یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نقدی بر سندروم مستضعف گریزی در ایران


نقدی بر سندروم مستضعف گریزی در ایران
سال ها پیش در جایی خوانده بودم که تهران چهار راهی دارد که چهارسوی آن به چهار کاخ ختم می شود:کاخ ریاست جمهوری،کاخ ریاست قوه قضاییه،کاخ هیات دولت و کاخ مجمع تشخیص مصلحت نظام ساختمان قدس یعنی همان کاخ مرمر.
از قضا اراک هم دارای خیابانی است که ساختمان نهادهای انقلابی و حساس درآن قرار دارد.خیابان قائم مقام اراک در درون خود ساختمان های نهادها و ادارات انقلابی همچون سپاه پاسداران،اداره اطلاعات،هیات نظارت و کمیته امداد و شورای شهر را در خود جای داده است.این نهادها و ادارات همگی از جمله سازمان هایی هستند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پا به عرصه حیات گذاشتندتا بتوانند حافظ آرمان ها،ارزش ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی باشند.قطعنا یکی از مهمترین و اصلی ترین آرمان ها و ارزش ها ی انقلاب توجه جدی به اقشار مستضعف و محروم جامعه است.چنانچه حضرت امام (ره)بارها ضمن گوشزد به مسوولین در خصوص غافل نشدن ازاین قشر زحمتکش و بی یاور بیان کرده بودند:
"خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ها و سیاست مسوولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند.معاذ ا... که این با سیره و روش انبیا و امیر المومنین و ائمه معصومین علیهم السلام ) سازگار نیست.این حرمت و پاک روحانیت منزه از آن است...این از افتخارات انقلاب و روحانیت است که به حمایت از پا برهنگان بخاسته و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است"(امام خمینی ۱۳۶۶/۵/۶)
همه این مقدمات را بیان کردم تا به این نکته اشاره کنم که در هیاهو روزگار گاهی مواقع چنان با بی خیالی و بی تفاوتی از کنار برخ مسائل رد می شویم که در جایگاه یک شهروند و یا یک مسوول بارها شعار گونه بر طبل آن می زنیم.از آن جمله در ابتدای خیابان قائم مقام دو سالی است که کسانی که از آن مسیر رفت و آمد می کنند پیرمردی را دیده اند که در اوایل با بدنی سالم چند بسته دستمال کاغذی در یک دست می گرفت و در دستی دیگر با لنگ حمام شیشه های ماشین ها را پاک می کرد و به این صورت لقمه نان حلالی هر چند بخور و نمیر برای خانواده خود فراهم می کرد.ولی چند ماهی است که وی با ماشین تریلی ۱۰ چرخ تصادف کرده است و از ناحیه کمر،چشم ها و دهان مورد آسیب جدی قرار گرفته است.بینایی یکی ازچشمانش را از دست داده و به دلیل صدمه جدی مهره های کمر، به سختی قادر به راه رفتن می باشد.دهانش نیز از سه ناحیه شکسته است که با مساعدت مالی یکی از اقوامش توانسته عمل جراحی انجام دهد و اندکی بهبود یابد.راستش را بخواهد هرروز که از منزل به قصد رفتن به سرکار خارج می شوم با چهره و اندام نحیف و معلول وی روبرو می شوم و شب ها نیزکه گاها ساعت ۲۴ شب می خواهم به منزل مراجعت کنم کماکان وی را مشاهده می کنم که در ابتدای خیابان قائم مقام تا پاسی از نیمه شب با بدنی معلول که حتی قادر به روی پای خود ایستادن نیست مشغول شیشه پاک کردن خودروها و کسب پول حلال برا ۴ فرزند و همسرش می باشد همه ی این اتفاقات در حالی روی می دهد که این مسیر از پر رفت و آمد ترین مسیر های شهر اراک است و معمولا نیز کسانی یا مسوولین از این خیابان عبور می منند که در نهادهای انقلابی همچون کمیته امداد، سپاه، اطلاعات وشورای شهر ... مشغول به کار هستند.وقتی از وی سووال می کنم که آیا در این مدت کسی از مسوولین از شما جویای احوال شده اند؟با لبخندی تلخ و در عین حال تمسخر آمیز سرش را به بالا حرکت می دهد یعنی اینکه نه!!
این نه به معنای آن است که جامعه متدینین و حزب الهی ما کم کم دارد نسبت به امور بی تفاوت می شود.
این نه به معنای آن است که مسوولین ما پا برهنگان و مستضعفین انقلاب را در آسیاب سرمایه داری رها کرده اند؟
این نه به معنای آن است که مسوولین ما به درد بی دردی دچار شده اند و این نه...
وقتی این صحنه ها را مشاهده می کنم در مقابل یاد تیتر چند روز پیش برخی رسانه ها می افتم که در ضمن مسابقه برای گرفتن مصاحبه با محمد جابریان مرد۱۳۶۴میلیارد تومانی در گزارشات خود با چنان آب وتابی بیان کرده بودند که وی چگونه توانسته سی در صد از سهام شرکت فولاد خوزستان را در بورس تهران به مالکیت خویش در آورد؟
در یکی از این یاداشت ها و گزارشات به نقل از شخصی که خود را به عنوان سهامدار ۳۶ شرکت بورس معرفی کرده بود در حمایت از جابریان چنین نگاشته شده بود:"خودم شخصا بارها با افرادی مواجه شده ام که نفرت خود را از سرمایه داری پنهان نکرده اند.معمولا این جمله آنها این بوده است که از کجا آورده ای؟و بعدها گفته اند هیچ برجی ساخته نمی شود مگر روی شانه مستضعفان یا هیچ حساب بانکی کار می کند مگر با زحمت آدم های بیچاره"(شهروند امروز-شماره ۵۴-پرویز گیلانی)
نکته جالب این اینکه در انتهای یاداشت وی علت پولدار شدن خود را اینگونه شرح و توصیف م کند:"خدا بیامرزد پدر مرحوم را،اگر روزی باخیامی بزرگ روبرو نمی شد و برای نگهداری از باغ گل زیبای او به خانه اش قدم نمی گذاشت سهامدار شرکت ایران ناسیونال نمی شد....من هم به جایی نمی رسیدم که سهامدار ۳۶ شرکت بورس باشم و خانه ای در زعفرانیه داشته باشم"(همان منبع)
از قدیم گفته اند،آدم دروغگو!کم حافظه است.جناب سهامدار ۳۶ شرکت ،خود معترفند که با باز شدن پای پدرشان به خانه از ما بهتران توانستند از فرش به عرش برسند بدون آنکه زحمتی به خود داده باشند.
حقیقتا قصه ی سرمایه دار شدن خیلی ها در کشور ما جزءبا استفاده از رانت و فساد اقتصادی راه به جایی نمی برد!!
همه ی اینها را که در کنار هم قرار می دهم از یک سو با قشر مستضعف و محرومی هرروز سرو کار دارم که متاسفانه هیچ گونه تریبون و رسانه های در اختیار ندارد تا به بیان خواسته ها و نیازها و مطالبات خود بپردازد.
از سویی دیگر نیز با قشر بسیار اندکی از سوی رسانه های کشور مواجه می شوم که سوار بر امواج صدا و سیما همه جا را به تسخیر خود درآورده اند و انواع و اقسام رسانه های الکترونیکی ،مکتوب ،شنیداری را اشغال کرده اند.
در کشوری که انقلابش بر شانه های مستضعین و محرومین شکل گرفته است کا ربه جایی رسیده است که حتی یک رسانه هم در اختیار آنها قرار ندارد ولی از سویی دیگر قشری که کمترین زحمت را برای انقلاب کشیده است با کمال وقاحت عرصه را بر روی اقشار دیگر جامعه تنگ می کند و همچون کودکی لوس و پرو،سهم و امکانات بقیه فرزندان خانواده را نیز طلب می کند.از همه اینها جالبتر و تاسف بارتر زمانی است که مسوولین ما درهای اتاقشان در هر ساعت شبانه روز بر روی عزیزان سرمایه دار باز است ولی هنگامی که نوبت مستضعفین می رسد به یکباره وقت ها فشرده می شود و دیگر مجالی برای شنیدن سخنان اینان باقی نمی ماند"اگر چه نگارنده معتقد است در نظام مطلوب اسلام همه ی اقشار باید مورد توجه باشند (از جمله بازرگانان و سرمایه داران)ولی تقسیم امکانات و امتیازات جامعه و توجه مسوولین به این اقشار باید عادلانه باشد".
زمانی در این مملکت خدمت کردن به محرومین و مستضعفان از طریق کارکردن در دستگاه های همچون کمیته امداد و بهزیستی افتخار بود ولی در برهه ای دیگر همچون لکه ننگی است که هر کس سعی دارد به وزارتخانه های لوکس همچون نفت،صنایع و معادن رهل هجرت گزیند.روزگاری فقرا را با واژه های همچون مستضعفین مخاطب قرار می دادند ولی با گذشت زمان واژه های نامانوسی همچون اقشارآسیب پذیر پا به عرصه گذاشتند که در ادامه آن حتی سیاست های که در حمایت از فقرا به کار برده می شود را به سیاست های گدا پروری قلمداد می نمایند.
بهر حال در این فضا مناسب دیدیم همانطور که رسانه های سرمایه داری برای به تصور کشیدنتحفه ی مطلوب خود سر و دست می شکنند ما نیز در حد وسع خود مصاحبه ای با یکی از میلیون ها یاران مستضعف و محروم انقلاب اسلامی انجام دهیم یکی ازهمین مستضعفینی که با وجود درآمد روزانه ۵ هزار تومان بایستی از یک طرف ماهیانه صد هزار تومان کرایه خانه بدهد و از سویی دیگر به فکر تامین لقمه نانی هر چند اندک برای زنده ماندن باشد و اینکه اصولا در خانه دختری بزرگ و دم بخت دارد وتهیه جهیزیه پیشکش!!
به راستی که اگر کمی سکوت کنید و خوب گوش کنید صدای له شدن استخوان مستضعفین را خواهید شنید. این شما و این گفت و گوی با پیرمردی که تنها افتخارش بردن یک تکه لقمه نان حلال برای زن و بچه اش می باشد!!یا علی
هفته نامه مجنون استان مرکزی
منبع : سایت الف


همچنین مشاهده کنید