چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
«چه باشد آنچه گویندش تفکر»
مقدمه
تفکر در فارسی در کنار واژههایی از قبیل تأمل کردن، مداقه کردن، درنگ کردن، درنگریستن و نیکنگریستن میآید. همچنین واژه اندیشه به معنای تفکر، فکر، ترس، بیم و اضطراب آمده است. اینکه اندیشه در فارسی دو معنا دارد یعنی فکر و بیم قابل تأمل است و جای تحقیق و بررسی دارد. در کاربرد امروزی اندیشه را کمتر در معنای بیم و ترس به کار میبرند اما ظاهرا در تاریخ ادبیات کلاسیک فارسی در بسیاری موارد اندیشه در معنای بیم و ترس به کار رفته است. به نظر جای دارد این موضوع مورد تحقیق قرار گیرد و اولین موارد استفاده اندیشه در معنای بیم یافت شود و شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی آن تحلیل شود. در مقایسه با زبان فارسی کلمه think در زبان انگلیسی معنای مترادف بیم و اندیشه وجود ندارد.
معمولا مردم احتیاط خاصی در به کار بردن و تمییز دادن کلمه خیال و یا فکر به کار نمیبندند. خیلی وقتها کسی که می گوید مشغول فکر کردن هستم منظورش این است که خیال پردازی میکند و یا تصاویری را در ذهن میآورند. از نظر فنی فکر کردن مفهوم والایی است که به راحتی به دست نمیآید. خیال پردازی یا تصور کردن بیشتر کنشی روانشناختی است. معمولا بدون هدف خاصی است و در پی حل کردن هیچ مسأله مشخصی نیست. تصور یا خیال پردازی همچون رویاهای شبانه است، همانطور که در روانکاوی دلیل رویا دیدن را ارضاء تمایلات پیشپا افتاده روزانه میدانند، میتوان گفت که رویای روزانه خیال پردازی (daydream) هم به علت ارضاء کردن تمایلات آگاهانه روزانه است. گاهی هم میتواند روشی برای گذراندن وقت و فرار از واقعیتی ناخواسته فهمیده شود. اما فکر کردن معمولا فعالیتی مسأله محور است و ناشی از فعالیت ذهنی مشخص و خودآگاه. فکر کردن فعالیتی ادامهدار و متمرکز است. مهمترین خصوصیت فکر کردن همین تمرکز بر یک مسأله است.
جدا از این دو معنای کلمه اندیشه در زبان فارسی، در کاربرد روزانه مردم کمتر واژه اندیشه به کار میرود. اندیشه به کلمهای رسمی و علمی تبدیل شده است و جای آن را بیشتر کلمه فکر و فکرکردن گرفته است. در مکالمات روزمره ما بیشتر از کلمه فکر و فکرکردن استفاده میکنیم. در علوم انسانی بسیار معمول است که واژهای که کاربردی و روزانه است را محققین در معنایی فنی و اصطلاحی به کار ببرند. کلمات اندیشه و فکر نیز از این قائده خارج نیستند و در فلسفه و یا علوم عقلی در معنایی فنی به کار میروند. مثلا هایدگر کتابی دارد که با دو عنوان به فارسی ترجمه شده است، فرهاد سلمانیان این کتاب را با عنوان «تفکر چیست؟» ترجمه کرده است و سیاوش جمادی همین کتاب را با عنوان «چه باشد آنچه گویندش تفکر؟».
کانت، فیلسوف آلمانی، معتقد است فکر کردن را به شکل ساده می توان قرار دادن جزئی در زیر کلی تعریف کرد. یعنی هر وقت جزئی را ادراک کردیم و در زیر کلی خاص خود آن قرار دادیم آن وقت کنش اندیشیدن یا فکر کردن اتفاق افتاده است. مثلا وقتی یک نقاشی را مشاهده میکنیم و میفهمیم متعلق به کدام دوره است و خصوصیات تصویری و موضوعی آن را به خصوصیات کلی آن سبک یا دوره نسبت دادیم یعنی به نوعی کنش اندیشیدن یا فهم یا تفکر اتفاق افتاده است.
اما اگر بخواهیم تفکر یا اندیشیدن را از منظری کاربردیتر و به زبانی سادهتر توضیح دهیم و معنا کنیم میتوانیم از نظرات روانشناس ساخت گرا جروم برونر[1] استفاده کرد. وی معتقد است که به صورت کلی دو نوع تفکر را میتوان نام برد که یکی تفکر الگوریتمی یا منطقی نام دارد و دیگری تفکر روایی[2] یا داستانی. ما بیشتر با تفکر منطقی آشنا هستیم و میدانیم که این نوع تفکر بر مبنای منطق ارسطویی استوار است. یعنی بر اساس یک سری شواهد و مدارک عقلی، مقدمات استدالالی و ذهنی میتوان به نتایجی منطقی و صحیح دست پیدا کرد. در تفکر منطقی ادعا بر این است که یک نتیجه قطعی و گاه تعمیمپذیر ممکن است. شرط نتیجه درست در تفکر منطقی این است که مقدمات فکری و نحوه استدلال صحیح و سالم باشد. بنابراین در تفکر منطقی میتوان تا حد زیادی به نتایج اعتماد و اطمینان داشت. اما به نظر جروم برونر در تفکر روایی، که بیشتر در دوران کودکی و نوجوانی مورد استفاده قرار می گیرد، ما سعی میکنیم از مسائلی که در پیش رو داریم و یا مشکلات عملی یا ذهنی که برای ما پیش آمده به یک روایت یا داستان قابل قبول و توجیه پذیر دست یابیم. مثلا خیلی وقتها میتوان کودکان را با داستانهایی خیالی و غیرواقعی در مورد اتفاقات اطراف آنها توجیح کرد و مسائلی را برای آنها توضیح داد. کودک داستان یا روایتی که ما تعریف میکنیم را باور میکند و حتی بر اساس همان باور ممکن است دست به عمل هم بزند. تفکر روایی همچون تفکر منطقی معیاری دقیق و صحیح در اختیار ما قرار نمیدهد تا بتوانیم درست را از نادرست تمییز دهیم. البته میدانیم که این ادعای تفکر منطقی که دارای معیار و میزانی دقیق و صحیح است نیز درست نیست و در خیلی از موارد در حد یک ادعا باقی میماند.
در تفکر روایی ما سعی میکنیم مسائل و مشکلات کاربردی و روزانه خود را با ساختن یک داستان یا روایت از موضوع حل و فصل کنیم که البته در اکثر موارد این داستان یا روایت با آنچه در عالم واقع افتاده است متفاوت است و یا تغییراتی پیدا کرده است.
رویکرد جروم برونر متعلق به رواشناسی شناختگرا[3] است که دوره پیش از روان شناسی بدنی[4] است. در روانشناسی بدنی روانششناسان معتقد هستند که شناخت تا حد زیادی ناشی از بدنمند بودن است و اینکه بسیاری از تجارب ما از راه بدن و بدن داشتن ممکن است. مثلا نکات مهمی همچون درک زمان، مکان و فاصله تنها از این راه برای ما ممکن است که ما بدنمند هستیم. همچنین شرایط اجتماعی، روانی و فرهنگی سیستم عصبی ما را قادر می سازد تا بیاندیشیم. یعنی بدنمند بودن و زندگی در جامعه اصلی است که تا حدی روانشناسی شناختگرا از آن غافل بوده است. ما به واسطه بدن داشتن در اجتماع هستیم و میتوانیم در محیط زندگی خود تغییر ایجاد کنیم.
اما جدا از نگاه فلسفی و یا روانشناسانه به تفکر، فکر کردن چه نقشی در زندگی روزمره ما دارد؟ آیا همان قدر که روان شناسان یا فیلسوفان باور دارند فکر کردن برای مردم عادی مهم است؟ آیا مردم عادی به فکر کردن نیاز دارند؟ در چه مواردی مردم نیاز دارند بیاندیشیند؟ چرا چنین نیازی وجود دارد؟
شاید پاسخ این سوالات برای خیلیها واضح به نظر برسد و شک نداشته باشند که مردم نیازمند فکر و اندیشه هستند، اما اگر بخواهیم موارد فکر کردن مردم عادی را در زندگی روزمره بشماریم شاید موارد زیادی را نتوانیم ذکر کنیم. همچنین ممکن است هر کدام از مواردی را که ذکر میکنیم فکر کردن را در معنایی متفاوت از قبلی نمایندگی کند.
بنابراین شاید لیستی از معانی تفکر در کاربرد روزانه مفید فایده باشد. این لیست میتواند معنای متفاوت تفکر و اندیشیدن را کمی از هم مجزا کند و به خواننده این خود آگاهی را ببخشد که کی ، چه طور و در چه سطحی در زندگی روزمره مشغول اندیشیدن است.
بهتر است به این لیست به شکل یک لیست رتبه بندی شده که سطوح یا درجات از پایین به بالا دارد نگاه نکنیم. چنین رویکردی باعث برخی سوء برداشتها خواهد شد و گروهی را در رتبه پایین و گروهی را در رتبه بالا قرار خواهد داد. شماره گذاری انواع تفکر تنها از لحاظ ایجاد شدن سهولت در بحث است.
مرحله غیر زبانی و غیر ارتباطی- بیم/ هراس/ اضطراب (حیرت)
معمول است که فلسفه با حیرت آغاز میشود. حیرت از چگونگی بودن انسان در جهان و چگونگی و چرایی جهان اما در دیدی روان شناسانه شاید بتوان گفت که بیم، ترس و اضطراب از ناتوانی در اندیشیدن مستقل است. شاید بتوان اینطور فرض کرد که یکی از دلایلی که بیم و ترس از معانی اندیشیدن در فارسی آمده است این باشد که فکر و اندیشه کرد به صورت مستقل اندکی بیمناک است و باعث اضطراب میشود. پس اولین معنای اندیشیدن را به معنی ترس و بیم از اندیشیدن اختیار کنیم.
- در زندگی روزمره مجبور هستیم کارهایی را به صورت تکراری و هر روزه انجام دهیم که قسمتی از آنها را آگاهانه و بخشی را ناآگاهانه انجام میدهیم. به صورت آگاهانه خرید میکنیم، اجناس را از قفسهها انتخاب میکنیم، پمپ بنزین نزدیک را انتخاب میکنیم، مسیر به سر کار را انتخاب میکنیم و از این دست. اما رانندگی کردن و واکنش به آنچه در ترافیک پیشمیآید و کنترل ماشین ناخودآگاه است. در این سطح از تفکر کمتر مسألهای پیش میآيد که نیاز به فکر یا تأمل کردن داشته باشد. معمولا اگر اتفاق جدیدی در مسائل روزمره بیافتد اندکی به فکر کردن نیازمندم میشویم و در غیر این صورت به صورت اتومات شده و عادتوار نیازهای خود را بر طرف میکنیم.
- اگر مشکلی در کارهای روزانه اتفاق بیافتد مثلا دری باز نمیشود، آسانسور متوقف شود، ماشینی خراب شود و از این قبیل تازه شروع به فکر کردن به نحوه کار اشیاء میکنیم. اگر در ادارهای زیاده از معمول معطل شویم شروع به فکر کردن به نحوه ساز و کار سازمان میکنیم و آن را در ذهن بررسی میکنیم.
- همه ما دچار تناقضات شخصی و درونی میشویم و باید این تناقضات و تضادها را اول برای خودمان توجیه و تفسیر کنیم. مثلا توجیه کنیم دزدی بد است. توجیه کنیم که فلان عملی را که انجام دادیم با فلان عملی که پیش از آن انجام دادهایم متفاوت بوده است. علتش چه بوده؟
- ممکن است به روابطمان با افراد دیگر هم فکر کنیم. تا زمانی که در رابطه خود با آنها به مشکل خاصی برخورد نکنیم کمتر به نوع رابطه، توقعات و انتظاراتمان توجه میکنیم. اما وقتی مسألهای پیش میآید فکر ما به کار میافتد. مثلا اگر دوست یا همکار ما انتظاری از ما را برآورده نکند به این فکر خواهیم افتاد که چرا این کار را نکردهاند یا دلیل فلان گفتار یا رفتار آنها چه بوده است.
- به غیر از امور متناقض شخصی، اموری هستند که مربوط به باورها و ایدههای ما میشوند. این امور نیز ممکن است با باورهای دیگران متناقض و ناهمخوان باشند. مثلا نظر ما درباره کشورهای ایران و آمریکا بسیار احتمال دارد با دوست و یا همسر ما متفاوت باشند. ممکن است یکی شهر مشهد را جای مناسبی برای زندگی بداند و دیگری خیر.
- رفتار ما با دیگران باید چطور باشد؟ برخورد ما با دیگران، نحوه لباس پوشیدن و هر کنش یا رفتاری که قصد انجام آن را در حضور دیگران داریم باید چگونه باشد؟ این دست موضوعات خود نیازمند نوعی از تفکر و اندیشه است.
مرحله زبان عمومی و ارتباطی
- ممکن است تناقضات درونی ما در ارتباط با دیگران باشد یعنی در اکثر موارد به خاطر ارتباط با دیگران مجبور هستیم این تناقضات و پیچیدگی ها را رفع کنیم . ما مجبور هستیم نیات درونی، انتظارات، خواستههای خودمان را که احتمالا دیگران طور دیگری برداشت کردهاند برای آنها توضیح دهیم و در خلال این توضیحات امور هم برای خود ما و هم دیگران روشنتر میشوند. این خود به نوعی تفکر و اندیشه نیاز دارد که در قالب زبان بیان میشود و تناقضات را تا حدی رفع میکند.
- سنتی که ما در آن بزرگ شدهایم ناشی از هویت فرهنگی و بومی ماست از قبیل مذهب، اعتقادات دینی، اعتقادات فرهنگی که از خانواده و محله و شهر و رسانههای محلی کسب کردهایم، فرهنگ شفاهی و بومی که دریافت کردهایم، گویش و لحجهای که با آن بزرگ شدهایم. همه اینها در کنار هم کلیشهها، قالبها و افکار بسته بندی شده و آمادهای را در اختیار ما قرار میدهند که ما به تدریج آنها را کسب میکنیم و بعدا جزئی از هویت ما میشود. از همین افکار بستهبندی شده و آماده در برخورد خودمان با اشخاص دیگر سود میبریم تا خودمان را توجیه کنیم. در اکثر مواقع در برداشت ما از این بستههای هویتی با برداشت دیگران تفاوت وجود دارد که ما را به فکر میاندازد. در مقابله و مواجه با دیگران غالبا در صدد هستیم این تناقضات را رفع کنیم که این خود نیازمند نوعی اندیشیدن است. البته این نوع اندیشیدن در قالبهای از قبل آماده است.
مرحله زبان فنی و تحلیلی
- سنتی که در آن بزرگ شدهایم و به آن خود گرفتهایم باز هم ممکن است موضوع اندیشه و تفکر ما قرار گیرد اما این بار با استفاده از منابعی به غیر از آنچه در خود این سنت وجود دارد. یعنی منابعی را مورد تفکر و خوانش قرار دهیم که در باره سنتی که ما در آن بزرگ شدهایم است اما در یک سنت فکری و فرهنگی دیگر پدید آمدهاند. مثلا نظرات دیگران در باب مذهب، روایتهای مذهبی ما، آئینهای مذهبی ما، خوی فرهنگی ایرانیان، تاریخ ایران، ادبیات و هنر ایران و غیره باشد.
مرحله انتقادی
- همچنین ممکن است گاهی سعی کنیم عقیده، باور و یا رویدادی را مورد ارزیابی عقلی قرار دهیم. این ارزیابی ممکن است همراه مقایسه با دیگر عقاید و باورها باشد. در سطحی دیگر ممکن است عقاید، باورها و یا اعتقادات خود و یا دیگران را مورد سوال قرار دهیم. سوال پرسیدن یعنی شک کردن به دادههای هر روزه در سنت خودی و یا غیر خودی. یافتن نقطه ضعفها، ناگفتهها و یا تناقضات پنهان میتواند به طرح سوالات مفیدی منجر شود. این نوع تفکر انتقادی با ایجاد شُبه در خود میتواند به ریشه یابی باورها و عقاید خود بپردازد و وجوهی را در خود کشف کند که سنتها و شرایط فرهنگی، اجتماعی و محلهای آنها را پوشانده است. اینچنین تفکری را انتقادی مینامند. این نوع تفکر را شاید بتوان در مقابل پذیرش محض و غیر فعال قلمداد کرد. در واقع اندیشه ممکن است معنای طرح پرسش از دیگران داشته باشد که با آنها در ارتباط هستیم. عقاید و باورهای آنها را میشناسیم، کسانی که شبیه ما هستند و یا در همان سنت فرهنگی، اجتماعی و محلهای ما رشد کردهاند.
مرحله فلسفی
- ممکن است شروع به تفکر درباره کسانی کنیم که با آنها در ارتباط مستقیم نیستیم. یعنی جهان فکری ما از جهان فکری، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی آنها جدا است. حتی ممکن است به طرح پرسش از تناقضات آنها بپردازیم. ممکن است به شکلی جهانی و فرا تاریخی شروع به تفکر و طرح پرسش از متفکران جهانی و کلاسیک کنیم و وارد دیالوگ و گفتگوی واقعی با متون آنها شویم.
- ممکن است هویت خود و چیستی هویت خود را مورد مداقه و دقت نظر قرار دهیم. یعنی هویت واقعی خود را در اثر خودآگاهی بالا فارغ از هر سنت محلی یا جهانی مورد بررسی و تفکر قرار دهیم. در این نوع تفکر ما در واقع به معنای هستی و بودن در این دنیا میاندیشیم.
- ممکن است انسان به جای هستی به نیستی بیاندیشد. یعنی ناگفتهها، تناقضات، روابط پنهانی را پیش چشم آورد. این نوعی از اندیشه است که بر اساس اصولی متغییر اما زیر بنایی قادر به اندیشیدن است.
فهرستی که در بالا آمد به طور قطع کامل و جامع نیست. شاید فهرست کامل و جامعی از موارد اندیشیدن به دست نیامدنی باشد. اما مهم این است که ایجاد کردن چنین فهرستهایی از مواقع یا لحظات اندیشیدن خودآگاهی ما را بالا میبرد و ما را با وضعیت تاریخی اجتماعی که در آن قرار گرفتهایم آشناتر میکند.
[1] Jerome Bruner. 1991. “The Narrative Construction of Reality.” Critical Inquiry 18 (1): 1-21.
[2] Narrative thinking
[3] cognitivism
[4] Embodied cognition
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست