جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
ریخت شناسی تطبیقی سینمای دینی در شرق و غرب
به درخت بادام گفتم: «با من از خدا سخن بگو!»
درخت بادام شکوفه داد که: «خدا سخن میگوید.»
*شاعر چینی، مقدمهای از یک فیلم چینی بهنام صبح بهخیر
شبها میخواهم با آن فرشته سخن بگویم
اگر او به چشمانم گام نهد،
شاید بپرسد: «بهشت را میبینی؟»
باید پاسخش را دهم که «بهشت سوخته است...»
*ریلکه، ویم وندرس، برلین زیر بال فرشتگان ۱ ، سینمای آلمان
هر بار که سخن از سینمای دینی به میان میآید، خودبهخود دو مفهوم «خیر» و «شرّ» به ذهن متبادر میشود؛ در حالی که شیوهی بیان و تجسم تصویری خیر و شرّ در سینمای دینی شرق و غرب با هم متفاوت است و همین تفاوت مبنا و اساس ریختشناسی متفاوت این دو نوع سینما قرار میگیرد. اصولاً درام از دل مذهب جوشید ولی در سیر تحولات خود از آن فاصله گرفت. امّا هنوز درام مذهبی یک نوع مشخص از سینما است. البته میان درام مذهبی شرق و غرب تفاوت است و درواقع، تفاوت ساختار و عناصر تشکیلدهنده این دو نوع سینما را از یکدیگر متمایز میکند و بررسی مفهوم سینمای دینی بدون رسیدن به وجوه این تمایز ممکن نیست.
سینمای دینی غرب را میتوان به مثلثی تشبیه کرد که هر ضلع آن به یکی از سهزاویهی «خداوند»، «بشر» و «شیطان» منتهی میشود. در حالی که سینمای دینی شرق، نه مثلث، بلکه دایرهای است که در مرکز آن پروردگار و در محیطش تمام مخلوقات جهان قرار دارند و یا پارهخطی است که انسان را در کوتاهترین فاصله به خالقش میرساند. درواقع، سینمای دینی غرب دارای سه بُعد است: بُعد اول نمایش پروردگاه، بُعد دوم نمایش بشر و بُعد سوم نمایش شیطان یا مانع و سدِ رابطهی پروردگار و بشر.در حالی که سینمای دینی شرق، همچون نقاشی و مینیاتور شرقی، دوبعدی است: بُعد اول تمثیلی از پروردگار و بُعد دوم تمثیلی از تمام مخلوقات جهان هستی است. اصولاً هنر دینی و بهویژه سینمای دینی ما را به سوی نخستین تجربههای هنر در نزد بشریت سوق میدهد. در آن زمان که هنر نوعی افسون ساحرانه و گونهای ابزار آیینی تلقی میشد، نیاز انسان به تجسمبخشیدنِ به ناشناختهها، او را به سوی مراسمی رهنمون ساخت که بعدها شکل تمرکز یافتهاش هنر نام گرفت. اگر هنر به معنای تشکیل تصویرها و تجسمهای ذهنی بشریت باشد، هنر هفتم، یا هنر سینما، کاملترین شکل هنری در جهت مصداق کاربردی این تعریف به شمار میرود. از این دیدگاه، همهی مسائلی که به طریقی بشریت را به خود مشغول داشته است، در هنر سینما تجلی تصویری مییابد. در میان دغدغههای بشری، «دین» که یکی از ماندگارترین و ثابتترین فصل مشترک نسلهای بشری بوده، در سینما تجلی تصویری مییابد. به همین دلیل، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در طول تاریخ سینما، با شکلی به عنوان «سینمای دینی» روبهرو میشویم؛ سینمایی که در تلاش است تا پاسخگوی نابترین نیازهای معنوی و کمالجویانهی روح بشر باشد. در این میان، سینمای دینی شرق و غرب از لحاظ ریختشناسی تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند که رئوس این اختلافات محتوایی و یا ریختشناسانه عبارتاند از:
۱ـ مهمترین تفاوت سینمای دینی غرب و شرق در این است که سینمای دینی غرب پاسخی برای ناامیدی و جستوجوگریهای انسان است که بهترین نوع آن سینمای فیلمساز سوئدی، اینگمار برگمن، است.دربارهی برگمن گفتهاند: «نظر او همیشه معطوف به روزنی در تاریکی است! او میخواهد پاسخ پرسشهای هراسانگیز و دعاهای ناامیدانهی خود را بشنود.» امّا سینمای دینی شرق به منزلهی تجلیل و عبادت جهان و یا درک طبیعی هستی است. سینماگر شرقی از طریق سینما راهی برای یافتن امید و یا ایمان جستوجو نمیکند؛ زیرا ایمان و امید را در قلب خویش دارد و اکنون با ابراز هنرش، درک عابدانه و ستایشگرانی خود را از جهان هستی بیان میکند.
در آثار سینماگران دینی غرب، هراس، دغدغه و اضطراب وجودی ـ همانند آنچه فیلسوفان اگزیستانسیالیست بیان کردهاند ـ با نگاهی آخرالزمانی به وضعیت معاصر بشر وجود دارد. به همین دلیل، سینماگر دینی غرب به دنبال روزنه و بارقهای برای جستوجوی عشق، ایمان و رستگاری روح است؛ در حالی که سینماگر شرقی بدون اضطراب وجودی و با نگاهی عاشق به جهان مینگرد. در یونانِ قدیم، مردم به منظور برداشتهای صرفاً تفنّنی، اخلاقی، عاطفی و یا زیباییشناختی به دیدن نمایش نمیرفتند، بلکه با ایمان و اعتقاد به آن مکان میرفتند تا زمینههای اعتقادی، معنوی و اخلاقی خود را با دیدن آثار دینی تقویت کنند و به نوعی نیرو یا انرژی دست یابند تا بتوانند با آن، روان خود را پاک نگاه دارند و به وظایف روزمرهی خود بپردازند. سینمای دینی شرق نیز همین روح و کارکرد را دارد و شاید به همین دلیل در آن، واقعگرایی جای خود را به نمادگرایی پیچیدتری میدهد؛ نوعی نمادگرایی که هر لحظه روح و ذهن بینندهاش را به چالش میطلبد. درواقع، سینمای دینی شرق منتقدِ واقعگرایی صرف است. هنر شرقی همیشه از ناتورالیسم و رئالیسم و تقلید گریزان بوده و معتقد است که با بهرهگیری از نمادها، مخاطب به سطوح بالاتری از معنا و درک عواطف ارتقا مییابد. این ویژگی در مینیاتور شرقی نیز وجود دارد که در آن به جای سه بعد فضایی، تنها دو بعد دیده میشود و آدمها و اشیا به جای آنکه نسخهی تقلیدی و مابهازای واقعگرایی جهان و مخلوقات باشند، نماد یا نشانهی آنها به شمار میروند. زمان سینمای دینی شرق متعلق به هیچ فضای واقعی نیست و در واقع مافوق آن است؛ در حالی که در سینمای دینی غرب، زمان و مکان دقیقاً مشخصشده و عینی است. در این زمینه، میتوان به آثار پاراجانُف یا آثاری از فیلمسازان ایران اشاره کرد.فضای سینمای دینی شرق، عالَم مثال است؛ عالَمی ورای جهان عینی و مادی که از درون نفس انسان سرچشمه میگیرد. امّا فضای سینمای دینی غرب دقیقاً در عالَمی مادی رخ میدهد که در آن دیگر تضاد و تعارض انسان با نفسش مطرح نیست، بلکه انسان در برابر یک نیروی شرّ عینی و بیرونی در خارج از وجود خود، که شیطان یا تمثیلی از شیطان است، قرار میگیرد. به همین دلیل، در سینمای دینی غرب، «وقوع ایمان» همیشه مسئلهی اصلی است؛ در حالی که در سینمای دینی شرق، ایمان از پیش وقوع یافته و بهعنوان پیشفرض و کلام بدیهی فیلم تلقی میشود.
۲ـ دومین ویژگی سینمای دینی شرق توانایی سینماگران شرقی برای تبدیل اشیاء معمولی و تمام مخلوقات عالم به آثار و نشانههای دینی بوده است. در آثار فیلمسازان ایرانی، فیلمسازان ژاپنی چون کوبایاشی، فیلمسازان هندی چون ساتیاجیترای، شاجی کارون و ویجیا مهتا، و فیلمسازان روسی چون پاراجانف و تارکوفسکی، تمام وسایل مورد استفادهی روزمره مانند قالیچه، لباس، بشقاب، کوزه، کتاب، نقاشیها، تابلوها و حتی حیوانات به آثار و نشانههای جهان معنوی و تصاویر خیالانگیز عالم قدسی و ملکوتی بدل شدهاند. در عینحال، هر یک از این عناصر و اشیا در فیلم به عنصری زیباییشناختی تبدیل گشته، خلاقیت و حساسیت مخاطب را برمیانگیزاند. هنرمند در اینجا نه خالق زیبایی، که کاشف آن است. سینمای دینی شرق در هر چه میبیند، عنصر زیبایی و کمال را جستوجو میکند و حاصل این جستوجوی خود را سخاوتمندانه در معرض دید و خیال تماشاگر قرار میدهد. مثال این نوع سینما فیلمهای مهابارتا و رامایانا از کشور هند، رنگ انار (۱۹۶۹) و افسانهی قلعهی سورام ۲ از پاراجانف ارمنی، ایثار و نوستالگیا یا غمغربت (۱۹۳۸) از آندری تارکوفسکی، کوآیدان (۱۹۶۴) از ماساکی کوبایاشی است. از نمونههای آن در ایران میتوان آثاری از مجید مجیدی را نام برد. امّا در سینمای دینی غرب، تمام اشیا و وسایل باید به دلایل کاربردی در فیلم حضور داشته باشند و هرگز از اشیا به عنوان امکانات زیباییشناختی صرف استفاده نمیشود. از دیدگاه سینمای غرب، هنر باید کاربردی باشد و هر شی و تصویری به دلایل هدفداری و سودمندی مورد استفاده واقع شود. این فایدهی اشیاء و کل عالم مخلوقات است که انسان را برای یک زندگی دینی و خداپسندانه آماده میسازد. به این ترتیب، تفاوت دو نگاه غربی و شرقی به عالم خلقت و مخلوقات جهان مشخص میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست