یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

درباره « او » که نسخه « انسان کامل » است


درباره « او » که نسخه « انسان کامل » است
من درباره شخصیت حضرت امیر چه می توانم بگویم و کی چه می تواند بگوید. ابعاد مختلفه ای که این شخصیت بزرگ دارد به گفتگوی ماها و به سنجش بشری در نمی آید. کسی که انسان کامل است و مظهر جمیع اسما و صفات حق تعالی است ابعادش به حسب اسما حق تعالی باید هزار تا باشد و ما از عهده بیان حتی یکیش را نمی توانیم برآییم . این شخصیت که جامع تضاد است امور متضاد در او جمع است کسی نمی تواند در حول و حوش او سخن بگوید.
درباره حضرت امیر سلام الله علیه این قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است یعنی این معجزه الهی تاکنون معلوم نشده است که چه شخصیتی است . همه طوایف مختلفی که در اسلام هستند و خصوصا در شیعه مذهبها این حضرت را به خودشان نسبت می دهند عرفا حکما فقها فلاسفه و اقشار مختلفه حتی دراویش صوفیه و حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند از کلمات ایشان استشهاد می کنند. آن وقت که من عراق بودم که حزب عفلقی که اصلا اعتقاد به اسلام ندارد بلکه متضاد با اوست مع ذلک کلمات ایشان را در و دیوارها برش استشهاد می کردند و هر کسی به یک نحو از ایشان اسم می برد در زورخانه ها به عنوان یک پهلوان در جنگها به عنوان یک جنگنده در مدارس به عنوان یک ارزشمند فقیه و در هرجایی که ملاحظه می کنید به نظر هر یک و هر طایفه ای حضرت یک وضعی دارد و همه آنها را از خودش می دانند. الا البته بعضی که اصلا اعتقادی به اسلام ندارند لکن مع ذلک آنی که باید باشد این معما حل نشده است و نخواهد شد. این موجود یک اعجازی است که نمی شود در اطراف او آن که هست صحبت کرد. هر کس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظری که دارد در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر از این معانی است یعنی ما نمی توانیم به آن جایی که بتوانیم از ایشان به آن جور که هستند مدح کنیم .
آن صفات متضاده که در اشخاص نمی شود باشد در ایشان هست .از همین جهت است که این صفات متضاده که هست این که هر کسی یک طرفش را گرفته است و خیال می کند که ایشان او است . کسی که عارف مسلک است و در راس عرفای عالم واقع شده است این آدم در حکومت دخالت دارد در صورتی که عرفای معروف اصلا کناره گیری میکردند. کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشته است مع ذلک در زهد و تقوا و کناره گیری از خلق آن طور بوده است . چون ابعاد مختلف درش بوده است هر کسی یک بعدی از او را گرفته است و خیال کرده است که بعد واقعی این است و تاکنون آن بعدی که ایشان دارند آن بعد معنوی ای که ایشان دارند برای کسی کشف نشده است مگر برای اشخاصی که همطراز او هستند. از این جهت درباره ایشان صحبت کردن از هر ترتیبی که باشد همه این چیزها را دارد لکن آن که هست نمی شود صحبت کرد.نمی توانیم ما صحبت کنیم .
حضرت امیرالمومنین (ع ) بعد از اینکه دست دو نفر دزد را قطع می کند چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان می دهد و معالجه و پذیرایی می کند که از مداحان حضرت می شوند. یا وقتی می شنود ارتش غارتگر معاویه خلخال از پای یک زن اهل ذمه درآورده اند به قدری ناراحت می شود و عواطفش چنان جریحه دار میگردد که در نطقی می فرماید اگر از تاثیر این واقعه انسان بمیرد قابل سرزنش نخواهد بود. با این همه عاطفه روزی هم شمشیر می کشد و افراد مفسد را با کمال قدرت از پا در می آورد. معنای عدالت این است .
چنین سلطانی دیده ایم که چراغ را خاموش می کند که آن چراغ به قدر دو دقیقه که با این شخص میخواهد صحبت عادی بکند صحبت رفاقتی مثلا بکند این دیگر روشن نباشد. خودش هم دستگاه بارگاهش این مسجد است توی این مسجد می آید می نشیند. همه می آیند حرفهایشان را به او می زنند. از مسجد هم لشکر درست می کند و می فرستد به این طرف و آن طرف برای ـ عرض می کنم ـ پیشرفت اسلام لکن زندگیش همین است که عرض کردم که یک پوست هست .
وقتی که شب مردنش شب شهادت حضرت وقتی که مهمان بود منزل دخترش نمک آوردند و شیر. گفت تو چه وقت دیده بودی که من (بر حسب نقل ) دو تا چیز همراه بخورم . رفت نمک را برداشت فرمود که به جای نمک شیر را بردار. نان با نمک را خورد آن سلطان حجاز ایران سوریه لبنان عراق ماورای اینها اردن و امثال ذلک این شب آخر زندگی ایشان در حال آن قدرتمندی .
روز عید غدیر روزی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم وظیفه حکومت را معین فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود و حکومت اسلام نمونه اش عبارت است از یک همچو شخصیتی که در همه جهات مهذب بر همه جهات معجزه است و البته پیغمبر اکرم این را می دانستند که به تمام معنا کسی مثل حضرت امیر سلام الله علیه نمی تواند باشد لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچون وضعی باشد از حکومتها تا آخر تعیین فرمودند.
حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب که حاکمیت بر یک صحنه بزرگ یک ممالک بزرگ از عربستان سعودی گرفته تا مصر ایران عراق و سوریه و سایر جاها را داشته است . همین قاضی که خودش قرار داده برای قضا وقتی که یک نفر یهودی به او دعوی کرده است و ادعا کرده است چیزی را قاضی او را خواسته و او هم آمده است در محضر قاضی و با یهودی در عرض هم نشسته اند و دادخواهی شده است و قاضی حکم بر خلاف حضرت امیر سلام الله علیه یعنی حکومت وقت کرده است و تسلیم بوده است . یک همچو وضع حکومتی در بشر معلوم نیست تحقق پیدا کرده باشد و ما آرزوی یک همچو حکومتی داریم . یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقه مند باشد عقیده اش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگیش پست باشد گرسنگی بخورد.
حضرت امیر سلام الله علیه قسم می خورد (به حسب روایتی که هست توی نهج البلاغه ) که اگر چنانچه همه اقالیم دنیا را به من بدهند که بخواهم یک ظلمی بکنم اینقدر که یک چیزی را از دهن یک مورچه من بگیرم ظلم است من نمی کنم .
علی بن ابیطالب سلام الله علیه همه عالم اگر کافر می شدند به حال او فرقی نمی کرد جز غصه خوردن به اینکه چرا اینها دارند خلاف می کنند والا در مشی او هیچ تغییری نمی کرد. آن روزی که توی خانه نشسته بود با آن روزی که یک خلافت دارای آن وسعت که ایران یک جزئش بود تا مصر و در حجاز و همه اینجا تحت سیطره بود و از اروپا هم یک مقداری هیچ فرقی در حال روحیش نبود که حالا که من دارای یک همچو چیزی هستم باید مثلا چه بشود هیچ ابدا در روح او هیچ فرقی نمی کرد برای اینکه روح روح الهی بود. روح الهی در آن فرقی نمی کند که یک جمعیت کمی تحت نظر او باشد یا یک دنیا باشد. در حال روحی او فرقی نمی کند او موظف است عدالت کند می تواند با این چهار تا که هست عدالت بکند اگر توانست با همه جا همه جا عدالت را گسترش می دهد.
به طوری که نقل کردند در یکی از چیزهایی که به بعض از عمال خودشان نوشتند نوشته اند که سرقلمها را نازک بگیرند سطرها را نزدیک هم بنویسید از چیزهایی که فایده ندارد احتراز کنید. این یک دستوری هست برای همه . یعنی دستوری هست برای کسانی که در بیت المال دست دارند. این طور حضرت امیر سلام الله علیه در وقت حکومتش دستور می دهد برای صرفه جویی . مضایقه می کندکه در یک صحه که می شود ده سطر نوشت پنج سطر نوشته بشود یک قلم که می تواند آن مرکبی که در آن وقت بوده است صرف کند سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود از حرفهای غیراصولی نوشته نشود که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که حساب بیت المال را می کشیدند چراغی روشن بود شمعی روشن بود و کسی آمد با ایشان حرف دیگری می خواست بزند شمع را خاموش کردند فرمودند که این مال بیت المال است تو می خواهی حرف دیگر بزنی .
فرمود حضرت صادق علیه السلام : « به خدا قسم نخورد علی بن ابیطالب علیه السلام هرگز از دنیا حرامی تا از دنیا رفت و عرضه نشد بر او دو امری که رضای خداوند در آنها بود مگر آنچه شدیدتر بود بر بدنش اختیار فرمود و نازل نشد بر رسول خدا صلی الله علیه را خواند برای اطمینانی که به او داشت و هیچ کس در این امت عمل رسول خدا صلی الله علیه و]او[و اله شدتی هرگز مگر آن بزرگوار آله . را طاقت نداشت غیر از او همانا عمل می کرد عمل شخص ترسناک گوی بین بهشت و دوزخ بود امید ثواب این را و ترس عقاب آن هزار بنده در راه خدا و نجات از آتش بندگانی که با زحمت دست و عرق پیشانی تحصیل ]خود[را داشت . و هر آینه آزاد فرمود از مال فرموده بود. و همانا قوت اهل بیتش را زیت و سرکه و خرما قرار داده بود و نبود لباسش مگر کرباس و اگر آستین مبارکش بلند می آمد قیچی می طلبید و آن را قطع می فرمود. و هیچ کس شبیه تر نبود به او در اولاد گرامیش از علی بن الحسین (ع ) در فقه و لباس . هر آینه وارد شد بر او حضرت باقر علیه السلام پسرش . پس دید او را که رسیده است از عبادت به حدی که نرسیده است احدی دیگر رنگش از بیداری شب زرد شده و سوخته شده بود چشمانش از گریه و مجروح شده بود جبهه مبارکش و پاره شده بود بینی او از سجود و ورم کرده بود ساقها و قدمهایش از ایستادن در نماز. و فرمود حضرت باقر علیه السلام نتوانستم خودداری کنم از گریه وقتی که او را بدین حال دیدم پس گریه کردم برای ترحم به او و آن حضرت مشغول تفکر بود. پس توجه فرمود به من بعد از لحظه ای از داخل شدن من و فرمود : « ای فرزند به من بده بعضی از آن صحیفه هایی را که عبادت علی بن ابیطالب علیه السلام در آن است . پس دادم به او. و قرائت فرمود در آن چیز کمی . پس از آن رها کرد آن را از دست مبارکش با حال انضجار و غصه و فرمود : « کی قوت عبادت علی بن ابیطالب علیه السلام را دارد »
از حضرت مولا معروف است که تیری به پای مبارکش رفته بود که طاقت بیرون آوردن نداشت در وقت اشتغال به نماز بیرون آوردند و اصلا ملتفت نشد.
و جناب مولی الموحدین علیه الصلوه و السلام وقتی که وقت نماز می شد به خود می پیچید و مترلزل می شد. از آن حضرت سئوال شد ک « چه می شود تو را یا امیرالمومنین » می فرمود : « آمد وقت امانتی که حق تعالی عرضه داشت بر آسمانها و زمین و آنها ابا کردند از حمل آن و بر حذر شدند از آن » .
آن سروری که یک ضربت یوم الخندقش به تصدیق رسول الله (ص ) افضل از جمیع عبادات جن و انس است با آن همه عبادات و ریاضات که علی بن الحسین که اعبد خلق الله است اظهار عجز می کند که مثل او باشد اظهار عجز و تذللش و اعتراف به قصور و تقصیرش از ما بیشتر و بالاتر است .
حضرت امیر قسم می خورد که اگر همه اقالیم دنیا را به من بدهند که یک دانه ای را به ظلم از دهان مورچه ای بگیرم هرگز چنین کاری نمی کنم .
ابعاد مختلفی که شخصیت بزرگ حضرت امیر(ع ) دارد به گفتگوی ماها و به سنجش بشری در نمی آید. او انسان کامل است و مظهر جمیع اسما و صفات حق تعالی است .
الگوی حکومت اسلام شخصیتی چون حضرت علی (ع ) است که از همه جهات مهذب و از همه جهات معجزه است .
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید