یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مومن به امکان زندگی عادی


مومن به امکان زندگی عادی
جان هویر آپدایک نویسنده آمریکایی برنده جایزه ادبی پولیتزر و جوایز متعدد دیگر که از چهره‌های نامی ادبیات به حساب می‌آید، سه‌شنبه این هفته در هفتادوشش سالگی چشم از جهان فروبست. آپدایک بیشتر به ‌خاطر نوشتن مقالات و نقدهای ادبی در نیویورکر و نیورک‌تایمز شهرت داشت و یکی از همکاران ثابت نیویورکر در چهل سال گذشته بود. مجموعه رمان‌های <بدو خرگوش بدو>، <بازگشت خرگوش>، <خرگوش پولدار است>، <خرگوش در تعطیلات> و <به یاد خرگوش> از آثار اوست که درباره زندگی شخصیتی به نام <هری آنگسترام> ملقب به ربیت (خرگوش) است که البته هر کدام کتابی مستقل هستند. انتشار این کتاب‌ها سیل جوایز ادبی را برای او به ارمغان آورد. آپدایک نویسنده پرکاری بود و مجموعه داستان‌های زیادی در کارنامه ادبی خود به ثبت رساند و نزدیک به پنجاه کتاب ادبی تالیف کرد. او دو بار جایزه پولیتزر و جایزه ملی آمریکا را نصیب خود کرده است.
جان آپدایک ۱۸ مارس سال ۱۹۳۲ در شیلینگتن پنسیلوانیا به دنیا آمد و از نویسندگانی بود که در دوران رکود اقتصادی بزرگ دهه سی بزرگ شد. پدرش که کشیش بود در ایام کسادی اقتصادی به عنوان معلم ریاضی شغلی گرفت که معاش خانواده را تامین کند. از طرفداران جمهوریخواهان بود تا پایان عمر هم بر عقیده‌اش باقی ماند. مادرش لیندا هویر زنی تحصیلکرده و با مدارج دانشگاهی بود و همیشه دلش می‌خواست نویسنده شود و بعدها دو مجموعه داستان منتشر کرد. آپدایک معمولاً با کسی مخالفت نمی‌کرد همین موضع انفعال‌گرایانه‌اش باعث شد که خیلی جدی نگیرندش. بیشتر عمر خود را در ماساچوست ماند. آپدایک از آن دسته نویسندگان بدبین نبود و اتفاقا حسابی به زندگی و محیط اطرافش خوشبین بود. آپدایک خود می‌گوید موضوع مورد علاقه من زندگی سفیدپوست‌های پروتستان طبقه متوسط آمریکاست. در جامعه‌ای که خشونت کلامی و... در بسیاری جاها فرهنگ مسلط است، جان آپدایک به امکان زندگی عادی مومن می‌ماند.
می‌گوید وقتی می‌نویسم، نگاهم به نیویورک نیست بلکه گوشه دورافتاده‌ای از کانزاس را در نظر می‌گیرم. قفسه کتابخانه‌ای با کتاب‌های بدون روکش و کاغذ زردشده که جوانی آنها را می‌یابد و باز می‌کند و متوجه می‌شود که این کتاب‌ها خطاب به او نوشته شده. نویسنده سفیدپوست پروتستانی که تمایلات غیرعادی نداشت، نه سیاه، نه همجنس‌خواه، نه یهودی، نه فمینیست و حتی چندفرهنگی هم نمی‌نوشت. آپدایک از دخالت آمریکا در ویتنام دفاع می‌کرد، هرچند با استفاده از معافیت پزشکی پایش هم به ویتنام باز نشد و به قول خودش از تلویزیون به تماشای جنگ می‌پرداخت. اعتقاد داشت دولت نباید در امور فرهنگ و هنر دخالت کند. یکی از علت‌های عدم استقبال از آثار او در جوامعی مثل ما که همواره نویسندگان خود را با موضعگیری‌هایشان می‌سنجند همین نگاه راست‌گرایانه آپدایک بود. آپدایک از کمیته جایزه نوبل خوشش نمی‌آمد که جایزه‌ها را به نویسندگان به قول خودش مساله‌دار می‌داد. آپدایک و خانواده‌اش البته در انتخابات اخیر به اوباما رای دادند و آپدایک در مقاله‌ای سارا پیلین معاون مک‌کین را <گنجشک‌مغز> نامید. نکته جالب برای جان آپدایک این بود که هر دو نامزد انتخاباتی در تبلیغات انتخاباتی خود کتاب‌های او را به عنوان کتاب مورد علاقه‌شان مطرح کرده بودند البته آنقدر زنده نماند تا شاهد نتیجه انتخاب خود باشد.
شیلینگتن زادگاه او بود و در عین حال پاریس و وین و ایست‌ساید سفلی و رم.‌او می‌گفت اینجا جایی است که نخستین جرقه‌های نویسندگی‌ام زده شد. اینجا بیش از هر جای دیگر جهان راحتم. در نوجوانی به کاریکاتور علاقه داشت و دلش می‌خواست کارتون‌های والت‌دیسنی را بکشد و برای نشریه مدرسه‌شان کاریکاتور می‌کشید و مطلب می‌نوشت. بعد هم از همان محل برایش بورسیه‌ای جور کردند و او را به دانشگاه هاروارد فرستادند. در هاروارد با کریستوفر لاش هم‌اتاق بود که از منتقدان بنام چپ بود و مجله با گرایش‌های چپ منتشر می‌کرد. آپدایک از آنها دوری گزید و به گروه زیرزمینی بر و بچه‌های با تمایلات حزب جمهوریخواه پیوست. بعدها به پیشنهاد آرکیبالد لیش شاعر و نویسنده معروف آمریکایی جواب رد داد که از او می‌خواست در دوره داستان‌نویسی پیشرفته شرکت کند و به این ترتیب از چشم نخبه‌یاب‌های هاروارد دور ماند. مدتی در اوایل تحصیل ازدواج کرد و بعد به آکسفورد رفت تا درسش را ادامه دهد. پس از بازگشت به آمریکا به سفارش همسر ای‌بی وایت که از دوستان مادرش بود ستون <در شهر چه خبر> نیویورکر را به او پیشنهاد کردند.
پس از مدتی از خبرنگاری به دبیری ارتقا یافت. ناباکوف و بورخس را بسیار دوست داشت و عاشق آثار سالینجر بود. نورمن مایلر نویسنده برهنه‌ها و مرده‌ها و منتقد سرسخت جنگ ویتنام او را صرفا نویسنده‌ای می‌دانست که در پس آن عبارات مطنطن چیزی برای گفتن ندارد. در دهه شصت که نویسنده بودن در آمریکا خیلی هنر بود آپدایک اتاقی در بالای رستورانی اجاره کرد و در آنجا هفته‌ای شش روز از ساعت شش صبح مشغول نوشتن می‌شد و با دست هم می‌نوشت. برای اولین بار در سال ۱۹۸۳ با کامپیوتر آشنا شد. او در دهه شصت که هیجانات زیادی دنیا را گرفته بود از زندگی‌خوش‌باشی حومه‌های شهر می‌نوشت و ترور کندی، جنگ ویتنام، جنبش‌های دانشجویی و نسل بیت و هیپیسم را نادیده گرفت. ‌ تعدادی از داستان‌های جان آپدایک با ترجمه مترجمان مختلف از جمله خودم در نشریات و مجموعه داستان‌ها به چاپ رسیده اما به صورت کتاب مستقل اثری از او به بازار نشر نیامده ‌است. هرچند برخی از دوستان نگارنده یکی دو کتاب از او را برگردانده‌اند از جمله می‌توان به بدو خرگوش بدو اشاره کرد. در نوشتن این مطلب از مقاله ستون متوفیات روزنامه گاردین بهره برده‌ام.
٭ مترجم آثار آپدایک
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید