چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فرهنگهای مختلف، آیینهای مرگ مختلف: (بخش دوم)
در بخشِ اول این نوشتار ما به اختصار مشخصههای تغییر در شیوۀ مرگ و مردن و تغییر در شیوۀ برگزاریِ آیینهای مرگ به طُرق مختلف را در فرهنگهای مختلف معرفی کردیم. در این نوشتار سعی شده است که بر اساسِ استدلالهای تونی والتر به این مفاهیم پرداخته خواهد شد. همچنین در نوشتار بعدی تاریخِ سازمانها، فرهنگ و جریانات جهانی از دیدگاه این محقق مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این مشخصهها (ویژگیهای بیان شده در نوشتار قبل) که همان ساختارهای اجتماعی هستند جهانِ مدرنِ اطرافِ ما تعریف کرده و به چالشهای پیرامونِ آن پاسخ میدهند.
کلر (2007) و بلومر (1966) ویژگیهای ساختاریِ اجتماعی و اقتصادهای که مبنای شیوههای مرگِ مدرناند را شهر نشینی، عقلانیت، مهاجرت، تقسیمِ اجتماعیِ کار، خطر و فنآوری اطلاعات مینامد. این ویژگیها بهصورتِ کلی دنیای مدرن را توصیف میکنند. اما بر سر تعاریف و تفاسیر این ویژگیهای موانع و چالشهایی وجود دارد که میتوان برایشان پاسخهای متفاوت فرهنگی، نهادی یا فردیای وجود داشته باشد (والتر، 2012).
شهرنشینی و تقسیمِ اجتماعیِ کار. رویدادِ شهرنشینی چندین هزار سال است که سراسرِ دنیا را فراگرفته است. « [...] تجمعِ تعدادِ زیادی از مردم در یک مکان، تقسیمِ اجتماعی کار و نتيجتاً یک اقتصادِ [مبتنی بر] پول و متخصصان اُجرتگير-از جمله متخخصصاني كه با مرگ سر و كار دارد- را ممكن میکند. ابتدا کشیشان، سپس داروسازان و پزشکان آمدند، پس از آن متصدیان [یا برگزارکنندگان] آیینهای تشییع، پرستاران، مددکارانِ اجتماعی، درمانگران، سپس هر یک به زیرتخصصها[ی دیگر] تفکیک میشوند. مرگ حرفه و شغلی شد، [که] از دستِ نخبگانِ شهری اوليه و سپس دیگر طبقاتِ اجتماعی، که همه در نهایت براي تفسير و مدیریت مردن، آیینهای تشییع و عزاداری به شاغلين مراجعه مي كنند، بیرون کشیده شد. (کلر 2007) [...]» (والتر، 2012).
در ایران و بخصوصِ پایتخت، یعنی تهران، نیز در دو دهۀ اخیر ما بواسطۀ مهاجرت شاهدِ رشدِ روزافزونِ جمعیتِ شهری هستیم. در پی این افزایشِ جمعیت میزانِ مرگ و میر نیز، به تبع، رو به افزایش رفته است. از سوی دیگر همانگونه که در بالا ذکر شد نه تنها تجمع مردم، در یک فضای اجتماعی، تقسیمِ کاریِ مبتنی بر اقتصاد را ممکن کرد بلکه برخی دیگر از مکانهای خاص و منحصر به فردی همچون گورستانها را توسعه بخشید و پای اقتصاد و نظامِ دیوانسالاری (بورورکراسی) را به آن محیط باز کرد. چنانکه عدمِ حضورِ هر یک از دو میتواند دربرگیرندۀ یک بحران غیرمترقبه باشد. گورستانها که تا پیش از این در یک نظام و الگویِ ساده و توسط خانوادگی و یا گروهی از افرادِ (community) وابسته به متوفی اداره میشد تحتِ تأثیرِ مدرنیتۀ شهری در یک ساختارِ نهادی و اداری تنظیم و تخصصهای مختلفی در آن شکل گرفت (قربانی، در دستِ چاپ، 1394).
آنچه که والتر در ادامۀ مباحثِ مرتبط با این ویژگی ساختاری بیان میکند مربوطِ به هنجارهای فرهنگیای است که در زمانِ برگزاری مراسم تشییعجنازه ممکن است روی بدهد. او از پیامدهای این نوع تقسیمِ کار جدایی کارِ افراد از خانههایشان است. « برای شهرنشیانِ، ساکنینِ حومه و ساکنینِ شهرکهای اقماری مدرن، در مقابلِ مقیمانِ روستا در یک جامعۀ سنتیِ رعیتی، خانوادۀ یک فرد، همکاران، همسایهها و دوستان ممکن است بخشی از شبکههای جداگانه باشند، یعنی به ندرت با هم تداخل داشته باشند، در حالی که روابطِ اقتصادیِ زودگذر در سوپرمارکتها یا فرودگاهها حتی بیشتر هم جدا شدهاند. با این حال، وقتی که نوبت به آیینهای تشییع و عزاداری میرسد، جوامعِ مدرن با این نوع از تقسیمبندیِ شبکههای اجتماعی یک انتخاب دارد: آیا مراسم تشییع قرار است تلویحاً خصوصی باشد که تنها خانوادۀ بزرگ و دوستانِ نزدیک به حضور در آن بیندیشند (چنان که اغلب درانگلستان چنین است)، یا قرار است نمایندههایی از طیفِ وسیعی از شبکههای متوفی (به عنوان مثال در ژاپن، ایرلند و ایالاتی متحدۀ آمریکا) را شامل میشود. در اینجا، هنجارهای فرهنگی در موردِ اینکه چه کسی به عنوان یک عزادار به شمار میرود مهم است (والتر 1999) همچنانکه رسوم توسط نهادهایی مثل گردانندگان مراسم تشییع جا میافتند. فرهنگ و تاریخِ سازمانی بر پاسخ به ساختارِ اجتماعی تأثیر میگذارد» (والتر، 2012).
مهاجرت. مهاجرت از دیگر نکاتی است که در زمانِ مرگ افراد را در چگونگیِ برگزاریِ آیینهای مرگ دچار چالش میکند. گیدنز معتقد است که « هنگامیکه یک زندگی بهتر يافت میشود، مهاجرت ادامه مییابد ــ از شهر به حومۀ شهر [ به شهر اقماري به ویلایِ بازنشستگی در زير آفتاب. مهاجران از مکان سنتی و هویتِي که با آن همراه است جدا میشوند (گیدنز 1991)» (والتر، 2012). اینکه این افراد چگونه به این نوع جدا شدن پاسخ میدهند یک امر فرهنگی است. برای مثال والتر از مهاجرانِ به آمریکا صحبت میکند، او معتقد است مهاجرت پرسشهای بیشماری را در برابرِ آیینهای تشییع پیش میآورد که خانواده باید به آنها پاسخ دهند. پرسشهایی این چنینی: « [آیا بدن را] در کشور جدید به خاک بسپارند؟ [یا] بدن را برای خاکسپاری به کشورِ قدیمی بازگردانند؟ [آیا بدن را] بسوزانند و خاکسترش را به موطن بفرستند؟ [آیا بدن را] بسوزانند و خاکستر را در میان مکانهای مختلف تقسیم کنند؟ [آیا بدن را] بسوزانند و منتظر بمانند، تا ببینند که آیا خانواده در کشوری جدید [کماکان] میماند؟»
در فرهنگِ مرگ در ایران نیز این مسأله بخصوص در کلانشهر تهران مشاهده میشود. با توجه به اینکه گورستانِ بهشتزهرا از یک نظامِ اداریِ متحد، منظم و دقیق و به صورت یکپارچه تشکیل شده است و آیینهای صفر تا صدِ جسد را به یک شکل و فارغ از تفاوتهای فرهنگی انجام میدهد، اما پس از تحویلِ جسد [بعد از تکفین و در زمانِ نماز] تفاوتهای اجرای عزاداری بسته به سبکِ زندگی، فرهنگِ شهری و غیرشهری، منزلت و اقتصاد متفاوت اجرا میشود. حتی گاهی مشاهده میشود که خانوادهها بر سرِ خاکسپاریِ متوفی در تهران یا زادگاه متوفی تناقض و درگیری دارند.
عقلانیت. مدرنیته بر اساس سیستمهای عقلانی و علم و تکنولوژی است. علم و بالاخص بهداشت نرخِ مرگ و میر را کاهش داده است. حتی در این دوران بواسطۀ سیستمِ پزشکی و جراحیها روندِ مرگ بسیار کُند و آرام شد. حتیِ ساختارِ بورکراتیکِ سازمانهای دفنِ جسد، سوزاندن و... نیز مبتنی بر عقلانیت شکل گرفته است. حتی این امر استدلال شده است که عقلانیتِ مدرن سعی بر آن دارد که ساختارهای احساساتِ زیادِ ناشی از سوگواریها را مهار کند (هولست وارهفت، 2000). اما در بابِ دسترسیِ افراد به سیستمِ عقلانی و علمیِ مدرنیته به دلیلِ تفاوت در کشورها و فرهنگهای مختلف تفاوتهایی وجود دارد. این نابرابریِ سلامت بیش از جامعه، فردِ محتضر را میرنجاند. حتی قدرت نیز در این امر که چه کسی از بیماریِ تهدید کنندۀ زندگی محافظت میشود و چه کسی نه تأثیرگذار است.
« نه تنها دارو، دولت، بازار، و اجتماع میتوانند از مرگِ مردمِ مدرن محافظت کنند، بلکه بهصورتِ فعالی عقلانیت و دولت مدرن میتواند برای کشتن و رفتارِ بیرحمانه استفاده شود. باومن استدلال کرده است که، به دور از انحرفات در جهانِ مدرن، در واقع هلوکاست عقلانیت تکنیکی مدرن را برای اجرای کارآمد خودش نیاز داشت (باومن 1989). همین قضیه به شکلی واضح در مورد جنگِ صنعتیِ قرن بیستم صادق است، چه بمبارانِ جنگِ جهانیِ اول و چه بمبهای «هوشمند» استفاده شده توسط ایالات متحدۀ آمریکا در عراق، هر کدام فنآوری زمان خودشان را منعکس میکنند. به همین ترتیب، انقلابِ صنعتی انگلستان در قرن هجدهم، بر اساسِ صنعتِ پنبه، در كنار ظهورِ جاهطلبیهای مدرنِ دموکراتیک قرنِ نوزدهم آمریکا، متکی بود بر سازمانِ عقلانیِ تجارتِ برده فرا اقيانوسي اقیانوسِ اطلسی که در آن بسیاری از افراد در دریا مردند، و در آن زندگی تنها به خاطر ارزش اقتصادِی برده برای مالکش ارج نهاده میشد. امروزه، همچنان که آرژانتین از نظر اقتصادی رشد میکند، فرهنگی را درون هم نیرو و هم یک بخش از طبقۀ متوسط باقی میماند که از ناپدید شدنِ معذبان سیاسی و اقتصادی اظهار تأسف میکند (کاویگلیا؛2006 و وارهفت؛ 2000)» (والتر، 2012).
جامعۀ خطر. « نظامِ صنعتی افزایشی عظیم در بهرهبرداریِ از طبیعت، چه از طریقِ نیروگاههای انرژی، بهداشت عمومی و چه وابسته به دارویی در برداشت. پس از رام کردن طبیعت، بهویژه از طریق افزایشِ بسیار طولِ عمر، نظامِ فراصنعتی در کم کردنِ خطرات در برابر انسان که محصول غلبهاش بر طبیعت است، غرق شده است.(بِک 1992). چنین مشغلههایی شاملِ شناسایی و کاستن از گرمایش جهان، یافتنِ اینکه چگونه کهنسالی طولکشیده را مدیرت کنند، و انسانیکردنِ جاندادنِ بیروحِ و جانکه معمولاً در بیمارستانهای مدرن دارای کارآمدیِ فنی تجربه میشود. وقتی در مفهومِ جامعۀ خطر دیده میشود ، مراقبتِ تسکینیِ انسانی و جامع، چیزِ عجیبی در میانِ [فرهنگِ] انگلیسیــآمریکایی نیست، بلکه نشانی از جایی است که هر جامعه فرا صنعتی و فرامادی روانۀ آن است».
فنآوری اطلاعات. تکنولوژی و به عبارتی فن آوری ارتباطات نه تنها در زندگیِ روزمره که در شیول مرگ و مردن و غمواندوه نیز قابلیت و پتانسیلِ تغییر را دارد. بیمارانی که تا چند دهۀ پیش وحشتزده از بیماریِ خود و ارتباط با پزشکانِ خود بودهاند امروزه قادرند که در وبلاگهای هم قطارانِ خود (کسانی که بیماری مشابه آنها دارند) حضور داشته صحبتهای آنها را بخوانند و یا حتی به گروههای حمایت کنندۀ بیماری بپیوندند احساساتشان را به اشتراک بگذارند و یا حتی تجاربی را که در سیستمِ پزشکی تأیید نشده را منتشر کنند. حتی خانوادۀ سربازانِ انگلیسی و آمریکاییای که در افغانستان میمیرند در حالِ حاضر ممکن است که نامههای سوگواری و تسلیت از خانوادههای سربازانِ دیگر که تا کنون ملاقات نکردهاند دریافت کنند که موجبِ دلگرمی آنها نیز میشود.
این نوشتار ادامه دارد.
ایمیل نگارنده:Hajar.ghorbani64@gmail.com
بخش اول نوشتار: http://www.anthropology.ir/article/31345
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست