سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

بدهی یا دزدی زمان!



      بدهی یا دزدی زمان!
موریتسیو لاتزاراتو ترجمه شهباز نخعي

توالی بحران های مالی موجب سربرآوردن شمایلی ذهنی شده که ازاین پس همه فضای عمومی را اشغال می کند: انسان بدهکار.  پدیده بدهکاری به جنبه های اقتصادی آن محدود نمی ماند و شاه کلید درک روابط اجتماعی نظام نئولیبرال  می شود که عملکرد سلبی سه گانه ای دارد: سلب قدرت سیاسی ای که هم اکنون نیز با ازدست رفتن دموکراسی نماینده محور ضعیف است، سلب بخش فزاینده ای از ثروت [عمومی] که مبارزات گذشته آنرا از  سرمایه داری ثروت اندوز باز پس گرفته بود و بویژه سلب آینده یعنی زمان به عنوان حامل گزینش و امکانات.

رابطه بدهکار- بستانکار به شکل خزنده ای سازوکارهای استثمار وسلطه را به سود سرمایه داری گسترش می دهد زیرا بدهی هیچ تمایزی بین کارگر و بیکار، مصرف کننده و تولید کننده، فعال وغیرفعال، بازنشسته یا دریافت کننده کمک های دولتی قایل نمی شود.  به همه همان رابطه قدرت را تحمیل می کند: حتی بینوایانی که دسترسی به اعتبارات خصوصی ندارند هم [ناگزیر] درپرداخت بهره مربوط به بدهی عمومی مشارکت می کنند. تمام جامعه بدهکاراست، امری که نه تنها مانع نابرابری ها نمی شود، بلکه به آنها شدت می بخشد و زمان آن رسیده که این امر در چارچوب  «اختلاف طبقاتی» بازتعریف شود.

چنانکه بحران کنونی برملا می کند، یکی از داوهای عمده سیاسی نئولیبرالیزم مالکیت است: رابطه بستانکار- بدهکار حاکی از سازوکاری زورمدارانه بین مالکان و غیرمالکان سهام سرمایه است.  مبالغ هنگفت از بدهکاران (اکثرافراد جامعه) به بستانکاران (بانک ها، صندوق های بازنشستگی، موسسات، ثروتمندترین خانوارها) انتقال می یابد.  ازطریق سازوکار انباشت بهره، جمع مبلغ بدهی کشورهای درحال توسعه از ٧٠ میلیارد دلار درسال ١٩٧٠ به ٣٥٤٥ میلیارد دلار درسال ٢٠٠٩ رسیده است.  دراین مدت، این کشورها ١١٠ برابر آنچه که درآغاز بدهکاربوده اند را نیز پرداخت کرده اند (١).

زسوی دیگر، بدهی [معیار] اخلاقی خاصی را درخود نهان دارد که درعین حال هم با اخلاق کارمتفاوت است و هم آنرا تکمیل می کند.  ترویج کوشش – پاداش نظام عقیدتی کار به مقدار دوبرابر دراخلاق قول وقرار (پایبندی به پرداخت بدهی) و قصور (پشت پازدن به آن) دیده می شود.  چنانکه فیلسوف آلمانی فردریک نیچه تاکید می کند، مفهوم قصورونقض تعهد – مفهوم بنیادین اخلاق – به مفهوم خیلی مادی بدهی بازمی گردد (٢).  کارزار مطبوعات آلمان علیه «انگل های یونانی» نشانگرخشونتی است که تقطیر منطق اقتصاد بدهی [محور] درخود دارد.  به نظرمی آید که رسانه ها، مردان سیاسی و اقتصاددانان تنها یک پیام برای ارسال به آتن دارند: «شما خطاکارهستید»، «شما گناهکارهستید».  درنتیجه درحالی که یونانی ها در زیرآفتاب خود را برنزه می کنند، آلمانی های معترض درزیر آسمانی تیره و عبوس برای مال و منال اروپا و بشریت درتب و تاب اند.  این نمایش واقعیت، تفاوتی با آنی که بیکاران را تبدیل به صدقه بگیرمی کند یا دولت رفاه را بدل به «مادر دولتی» می کند، ندارد.

نمایش قدرت بدهی چنان است که نه بازدارندگی و سرکوب و نه ایدئولوژی [هرگز] چنین عمل نکرده اند.  بدهکار «آزاد» است اما چاره ای ندارد جزاین که اعمال و گزینه هایش را درچهارچوب تعریف شده توسط بازپرداخت بدهی که دارد تعیین کند.  شما تنها در محدوده ای که روش زندگی تان (مصرف، شغل، هزینه های اجتماعی، مالیات وغیره) به شما اجازه می دهد که «با تعهدات خود روبرو شوید» آزاد هستید.

به عنوان مثال، درایالات متحده ٨٠ درصد دانشجویانی که مدرک کارشناسی [در رشته] حقوق می گیرند، اگردردانشگاه خصوصی تحصیل کنند ٧٧ هزار دلار و دردانشگاه دولتی ٥٠ هزار دلار بدهی دارند.  اخیرا یک دانشجودرتارنمای «وال استریت را اشغال کنید» گواهی داده که: «وام دانشجویی من به ٧٥ هزار دلار بالغ می شود.  بزودی دیگر توان پرداخت نخواهم داشت.  پدرم که وام مرا تضمین کرده ناگزیرخواهد شد بدهی مرا به گردن بگیرد.بزودی او نیز نخواهد توانست آنرا پرداخت کند.  من با سعی در بالابردن طبقه خود، خانواده ام را ورشکست کرده ام» (٣).

سازوکار برای افراد همان است که برای [کل] جمعیت است.  برایان لنیهان وزیر پیشین امورمالی ایرلند چندی پیش از مرگ می گفت: «ازبدو منصوب شدنم، درماه مه ٢٠٠٨، این احساس را داشتم که مشکلات ما – دربخش بانکی وامورمالی عمومی – چنان [بزرگ] بودند که با درخواست کمک از اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول، عملا حاکمیت خودرا ازدست داده بودیم».  او درادامه می گوید: «ایرلند رسما ظرفیت تصمیم گیری درباره سرنوشت خود را ازدست می داد» (تایم ایرلند، ٢٥ آوریل ٢٠١١).  سلطه بستانکار بر بدهکار آخرین تعریف قدرت توسط [میشل] فوکو را به یاد می آورد: عملی که برکسی اعمال می شود و او «فرد آزاد» باقی می ماند (٤).  قدرت بدهی شمارا آزاد می گذارد، اما – خیلی فوری! – وادارمی کند که درجهت واریز بدهی هایتان (حتی اگراستفاده ای که اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول از بدهی می کنند، موجب تضعیف «بدهکاران» ازطریق مقررات مالیاتی و سیاست های اقتصادی که «رکود» می آفرینند شود) اقدام کنید.

اما رابطه بدهکار- بستانکار تنها به مردمان کنونی مربوط نمی شود.  تا زمانی که دخالت آن ازراه افزایش مالیات درآمدهای بالا و موسسات – یعنی وارونه کردن رابطه نیروهای طبقات که موجب ظهورآن شده، انجام نشود (٥) -، کیفیت مدیریتش نسل های آینده را متعهد می کند.  با سوق دادن اتباع به بستن پیمان پرداخت بدهی ها، سرمایه داری برآینده چیره می شود وبه این ترتیب می تواند پلی بین حال و آینده بزند و رفتار کنونی و آینده را پیش بینی، محاسبه و اندازه گیری کند.  با این کار، نظام سرمایه داری آنچه خواهد بود را به آنچه هست تقلیل می دهد و امکانات روابط قدرت آینده رابه روابط قدرت کنونی [تبدیل می کند].  احساس غریب زندگی کردن در جامعه ای بدون زمان، فاقد امر ممکن   و بدون وجود تصور گسست - « برآشفتگان» خواستار چیز دیگری هستند؟ - می تواند از جمله توسط  پدیده بدهی توضیح داده شود.

رابطه بین زمان و بدهی، وام دادن پول و تسلط بر زمان توسط وام دهنده ازقرنها پیش شناخته شده است.  اگردرقرون وسطی تمایز بین نزول و بهره به خوبی مشخص نبود – اولی تنها به عنوان مازاد دومی درنظرگرفته می شد (آه، خردمندی نیاکان!) -، درعوض خیلی خوب دیده می شد که «دزدی» وام دهنده چگونه انجام می شود و خطایش درکجاست: او زمان یعنی چیزی را می فروخت که به او تعلق نداشت و تنها مالکش خداوند بود.  ژاک لوگوف، تاریخ نگار، بطورخلاصه درباره منطق قرون وسطایی می پرسد: «درواقع [نزول خوار] چه می فروشد جز زمان بین لحظه ای که پول قرض می دهد و زمانی که آنرا با بهره پس می گیرد؟  اما زمان تنها به خدا تعلق دارد.  نزول خوار دزد زمان و دزد دارایی خداوند است (٦).  به نظر کارل مارکس اهمیت تاریخی وام نزولی تابع این واقعیت است که به خلاف ثروت مصرف کننده، این نوع وام روندی را  نمایندگی می کند که می توان آنرا مشابه سرمایه ( و حتی سلف آن) دانست، یعنی پولی که پول تولید می کند.

یک دست نوشته قرن سیزدهم درعین حال هم این نکته اخیر و هم نوع زمانی که وام دهندهء پول تملک می کند را تحلیل می نماید: «نزول خواران با خواست این که ازپول، پول بسازند مرتکب گناهی خلاف طبیعت می شوند.  مانند این که ازاسب یک اسب یا از قاطر یک قاطر ساخته شود.  به علاوه، نزول خواران دزدهستند زیرا زمان را که به آنان تعلق ندارد می فروشند و فروش دارایی دیگری، برغم خواست صاحب آن، دزدی است.  فزون براین، ازآنجا که اینان چیزی جزانتظار برای پول یعنی زمان را نمی فروشند، شب و روز را می فروشند.  اما روز زمان روشنایی و شب هنگام استراحت است.  درنتیجه، آنان نور و استراحت را می فروشند.  با این حال، این درست نیست که آنها مالک نور و استراحت جاودانی باشند (٧) ».

سرمایه داری مالی خواستار و ناظر آن است که تنها گزینه ها و تصمیم های ممکن آنهایی باشند که از پول ، پول می سازند و از تولید، تولید.  درحالی که درجوامع صنعتی هنوز زمانی «باز» به شکل پیشرفت یا انقلاب وجود داشت، امروز آینده و امکاناتش زیر سنگینی ارقام نجومی انباشته شده توسط محافل مالی که قصدشان بازتولید روابط قدرت سرمایه داری است له شده اند زیرا بدهی زمان را خنثی می کند.  زمان که خلاق امکانات تازه یعنی مواد اولیه هرتغییرسیاسی، اجتماعی یا زیبایی شناسی است.

١-

Cf. Damien Millet et Eric Toussaint (sous la direction de), La dette ou la vie, CADTM/Editions Aden, Bruxelles, 2011.

٢-

Frederick Nietzsche, Généalogie de la morale, Gallimard, Paris, 1966.

 

٣-

Cité par Tim Mark dans « Unpaid student loans top $1 trillion », 19 octobre 2011 www.politico.com

٤-

Michel Foucault, « Le Sujet et le pouvoir », Dits et écrits, tome IV, Gallimard, Paris, 2001.

٥- مقاله اوران کوردونیه « آیا یک دولت می تواند ورشکست شود ؟ » لوموند دیپلماتیک ژانویه 2010

http://ir.mondediplo.com/article1533.html

٦-

Jacques Le Goff, La Bourse ou la vie. Economie et religion au Moyen Age, Hachette, Paris, 1986, p. 42.

٧-

Cité par Jacques Le Goff, ibid

 

Maurizzio Lazzarato

جامعه شناس و فیلسوف.  این متن از آخرین اثراو «کارخانه [تولید] انسان بدهکار»، بررسی درباره موضع نئولیبرال، انتشارات آمستردام، پاریس ٢٠١١، برگرفته شده است.

 

این مقاله در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و دوستان لوموند دیپلماتیک منتشر می شود و در فوریه 2012 در فرانسه به انتشار رسیده است.

 

پرونده ی «لوموند دیپلماتیک» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007