چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شوک استقلال در بالکان


شوک استقلال در بالکان
حدود۱۵ سال پس از جنگ های قومی، منطقه استراتژیک بالکان بار دیگر خبرساز شده است. گویی قرار نیست این منطقه کوچک اما مهم جهان روزی را بی مناقشه پشت سر بگذارد. خبری که این بار بالکان را در شوک سیاسی فرو برد این بود: «کوزوو استقلال خود را از صربستان اعلام کرد.» خبر هرچند کوتاه بود اما سؤال های بسیاری را در ذهن ها برانگیخت: آیا به راستی شاهد تولد کشوری تازه در جغرافیای خونین منطقه هستیم این استقلال واقعاً بدون تلفات و کشمکش به بار خواهد نشست به جز احیاناً مردم کوزوو، چه کسانی از این استقلال سود خواهند برد چرا آمریکا و اروپائیان تا این حد برای به استقلال رسیدن کوزوو که اکثریت جمعیت آن مسلمان هستند، پای می فشارند آیا کوزوو میدان رویارویی جدید متحد خارجی صرب ها، روسیه، با غرب خواهد بود
● یک قرن در سودای استقلال
تولد یک کشور هرچند در روابط بین الملل پدیده ای نادر بوده اما از زمان فروپاشی شوروی به این سو روند آن رو به فزونی گذارده است و از پس این فروپاشی کشورهای بسیاری به وجود آمده اند. به این صورت از خاکستر فروپاشی فدراسیون سوسیالیستی یوگسلاوی در طول دهه ۹۰ نیز شش جمهوری حاضر در این کشور متولد شدند و اکنون با استقلال کوزوو هفتمین پاره آن فدراسیون مرحله ای دیگر از این فروپاشی رقم خورد.در شب اعلام استقلال کوزوو در تمام این سرزمین ۱۰ هزار کیلومتری کمتر کسی از جمعیت دو میلیون نفری آلبانیایی تبار بود که در پایکوبی و شادی حاضر نشود. برای ساکنان این ایالت که از پایان دهه ۸۰ اعتراض به نابرابری در سیستم دولتی را شروع کرده و سرانجام وارد مناقشه خونین با صرب ها در دهه ۹۰ شدند، رسیدن به چنین روز و شبی بزرگ ترین رؤیای هر آلبانیایی تبار کوزوو شده بود. اختلاف مردم کوزوو و صرب ها البته ریشه ای عمیق تر از این دارد، ردپای آن را حتی باید در قرن پیش جست وجو کرد. یعنی زمانی که در کنفرانس لندن (۱۹۱۲) آلبانی به عنوان کشوری مستقل شناخته شد. آلبانی در پی تصرف کوزوو که دارای منابع غنی طبیعی است، بود. اما در نهایت در سال ۱۹۱۳ این صرب ها بودند که موفق شدند کوزوو را به خاک خود ملحق کنند. درست پنج سال پس از این تصرف و تقسیم، درگیری های آلبانیایی تبارها و صرب ها شروع شد. به این صورت ریشه اصلی نزاع که همانا نقض حقوق آلبانیایی تباران کوزوو است از سوی صربستان تا به امروز ادامه یافت. اختلافی که بارها در طول دهه های گذشته سر باز کرد.
سال ۱۹۸۹ در گرماگرم فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم کوزوویی ها اعلام استقلال کردند، اما به فاصله سه هفته پس از آن این استقلال با قوای قهر صربستان درهم شکسته شد و به دلیل همین سابقه اکنون نیز بسیاری ناظران اعلام استقلال جدید کوزوو را به معنای اتمام این مناقشه نمی بینند و می گویند صربستان شاید یک بار دیگر بتواند این استقلال را سرکوب کند. به گواهی تاریخ مسلمانان کوزوو بهایی سنگین برای استقلال پرداخته اند.صرب ها در پایان دهه ۹۰ صدها نفر از آنان را کشتند و هزاران نفر را از خانه و کاشانه خود تاراندند.
خاطره همین نسل کشی هاست که نسل جدید رهبران این کشور همچون هاشم تاجی را مصمم به جدایی از بلگراد کرده.
● نخستین موانع پیش رو
به باور ناظران بالکان، حتی اگر شانس و تقدیر سیاسی کوزوو را در مسیر استقلال یاری کند و این استان از آتش تعصبات نژادی صرب ها مصون بماند باز روزهای آغازین استقلال را در تحریم و فشار خواهد گذراند. کوزوو چیزی نزدیک به پنج تا هشت سال زمان نیاز دارد تا بتواند به استقلال واقعی دست یابد و این در حالی است که هم اکنون مایحتاج ابتدایی زندگی همچون برق و آب گرم حتی در پریشتینا که پایتخت کوزوو به حساب می آید، در دسترس نیست. وضع در شهرهای کوچک بدتر از این نیز هست. معیشت اقتصاد این منطقه بشدت وابسته به بلگراد است.افزون بر اینها، نیمی از جمعیت ۲‎/۲ میلیونی یکصد و نود و سومین کشور دنیا را جوانان زیر ۲۵ سال تشکیل می دهند. خشونت نیز هنوز دست از سر این کشور برنداشته و هر هفته می توان به سادگی در گوشه و کنار کوزوو شاهد خشونت های قومی بین آلبانیایی تبارها و اندک صرب ها بود که در طول سال های اخیر کشته های بسیاری بر جای گذارده است. اما علی رغم همه این مشکلات و موانع در حال حاضر هیچ کدام از اینها در چشم رهبران سیاسی کوزوو یک تهدید نیست. آنها می گویند: «برای ما مهم ترین چیز فقط سرزمین مان است. ما بدون برق و بدون تمام امکانات زندگی می کنیم، اما می خواهیم سرزمین خودمان را داشته باشیم.» برخی از آنها نیز به کمک کشورهایی که حمایت کردند تا به استقلال برسند، امیدوار هستند و معتقدند اگر آمریکا، انگلیس و کشورهای اروپایی کمک کنند، اوضاع برای آنها بهتر خواهد شد. اما خوشبینی آنها به اروپائیان چندان با واقعیات دیپلماسی این اتحادیه سازگار نیست. اروپا حتی نمی تواند وعده اتحاد را به کوزوو بدهد و تضمین کند که این کشور را به جمع اتحادیه اروپا خواهد برد یا خیر. هرچند انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا تلاش خواهند کرد دیگر کشورهای اروپایی را ترغیب کنند کوزوو را به رسمیت بشناسند. اما در این راه کشورهایی همچون یونان، اسپانیا، اسلوونی و بلغارستان سد راه آلبانی تبارها هستند. چالش های درونی اتحادیه اروپا چنان است که امروز حتی جمهوری صربنسکا و سازمان جنبش مردمی صرب های این کشور اعلام کرده است که آنها نیز خواهان استقلال از بوسنی هرزگووین هستند و یا کشوری همچون قبرس هرگز حاضر نیست کشور جدید اروپا را به رسمیت بشناسد زیرا از استقلال منطقه ترک نشین خود و الحاق آن به ترکیه هراس دارد. شاید تنها قولی که اروپایی ها و آمریکایی ها بتوانند به کوزوو بدهند این باشد که از امنیت داخلی آن همان طور که با مداخله ناتو از سال ۱۹۹۹ تاکنون آن را حفظ کرده اند، محافظت کنند، البته این نکته نیز شایان توجه است که غربی ها در این مدت اگر هم سعی کرده اند با بیرق سازمان ملل چنین کاری را صورت دهند، تنها برای آن بوده است که پس از گذشت سال های بسیار در روز ۱۷ فوریه ۲۰۰۸ بتوانند استقلال این کشور را از صربستان اعلام کنند و به این ترتیب در بازی سیاسی با روسیه برنده شوند.
● آوردگاه قدرت ها
آنچه امروز در کوزوو روی داد نتیجه شکافی است که بین روسیه و غرب بروز کرده است. روسیه و صربستان روابط سیاسی، اقتصادی تنگاتنگی دارند. جدای از پیوندهای عصر شوروی سابق، امروزه نفت صربستان با بهایی مناسب برای روسیه روانه گاز پروم می شود. در مقابل روسیه همواره سعی کرده جانب صربستان را در مناسباتش با کوزوو داشته باشد. حمایت های بیش از حد مسکو از صربستان غربی ها بویژه آمریکا را که در یک سال اخیر بر سر ماجرای سپر موشکی با مسکو سر چالش داشت وادار کرد در قالب دوستی با آلبانیایی تبارهای کوزوو به حمایت از آنان برخیزند. از همین روست که می بینیم مردم کوزوو در نخستین طلیعه استقلال کشورشان که روز شنبه با سخنرانی هاشم تاچی، آغاز شد، در جشن ها و پایکوبی ها در کنار پرچم سرخ رنگ قومی خود، پرچم کشورهای غربی را نیز در دست گرفتند و این برای روسیه حاوی پیام خوشایندی نبود که پرچم حریف مقابل آن در سرزمینی که روزی جزو متعلقات روسیه بود، به اهتزاز درآید.
لذا امروز برای آمریکا کوزوو یک برگ بازی و اهرم فشار علیه روسیه است. البته برخی ناظران معتقدند که غرب در پی کسب نوعی پرستیژ در جهان اسلام نیز هست به این معنا که به سرزمینی مسلمان نشین کمک کرده تا استقلال خود را به دست آورد و به این طریق از مسلمانان دلجویی می کند. اما در واقع بیشترین کارکرد کوزوو در سیاست خارجی غرب مقابله با روسیه است. یعنی همان سیاستی که آمریکا با تکیه بر آن در حال سوق دادن اوکراین به سمت ناتو است. هرچند روسیه اینجا پیشدستی کرد و در سفر یوشچنکو به کرملین وی را متقاعد کرد از چنین کاری سرباز زند.از زاویه نگاه قدرت ها مناقشه بالکان با اعلام استقلال پایان نیافته است. بی گمان روسیه سعی خواهد کرد از طریق اعمال نفوذ بر شورای امنیت مانع قطعی شدن این کار شود. مسکو در این راه چین را هم کنار خود دارد. پوتین می داند که با یک رأی منفی خود می تواند آرای بیشتر آمریکا، فرانسه و انگلیس را وتو کند. همان طور که این کار را تابستان در مورد استقلال محدود کوزوو انجام داد.
روسیه حربه دیگری نیز در دست دارد و آن تکیه بر قوانین بین المللی برای سد کردن استقلال کوزوو است. یکی از این قوانین پیمان دیتون است که بر مبنای آن که در دهه گذشته منعقد شد، جمهوری های یوگسلاوی خود هر کدام یک کشور تلقی شدند و استقلال خود را به دست آوردند. در این پیمان فقط ۶ جمهوری به رسمیت شناخته شد و در مورد استقلال اقلیت هایی که در جمهوری ها زندگی می کردند، سخنی نرفت. همین اصل می تواند حربه ای مناسب برای روسیه باشد تا به کمک صربستان بشتابد و استقلال کوزوو را ملغی اعلام کند.
بدترین و بعیدترین گزینه آن است که مسکو و دوستانش در بلگراداز برخوردهای قومی ممانعت به عمل نیاورند و یکبار دیگر آتش جنگ های قومی را در این شبه جزیره برافروزند. اگر چنین اتفاقی روی دهد، همه طرف ها زیان خواهند دید و زیان غرب و اروپا نیز بی شمار خواهد بود که وارد کشوری شده است و سپس پس از برافروختن آشوب ۱۹۹۹ همه تلاش خود را در به سامان رساندن آن صرف کرده است. روز یکشنبه پس از اعلام استقلال کوزوو به این کشور نوپا وعده داد با اعزام نیروهای خود سعی خواهد کرد جلوی خشونت های احتمالی را بگیرد.
● تبعات دور و نزدیک رویداد کوزوو
بدون تردید اعلام استقلال یکجانبه نشانه این است که دیپلماسی در این نقطه بالکان به ثبات رسیده است. گفت وگوهای طولانی دیپلماتیک بین صرب ها و آلبانیایی تبارهای صربستان هرگز نتیجه ای نداد تا کوزوو اعلام استقلال کند.بنابراین می توان انتظار هر حادثه ناگوار را داشت. درون کوزووی استقلال یافته دو بخش نسبتاً بزرگ وجود دارد که ساکنان آنها صرب هستند و برخورد بین این دو گروه می تواند کاملاً خشونت آمیز باشد. به همین دلیل نیز استقلال کوزوو جدا از تغییراتی که می تواند در معادلات سیاسی و جغرافیایی شبه جزیره بالکان ایجاد می کند، تبعات گسترده تری نیز می تواند داشته باشد. هم اکنون کشورهای بسیاری در جهان هستند که با مشکل مشابه صربستان و کوزوو روبه رو هستند. در اروپا، والونیایی ها و باسک ها در فرانسه و اسپانیا همین وضعیت را دارند، مقدونیه در آلبانی، ایرلندی ها و اسکاتلندی ها در انگلیس، آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان، ببرهای تامیل در سریلانکا، تبتی های چین نیز همین مدعاها را در قبال کشورهای خود دارند.به همین جهت نیز کشورهای یاد شده اکثراً یا موضع منفی خود را در قبال استقلال کوزوو اعلام کرده اند یا هنوز پاسخی به آن نداده اند و فقط در این میان فرانسه و انگلیس هستند که همگام با سیاست های آمریکا از در حمایت از استقلال کوزوو برآمده اند. جبهه غرب در کوزوو به یک ریسک بزرگ دست زده است. کوزوو می تواند هم شانس سیاسی برای آنها باشد یا به زنگ خطری برای آنها تبدیل شود. زیرا بعد از جنگ جهانی دوم این نخستین باری است که مرزهای بین المللی با یک تصمیم فرومی ریزد.
بنفشه غلامی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید