سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجموعه شعر درباره غرور بیجا
شعر درباره غرور انسان، جایگاه واقعی فرد را به او نشان میدهد تا به او بفهماند شایسته این همه غرور و خودبرتربینی نیست. سرودههای شاعران بزرگ پارسیزبان و شاعران معاصر ایران در قالب سنتی، تک بیت، شعر نو و ترانه با مضمون غرور را در وب بخوانید.
شعر درباره غرور بیجا در قالب سنتی
گرت ملک جهان زیر نگین است
به آخر جای تو زیر زمین است
نماند کس به دنیا جاودانی
به گورستان نگر گر میندانی
جهان را چون رباطی با دو در دان
کزین در چون درآیی بگذری زان
تو غافل خفته وز هیچت خبر نه
بخواهی مرد گر خواهی وگرنه
کسی کش مرگ نزدیکی رسیدست
چنین گویند کو رگ برکشیدست
تو هم ای سست رگ بگشای دیده
کز اول بودهای رگ برکشیده
تو را گر تو گدایی گر شهنشاه
سه گز کرباس و ده خشتست همراه
اگر ملکت ز ماهی تا به ماهست
سرانجامت برین دروازه راهست
چو بر بندند ناگاهت زنخدان
همه ملک جهان آنجا، ز نخ دان
ز هر چیزی که داری کام و ناکام
جدا میبایدت شد در سرانجام
بسی کردست گردون دست کاری
نخواهد بود کس را رستگاری
بدین عمری که چندین پیچ دارد
مشو غره که پی بر هیچ دارد
عطار
~~~~~✦✦✦~~~~~
هیچ فرصت ورای آن مطلب
که کسی مرگ دشمنان بیند
تا نمیرد یکی به ناکامی
دیگری دوستکام ننشیند
تو هم ایمن مباش و غره مشو
که فلک هیچ دوست نگزیند
شادکامی مکن که دشمن مرد
مرغ، دانه یکان یکان چیند
سعدی
~~~~~✦✦✦~~~~~
خوش خلعتیست جسم، ولی استوار نیست
خوش حالتیست عمر ولی پایدار نیست
خوش منزلیست عرصه روی زمین، دریغ
کآنجا مجال عیش و مقام قرار نیست
هر چند بهترین صور شکل آدمیست
لیکن همه چو سرو قد گلعذار نیست
دل در جهان مبند که کس را ازین عروس
جز آب دیده خون جگر در کنار نیست
مردی که در شمار بود این زمان کجاست؟
کو را درین زمانه غم بیشمار نیست
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار
کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
زنهار اختیار مکن بهر منزلی
کآنجا به دست هیچ کسی اختیار نیست
امیرخسرو دهلوی
~~~~~✦✦✦~~~~~
عدسی وقت پختن، از ماشی
روی پیچید و گفت این چه کسی است
ماش خندید و گفت غره مشو
زانکه چون من فزون و چون تو بسی است
هر چه را میپزند، خواهد پخت
چه تفاوت که ماش یا عدسی است
جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند
تو گمان میکنی که خار و خسی است
زحمت من برای مقصودی است
جست و خیز تو بهر ملتمسی است
کارگر هر که هست محترمست
هر کسی در دیار خویش کسی است
فرصت از دست میرود، هشدار
عمر چون کاروان بی جرسی است
هر پری را هوای پروازی است
گر پر باز و گر پر مگسی است
جز حقیقت، هر آنچه میگوییم
هایهویی و بازی و هوسی است
چه توان کرد! اندرین دریا
دست و پا میزنیم تا نفسی است
نه تو را بر فرار، نیرویی است
نه مرا بر خلاص، دسترسی است
همه را بار بر نهند به پشت
کس نپرسد که فاره یا فرسی است
گر که طاوس یا که گنجشکی
عاقبت رمز دامی و قفسی است
پروین اعتصامی
~~~~~✦✦✦~~~~~
مرا به قصه مادربزرگ خواب مکن
غرور حوصله ام را چنین خراب مکن
به جستجوی تو در چشمهای من غوغاست
بیا و بخت دو دریاچه را سراب مکن
چرا در آینه تکرار میشوی هر شب
بس است چشم حریص مرا مجاب مکن
به بالهای تو بستند روزهای مرا
کنون که عمر عزیز منی شتاب مکن
دو رودخانه به دریای چشمهایت ریخت
دو رود خسته و سرگشته را جواب مکن
عبدالجبار کاکایی
تک بیت با مضمون غرور بیجا
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
زانک بلندت کند تا بتواند فکند
مولانا
~~~~~✦✦✦~~~~~
بدین قالب که بادش در کلاهست
مشو غره که مشتی خاک را هست
***
ز مغروری کلاه از سر شود دور
مبادا کس به زور خویش مغرور
***
چند غرور ای دغل خاکدان
چند منی ای دو سه من استخوان
نظامی
~~~~~✦✦✦~~~~~
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
زانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند
عطار
~~~~~✦✦✦~~~~~
ایا، سرگشته دنیا مشو غره به مهر او
که بس سرکش که اندر گور خشتی زیر سر دارد
***
بدین ده روزه دهقانی مشو غره که ناگاهان
چو این پیمانه پر گردد نه ده مانده نه دهقان
سنایی
~~~~~✦✦✦~~~~~
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
حافظ
~~~~~✦✦✦~~~~~
غره مشو به زور و توانایی
کاخر ضعیفی است توانا را
ناصر خسرو
~~~~~✦✦✦~~~~~
با تو گویا زبان هر ذره
که: به دنیا چنین مشو غره
اوحدی
~~~~~✦✦✦~~~~~
مشو غره حسن گفتار خویش
نکو کن چو گفتار، کردار خویش
جامی
~~~~~✦✦✦~~~~~
غره مشو به نعمت و دل در جهان مبند
از فخر ملک و نعمت او اعتبار گیر
امیر معزی
~~~~~✦✦✦~~~~~
تو مست جام غروری همیشه، ای زاهد
مباش غره، که رنج خمار بهتر ازین
هلالی جغتایی
~~~~~✦✦✦~~~~~
به روشنی و به خوشی عیش غره
مشو
که ظلمت از پس نورست و زهر
زیر شکر
مسعود سعد سلمان
~~~~~✦✦✦~~~~~
عزیز من به متاع زمانه غره
مشو
که آنست داروی کیسه بران و
طراران
امیرخسرو دهلوی
دوبیتی و رباعی درباره غرور بیجا
غره مشو بدان که جانت عزیز کرد
ای بس عزیز را که جهان زود
کرد خوار
«مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
وز مارگیر مار بر آرد شبی
دمار»
عماره مروزی
~~~~~✦✦✦~~~~~
گر مینخوری طعنه مزن مستان
را
بنیاد مکن تو حیله و دستان
را
تو غره به آن مشو که میمینخوری
صد لقمه خوری که میغلام است
آن را
خیام
~~~~~✦✦✦~~~~~
دنیا به مثل چو کوزه زرین است
گه آب در او تلخ و گهی شیرین است
تو غره مشو که عمر من چندین است
کاین اسب عمل مدام زیر زین است
ابوسعید ابوالخیر
~~~~~✦✦✦~~~~~
تا گردش گردون فلک تابان است
بس عاقل بی هنر که سرگردان است
تو غره مشو ز شادی ای گر داری
در هر شادی هزار غم پنهان است
باباافضل کاشانی
~~~~~✦✦✦~~~~~
ما هر دُوان خاموش خاموشیم،
اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست
دیروزمان را با غروری پوچ کشتیم
امروز هم زانسان، ولی آینده
ماراست
حسین منزوی
~~~~~✦✦✦~~~~~
هرچند نداری تو ز احساس، نشانی
من عاشق لبخند توام، گرچه
ندانی
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما
«با من به ازین باش
که با خلق جهانی»
نفیسه سادات موسوی
شعر نو درباره غرور
ما بدهکاریم به هم
به تمام دوستت دارمهای ناگفته ای که
پشت دیوار غرورمان ماند و آنها را بلعیدیم
فقط و فقط برای اینکه نشان
دهیم منطقی هستیم
~~~~~✦✦✦~~~~~
مردها پسربچههای قویاند
که اگر در آغوششان نگیری
و ساعتها پای پرحرفیهای پسرکوچولوی درونشان ننشینی
ترک میخورند
و آنقدر مغرورند که
اگراین ترک هزاربار هم تمامشان کند
آخ نگویند
فقط بمیرند
آن هم طوری که آب از آب تکان
نخورد
حسنا میرصنم
~~~~~✦✦✦~~~~~
نمیخواهم شماره کنم
خالهایی را
که بر نقره شانه ات کاشته ام
چراغانی را
که در خیابان چشمانت آویخته ام
ماهیانی را
که در خلیجهای تو پرورده ام
ستارگانی را
که لای پیراهنت یافته ام
یا کبوترانی را
که میان سینه ات پنهان ساخته ام
که چنین کاری
شایسته ی غرور من نیست
و کبریای تو
نزار قبانی
~~~~~✦✦✦~~~~~
انحنای روح من
شانههای خسته غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم،
شکسته است...
قیصر امین پور
~~~~~✦✦✦~~~~~
غرور همچون نقابیست که
به پشتوانه اش میتوانی
تصویر درهم ویرانیات را پنهان کنی!
تو هیچ چیز از من نمیدانی
نمیدانی چه قدر سخت است
در برابر آن همه زیبایی تو
سیل نگاهم را
پشت سد غرورم مهار کنم و
نقش کسی را بازی کنم که برایش
بود و نبود تو
خالی از اهمیت است
تو بهتر از هر منتقدی میتوانی تشخیص دهی
بازیگر خوبی هستم یا نه؟!
***
دنیا در برابر زیبایی تو
مات میشود و ترس بَرَم میدارد
که نکند غرورم تاب نیاورد و
درون ویرانم برایت پدیدار شود.
شکنجه گر!
برای غرورم هم که شده
فاصله ات را با من رعایت کن!
مصطفی زاهدی
~~~~~✦✦✦~~~~~
میتوانم سکوت کنم
یا مثلا از قطاری حرف بزنم
که نیم ساعت تأخیر داشت
میتوانم چشمهایم را ببندم
یا به پرنده ای دور از تو خیره شوم
که روی سیم برق برفهایش را میتکاند
اصلا میتوانم با هر سیاست نخنما شده دیگری
غرور مردانه ام را حفظ کنم
اما احمقانه است،
احمقانه است وقتی
شعرهایم آنقدر ساده اند
که کودکانه اعتراف میکنند
من تو را دوست دارم
بهرام محمودی
~~~~~✦✦✦~~~~~
حالا که کسی در حوالی خلوت
خاموش ما نیست
لحظه یی به دور از قافیههای غرور و گلایه به من بگو
آیا تمام این ترانههای اشک آلود
به تکرار آن روزهای زلال زنبق
و رازقی نمیارزند؟
یغما گلرویی
ترانه درباره غرور و عشق
نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیر گریه چشات تر بشه
بذار چشماتو خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یه کم
یه امشب غرور رو بذارش کنار
اگه ابری هستی با لذت ببار
بزن زیر گریه چشات تر بشه
هنوزم اگه عاشقش هستی که
نریز غصههاتو تو قلبت دیگه
غرورت نذار دیگه خستهت کنه
اگه نیست باید دلشکستهت کنه
نمیتونی پنهون کنی داغونی
نمیتونی یادش نباشی؛ به این آسونی
هنوز عاشقیو دوسش داری تو
نشونش بده اشکای جاریتو
نمیتونی پنهون کنی داغونی
نمیتونی یادش نباشی؛ به این آسونی
علی استیری
گروه فرهنگ و هنر وب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست