پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دو نوشته درباره الیو پتری



      دو نوشته درباره الیو پتری
برگردان رعنا شیعه

مجله "سینمای دهه شصت"، مصاحبه ای صورت گرفته بین امبرتو روسی با الیو پتری را در شماره  144 خود (مارس- آپریل سال  1982 میلادی) با عنوان  "به خودمان زخم زبان میزنیم ولی هیچوقت ازخودمان دفاع نمیکنیم " ، ویرایش شده توسط مینوآرجنتیری را چاپ کرده است.

 

-به عنوان همکاری با تئاتر جنوا ، کارگردانی تئاتر را با "ساعت آمریکایی" آرتور میلرشروع کردید. چرا بعد از این که این همه سال را منحصرا به کار سینما اختصاص دادید این تصمیم را گرفتید؟

در فیلمهای اخیر من  مانند "مالکیت دیگر دزدی نیست" گرایش من به سمت تئاتر محسوس میباشد.برای مثال انتقادات وارد به من مخالف استفاده از منولوگ (تک سخنرانی) در"مالکیت دیگر دزدی نیست" هستند. ولی باید بگویم که تا الان از این انتخاب خودم دفاع میکنم حتی اگر قسمتی از نگرش آن تئاترال باشد.مشابه این موضوع، فیلم "تودو مودو" است که معرف  گونه ای از "رمز و راز"تئاترال و سیاسی است.این فیلم وفادارانه به موضوعاتی که در اساس و بنیاد تئاترال هستند احترام میگذارد و درواقع رویکردی ویژه به سمت فضا و زمان و به همین موازات استفاده ای خاص از بازیگران دارد.همچنین من اعتقاد دارم که ما به نقطه ای از کار تولید هنری رسیدیم که در آن تجربه کارگردان باید به گونه ای باشد که میان دو موضوع مختلف در معنای وسیع کلمه اتحاد و یکپارچگی ایجاد کند.

در اینجا میتوانیم از لوکا رنکنی۱ مثال بزنیم.

او در تئاتر و تلویزیون فعال است و دیر یا زود فیلم هم خواهد ساخت. به نظرمن پیوند تجارب مختلف سودمند خواهد بود واینکه کارگردان سینما این تجارب را به هنرپیشه های فعال در تئاتر انتقال  بدهد و به آنها "فوریت" خودشان را بیاموزد و در جهت پیش بردن اجرایی، که بیش از آنکه بر اساس قاعده ای از قبل تعین شده باشد، با دخالت خود هنرپیشه ها انجام پذیرد، همت گمارد.

 

-و تلویزیون؟

تلویزیون این اجازه را به ما میدهد  که اتفاقات و رویدادها را به طور مستقیم به میلیون ها نفر انتقال بدهیم.متاسفانه این توانایی در حاشیه قرار گرفته است با توجه به اینکه خیلی ها ترجیح میدهند اتفاقات روزمره را با روشهایی از قبل آزموده شده بسازند.

تلویزیون نباید بهانه ای برای ساخت شبه فیلمها، شبه کمدی ها و شبه اتفاقات ورزشی باشد. و برای همین است که فکر میکنم تئاتراز تلویزیون جالب تراست و همچنین به نظرم امروزه کار کردن در تئاتر ایده های بیشتری میطلبد و به آنها نیاز دارد، خیلی بیشتر از آن که از یک کارگردان سینمایی انتظار داریم.

آیا تجربه تلویزیونی شما با "دستان آلوده" سارتر نوعی از همین نوع شِبه ها بوده است؟

اگر به دقت نگاه کنید  متوجه خواهید شد که به هیچ وجه سعی نکردم شبه سینما یا شبه تئاتر بسازم برعکس، این تجربه واقعا و ذاتا تلویزیونی است.

برای انجام از این قبیل کارها، برای هر صحنه ابعاد صفحه را در نظر میگیرم و با وسواس و دقت برروی چگونگی  فیلمبرداری آن کار میکنم.

از من پرسیدید چرا میلر را انتخاب کردم. برای اینکه یک اثر معاصر است. من علاقه ای به اجرای یک کار کلاسیک که قبلا در تاریخ فرهنگی و تاریخچه ها انجام شده نداشتم. "ساعت آمریکایی" نمایشی است که توانستیم آن را در ایتالیا بنویسیم و این کار بزرگی است. کارگردانی آن در تئاتر دقیقا مانند ساخت یک فیلم بود.

 

  1. Luca Ronconi (1933) هنرپیشه و کارگردان تئاتر ایتالیایی

 

"آخرین پیدا شده"(L’ultima trovata) کتابی جمعی درباره ی الیو پتری

ایده ی طرح شده توسط  دیه گو مُدِلّا در کتاب چند وجهی و پر محتوایش به درد شکسن دیوارِ فراموشی ای می خورد که فیلم ها و آثار پتری را دربرگرفته اند. این کتاب سعی دارد یادی بکند از نابغه ای که آن ها را خلق کرده است.

گفتگو از سیاویا ماتزوکّی.

بعد از سی سال چه چیزی را میتوان به الیو پتری اضافه کرد؟

به نظر من بیشتر از "اضافه کردن" هنوز خیلی چیزها برای "گفتن" وجود دارد. به این علت که بعد از مرگ پتری هیچکس در موردش صحبتی نکرد و شاید هیچکس نخواست بیشتر درباره اش صحبت کند; و دقیقا با توجه به این موضوع که فیلمهای او از جانب تلویزیون سراسری از دید عموم پنهان ماند و بنابراین برای خیلی ها به خصوص جوانان آشنایی با سینمای او ممنوع شد.

 کتابی که تدوین کردم دقیقا به این موضوع میپردازد و هدف شناساندن  و رمزگشایی دوره تاریخی (سالهای 1960 و 1970 میلادی) که پتری در طول آن فعالیت میکرد. همچنین ایده ی اصلی آثاری که درظاهرهدف نهایی فیلمهای وی نیست و در قالب فیلم جدی نمیگنجند را به آن دسته ازهم نسلی های من و این قشر از مخاطبین که در حال حاضر سی ساله می باشند را دارد.

در آن سالهایِ تحت تاثیر تعهدات شهروندی و برخوردهای ایدئولوژیکی، پتری به درستی به مولفی سیاسی قلمداد می شد; به خصوص که او درارتباط با موضوعات داغی مثل مافیا، رابطه قدرت و شهروند، نبرد کارگران و غیره که کانون توجهات روزجامعه بود مورد ارزیابی قرار میگرفت.

ولی با گذشت زمان این تعریف به حاشیه رانده و روند تقدس زدایی و تراژیک – کمدی فیلمهایش مانند آنچه که در "طبقه کارگر به بهشت میرود" به نمایش گذاشته شده است محدود شد، و این در حالیست که  دیگرهیچکس اولین آثارش مانند "قاتل" و "روزهای شمارش شده" را به یاد نمی آورد; دو شاهکاری که به علت مدرن بودن و به روز بودن نگاهشان وحساسیت بیانیشان همچنان برای امروزاعتباردارند.    

 

چرا پتری و آثارش مورد نقد و بررسی قرار نگرفتند و این مسئله به فراموشی سپرده شد؟

پتری درطول فعالیت حرفه ای خودهرگز از تیغ برنده ی نقادان در امان نبود. برخی ازفیلم هایش به طرزسختی مورد چالش قرارگرفتند مخصوصا ازجانب نقادان ستیزه جوی چپی که به دلایل سیاسی، معرفی بعضی از شخصیت ها وصحبت از شرایط حاضر را سودمند نمی یافتند.

با فیلم "تودو مودو" (1976) این شکنندگی به طورکامل عمیق شد. تصویرطبقه حاکم بیرحم و گسترش یافته در بیشترین حد خود که در شخصیت "آلدو مورو" ( که نقش آن را جیان ماریا وولونته۱ به عهده گرفته است ) منعکس یافته نه فقط به مذاق  دی چی۲ خوش نمی آمد بلکه برای کسانی که در روی دیگرسکه مشغول به زمینه سازی برای "سازش تاریخی"۳ بودند مزاحمی بیش نبود.

این فیلم گناه نا بخشودنی برای آنها بود و در واقع دقیقا از سال 1982 پرده ای از فراموشی کامل به روی پتری کشیده شد; البته اگر از بی تفاوتی نبوده باشد.

باید این نکته را دانست که تمرکز بر روی واقعیت و توجه کمتر به حافظه ویژگی نقد ماست; واقعیتی که نتیجه اش همیشه فراموشی است و از لحاظ کیفیت ضعیف.

برای مثال میتوانیم به مارکو فرری۴ اشاره کنیم که سینمای خارق العاده او خیلی زود به آرشیوتبدیل شد. این را بی منظوربیان نمیکنم. برای اینکه او هم نقاد صریح و شجاع جامعه ایتالیاست.

 

پتری مانند او خیلی از تحولات سیاسی، اجتماعی  و فرهنگی را پیش بینی کرده بود. متاسفانه در کشور ما کسی که شهامت تصور آینده را دارد به سرنوشت غم انگیزی دچار میشود...

 

با توجه به فیلم، ادبیات و موضوعاتی که هرگز تحقق نیافته اند از دریچه دید امروز چه چیز مدرن است و چه چیز واقعیت است؟

دراین شکی نیست که آخرین فیلم پتری "خبرهای خوب" در مورد اخلال عملکردها وپارانویایی است که انسان امروزبا آن دست به گریبان است. پتری این فیلم را درفضایی تاریک، خشن وغرق از زباله در رم شکل میدهد و صحنه آپوکالیس واری۵ را به معرض نمایش میگذارد که در آن نقش اصلی را تلویزیون و قدرت بالای کنترل آن به عهده دارد.

 فیلمنامه ای به یادم می آید که توسط اوهمراه با صحنه پرداز مورد اعتمادش اوگو پیرّو امضا شده است والبته امروز دوباره خوانی شده است. این فیلمنامه  به طورعین به نظر می آید که در سالهای اخیر و بدون شک درماههای آخر زندگی او نوشته شده است ; "خانم متردینای ما".

موضوع آن در مورد نماینده پارلمان نادرست و بی صداقتی است که بعد از به اشتباه خوردن قرصی که دارای تاثیرات معجزه آسا است ناگهان تبدیل به شهروندی صادق میشود.

این مرد با همکارانش  درحزب مبارزه میکند و به صورت رابطه ای دوطرفه که شامل خودش هم میشود آنها را به فساد متهم میکند، درمیان کمپین انتخاباتی سعی میکند آرای یک بیمارستان روانی را بخرد و از دیگری باج بخواهد و تهدید کند که فیلمهای پورنوگرافی دخترش را لو میدهد....

این پروژه که در سال 1967 کامل شد در آن زمان فیلمی هرزه به حساب می آمد و هیچ تولید کننده ای حاضر به تولید آن نشد واینگونه سانسور شد و ما را با سوالی تلخ، فشرده شده در گلوباقی گذاشت: ایتالیا در پنجاه سال اخیر واقعا چقدر تغییر کرده است؟

 

پانویس

  1. Gian Maria Volonté هنرپیشه ایتالیایی (1933- 1994میلادی)
  2.  حزب دمکراسی – مسیحی ایتالیا که در سال 1942 میلادی تاسیس شد و تا سال 1995 فعال می بود.
  3. منظور از سازش تاریخی توافقی است که به منظوراتحاد بین حزب کمونیست و حزب دموکراسی – مسیحی ایتالیا در خلال سالهای 1973 میلادی تا 1978 بسته شد.
  4. Marco Ferreri  کارگردان و فیلنامه نویس ایتالیایی(1928 – 1997 میلادی)
  5. اشاره به داستان آپو کالیپس  درانجیل دارد و در اینجا منظور از صحنه آپوکالیپس وار صحنه ای است که آخر دنیا را مجسم میکند

رعنا شیعه    rana.shieh@gmail.com

 

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز 1393 
http://www.anthropology.ir/node/22280