چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
بحران جدید کمونیسم
شکست چپ اروپا ناشی از فقدان حمایت مردمی نیست، بلکه ناشی از فقدان برنامهای است که بتواند آن حمایت را به واقعیت سیاسی نوین بدل کند.
یک دهه پیش، پیروزی لیبرالیسم در اروپا آنچنان مسلم و چشمگیر فرض میشد که حتی احزابی که مشی سیاسیاشان به جنبش انقلابی طبقه کارگر در اوایل قرن بیستم باز میگشت، آشکارا درباره تحول رادیکال جامعه سخن نمیگفتند. احزاب کمونیست یا تعطیل و جمع شدند و یا با دستپاچگی خود را از نو به مثابه احزاب سوسیال دمکرات بازسازی کردند و این در حالی بود که احزاب سوسیال دمکرات به احزاب لیبرال بدل شدند.
برخی از سازمانهای کمونیستی نامشان را به عنوان یک "برند سنتی" که برای رای دهندگان مسن برانگیزنده است حفظ کردند اما به شکل رادیکالی ایدئولوژیاشان را تغییر دادند؛ درست مانند مورد روسیه که کمونیستها به ملی گرایان محافظه کار بدل شدند و گرایشات مذهبی و هواخواه امپراطوریاشان را آشکارا اعلام میکردند. سوسیالیستها در اروپای غربی جایگاهی را در سمت راست لیبرالها اشغال کردند و نهایت آن که برخی احزاب کمونیست-برای مثال، در یونان و پرتغال- سعی کردند وانمود کنند که هیچ چیز اتفاق نیافتاده و به لحاظ ایدئولوژیک خود را منجمد کردند.
طی هشت سال اخیر شرایط کاملا فرق کرده است. سقوط و اضمحلال ایدئولوژیکی احزاب طبقه کارگر"قدیمی" تداوم پیدا میکند. مثال اخیر آن سلسله شکستهای انتخاباتی سوسیال دمکراتهای اطریشی بود که آنها را از یک نیروی پیشرو در عرصه سیاست ملی به یک سازمان سیاسی درجه دو بدل کرد. اما نیروهای جدیدی جایگزین احزاب سیاسی قدیم شدهاند که به ما آوردن هوای تازه آلترناتیوهای ضد سرمایه داری را نوید میدهند و حاضرند آمادگیاشان برای اقدامات رادیکال را نشان دهند. طی سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵، این احزاب به یک نیروی اجتماعی عمده بدل شدند.
با این حال هنوز زود است که از تجدید حیات چپ اروپا سخن گوییم. هر بار که این یا آن سازمان موفقیت قابل توجهی بدست میآورد، مشکلات رخ مینماید. حزب ریفونداسیون کمونیستی ایتالیا در کابینه رومانو پرودی، نخست وزیر ایتالیا، به پستهای وزارتی دست یافت، اما این دولت کار چندانی در جهت خواستههای رای دهندگان که آرزوها و آمال هایشان را در چپ سرمایهگذاری کرده بودند صورت نداد. رهبران حزب ریفونداسیون کمونیستی هواداران خود را به حمایت از دولت پرودی ترغیب کردند تا از ظهور بدترین سناریوی ممکن- افتادن قدرت سیاسی در دست نخست وزیر ائتلاف راست (سیلویو برلوسکونی)-جلوگیری کنند، اما این درست همان چیزی بود که رخ داد. رای دهندگان کلافه و عصبی، چپ را نیز به سختترین شکل ممکن تنبیه کردند. برای نخستین بار از جنگ جهانی دوم به این سو، کمونیستها در پارلمان نمایندهای نداشتند.
شکست در برخی کشورها مقارن بود با ظهور جنبشها در کشورهای دیگر. حزب آلمانی Die Linke برای نخستین بار از زمان اتحاد آلمان، فعالان را از استانهای شرقی و غربی در یک سازمان واحد گرد آورد و به یک نیروی مهم و قابل توجه در سطح ملی بدل شد. برخلاف حزب سوسیالیسم دمکراتیک که عمدتا شرق آلمان را نمایندگی می کرد، اعضای Die Linke در پارلمانهای ایالتهای غربی آلمان فعال هستند. در یونان حزب کمونیست استالینیست و Synapsimos هر دو در حال رشد هستند.
پیروزیها و شکستها بازتاب گرایشی مشابه است. جامعه اروپا آماده تغییر و تحول است اما چشم انداز روشنی از اینکه به دنبال کدام گرایش سیاسی برود ندارد. ما شاهد همین گرایش در ایالات متحده هستیم، یعنی جایی که عواطف و احساسات و نصایح انتزاعی برای تغییر، جایگزین یک استراتژی و برنامهی تعریف شده گردیدهاند. ما میتوانیم همین روند را در اروپای شرقی و حتی در روسیه مشاهده کنیم؛ در روسیه به رغم ادعای مغرورانه کسب "ثبات"، خود دولت برای "نوآوری اجتماعی" فراخوان داده است.
با ایراد سخنرانی در نقد نئولیبرالیسم و برجسته کردن عیوب و خباثت نهفته در سیستم موجود، چپ گرایان از حمایت قابل توجهی برای دلایل و استدلالهای خود برخوردار میشوند اما این حمایت باید به یک واقعیت سیاسی نوین- باید به یک برنامه برای تحول بدل شود که برای بخش قابل توجهی از جامعه قابل فهم باشد. بدون چنین برنامهای، آنها هر بار خواستار سیاست انتخاب بد از میان بد و بدتر می شوند، و این امر نهایتا به یک اپورتونیسم بدوی و از بین رفتن وجهه منتهی خواهد شد.
این امر به بحرانی در جنبش دامن زده است که احزاب چپ خود آن را هر روز بیشتر جدی گرفته و به رسمیت می شناسند. نمیتوان توسط یک حزب و در یک کشور بر این بحران غلبه کرد. جستجوی مشترک برای یک استراتژی جدید مورد نیاز است اما این مهم تنها میتواند با تکیه به تلاش و تکاپوی سازمانهای منحصر بفردی صورت گیرد که حقیقتا برای انجام اقدامات رادیکال و پیشرو به اندازه کافی جسور باشند.
در این مفهوم، بحران اقتصادی جهانی ممکن است محرک خوبی برای خلاقیت باشد. آزمایش امری توام با ریسک و خطر است اما در آستانه فروپاشی اقتصاد، بالاخره باید پا پیش گذاشت.
بوریس کاگارلیتسکی
برگردان: بابک پاکزاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست