جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مصاحبه با دالایی لاما
مامي يامادا[1] 1960 متولد استان ناگانو[2] ، نويسنده و دانش آموخته رشته اقتصاد از دانشكده اقتصاد دانشگاه ميجي گاكوئين[3] است. او بعد از فارغ التحصيل شدن براي تحصيل به استراليا رفت. در آنجا درباره مهاجرت نهنگها تحقيقاتي انجام داد. سال 1990 دعوتنامهاي از مركز مبادلات فرهنگي هند دريافت كرد و در مورد افسانههاي هندي تحقيقاتي انجام داد. از سال 1996 مقيم دهلي نو شد. در سال 2001 رئيس قسمت زبان مركز تحقيقات هنر هند و ژاپن شد. سال 2002 به ژاپن برگشت و به عنوان نويسنده شروع به كار كرد. در سال 2009 دكتري خود را در رشته مكتب بودايي وجرهيانه گرفت. وجرهيانه سومين مكتب بزرگ بودايي بعد از مهايانه و هينهيانه است كه به آن لامائيسم هم گفته ميشود چرا كه راهنما در اين دين لاما است. از كتابهاي مامي يامادا ميتوان به « مصاحبه با مرگ»، «نوشتههايي درباره مرگ و زندگي در هند » و « تا سه سالگي بذر زبان انگليسي را نپاشيد ... » اشاره كرد.
مصاحبه با دالايي لاما برگرفته از كتاب « مصاحبه با مرگ » است كه سال 2004 منتشر شد.
یامادا امروز به اینجا آمدم تا در رابطه با مرگ چند سؤال از جناب عالی بپرسم. قبل از اینکه سؤالها را شروع کنم، میخواهم ابتدا در رابطه با تجربه شخصیام خیلی مختصر برایتان صحبت کنم. من از سال 1996 تا سال 2001 به مدت شش سال همراه با خانوادهام در پایتخت هند دهلی نو زندگی کردم. واقعاً تجربهای عالی بود اما آن چه بعد از آن در برگشت به ژاپن منتظرم بود، اندوهی بود که همه کشور را در برگرفته و وضعیتی پیچیده بود. به هرحال زمان زیادی نگذشت که متوجه شدم افراد زیادی با وضعیت افسردگی یا ضعف اعصاب روبرو هستند. در واقع اگر بخواهم در مورد خودکشی بگویم در ژاپن از سال 1998 به بعد، هرسال بیش از سی هزار نفر خود به زندگی خویش پایان میدهند. این عدد اکنون هم هرساله سیر صعودی دارد و اگر از لحاظ جنسیتی نگاه کنیم، هفتاد درصد افرادی که خودکشی میکنند، مرد و سی درصد دیگر زن هستند. گروهی که بیشترین خودکشی در آن صورت میگیرد، مردان پنجاه – بین پنجاه تا شصت - یا شصت سال – بین شصت تا هفتاد - هستند، و دو دلیل عمدهای که آنها را به سمت خودکشی سوق میدهد، دلائل اقتصادی و دلائل مرتبط با سلامتی آنها است. جدای از این، خودکشی در افراد ده سال – بین ده تا بیست سال – و بیست سال – بین بیست تا سی سال – هم یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی شده است. در میان افرادی که شامل این گروه میشوند، مواردی زیادی است که با بریدن رگ دست خود اقدام به خودکشی میکنند. به این خاطر لغت جدید زنندهای چون رگزن « Wrist cutter » برای آن شکل گرفته است. چیزی که باید به آن توجه کنیم این حقیقت است که بسیاری از رگزَنها یک بار به شکل کامل موفق نشدهاند. با استناد به گزارش تحقیقات، رگزَنهای به شکل متوسط پانزده تا شانزده بار اقدام به خودکشی ناموفق کردند که سرانجام توانستند خودکشی نمایند. به عبارتی اکثر رگزَنها از زمانی که اول بار رگ خود را میزنند تا زمانی که واقعاً میمیرند، ماهها و حتی سالها نیاز دارند. آیا این نشانگر این مطلب نیست که آنها از صمیم دل واقعاً نمیخواهند بمیرند. در حال حاضر ژاپن جامعهای است که آشکارا رایانه و مانند آن بر آن حاکم است و عوامل جدیدی روز به روز در حال ازدیاد هستند که دیدگاههای ارزشی و اخلاقی موجود نمیتواند از عهده آنها بر آید. در میان چنین جامعهای، برای جلوگیری از چنین مرگهای اندوهناکی ما عملاً چه کارهایی باید انجام دهیم؟ بسیار مشتاقم که نظر جناب عالی را در این زمینه بدانم.
دالایی لاما اساساً خودکشی کاری بد است. چون هر چقدر هم آزمایشی سخت باشد، باز هم حتماً روشی برای گذشتن از آن وجود دارد. فکر میکنم میتوان گفت خودکشی پایان دادنی انفرادی و شخصی به روشی مأیوسانه است. این پایان دادنی به روشی اشتباه و غلط است. خودکشی نشانگان است پس برای آن مسلماً دلائلی وجود خواهد داشت. بنابراین ما باید درباره دلائل و علتهای آن عمیقاً فکر کنیم. همان طور که شما اشاره کردید، نمیتوان از دلائل اقتصادی چشم پوشی کرد. اقتصاد ذاتاً امری سیال و جاری است پس وضعیت اقتصادی گاهی خوب میشود، گاهی بد میشود و مواج بودن شایسته آن است. به دلیل بد شدن موقتی وضعیت اقتصادی، خودکشی کردن آیا واقعاً کوته بینی نیست؟ درون این جهان آمیخته با رقابت است. اما مسأله مهم این است که قبل از شرکت در رقابت، توانایی و قابلیت خود را به خوبی بررسی و شناسایی کنیم. میخواهم بگویم باید واقعگرا شویم. به خوبی خود را میشناسیم و زمانی که فکر کردیم در رقابت پیروز نمیشویم، از اول در آن شرکت نمیکنیم. اگر توانایی و قابلیت ما در حدی باشد که امکان پیروزی پنجاه پنجاه باشد، شاید شرکت کردن درست باشد.( خنده)
به خاطر نبودن غذا از گرسنگی مردن واقعاً رنجی بزرگ است. جز این بقیه رنجها محدودیت پذیر نیستند. برای مثال شما خودرو سواری مدل بالایی دارید. مشکلات اقتصادی رخ میدهد و مجبور میشوید خودرو کوچک فرسودهای خریداری کنید. با این همه آیا همین هم بد است؟! چون به هرحال باز هم خودرو دارید. شما انگشتر الماسی دارید. به خاطر مشکلات اقتصادی شاید مجبور شدید آن را بفروشید. اما آیا این خوب نیست؟! هنوز که عمر شما به این دنیاست..؟ در اندیشه من زندگی تجملاتی چندان با معنی نیست. حتی زندگانی تجملاتی اغلب از بین برنده سلامت جسم و جان است. با اینکه این را میگویم اما من هم راهبی بودایی بیش نیستم و ممکن است دیدگاه من اشتباه باشد.(خنده) اما خب من این گونه فکر میکنم.
با مشکلات زندگی کردن به هرحال بهتر است از اینکه خودکشی کنیم. داشتن این جسم و تن به هرحال بهتر است. خودکشی واقعاً کاری احمقانه است. اگر خودکشی کنیم، در جهان بعد از مرگ واقعاً چگونه خواهیم شد؟ این خود معمایی است. به هیچ وجه نمیتوان آن را ضمانت کرد. هرکس هم که خودکشی کند، آیا تعدادی از افراد رنج نخواهند برد. آیا این بسیار احمقانه نیست. کسانی که میاندیشند خودکشی کنند، فکر میکنند به وسیله خودکشی همه چیز را حل خواهند کرد. نقشه خودکشی را طرح ریزی میکنند تنها و تنها به این خاطر که خود را راحت نمایند اما در واقع افرادی که به جا میمانند چه خواهند شد؟! من فکر میکنم خودکشی واقعاً یک روش غیر واقع بینانه است. به وسیله خودکشی مشکل حل خواهد شد اما باز مشکلات عدیده دیگری به وجود خواهد آمد، افراد زیادی به رنج خواهند افتاد و آن چیزی جز ساختن رنج، اندوه و نام بد در آینده نخواهد بود. من این گونه میاندیشم. هرچند برای افرادی که به خودکشی میاندیشند شاید زمینه پذیرش این طرز فکر من وجود نداشته باشد.
مسأله بعدی خودکشی افراد کم سن و سال است. در این مورد وضعیت والدین بسیار مهم است. خانواده جوانهایی که خودکشی میکنند دارای چه وضعیتی هستند؟ آیا خانواده دارند یا ندارند؟ اگر هم خانواده دارند احتمالا با والدین خود دارای رابطه سردی هستند. اکثر کسانی که در جوانی خودکشی میکنند، آیا این چنین با مشکلات خانوادگی روبرو نیستند؟ جوانان آرزوهای زیادی دارند و امیال و خواستهها هم در آنها وجود دارد. این یک امر کاملاً طبیعی است. اما در هم آوردی با آرزوها و خواستههای بزرگ تجربه و پایداری آنها هنوز بسیار ناکافی است. بنابراین آنها گاهی تصمیمهای دراماتیک اتخاذ میکنند و به کار پایان میدهند. مسأله بسیار مهم در اینجا هرچه هم بگوییم همان روابط خانوادگی است. این رابطه همانند گنج بزرگی است و نباید در تربیت کردن اهمال کرد.
یامادا کاملاً همانطور است که فرمودید. اما متأسفانه روابط فرزندان با والدین در ژاپن اخیراً دارای مشکلات زیادی شده است. برای مثال حوادث وحشتناکی چون کشتن فرزند توسط والدین یا کشتن والدین توسط فرزند به تناوب رخ میدهد. مسلماً هر نوع قتل و قاتلی بسیار وحشتناک است اما در آن میان قتل فرزند توسط والدین یا برعکس، هر گونه هم فکر کنیم امری عادی نیست. جدای از این در ژاپن چنین شده است که رقم قابل توجهی از افراد زندگی بدون داشتن فرزند را انتخاب میکنند. این اندیشهای است که کار و تفریح خود در زندگی را بر به دنیا آوردن و پرورش کودک ارجح قرار میدهند. والدینی که از اول تمایلی به به دنیا آوردن فرزند ندارند و والدینی که عمداً بچه خود را میکشند. در ماه جون امسال در ناگاساکی دختر بچهای یازده ساله در کلاس درس دختر بچه همکلاسی خود را به قتل رساند که این حادثه دردناک دل را به درد میآورد. با استناد به گزارشهای خبری ضارب با چاقویی تیز گلوی مقتول را بریده بود. همچنین نکته قابل توجه دیگر در این حادثه این واقعیت بود که قاتل و مقتول کمی قبل از حادثه دوستان نزدیکی با هم بودند. این واقعیت که مجبور شوی فرزند یا والدین یا دوستان صمیمی خود را به قتل برسانی، آیا بسیار تیره روزانه و غیر معمول نیست. به عنوان یک نفر که در چنان جامعهای زندگی میکند، بطور جدی می خواهم این وضعیت متوقف شود و قبل از اینکه فجایعی بیشتر از این رخ دهد، یک یک آنها را قویاً در دل احساس کنیم. بسیار مشتاقم که نظر جناب عالی را بشنویم در این مورد که ما چه باید بکنیم.
دالایی لاما خوب فکر کنیم میبینیم در این جامعه انسانی یک یا دو واقعه غیر قابل باور رخ داده است. احتمالا از زمان بودا هم باید چنین حوادث قتلی رخ داده باشد. اما اخیراً به خاطر پیشرفت مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی این گونه وقایع در مقیاسی وسیع گزارش میشوند که این تنها تفاوت با دوران قدیم است. پایان دادن ریشهای به چنان وقایعی بطور کامل امری غیر ممکن است. افزایش پیدا کردن چنین حوادثی مسأله است. فکر میکنم درون آن جامعه مشکلاتی وجود دارد که در نتیجه باعث رخ دادن چنین وقایعی میشود. در ارتباط با ژاپنی هااگر بگوییم، آنها تا دهها سال پیش در حالیکه فنون علمی جدید و مدرن را پیوسته اخذ میکردند، همزمان دیدگاههای ارزشی و اخلاقی خود را هم ادامه دادند. اما اخیراً ارزشهای سنتی آیا ضعیف نشدهاند. پول مهمترین ارزش شده است و آیا میتوان مفهومی عمیق را در زندگی پیدا کرد؟ هرچند من در این زمینه متخصص و کارشناس نیستم و آنچه میگویم از حدس و گمان فراتر نخواهد رفت. من تا کنون چند بار به ژاپن رفتهام اما درباره این مسأله به شکل عمیق بررسی نکردهام. زیرا زبان ژاپنی زبانی مشکل است.( خنده)
مشکلاتی که ژاپنی هابا آن مواجه هستند، باید به وسیله خود ژاپنی هاحل بشود. از لحاظ سنتها نگاه کنیم، ژاپن جامعهای بودایی است و امکان دارد در عقاید و اندیشههای افراد سایر کشورهای بودایی هم اشاراتی برای حل مشکل وجود داشته باشد. من بالشخصه فکر میکنم که مشکلات مرتبط با خانواده و فقدان مسؤلیت پذیری دلیل آن میتواند باشد. قبلاً در کشورهای اروپایی گشتهام و در رابطه با کودکانی که توسط والدینشان رها شده و توسط سایر افراد تربیت شدند بررسیهایی انجام دادهام. این واقعیتی اندوهزای و واقعاً اندوهزای است. من فکر میکنم مدرنیته روش ظاهری بی ماهیت و روش زندگی بی ماهیت مادی است. خانه عالی، ماشین مدل بالا، تلویزیون، لوازم آرایش، آن را دوست دارم، این را هم دوست دارم، همه را دوست دارم. (خنده) این گونه هرچقدر هم پول داشته باشیم، کافی نیست. همه زندگی ( پول ، پول، پول ) میشود و اهمیت ارزشهای درونی فراموش میشود. سوای اینکه پول باشد یا نباشد، اگر روابط انسانی وجود داشته باشد، آیا این خوب نیست؟ من گهگاه میاندیشم که ژاپنی هافقط پولدار شدهاند اما آیا روابط انسانی آنها کمرنگ نشده است. عشق و علاقهای که باید به شکل ذاتی نسبت به انسانها باشد آیا به سمت حیوانات خانگیای مثل سگ، گربه و پرندگان منحرف نشده است. اینکه نتوانند عشق و علاقه و دوستی عمیقی نسبت به انسانهایی مثل خودشان داشته باشند و آن را به وفور نصیب حیواناتی جز انسان نمایند واقعا و بسیار جای تأسف است. مسأله مهم این است که اول باید به انسان عشق ورزید. اگر روحیه تقسیم کردن و سهیم شدن وجود داشته باشد، مشکلات سایر افراد را میتوان حل کرد. این امری است که دارای بیشترین ارزش است. اگر چنین دیدگاه ارزشی را بتوان برجسته کرد، برای مثال اگر خانه خود را از دست بدهد، یا کاملا بی پول شود هم باز هم سالم است و میتواند به زندگی ادامه دهد. چون خانواده و دوستان باز هم هستند. بر عکس اگر عشق نباشد، هرچقدر هم از مادیات بهره مند شود، باز هم درون دلش به هرحال تنها است. پول عشق و محبت را پیشنهاد نمیکند پس نمیتوان با انسانها تجارب خود را تقسیم کرد و سهیم شد. چون سن و سالی گذشت و همچنان به ارزشهای ظاهری بها داده شود و ارزشهای درونی نادیده انگاشته شود از جانب سایر افراد هم مورد احترام و تکریم قرار نخواهیم گرفت. وقتی چیزی در درون نباشد، در زمانهای اضطراری و غیر منتظره، بدون اینکه بدانیم چه باید انجام دهیم به آخرین روش یعنی خودکشی میاندیشیم. دیدگاههای ارزشی و اخلاقی مذهبی که شامل سنتهای مذهبی هم باشد، بسیار مهم هستند. اگر دین بودایی را پذیرفتیم، بسیار اهمیت دارد که بدون اندیشیدن به چیزی با رهایی سوترای دل فرزانه را بخوانیم، به هنگام از دست دادن خانواده، دوستان یا کسانی که به آنها علاقه داریم در برابر تندیس بودا بنشینیم و بگرییم یا خودمان را به قدرت قضا و قدر بسپاریم.
یامادا زنگ خطر اجتماعی تنها دیدگاههای ارزشی ظاهری را داشتن را به عنوان نظر و عقیده جناب عالی با جدیت می پذیرم. در ژاپن معاصر شاید کاویدن عمیق درباره مرگ و اندیشیدن به آن مشکل باشد. افراد زیادی بدون اینکه موقعیت اندیشیدن درباره مرگ را به دست آورند، در میان دیدگاههای ارزشی ( پول، پول، پول ) عمرشان را سپری میکنند. در مدارس ژاپن بعد از جنگ بزرگ دوم جهانی، اگر از یک قسمت از مدارس خصوصی چشم پوشی کنیم، تعلیمهای مذهبی منسوخ شده است. در مدارس تعالیم مربوط به مرگ واقعاً وجود ندارد. وقتی تعالیم مربوط به مرگ وجود نداشته باشد، مفهوم واقعیاش این است که تعالیم مربوط به زندگی وجود ندارد. نتیجه این میشود که تعداد زیادی از بچههای ژاپنی کامپیوتر، ریاضی، زبان انگلیسی به عبارتی تعالیم مدرن و امروزی را پذیرا میشوند و عمرشان میگذرد.
همچنین به شکل تاریخی در ژاپن گرایش نفرت از جنازهها وجود دارد. بر روی صورت مرده پارچهای سفید قرار میدهند و آن را در تابوت میگذارند و تا میتوانند در جایی قرار میدهند که چشم کسی به آن نیافتد. افرادی که عمیقا به مرگ فکر نکردهاند، روزی که شخصی بمیرد که به او عشق میورزیدند، بی آن که بدانند چگونه با این واقعیت روبرو بشوند سرگردان شده، در بین راه از پای در میآیند و ضربهای سخت میخورند به آن حد که نمیتوانند آن را ترمیم نمایند. به نظر میرسد اندیشیدن به مرگ در زمانی که داریم زندگی میکنیم، حتی با هدف اهمیت دادن به زندگی فعلی هم امری بسیار مهم است. اما در ژاپن کنونی تعالیم مربوط به مرگ چگونه امکان پذیر خواهد بود. در این مورد جناب عالی چگونه فکر میکنید.
دالایی لاما خوب که فکر کنیم، چیزی که تعالیم مدرن یا تعالیم سبک غربی نامیده میشود، به هیچ عنوان قابل تکیه و اعتماد نیست. هنگامی که نظام آموزشی شروع شد، سرشار از علوم اجتماعی و الهیات بود و افراد توسط معابد، کلیسا و افزون بر آن خانوادهها محافظت میشدند. اما در حال حاضر، تأثیر معابد و کلیسا بسیار ضعیف شده است. وضعیت خانوادهها هم تغییر کرده است. والدین بسیار گرفتار کار شدهاند و زیاد در خانه حضور ندارند. طبیعتاً بچه هاو والدین به اندازه کافی با هم ارتباط ندارند و معاشرت انسانی آنها کم شده است. وقتی هم به مدرسه میروند، تنها مطالعه علوم جدید و رایانه است. برنامهای است که بطور کامل به آن تکیه میکنند. دراینجا چیزی مهم مفقود است. مشکلاتی هم که ژاپن با آنها روبرو است، کاملاً از همین جا ناشی میشود. ژاپن غرب به عبارتی مدرنیته را به همان شکلی که هست نسخه برداری نموده است. علاوه بر آن سنتهای قدیمی رفته رفته ارزش خود را از دست دادند. این محدود به ژاپن نیست. فکر میکنم مشکل مشترک تمام غرب و احتمالاً تمام دنیا باشد. اما این به این معنی نیست که من فکر کنم چنانکه قبلاً گفتم با تکیه بر معابد و کلیسا بتوان همه چیز را حل کرد. پس در واقع چه چیز خوب خواهد بود. چیزی که اکنون بسیار لازم است، فکر میکنم تعالیم غیر مذهبی است که با پایه قرار دادن کشفیات علمی به ارزشهای انسانی اهمیت میدهد. چیزی که در مدارس فعلی غایب است، روحیه عشق و همدردی است که فقدان این باعث بروز مشکلات اجتماعی گوناگونی میشود. تعالیم غیر مذهبی به هیچ عنوان مذهب را نفی نخواهد کرد. من قویا فکر میکنم روشهایی که به ارزشهای انسانی غنا میبخشد، از مذهب قابل استخراج است که اینها موضوعاتی است که افراد معاصر باید با آن درگیر باشند. به این خاطر هم دانشمندان و متعلمین و سایر دست اندرکاران از سرتاسر ژاپن در یک سالن باید گرد هم آیند و به شکل اساسی با هم صحبت کنند. این مهمترین کار است. اگر فکر میکنند مشکلی وجود دارد، خاموش ننشینند و بطور اساسی با هم صحبت کنند. مشکل ژاپن این نکته است که با وجودی که شکمشان گرسته است نمیتوانند بگویند شکمم خالی است. این گونه نیست؟
یامادا نکته اساسی است.
دالایی لاما این در واقع کاری احمقانه است.
یامادا همان طور که فرمودید این روحیه ژاپنی هاکه به وقت گرسنگی مستقیماً نمیگویند گرسنهایم، شاید موجب تحریک و تشویق خودکشی در بین آنها شده باشد. اگر تنها یک کلمه بگویند « کمک » شاید بدون اینکه بمیرند نجات داده شوند. از اینکه امروز این چنین نظر بی واسطه جناب عالی را شنیدم بسیار خوشحالم. ژاپن واقعاً کشوری عجیب است. در ظاهر هم اگر تغییر کند از درون نمیتواند تغییر کند. از لحاظ تاریخی اگر نگاه کنیم، در دوره اِدو ژاپن کشوری بسته بود اما کشتی سیاه که از آمریکا آمد کشور باز را تحمیل کرد و به هرحال تحت فشار کشور بسته باز شد. همینطور در جنگ جهانی دوم هم به وسیله دموکراسی که از بیرون داده شد، ژاپن تغییر کرد. برای خود ژاپنی ها، از درون تغییر کردن بسیار سخت است. اینکه این بار درباره مشکلات اجتماعی ژاپن نظر حضرت عالی را جویا شدم، یکی از دلائلش کاملاً همین است. چون فکر میکنم چون نظر شما از بیرون از جامعه ژاپن است را جامعه ژاپن با حرف شنوی خواهد شنید.
دالایی لاما ژاپنی هایی که این مطلب را بخوانند، اگر همه با هم انجام دهند دردسر ساز خواهد شد. چون بیان من خیلی رک است آیا بهت زده نخواهند شد.( خنده)
یامادا حس مزاح حضرت عالی من را مبهوت میکند. به عنوان دالایی لاما زندگی کردن حدس میزنم کاری بسیار سخت باشد. با اینکه تا این حد زندگی پر مشغلهای را میگذرانید اما با صدای بلند میخندید و بی هیچ تأسفی بی وقفه عشق و محبت خود را نثار دیگران میکنید. آیا این روش زندگی چیزی فراتر از کار انسان نیست. در واقع چگونه میتوان مثل جناب عالی زندگی کرد؟
دالایی لاما این چیزی است که بودا به ما آموخته است. مهم این است که با هر نوع مشکلاتی هم که روبرو شدید به عنوان یک انسان با آن برخورد کنیم. اگر انسانها در محدوده انسانیت زندگی کنند، هیچ نوع مشکلی پیش نخواهد آمد. اینکه ما انسان باشیم اما مانند روبات زندگی کنیم، واقعاً کاری احمقانه است. ( خنده )
یامادا اینکه جناب دالایی لاما هستند، افراد زیادی در این کره خاکی نجات پیدا میکنند. شاید بیانی نا متعارف باشد، اما از صمیم دل میگویم سپاسگزار میشوم لطف کنید زنده بمانید. تا دفعه بعد که با حضرت عالی ملاقات کنم، من زبان تبتی یاد خواهم گرفت. دفعه بعد میخواهم نه به زبان انگلیسی که به زبان تبتی با شما حرف بزنم.
دالایی لاما با اشتیاق منتظر آن زمان خواهم بود. اگر بهار سال بعد بتوانیم ملاقات کنیم بسیار خوب است.
پی نوشت:
[1].山田真美/Yamada Mami
[2]長野県/Naganoken
[3]明治学院/Meiji Gakuin
این مطلب متعلق به ویژه نامه فرهنگ ژاپن است.
http://anthropology.ir/publication/13618
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست