سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

غول چراغ جادو


غول چراغ جادو

داشتم چراغ نفتی قدیمی مادربزرگ رو تمیز می‌کردم که یکهو یه صدای عجیبی اومد و دود همه جا را گرفت و یه مرد کچل گنده به زور خودش رو از تو چراغ کشید بیرون و بین زمین و هوا آویزون، زل …

داشتم چراغ نفتی قدیمی مادربزرگ رو تمیز می‌کردم که یکهو یه صدای عجیبی اومد و دود همه جا را گرفت و یه مرد کچل گنده به زور خودش رو از تو چراغ کشید بیرون و بین زمین و هوا آویزون، زل زد تو چشام:

ـ من غول این چراغ‌ام. سه تا آرزو کن تا برات برآورده‌شون کنم.

یه کم فکر کردم:

ـ می‌خوام یه خونه بزرگ داشته باشم، با یه حساب بانکی که همیشه پر باشه و یه قالیچه که بتونم باهاش پرواز کنم.

غول دست کرد تو جیبشو و یه کلید در آورد و گفت:

ـ این کلید خونه‌اته. دفترچه حساب و قالیچه هم تو خونه است.

فرودگاه لطفا!

پیام ابراهیمی