده می کنند. در برخی مدارس، نزدیک به یک چهارم یا بیشتر آموزگاران دارای مدرک نیستند. برای نمونه زمانی که آموزگاران مدارس دولتی تگزاس، آزمونی از اطلاعات عمومی مورد انتظار از فارغ التحصیلان کالج را پشت سر گذاشتند، بیش از یک سوم آنان رد شدند. نیز در فلوریدا از دانش آموزانی که با درجاتی آموزشی فارغ التحصیل شده بودند آزمونی مشابه گرفته شد، بیش از نیمی از آنان رد شدند. به همین ترتیب، بحران آموزش در تمامی سطوح ادامه دارد و این امر نه تنها در مدارس دولتی، که همچنین در کالج هایی که دانش آموزان به خوبی آماده نمی شوند نیز مشاهده می شود.
مشکلات مربوط به مدارس با مشکلات شهری مانند فقر و تنزل اقتصادی داخل شهرها ترکیب می شوند. مدارس در نواحی کلان شهری به گونه فزاینده ای دچار تبعیض شده اند، زیرا بسیاری از والدین سفیدپوست فرزندان خود را به مدارس خصوصی یا ناحیه ای می فرستند. دیگر دغدغه حیاتی موجود اینست که بسیاری از بچه های مدارس دولتی یا از مهاجران و یا فرزندان والدین مهاجر هستند که زبان انگلیسی را تنها درحد زبان دوم می دانند. در برخی نواحی شهری فرزندان مهاجران بیش از نیمی از کل دانش آموزان را تشکیل می دهند و معملان مجبور هستند با دانش آموزانی از 30 یا 40 زبان مختلف که تحت مراقبت آنان قرار دارند به رقابت بپردازند. دولت فدرال احکامی مبنی بر ایجاد برنامه های انگلیسی، زبان دوم، (ELS) در مناطق مدرسه ای صادر کرده که بر اساس آن ها هر زمان که شمار قابل ملاحظه ای از دانش آموزان دارای زبان خانوادگی غیر از انگلیسی باشند، این برنامه ها باید اجرا شود. اما این دولت از نظر نهادی، برای این برنامه ها سرمایه گذاری نمی کند. با بحران مداوم مالی ریشه ای که وجود دارد، واقعا پولی محلی برای این دست برنامه ها باقی نمی ماند و مشکلات زبانی همچنان باقی هستند. الگویی مشابه در شهرهای اروپایی نیز یافت می شود. تبعیض اقتصادی با وجود نقص در دسترسی به یک سطح آموزشی تقویت می شود، امری که زمینه پندار اشتباه جدایی دولت از سیاست های اجتماعی را فراهم می آورد.
در گذشته، شکستی کلی در جامعه آمریکا در امر سرمایه گذاری آموزشی در سطح ملی بوجود آمد و کیفیت تحصیل دولتی را به کارکرد مستقیم سطح ثروت در جامعه مورد نظر تبدیل کرد. به این دلیل دانش آموزان نواحی حومه شهری وضعیت بسیار بهتری نسبت به دانش آموزان درون شهر دارند. این امر تصویری جذاب تر از حومه شهر در نظر والدینی ساخته که بهترین امکانات تحصیل را برای فرزندانشان آرزو دارند. نقل مکان آنان به سمت بیرون شهر به این دلیل، بازهم بر تنزل عمومی مدارس شهری می افزاید و این دور باطل ادامه می یابد. به دلیل پیوند نزدیک میان ثروت نواحی حومه ای و کیفیت آموزش، نابرابری قابل ملاحظه ای در شیوه آماده سازی دانش آموزان برای فعالیت های حرفه ای آتی دیده می شود. اکنون بازتولید کار به شدت به ثروت نسبی مردم در جامعه ما بستگی دارد. کسانی که توان مالی زندگی در مناطق مرفه تر یا برخورداری از آموزش خصوصی را دارند، فرزندان خود را به مدارسی می فرستند که آنان را برای گرفتن شغل های بهتر آماده می کنند. در بخش بزرگی از اروپا تکرار پدیده آمریکایی شدن زندگی اقتصادی، با تمام نابرابری هایش انباشته شده و تا اندازه ای از جهانی شدن تاثیر می پذیرد. در این میان تنها یک استثنا وجود دارد و آن کشورهایی مانند مجموعه اروپای شمالی هستند که هنوز به مهیاسازی منابع دولتی در سطح گسترده در زمینه آموزش به مثابه پایه جامعه مدنی اعتقاد دارند. در نواحی فوق، دانش آموزان همواره بالاترین امتیازات را در آزمون های استاندارد به دست می آورند. فنلاند که در حال حاضر، طلایه دار دنیا در زمینه کیفیت آموزشی است، در این مجموعه قرار دارد.
                    منابع
OECD, 2003. www.oecd.org accessed 12 May 2004.

Education and reproduction of labor