شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


دهقانان در تاریخ اروپا


دهقانان در تاریخ اروپا
به طور کلی نقش دهقانان و جنبش ها و سازمان های دهقانی در زندگی سیاسی بیشتر در دوره های انقلا ب و تحول اجتماعی و پیدایش جنبش های توده ای محسوس بوده است تا در دوره های ثبات سیاسی. مثلا در طی قرن بیستم دهقانان در کشورهایی مانند روسیه، چین، مکزیک، ویتنام، الجزایر و کوبا نقش عمده ای در جنبش های انقلا بی ایفا کردند. در این کشورها گرایش معمولی دهقانان به محافظه کاری و بی تفاوتی سیاسی، در نتیجه فشارهای ناشی از گسترش روابط سرمایه داری به روستاها متحول شد. به طور کلی مقابله با گسترش روابط سرمایه داری و اقتصاد کالایی و تجاری شدن کشاورزی و کوشش برای حفظ شیوه های زندگی سنتی، دهقانان را در طی قرن بیستم در بسیاری از کشورها از نظر سیاسی فعال ساخت و به وقوع شورش های دهقانی انجامید.
نقش طبقات دهقانی در جنبش های ضدمدرنیستی قرن بیستم نیز چشمگیر بوده است. در کشورهایی چون آلمان، اسپانیا، پرتغال و ژاپن که به واسطه عدم وقوع انقلا ب های ضدفئودالی شاهد تداوم طبقات دهقان و زمیندار بودند.
در قرون میانه و در عصر فئودالیه اشکال گوناگون از سرواژ (Servage ،Serfbom) یعنی وابستگی دهقانان به زمین در کشورهای مختلف اروپایی برقرار بود. سرواژ جزیی از نظام فئودالیته به شمار می رفت. مثلا در فرانسه دهقانان به دو دسته تقسیم می شدند یکی سرفهای کامل که جزو اموال ارباب محسوب می شدند و دیگری ویلنها (Villein) که تنها موظف به انجام وظایف و تعهداتی برای ارباب بودند و وابسته به زمین به شمار نمی رفتند. ارباب در استیفای حقوق فئودالی خود می توانست شخص سرف را نیز به تملک درآورد، هر چند آن چه بدین ترتیب در مالکیت ارباب قرار می گرفت در واقع نه شخص دهقان بلکه خدمات او بود که از قرن سیزدهم به بعد عمدتا به صورت مالیات عرضه می شد. سرواژ به این معنای متاخر در اصل مبتنی بر پرداخت عوارض و حقوق اربابی بود و دهقانان آزاد و سابقا وابسته را دربر می گرفت. پس از قرون وسطی به ویژه در اروپای مرکزی واژه سرواژ در توصیف وضعیت ناخوشایندتری از نظر دهقانان به کار برده می شد به این معنی که دهقانان می بایست عوارض سنگین تری بپردازند. در عصر روشنگری تعهدات تحمیل شده بر دهقانان در نظام سرواژ رایج در شرق رود آلب، لهستان و مجارستان به عنوان ادامه بردگی تعبیر می شد و مهمترین ویژگی آن انقیاد موروثی به شمار می رفت و در حقیقت هم به بردگی شباهت داشت. سرواژ به طور کلی متضمن اشکال و درجات گوناگونی از انقیاد دهقانی در کشورها و شرایط تاریخی متفاوت بود. به طور کلی سرواژ به معنای وابستگی دهقانان به ارباب فئودال بود. مورخین مارکسیست معمولا میان سرواژ قرون وسطی و «موج دوم سرواژ» که در اواسط قرن پانزدهم در اروپای مرکزی و شرقی پدیدار شد و مهمترین ویژگی آن انقیاد موروثی بود، تمیز قایل شده اند. نویسندگان و مورخین غربی از اطلا ق واژه سرواژ به اشکال و درجات گوناگون انقیاد شخصی دهقانان در کشورهای اروپایی خودداری کرده اند. در برخی کشورها مثل آلمان دهقانان آزاد و وابسته به زمین و همچنین مالکیت اربابی بر زمین و بر شخص دهقان در کنار یکدیگر وجود داشتند. شمار دهقانان وابسته به زمین در نتیجه انقیاد دهقانان آزاد افزایش یافت. اشراف در قرون وسطی دهقانان وابسته به خود را اغلب در معرض خرید و فروش قرار می دادند. به نحوی که میان بردگی وسرواژ تفاوت اندکی وجود داشت. همچنین پرداخت فدیه برای آزادی دهقانان از قرن چهاردهم به بعد در اروپا معمول شد، با این حال انقیاد موروثی بیشتر محدود به مناطق واقع در شرق رود آلب بود. در قرن شانزدهم و هفدهم موج دوم سرواژ موجب تامین نیروی کار اجباری برای اراضی اربابی شد زمینداران دارای اختیارات اداری و قضایی بودند و همچنین به مالکیت های دهقانی دست اندازی می کردند و در برخی موارد مثلا در روسیه به خرید و فوش دهقانان می پرداختند. روی هم رفته در طی قرون پانزدهم تا هجدهم اروپای مرکزی وشرقی بر خلا ف غرب اروپا شاهد پیدایش انقیاد موروثی دهقانان به صور چشمگیری بود، زیرا درمرکز و شرق اروپا اشرافیت گرایش تجاری بیشتری داشت و گسترش کشاورزی تجاری نیاز بیشتری به انقیاد دهقانان به زمین ایجاد می کرد. در نتیجه قدرت محلی اشرافیت زمیندار در اروپای مرکزی و شرقی بیشتر از قدرت محلی اشراف در غرب اروپا بود. در مقابل در اروپای غربی اشرافیت محلی بیشتر مرکب از درباریان و دیوانیان بود و با توجه به قدرت بیشتر حکومت مرکزی از قدرت محلی مستقل چندانی برخوردار نبود. همچنین حکام مرکزی به دلا یل مالیاتی حمایت بیشتری از دهقانان به عمل میآوردند. رشد فزاینده نیاز به محصولا ت کشاورزی در اروپای غربی، اروپای مرکزی و شرقی را به مرکز صادرات این محصولا ت تبدیل کرد و در نتیجه نظام سرواژ مجددا در آن مناطق تحکیم شد.
یکی از عوامل عمده فروپاشی نظام فئودالی را باید در شورش های دهقانی جست و جو کرد. جنگ ها و شورش های دهقانی حرکت هایی بر ضد نظام اربابی بودند که در فاصله قرون وسطی و قرون جدید رخ دادند. از مهمترین جنگ های دهقانی باید از شورش فلا ندر در ۱۳۲۱، فرانسه در ۱۳۵۶، انگلستان در ۱۳۸۱، بوهم در ۳۶-۱۴۱۹، سوییس در ۱۵-۱۵۱۳، آلمان در ۲۵ -۱۵۲۴ و روسیه در وایل قرن هفدهم نام برد. ریشه ها و علل و اهداف این شورش ها بسیار مشابه بودند و در واقع همه آنها موج واحدی را تشکیل می دادند. عوامل و انگیزه های سیاسی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی در وقوع اغلب آنها موثر بود. مورخین مارکسیست جنگ های دهقانی و به ویژه جنگ دهقانی آلمان را یکی از مهمترین تحولا ت تاریخ ساز تلقی کرده اند. مارکس جنگ دهقانی آلمان را «رادیکال ترین واقعیت تاریخ آلمان» می خواند. برخی از مفسران مانند مورخ آلمانی رانکه، جنگ دهقانی را محصول جنبش اصلا ح دین می دانستند. فریدریش انگلس در کتاب جنگ دهقانی در آلمان (۱۸۵۰) استدلال کرد که رفرماسیون و جنگ دهقانی مبین نخستین مبارزه عمده بورژوازی اروپا بودند که در طی آن دهقانان سیاهی لشکر به شمار می رفتند. مفسران مارکسیست روسی هم به تبعیت از انگلس جنگ دهقانی را شکلی از «انقلا ب بورژوایی اولیه» تلقی می کردند. شورش ها اغلب در مناطقی رخ داد که فئودال ها کوشیدند حقوق خود را بر اراضی و مراتع مشاع روستاها گسترش دهند و بر میزان عوارض اربابی بیفزایند و بار دیگر نظام بیگاری را احیا کنند. این تحول را برخی نویسندگان به عنوان «واکنش فئودالی» توصیف کرده اند که پس از دوران کوتاهی از رفاه و بهبود حال دهقانان در طی قرن سیزدهم، در قرن های چهاردهم و پانزدهم رخ داد تا اندازه ای جنگ های دهقانی در مقابل «واکنش فئودالی» به وقوع پیوستند.
برخی نویسندگان شورش های دهقانان را نتیجه همین افزایش رفاه اقتصادی آنها تلقی کرده و نشان داده اند که شورش در بین دهقانان مرفه تر به وقوع پیوست. از نظر سیاسی جنگ های دهقانی مبین تعارضی میان خودمختاری جماعت روستایی و کوشش اربابان و شهریاران برای گسترش حقوق حاکمیتشان بود. شورش دهقانان بدین سان در واکنش به گسترش اقتدار قضایی زمینداران و استقرار نظام حقوق رومی و ایجاد مبانی دولت مدرن صورت می گرفت. از این دیدگاه گسترش حقوق مالکیت و افزایش عوارض و تشدید سرواژ وسیله ای برای تحکیم حاکمیت سیاسی تیولداران بود. در درون شورش دهقانی آن دوران دو گرایش فکری وجود داشت: یکی مبارزه با اعاده حقوق از دست رفته در نتیجه «واکنش فئودالی» و دیگری تقاضا برای حقوق «الهی» جدید به تعبیر پروتستانی یا ایجاد شرایط نوینی که در آن سرواژ ملغی شده و حقوق آزاد دهقانان در همه زمینه ها تامین شود. تقاضای اصلا حات کلیسایی و سیاسی نیز جزیی از مبارزه ایدهآلیستی دهقانان بود. روی هم رفته جنگ های دهقانی مقاومت در مقابل تحولا تی بود که جهان فرهنگی و اجتماعی دهقانان را مورد تهدید قرار داده بود. در متن چنین واکنشی، گرایش های احیاگرانه خصلتی یوتوپیایی نیز یافتند. در حالی که مورخین و مفسرین غربی بر ریشه های مذهبی و فرهنگی جنگ های دهقانی تاکید گذاشته اند، نویسندگان مارکسیست به عوامل اقتصادی آن توجه کرده اند. چنان که قبلا اشاره شد انگلس از سه نبرد تعیین کننده در جنگ بورژوازی با فئودالیسم سخن می گفت: «اول آن چه به عنوان رفرماسیون پروتستانی در آلمان شناخته شد. جنگی که لوتر بر ضد کلیسا به راه انداخت واکنشی به صورت دو شورش سیاسی برانگیخت: یکی شورش اشرافیست رده پایین و دیگری جنگ بزرگ دهقانی در ۱۵۲۵ به این معنا دهقانان انقلا بی ضدفئودالی به راه انداختند ولیکن مبارزه آنها با فئودالیسم به سود بورژوایی نوپا تمام شد. بر طبق این نظر دهقانان نمی توانستند بدون همکاری بورژوایی در مقابل «واکنش فئودالی» مقاومت کنند. هدف تمام این مبارزات از میان برداشتن موانع توسعه سرمایه داری و ایجاد تمرکز سیاسی و وحدت ملی و نظام بازار گسترده بود. بنابراین رفرماسیون و جنگ های دهقانی نخستین مرحله انقلا ب بورژوایی اولیه بر ضد نظام فئودالی محسوب می شدند.
انقلا ب بورژوایی اولیه به نظر مارکسیست ها دارای سه مرحله بوده است:
۱) مبارزات طبقاتی دهقانان و بورژوایی علیه شهریاران و فئودال ها از دهه ۱۴۳۰ به بعد;
۲) اوج مبارزات در رفرماسیون و جنگ دهقانی آلمان از ۱۵۱۷ تا ۱۵۲۶،
۳) افول مبارزات طبقاتی از ۱۵۲۰ تا ۱۵۳۶.
از سوی دیگر مفسران غربی تاکید می کنند که در این مبارزات دهقانان مجزای از بورژوازی و گروه های اجتماعی دیگر عمل می کردند یا ائتلا ف میان بورژوازی و دهقانان بسیار گذرا بود، زیر آن دو دارای منافع بسیار متفاوت و حتی متعارضی بودند.
درباره روابط میان جنگ های دهقانی و جنبش اصلا ح دین براساس یک تفسیر جنگ دهقانی آلمان «موجی از رفرماسیون آلمان» بود، زیرا دهقانان خواستار استقرار نظریه لوتر و حکومت محدود به قانون بودند.
لوتر به رستگاری روحانی می اندیشید حال آن که دهقانان در بند مسائل اقتصادی بودند.
به هر حال اندیشه های لوتر سرآغاز مبارزه با کلیسای کاتولیک فئودالی به شمار می رفت. اما در درون رفرماسیون برخی فرقه ها بیشتر از فرقه های دیگر حامی جنبش دهقانان بودند. به ویژه توماس مونتزر از مصلحان پروتستان به عنوان نماینده جنبش توده های دهقانی ظاهر شد.
دیدگاه مونتزر بسیار بیش از دیدگاه لوتر ضدفئودالی بود. در واقع در درون جنبش رفرماسیون و نیز در درون جنبش دهقانی دو جناح «میانه رو» و «تندرو» وجود داشت.
جناح میانه رو در جنبش رفرماسیون تنها به تغییر در نظام کلیسا می اندیشید و در اندیشه تغییرات اجتماعی نبود. برعکس جناح تندرو مقصود از تحولا ت کلیسایی را تغییر در نظام اجتماعی می دانست و ضدفئودالی و خواستار واگذاری قدرت به جامعه بود. توماس مونتزر رهبر جناح رادیکال بود.
انگلیس الهیات مونتزر را صرفا به عنوان روبنا و روپوشی برای خواست های رادیکال دهقانان تعبیر می کرد. انقلا ب دهقانی در منطقه نفوذ مونتزر به اوج خود رسید.
به هر حال رابطه میان رفرماسیون و جنبش دهقانی به رغم مصادف بودن آنها با یکدیگر بسیار پیچیده بود و به طور کلی جنگ های دهقانی به منظور ایجاد دگرگونی های اقتصادی و سیاسی به وقوع پیوست ولیکن از هر نظر مواجه با شکست بود.
مورخان غربی بر خلا ف مارکسیست ها در ارزیابی جایگاه تاریخی جنگ های دهقانی برآنند که حمایت دهقانان از حقوق سنتی و خودمختاری روستاها و در قالب اندیشه های پروتستانی در واکنش به گسترش حقوق اربابی و پیدایش ساخت دولت متمرکز پیدا شد و مبین مقاومت در مقابل کوشش شهریاران برای ایجاد نظام سیاسی مدرن و متمرکز بود و چیزی جز مقاومتی محافظه کارانه برای حفظ نظام اجتماعی رو به افول در مقابل پیشرفت نیروهای جدید به شمار نمی رفت.
الغای نظام سرواژ و وابستگی دهقانان به زمین از اواخر قرن هفدهم آغاز شد و با پیروزی انقلا ب فرانسه تکمیل گردید. سرواژ به مفهوم اخص کلمه در اروپای شرقی تا نیمه دوم قرن نوزدهم ادامه یافت.
به طور کلی آزادی و رهایی دهقانان از انقیاد به زمین و ارباب در طی قرن های هجدهم و نوزدهم در اروپا و در طی قرن بیستم در دیگر مناطق جهان به تدریج انجام پذیرفت.
اصلا حاتی که در غرب به رهایی دهقانان انجامید اغلب به وسیله حکام و تا اندازه ای هم توسط اشرافیت صورت گرفت و خود دهقانان در آن نقش فرعی داشتند.
این اصلا حات در طی چندین مرحله صورت گرفت. الغای وابستگی شخصی دهقانان و محدودیت در تغییر محل اقامت و بیگاری در اروپای مرکزی در طی قرن هجدهم صورت گرفت.
این تحول در روسیه تنها پس از اصلا حات ۱۸۶۱ (الغای سرواژ به وسیله تزار الکساندر دوم) تحقق یافت. در فرانسه انقلا ب کلیه مظاهر وابستگی شخصی دهقان به زمین و ارباب را از میان برده بود.
در آلمان چنین وابستگی هایی پس از جنگ های ناپلئون لغو شد. آزادی دهقانان از این قیود به گسترش شیوه تولید سرمایه داری کمک رساند. رشد روابط و نیروهای تولید سرمایه داری، آزادی دهقان را از قیود فئودالی ضروری می ساخت.
با رشد بازار تجاری، طبقه ارباب فئودال با بورژوازی جدی روابط گسترده ای پیدا کرد.
همچنین گسترش نظام دستمزدها در کشاورزی موقعیت اقتصادی طبقه زمین دار را دگرگون می ساخت. با رشد روابط سرمایه دارانه «دهقانان برای آن که به فروش آزاد نیروی کار خود بپردازد، می بایست وابسته به زمین نباشد، برده; سرف یا وابسته به دیگری نباشد».
فرآیند رهایی دهقانان از سرواژ به نظر مارکس خود نوعی سلب مالکیت از دهقانان بود زیرا وسایل تولیدی که در اختیار آنان بود همراه با حمایت ها و حقوق فئودالی قدیم از ایشان گرفته شد.
همچنین باید نقش دولت مطلقه و نفع آن در رهایی دهقانان را در نظر گرفت. دولت مطلقه به عنوان پیش درآمد دولت مدرن به منظور از میان بردن قدرت های محلی و ایجاد دستگاه اداری و مالی متحد و متمرکز نیازمند تحولا تی در مناسبات ارضی بود.
زندگی دهقانی به معنای سنتی آن در همه جا تحت تاثیر انقلا ب صنعتی و گسترش آن به مناطق مختلف جهان دچار تحولا تی شد. افزایش تقاضا برای محصولا ت کشاورزی و تحولا ت فنی در تولید موجب تجاری شدن کشاورزی در عصر سرمایه داری گردید.
گسترش وسایل ارتباطی در عصر جدید روستاها را در مدار بازار جهان سرمایه داری قرار داد. در نتیجه تولید کشاورزی کم کم تخصصی گردید.
در برخی کشورها برای حمایت گمرکی از تولیدات داخلی تدابیری اتخاذ شد. این گونه تحولا ت وجوه گوناگون زندگی دهقانان از جمله نظام کشت و زندگی دهقانان و روابط آنها با شهرها را متحول کرد.
به ویژه افزایش استفاده از ماشین تحولا تی در نظام کشت به وجود آورد. یکی از پیامدهای این تحولا ت افزایش بی سابقه مهاجرت روستایی بود که نتایج سیاسی در برداشت. در نتیجه نسبت جمعیت روستایی در همه جا کم و بیش در حال کاهش بوده است. مثلا در فاصله سال های ۱۸۸۸ تا ۱۹۶۰ جمعیت دهقانی اروپااز ۵۸ به ۴۷ میلیون نفر کاهش یافت.
همچنین گسترش روابط تجاری و مبادلا ت پولی، تحول در نظام زمین داری، اصلا حات ارضی و مکانیزه شدن کشاورزی چهره روستاها را دگرگون ساخته است.
در نتیجه این عوامل همبستگی سنتی جامعه دهقانی در هم شکسته زندگی روستایی به نحو فزاینده ای تابع زندگی و علا یق شهری شده است.
مراکز روستایی خود به تدریج به مراکز شهری تبدیل می شوند و فاصله جغرافیایی شهرها و روستاها به نحو فزاینده ای کاهش می یابد.
با این همه از تفاوت های زندگی شهری و روستایی زائل نشدنی است. از جمله اهمیت خانواده و رابطه نزدیک با طبیعت در زندگی اقتصادی را باید درنظر گرفت.
در فرانسه از نظر تاریخی ساخت جامعه دهقانی در طی تحولا ت تاریخی پیش از انقلا ب و پس از آن نه تنها تضعیف نگردید بلکه تقویت نیز شد. در اواخر قرن هجدهم به علت گسترش روابط سرمایه داری در روستاها و تشدید استثمار حقوق فئودالی به تشویق دربار و فیزیوکرات های درباری، ضدیت دهقانان با رژیم قدیم شدت گرفت و این خود یکی از عوامل اجتماعی انقلا ب فرانسه بود. پس از انقلا ب با سرکوب اشرافیت زمین دار، خرده مالکی در میان دهقانان گسترش یافت. دهقانان خود یکی از نیروهای عمده ضدفئودالی در انقلا ب فرانسه بودند. رادیکالیسم دهقانی در انقلا ب فرانسه هم واکنشی نسبت به امتیازات اشرافی و فئودالی و هم عکس العملی در برابر رشد روابط سرمایه دارانه در اقتصاد روستاها بود.
امروزه در فرانسه ۷۴ درصد کشاورزان مالک زمین، ۲۱ درصد اجاره دار و ۵درصد مزرعه کار هستند. از نظر سیاسی کشاورزان به طور متناوب از احزاب مختلف حمایت کرده اند. گرایش سیاسی کشاورزان به عوامل منطقه ای، نوع کشاورزی، تعلقات مذهبی و سنت های خانوادگی بستگی دارد. همین نوسان خود یکی از نقاط قوت سازمان های کشاورزی بوده است. این سازمان ها به ویژه خود را تنها مرجع ذی صلا ح در تثبیت و تنظیم بازار کشاورزی می دانند و در این خصوص با حکومت های مختلف اختلا ف پیدا کرده اند.
نفوذ حزب کمونیست در میان دهقانان و کشاورزان فرانسه به ویژه در جنوب و جنوب غربی همواره چشمگیر بوده است. به ویژه دهقانان کوچک و فقیر گرایش های ضد دولتی خود را با رای دادن به حزب کمونیست ابراز کرده اند. از سوی دیگر هر چه بر رفاه زندگی دهقانان در مناطق نامبرده افزوده شده است، گرایش آنها به احزاب راست و میانه افزایش بیشتری یافته است. از نظر تاریخی «انقلا ب ۱۷۸۹ با سلب مالکیت از اراضی کلیسا و اشراف، دهقانان برخی از مناطق را به صورت متحد و هوادار جمهوری در آورد. بازگشت خاندان بوربون در سال ۱۸۱۵ با حمایت کلیسا دوباره مسئله مالکیت اراضی را مطرح ساخت. جمهوری خواهی دهقانان همواره رنگ مخالفت با کلیسا داشته است». تنوع گرایش های ایدئولوژیک و خصلت های فردگرایانه در میان جامعه دهقانان فرانسه موجب پیدایش حدود پانصد سازمان نماینده منافع دهقانان شده است. مهمترین کنفدراسیون کشاورزی (FNSEA) خود با سازمان های دیگر در رقابت دائمی است.
در آلمان (غربی سابق) سازمان یافته ترین بخش اقتصاد کشور، کشاورزی بوده است. از نظر سابقه تاریخی درآلمان نتیجه جنبش رهایی دهقانان انتقال بخش عمده ای از اراضی به آنها و پیدایش زمیندار های کوچک و متوسط دهقانی بود. با این حال در آن کشور هیچ گاه جنبشی انقلا بی برای الغای فئودالیسم پیدا نشد و در نتیجه، تداوم فئودالیسم و جامعه دهقانی برخی از زمینه های جنبش فاشیسم را به وجود آورد. کل کشاورزان عضو سازمان ها و انجمن های مختلفی هستند که در یک سازمان مرکزی با هم ائتلا ف دارند. سازمان های کشاورزی که اصطلا حا «جبهه سبز» خوانده می شوند همبستگی و اتحاد قابل ملا حظه ای از خود نشان داده اند. بیش از ۵۰ درصد کشاورزان به اتحاد دموکرات مسیحی رای می دهند. همواره شماری از سرپرستان و مقامات سازمان های کشاورزی جزو نمایندگان این حزب در پارلمان بوده اند. حزب دموکرات آزاد و «حزب آلمانی» که در مناطق روستایی نفوذ دارند از حمایت قابل ملا حظه کشاورزان برخوردارند. حزب سوسیال دموکرات از حمایت محدودی در بین کارگران کشاورزی برخوردار بوده است. یکی از نتایج نفوذ سازمان های کشاورزی اتخاذ سیاست حمایت از محصولا ت کشاورزی بوده است. سازمان های کشاورزی به طور کلی نسبت به صنعت و شهر دیدگاه بدبینانه ای داشته اند و گرایش به ایدئولوژی های رمانتیک و گذشته گرای دهقانی، هنوز هم بعد از تجربه دوران فاشیسم، قابل مشاهده است.
در ایتالیا از لحاظ سطح توسعه اقتصادی میان استان های شمالی و استان های جنوبی عدم تعادل محسوسی مشاهده می شود. استان های شمال عمدتا صنعتی و ثروتمند هستند در حالی که استان های جنوب اغلب کشاورزی و فقیرند. مهاجرت از جنوب به شمال در سطح وسیع در قرن بیستم جریان داشته است. شیوه مالکیت زمین در ایتالیا از منطقه ای به منطقه دیگر تفاوت دارد و همراه با آن گرایش های سیاسی نیز دگرگون می شوند. منطقه شمال شرقی منطقه دهقانان کوچک و مستقلی است که قویا از حزب دموکرات مسیحی حمایت می کنند. در منطقه مرکزی نظام مزارعه (abriazzMa) به طور گسترده ای رایج است. بی عدالتی های این نظام زمینه حمایت دهقانان از حزب کمونیست را فراهم کرده است. از همین رو این منطقه را کمربند سرخ ایتالیا خوانده اند. در استان های جنوب زمینداری های بزرگ(Iatifonbi) همچنان پابرجاست و زمین ها به وسیله کارگران روزمزد کشت می شوند. با این حال در این مناطق حزب دموکرات مسیحی از حمایت گسترده ای برخوردار است. روی هم رفته در هر جا که سابقا کلیسا قدرت بیشتری داشته است دهقانان گرایش بیشتری به احزاب چپ نشان می دهند. در حقیقت حزب کمونیست ایتالیا بیشتر در مناطق روستایی به جلب حمایت اجتماعی موفق شده است تا در مناطق صنعتی، با این حال بخش های عمده ای از جامعه دهقانی از حزب دموکرات مسیحی حمایت می کنند. در واقع اتحادیه کشتکاران خود جزیی از حزب دموکرات مسیحی به شمار رفته و همواره بخش قابل ملا حظه ای از آرای آن حزب را تامین کرده و شماری از مقامات خود را به پارلمان فرستاده است.
در فنلا ند «اتحاد کشاورزی» به عنوان حزب بخش کشاورزی از بعد از جنگ دوم حدود یک چهارم آرا را در انتخابات به دست آورده است. اکثریت کشاورزان فنلا ندی دارای مزارع کوچک (کمتر از ۱۰ هکتار) هستند و کشاورزی با تولید حدود یک ششم تولید ناخالص ملی، روی هم رفته بخش ضعیفی است. بنابراین حزب اتحاد کشاورزی از سیاست سوبسید و حمایت دولتی برای کشاورزان پشتیبانی می کند و اغلب با حزب سوسیال دموکرات ائتلا ف کرده است. «فدراسیون تولید کنندگان کشاورزی» به عنوان یکی از گروه های ذی نفوذ عمده در سیاست فنلا ند، ارتباط نزدیکی با حزب اتحاد کشاورزی داشته است.
در استرالیا فدراسیون گندمکاران یکی از گروه های صاحب نفوذ سیاسی بوده است. در جنوب و غرب استرالیا نظام انتخاباتی شدیدا به نفع علا یق کشاورزان متمایل است. اتحادیه ملی کشاورزان استرالیا یکی از گروه های فشار عمده در کشور است و به ویژه بر روی حزب روستا (Country Party) نفوذ دارد. شورای فدرال علوفه کاران استرالیا که شامل چندین سازمان است گهگاه در سیاست اعمال نفوذ می کند. همچنین شکرکاران از گروه های بانفوذ هستند. همه گروه های یاد شده با حزب روستا ارتباط دارند. حزب روستا در اصل برای حفاظت از منافع بخش کشاورزی به ویژه گندمکاران و گله داران در مقابل طبقات تجاری و صنعتی و کارگری شکل گرفت. این حزب در ائتلا ف با حزب لیبرال وزنه مهمی در سیاست و حکومت استرالیا بوده است. حزب روستا از لحاظ مالی به گروه های نفوذ در بخش کشاورزی وابسته است و در مقابل از منافع گندمکاران و تولید کنندگان پشم حمایت کرده است.
در انگلستان روند نوسازی اجتماعی در طی چند قرن موجب زوال و نابودی جامعه دهقانی به مفهوم سنتی آن گردیده است. با پیدایش طبقه اشراف تاجرپیشه در دوران پیش از انقلا ب پارسایان و پس از آن، گسترش تجارت پشم و تبدیل فزاینده زمین های کشاورزی به مراتع، به تدریج در طی جنبش «دیوارکشی» از اراضی مشاع دهقانی سلب مالکیت شد و با رشد گله داری به جای کشاورزی شمار فزاینده ای از دهقانان مجبور به مهاجرت به مناطق شهری شدند. در واکنش به این تحولا ت خاندان استوارت کوشید تا از افزایش قدرت طبقات تاجرپیشه جدید و فروپاشی جامعه دهقانی جلوگیری کند، لیکن همین کوشش ها به وقوع انقلاب پارسایان در ۱۶۴۹ انجامید. روند دیوارکشی پس از آن انقلا ب شتاب بیشتری پیدا کرد و در طی قرن های هجدهم و نوزدهم بقایای جامعه دهقانی از میان رفت زوال جامعه دهقانی در انگلیس یکی از زمینه های اصلی پیدایش جنبش های توده ای راستگرا را خشکاند. در نتیجه کشاورزان و دهقانان نیروی سیاسی مهمی درانگلستان به شمار نمی روند. امروزه اتحادیه ملی کشاورزان با آن که بیش از ۹۰ درصد کشاورزان انگلیسی عضو آن هستند، از نفوذ چندانی در سطح سیاست ملی برخوردار نیست. در این کشور بیش از ۷۰درصد اراضی کشاورزی به صورت اجاره داری کشت می شود.
نویسنده : حمید سرداری
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید