یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


شعر - شناخت طاهره صفارزاده


شعر - شناخت طاهره صفارزاده
طاهره صفارزاده یکی از چهره‌های شاخص و درخشان شعر در روزگار ماست. شاعری که تعهد، مفهوم‌گرایی، اندیشه‌محوری و دین‌باوری از مؤلفه‌های اصلی شعر اوست. وی علاوه بر شاعری، در نویسندگی، تحقیق، تدریس و ترجمه نیز دستی توانا دارد، چنان که قرآن را به سه زبان زندة دنیا ترجمه کرده است. دیگر آنکه صفارزاده به عنوان پایه‌گذار «نقد علمی ترجمه» و مؤلف نظریة «ترجمة تخصصی» در ایران شناخته شده است. ضمناً نام صفارزاده به عنوان یکی از آغازکنندگان «شعر نیمایی دینی» و همچنین یکی از بنیانگذاران حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی در تاریخ ادبیات انقلاب اسلامی ایران به ثبت رسیده است.
برخورداری از دانش و بینش ادبی، آشنایی با پیشینة هزارسالة ‌ادبیات پارسی، تنفس در هوای ادبیات معاصر، ‌تسلط کامل به زبان انگلیسی و آشنایی با ادبیات جهان باعث شده که نام صفارزاده همواره از دهة چهل تا کنون در ذهن و زبان جامعة ادبی جاری و ساری باشد و حتی توجه محافل و مجامع ادبی و علمی جهان را به سوی او معطوف گرداند. چنان‌ که اخیراً ـ همچنان که در خبرها خواندیم ـ‌ دکتر صفارزاده از سوی سازمان نویسندگان آسیا و آفریقا به عنوان برجسته‌ترین مسلمان و نخبة جهان برگزیده شد که این امر افتخاری بزرگ برای ایران و جهان اسلام به شمار می‌رود.
به انگیزة قدرشناسی و ارج‌گذاری به تلاشهای تأثیرگذار و ارزندة این چهرة فرهیختة‌ علمی و ادبی و همچنین به منظور ابراز خرسندی از این حسن انتخاب و عرض تبریک به جامعة ‌ادبی، ‌این مقاله را که تنها می‌تواند در حکم مقدمه و پیش‌درآمدی بر شناخت این چهرة‌ فرهیخته و ماندگار معاصر باشد به رشتة تحریر درآوردم. امید آنکه مورد قبول ارباب فضیلت قرار بگیرد… ان ‌شاء الله.
در تاریخ هزارسالة‌ ادبیات پارسی، حضور زنان در چند چهرة شاخص خلاصه شده است: رابعه بنت کعب قزداری (به عنوان اولین شاعرة پارسی‌گو)، پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی، سیمین دانشور و طاهرة‌ صفارزاده.
اینکه چرا زنان در تاریخ ادبیات همواره در حاشیه قرار گرفته‌اند، موضوع این نوشتار نیست و بررسی علل و عوامل آن خود می‌تواند موضوع یک تحقیق مستقل قرار بگیرد. آنچه که در این نوشتار به آن ‌خواهیم پرداخت، تأملی در کارنامة‌ ادبی شاعر نام‌آور معاصر، دکتر طاهره صفارزاده است.
سال تولد صفارزاده ۱۳۱۵ و محل تولد او «سیرجان» است. او بعد از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه، وارد دانشگاه تهران می‌شود و در رشتة ادبیات انگلیسی موفق به اخذ دکترا می‌گردد. استخدام در شرکت نفت و اشتغال به ترجمه، از جمله کارهایی است که صفارزاده تا پیش از قبولی در دانشگاه «آیووا» ایالات متحده تجربه کرده است. اما بعد از قبولی در دانشگاه «آیووا» و به شوق ادامة‌ تحصیل، با استعفا، کار ترجمه در شرکت نفت را وا می‌گذارد و راهی آمریکا می‌شود تا در رشتة ‌نقد تئوری و عملی در ادبیات جهان به تحصیل و پس از آن به تدریس بپردازد. صفارزاده خود در این ‌باره چنین می‌گوید:
«… به پیشنهاد شاعران و نویسندگان دانشکده ادبیات دانشگاه «آیووا» سه سال قبل از آنکه من دانشجوی آنجا بشوم،‌ تدریس کاربردی ترجمه به تصویب برنامه‌ریزان آموزشی رسیده بود. تأسیس مدرسة ترجمه در دیوان هم در سال ۶۹ بر اساس همین تحول بود. در بازگشت به ایران به نقل و قول از مسئولان وزارت علوم سابق، من اولین استاد تدریس کاربردی ترجمه به حساب آمدم. سالها در دانشگاه شهید بهشتی و دیگر دانشگاههای ایران تدریس کاربردی ترجمه را ضمن نقد علمی ترجمه بر روی تکالیف دانشجویان که در منزل انجام داده بودند،‌ در کلاس آموزش دادم و کارشناسانی برای این هنر پرورش یافتند. زمانی که مسئولیت کتابهای زبان تخصصی برای رشته‌های مختلف دانشگاهی به من واگذار شد، پیشنهاد یا تئوری ترجمه تخصصی را با گذاشتن تمرین معادل‌یابی در کتابهای درسی مطرح کردم و تحقق بخشیدم و بالاخره خودم هم به لطف خداوند بر اساس همین نظریه به تألیف کتاب ”ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید“ توفیق یافتم.» (فصلنامة شعر، شماره ۳۷، تابستان ۸۳ ، ص ۱۵)
صفارزاده شاعری را همچون علامه اقبال لاهوری مسند انسان‌سازی و «اصلاح‌گری» می‌داند و به شاعر به عنوان یک «مصلح اجتماعی» نگاه می‌کند. از همین رو در اکثر شعرهای او توجه به آموزه‌های اخلاقی ـ دینی مشهود است. صفارزاده در تعریف شعر چنین می‌گوید:
«تعریف من از شعر همان است که در”طنین در دلتا“ گفته‌ام. طنین حرکتی است که حرف من در ذهن خواننده می‌آ‎غازد. شعر من، ‌شعر اندیشه است. وقتی که فکری را عنوان می‌کنم باید تأثیر اندیشگی بر خواننده بگذارد. بنابراین من با شعر عاطفی و احساسی حتی بعد از ”رهگذر مهتاب“ تقریباً کم‌رابطه هستم. اعتقادم این است که عاطفه و احساس یک بخش‌ جزئی در شعر هستند. شاعر باید مسئولانه اندیشه کند.» (همان،‌ ص۱۹)
با بررسی سکوت ادبی صفارزاده به سه دورة ادبی بر می‌خوریم که برای دست یافتن به شناختن کامل از سبک و اسلوب شعری او و تبیین شاخصه‌های زیباشناختی و ساختار اندیشه‌ورزی این شاعر معاصر، بررسی مستقل هر یک از این دوره‌ها ضرورت تام دارد.
● دوران آزمون و خطا
همة‌ شاعران بزرگ در مقطعی از زندگی ادبی خویش و در مرحلة‌ عبور از گردنة «آزمون و خطا» ـ به طور ناخودآگاه‌ ـ‌ به رفتار هنجار و حتی در پاره‌ای موارد «رفتار فروهنجار» با زبان مبتلا بوده‌اند، ‌ولی در نهایت با کسب دانش و بینش ادبی و رسیدن به قلة‌ اجتهاد در حوزة زبان، در سیر تکوینی خویش این منزل را پشت سر گذاشته و به سرمنزل خلاقیت و نوآوری در زبان رسیده‌اند. صفارزاده نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. او نیز در منزل اول شاعری،‌ متأثر از شاعران متقدم و معاصر خویش بوده و تا مدتی در قالبهای نیمه‌سنتی طبع‌آزمایی می‌کرده، هر چند از همان آغاز صبغة ‌دینی اشعارش، او را از دیگران متمایز می‌کرده است.
دورة اول شاعری صفارزاده از سال ۱۳۳۵ و با چاپ نخستین مجموعه شعر او با عنوان «رهگذر مهتاب»‌ آغاز می‌شود و تا سال ۱۳۴۱ ادامه می‌یابد. با بررسی شعرهای اولین دفتر صفارزاده به شاعری بر می‌خوریم که به دنبال ابلاغ‌ پیامهای اخلاقی اجتماعی است. در شعرهای این دفتر رگه‌هایی از تأثیرپذیری معنوی از پروین اعتصامی دیده می‌شود، چنان که خود در مصاحبه‌ای به طور ضمنی به این مسئله اشاره کرده است:
«از جهت توجه به مضامین انسانی ـ اجتماعی و روشنفکری که پالایش اندیشگی را برای خواننده تأمین کرده،‌ خانم پروین اعتصامی مورد احترام من هستند.» (دو ماهنامه ادبی الفبا، شماره سوم،‌ آبان و آذر ۸۳ ، ص۱۰)
یکی از وجوه تمایز صفارزاده به عنوان یک شاعر نیمایی با شاعران معاصر خویش، وارد کردن مضامین دینی به شعر است که تا پیش از او در شعر نیمایی و سپید کم‌سابقه بوده است:
رهایم تا ز بند کام
و از زنجیرهای زنگدار نام
نیازم پیش تنها نیست
خدا و شعر
اینهایند پیوندان جاویدم
همچنان که اشاره شد، رفتار شاعر در این دوره از زندگی ادبی خویش با زبان «رفتاری هنجار» است،‌ یعنی رفتاری مطابق با معیارها و هنجارها مقبول ادبی که محصول رقابت جمعی با سایر شاعران معاصر است.
نکتة دیگری که دربارة صفارزاده باید گفت این است که او از همان آغاز ـ در نظر و عمل ـ شاعری اجتماعی و رسالت‌مدار است که برای «معنا» در شعر اصالت قائل است،‌ و این چیزی است که معاصران او ـ از جمله شاعران پیرو «موج نو» و «شعر حجم» آن را برنمی‌تابند:
در شعر اصیل
سایه‌هایند
لفظها،
اندیشه‌ها را
نه اندیشه‌ها
لفظها را

سایه‌ها پیروان‌اند. (رهگذر مهتاب، سخن در آغاز)
● گرایش به روایت، پیچیدگی در زبان
دورة دوم زندگی ادبی شاعر از سال ۱۳۴۷ با چاپ مجموعه شعر «طنین در دلتا» آغاز می‌شود و تا سال ۱۳۵۶ ادامه پیدا می‌کند. شاخصه‌های اصلی شعر صفارزاده در این دوره، گرایش به روایت و پیچیدگی در زبان است. چاپ دفترهای «سد و بازوان» و «سفر پنجم» نیز حاصل سلوک ادبی شاعر در این دوران است.
در شعرهای این دوره از زندگی ادبی شاعر، تشبیه و استعاره محلی از اعراب ندارد. و این «روایت» است که مرکز توجه شاعر قرار می‌گیرد و ساختار اشعار او را شکل می‌دهد، ‌به شعر زیر دقت کنید:
در کوچه‌های تنگ بنارس اگر سیزده‌ ساله‌ای دیدی
که دنبال ارابة مهاراجه و بانو می‌دود و قلوه‌سنگ پرتاب می‌کند
او پسر من است
در پنج سالگی هزار و پنج ساله بود
هزار سال ادامة‌ آفتاب
بعدها دختربچه‌ای را سلام گفتم که رنگ چشمهای او را داشت
بزرگ‌ترین اختراع همیشه از آن شما بودست
صفر را می‌گویم که آ‎غاز را آغاز نهاد. (طنین در دلتا)
شعرهایی که شاعر در این دوره از زندگی ادبی خویش سروده،‌ از ساختاری پیچیده و ابهام‌آمیز برخوردار است که خواننده در فهم آن در می‌ماند. شاعر در این شعرها به «جریان سیال ذهن»‌ میدان تاخت و تاز داده و از همین رو فضای شعرها انتزاعی و ذهنی شده است. نیما نیز در بسیاری از شعرهای خویش به‌‌رغم تأکید فراوان بر ساده‌گویی و نزدیکی به طرز بیان طبیعی، به این شیوه متوسل شده است. توسل به این شیوه در خواننده انفعال و سرخوردگی ایجاد می‌کند و در نهایت به «بحران مخاطب» دامن می‌زند:
انفجار
روزنامة صبح و عصرمان بود
می‌خواندیم
کنار می‌گذاشتیم
دوباره می‌خواندیم
شانکا گفت کاش اینجا نیامده بودم
آلبا می‌گفت کاش به دنیا نیامده بودی
بوخ می‌گفت ما نویسندگان
لیندولف می‌گفت باید کاری کرد
آلفردو می‌گفت در یک سال فقط سه شهر را سیاحت کردیم
و جرج ما را به تماشای امکنة بی‌تاریخ می‌برد
«دوگل» بی‌ادب‌ترین مهمان جهان بود
… (کتاب «طنین در دلتا»، صص ۵۰ ـ ۴۸)
پیچیدگی و م‍ُغلق‌گویی شاعر در مرحلة ‌دوم از زندگی ادبی خویش، برقراری ارتباط خواننده با شعر او را مشکل کرده است. به نظر می‌رسد صفارزاده در این مرحله به نوعی تحت ‌تأثیر تئوریهای ادبی غربی قرار گرفته و مطابق با آن تئوریها به سرودن شعر پرداخته است،‌ چرا که نوعی تئوری‌زدگی در شعرهای این دوره از زندگی شاعر دیده می‌شود، هرچند این تئوری‌زدگی ناخودآگاه و در نتیجة آشنایی با زبان و ادبیات خارجی بوده باشد.
رفتار شاعر با زبان در این دوره، رفتاری مشابه رفتار پیش فراهنجار است. یعنی شاعر در تلاش گشودن راهی جدید برای دستیابی به عرصه‌های خلاقیت و نوآوری است که این تلاش مومنامه در مرحلة سوم به ثمر می‌نشیند که محصول آن را در دفترهای «بیعت با بیداری» و «دیدار صبح» مشاهده می‌کنیم که شاعر به زبانی کارآیند و فراهنجار دست پیدا می‌کند.
● «بیعت با بیداری»‌ طلیعة رفتار فراهنجار
بدون هیچ تردیدی یک شاعر زمانی می‌تواند بر قلة خلاقیت و نوآوری صعود کند که موفق به در پیش گرفتن رفتاری فراهنجار با زبان باشد و رفتار فراهنجار با زبان منحصر به آن گروه از شاعران است که از دانش، بینش، بصیرت و اجتهاد ادبی برخوردارند. رفتار فراهنجار با زبان همچنان که از نام آن پیداست به رفتاری اطلاق می‌شود که شاعر به خاطر تسلط و اشرافی که نسبت به زبان دارد، خود را در چارچوب هنجارهای رایج ادبی عصر خویش محدود و محصور نمی‌کند. در این شیوة‌ رفتاری، شاعر با اتکا به بصیرت و اجتهاد خویش در این عرصه،‌ زبان را به چالشی جدی با نیازهای ادبی عصر خویش می‌کشاند و برای آنکه بتواند توانایی پاسخگویی به این نیازها را پیدا کند، به رفع کاستیها و مرمت و بازسازی بنای زبان می‌پردازد. اتخاذ این شیوة رفتاری با زبان باعث تبدیل «شعر» به «فراشعر» می‌شود.
شاعران فراهنجار، هنجارشکن و هنجارستیز نیستند،‌ بلکه «هنجارفراز» هستند، ‌یعنی از جایی که دیگران توقف کرده‌اند، حرکت را آغاز می‌کنند و ادامه می‌دهند. برای مثال حافظ ادامة منطقی سعدی است. یعنی راهی را که سعدی در غزل آغاز کرده بود، حافظ به کمال رسانید و یا در عصر خودمان می‌توان گفت که شاملو با ابداع شعر منثور یا سپید ادامة‌ منطقی نیماست،‌ چنان که طاهره صفارزاده نیز ادامة ‌منطقی شاملوست، با این تشخص که شعر او از مضامین دینی برخوردار است.
و اما دورة سوم زندگی ادبی صفارزاده از سال ۱۳۵۶ با چاپ دو مجموعه شعر «بیعت با بیداری» و «دیدار صبح» آغاز می‌شود که این دوره تا کنون ادامه یافته است. در این دوره شاعر به سبکی مستقل و زبانی کارآمد و منسجم دست پیدا می‌کند و ساده‌گویی را در پیش می‌گیرد. در رویگردانی شاعر از پیچیده‌گویی و گرایش او به لحن طبیعی گفتار در این دوره، شاید مؤلفه‌ای چون انقلاب اسلامی بی‌تأثیر نبوده است.
دکتر سید مهدی زرقانی دربارة‌ این دوره از زندگی ادبی صفارزاده چنین می‌گوید:«در این دوره، شاعری را می‌بینیم که زبان و شیوة بیان شعرش بسیار ساده و لبریز از گزاره‌های خطابی و شعارگونه است. رویکرد او به گزاره‌های مذهبی ـ که در دورة دوم کاهش یافته بود ـ دوباره شدت می‌گیرد. در ”بیعت با بیداری“ اشعار او بسیار ابتدایی‌تر است، اما در دفتر بعدی،‌ کمی شکل فنی و هنری به خود می‌گیرد. در آخرین اثرش، هم اشعار نیمایی دارد و هم منثور و البته بیشتر اشعارش در جایی بین این دو نوع شعر قرار می‌گیرند، نه زنگی زنگ و نه رومی‌ِ روم. ”دیدار با صبح“ در واقع ادامة‌ معتدل ”دلتا در طنین“ است. منتها دایرة واژگانی این دفتر به طرف مذهب متمایل شده است. معمولاً بر آن است که مضمون مذهبی را در مرکز شعرش قرار دهد و بر گ‍ِرد آن مضمون، ساختاری شاعرانه بسازد.»
(سید مهدی زرقانی، چشم‌انداز شعر معاصر ایران‌، ص ۶۷۸)
در واقع دورة ‌سوم زندگی ادبی شاعر را باید دورة ‌کمال ادبی او به شمار آورد. چرا که شاعر طی سالیانی دراز با تلاشی بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر از منزل «آزمون و خطا» گذر می‌کند و پس از توقفی ناگزیر در منزل «پیچیده‌گویی» و بیان روایی، خود را به آخرین منزل می‌رساند و آخرین منزل همان نقطه‌ای است که آزادی و رهایی انسان را در بیانی صمیمی و ساده فریاد می‌کند:
«از صد سال پیش به این طرف، شاعران از قله‌هایی که می‌پنداشتند بر آن نشسته‌اند به زیر آمده‌اند، اربابهای خود را دشنام گفته‌اند و سرود عصیان را به مردم آموخته‌اند و بدون دل‌سردی می‌کوشند آوازهای خود را به دیگران بیاموزند و اطمینان دارند که برای همه سخن می‌گویند. تنهایی شاعران امروز دارد از میان می‌رود. اینک آنها مردمی هستند، ‌در میان مردم دیگر.»
(عبدالعلی دستغیب، نیما یوشیج (نقد و بررسی)، ص ۵۳)
حسن ختام این نوشتار را به فرازی از شعر «از معبر سکوت و شکنجه» از دفتر «دیدار با صبح» اختصاص می‌دهیم، شاعر در این شعر افشاگر، ضمن اشاره به مظلومیت مردم ایرلند در مبارزات آزادی‌خواهانه و همچنین مظلومیت ملت ایران در دفاع مقدس و آوارگان فلسطینی، به گلایه از سازمانهایی می‌پردازد که در ظاهر سنگ دفاع از حقوق بشر را بر سینه می‌زنند، ولی در مقام عمل جز «سکوت» کار دیگری نمی‌کنند! با هم می‌خوانیم:
«و بمب
‎آن گونه ماهرانه
نقش شکنجه را از جسمهای شهیدان زدوده است
که سازمان حقوق بشر
مدافعان بین‌الملل
در غیبت گواه و سند
در مرز داوری
زبانشان بسته است

راه شما و ما و خلق فلسطین
و راه تمام خلقهای تحت ستم
از معبر شکنجه
از معبر سکوت و سلطه‌گری
به هم پیوسته‌ست
ما راه را دنبال می‌کنیم
و فتح با ما خواهد بود
…»
رضا اسماعیلی
منبع : واحد مرکزی خبر


همچنین مشاهده کنید