شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت هوشیاری نسبت به تهدیدات اسرائیل علیه ایران


ضرورت هوشیاری نسبت به تهدیدات اسرائیل علیه ایران
برای اسرائیل که جنگ دائمی با فلسطینیان را سیاست خود قرار داده دست زدن به جنگی دیگر چندان دشوار نیست. چرا که در کارنامه خود سابقه جنگ های متعددی با کشورهای منطقه را دارد. با توجه به این واقعیت ضروری است که مسئولین کشورمان نسبت به اظهارنظرهای مقامات اسرائیلی دقت لازم را داشته باشند و برای آن چاره اندیشی کنند
اظهارات شائول موفاز، وزیر دفاع اسبق رژیم صهیونیستی ‌و جانشین احتمالی اولمرت در حزب کادیما، مبنی بر ضرورت حمله نظامی به ایران و اظهارات دیگر مقامات رژیم صهیونیستی، در این رابطه حاکی از اهداف کوتاه مدت و اقدامات پنهانی این رژیم علیه ایران است.
بنابراین سؤالاتی که اینجا مطرح می‌شود، این است که به چه میزان تهدیدات اسرائیل را می‌بایست جدی گرفت؟ آیا می توان این اظهارات را سرپوشی برای شکست های داخلی و منطقه ای این رژیم برشمرد یا خیر؟ راهکار صحیح برای مقابله با تهدیداتی از این دست چیست؟
از آنجایی که پیوند تنگاتنگی بین آمریکا و اسرائیل از گذشته تاکنون وجود داشته است، بنابراین مواضع و تهدیدات اسرائیل را نمی‌توان بدون مطالعه کمک‌های خارجی آمریکا و حمایت‌های مادی و غیر مادی این کشور، مورد ارزیابی قرار داد.
اگرچه سابقه حمایت آمریکا از اسرائیل به آغاز تأسیس نامشروع این رژیم باز می گردد، اما حمایت جدی و گستردۀ این کشور از اسرائیل با ریاست جمهوری نیکسون از حزب جمهوری‌خواه به مرحله غیر قابل پیش بینی رسید.
وی نخستین رئیس‌جمهوری بود که برای اولین بار اسرائیل را یک دارائی استراتژیک برای آمریکا در دوره جنگ سرد توصیف نمود و بدین ترتیب آمریکا جای فرانسه را به عنوان بزرگترین تأمین کننده سلاح برای اسرائیل گرفت.
در آن سال آمریکا در قالب ارتباطات از طریق صادرات و واردات، یکصد میلیون دلار به اسرائیل کمک کرد و این میزان را تا دهه ۱۹۷۰در همین حد حفظ نمود. از سال ۱۹۸۵ به بعد، آمریکا سالانه حدود ۳ میلیارد دلار در قالب کمک‌های اقتصادی و نظامی همچون سامانه‌های ضد موشک، جنگنده‌های شکاری« اف- ۳۵» و... به اسرائیل کمک کرده است.
همچنین هر سال سخت‌افزارهای نظامی و تسلیحات به ارزش حدود یک میلیارد و چهارصد‌میلیون دلار به اسرائیل فروخته می شود. به گونه‌ای که اکنون اسرائیل دومین ناوگان بزرگ هواپیماهای شکاری «اف-۱۶» آمریکایی را در جهان در اختیار دارد.
همچنین این رژیم با کمک‌های مادی و غیر‌مادی آمریکا توانست به سلاحهای هسته‌ای دست یابد. اخیراً نیز توانسته است، ماهواره جاسوسی جدید «ایروس بی» که مدل ارتقاء یافته ماهواره «ایروس ای» و مجهز به سیستم عکسبرداری از ارتفاع ۴۸۰ و ۶۰۰ کیلومتری سطح زمین است را از خاک روسیه به فضا پرتاب کند.
این ماهواره روزانه ۱۶ بار به دور کره زمین می‌چرخد و این امکان را برای جاسوسان فراهم می‌سازد که دقیق‌ترین جزئیات پایگاههای حساس را کنترل کنند. جالب اینجاست اسرائیل، پرتاب ماهواره‌های جاسوسی خود را با استدلالات بی‌پایه و اساس کنترل فعالیت‌های هسته‌ای ایران توجیه می‌کند و با وارونه جلوه دادن حقایق می کوشد، جامعه جهانی را نسبت به برنامه صلح آمیز هسته ای ایران بدبین سازد.
مقامات اسرائیل همیشه گفته‌اند که تمام تلاش خود را می‌کنند تا از دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای جلوگیری کنند. در این راستا وزارت امور استراتژیک نیز که طی سال گذشته با عنوان «امور استراتژیک» با سرپرستی آویگدور لیبرمن، سیاستمداری از جناح راست افراطی ایجاد شد، برنامه نهایی را برای مقابله با طرح‌های هسته‌ای ایران تنظیم کرده است.
آویگدور که بطور مکرر با مقامات اسرائیلی در تماس است، قادر گردیده به جایگاهی در سیستم سیاسی اسرائیل دست پیدا کند که حتی شورای عالی امنیت ملی اسرائیل نیز موظف به همکاری با وی می باشد.
رئیس این شورا به طور منظم با وی و مدیرکل وزارتخانه درباره ایران رایزنی می‌کند. شاید بتوان گفت که اظهارات شائول موفاز نیز بی ارتباط با اعلام آمادگی این وزارتخانه علیه ایران نباشد.
اسرائیل تمام تلاش خودش را بکار گرفته تا به هر طریق ممکن راه پیشرفتهای هسته ای ایران را سد نماید. این کشور با بهره‌گیری از «تکنولوژی ارتباطی» ‌و «تکنیک‌های ماهواره‌ای» لحظه به لحظه فعالیتهای ایران را زیر نظر دارد.
همچنین تلاش های گسترده ای را در سطح منطقه علیه ایران آغاز کرده است. جلب حمایت روسیه ، ترکیه و آذربایجان برای همکاری های نظامی را مصداق بارز این موضع باید برشمرد.
ترکیه و آذربایجان از سال‌ها پیش با تقویت همکاری نظامی، رشته‌های پیوند خود را با اسرائیل مستحکم‌ کرده‌اند و در تحولی جدید آنکارا، نقش «کاتالیزور» عادی‌سازی روابط این کشور با دولتهای خاورمیانه را برعهده گرفته است.
برآیند این تحولات گویای شکل‌گیری آرایش دیپلماتیک جدیدی در چهار‌گوشه اطراف ایران است که تهران را با واقعیتی به نام پیشروی تل‌آویو در میان کشورهای مسلمان منطقه مواجه کرده است.
البته لازم به ذکر است که این اولین باری نیست که اسرائیل با ایجاد یک راه نفوذ در خاورمیانه بزرگ در صدد گسترش اقتدار منطقه‌ای خود است، بلکه بن‌گورین، مؤسس این رژیم نیز در دهه ۱۹۵۰ تلاش کرد تا یک خاورمیانه غیر عربی متشکل از ترکیه، اتیوپی، ایران و اسرائیل تشکیل دهد که این طرح بر اثر سقوط شاه ایران در اواخر دهه ۷۰ عقیم ماند.
اما فروپاشی شوروی فرصت مناسبی برای این رژیم فراهم ساخت تا طرح مذکور را به طریقی دیگر در پیش گیرد.
اسرائیل که منشاء مخالفت های منطقه ای، با خود را در اعتقادات اسلامی و احساسات ضد اسرائیلی عمیق می دانست، سعی کرد با جمهوری‌های تازه استقلال یافته آسیای مرکزی همچون آذربایجان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان از طریق دیپلماسی و بازرگانی ارتباط برقرار کند تا نه تنها خود را از انزوای سیاسی خارج نماید، بلکه در جبهه اسلامی شکاف ایجاد کند.
مهمترین هدف بلند مدت این رژیم از حضور در قفقاز جنوبی، مخصوصاً جمهوری آذربایجان، تحت‌الشعاع قرار دادن بعد عربی خاورمیانه و تبدیل آن به خاورمیانه بزرگتری است که به جای مرزهای شمالی ایران به مرزهای آسیای مرکزی و قفقاز با روسیه متصل است.
مضافاً اهمیت ویژه همجواری این منطقه با ایران از بعد استراتژیک هم برای اسرائیل حائز اهمیت است و این رژیم می‌تواند با درهم آمیختن سرمایه و منابع کلان مالی از یک طرف و نفوذ فرهنگی و سیاسی، بازار وسیعی را در اختیار گیرد که تا قبل از فروپاشی شوروی بر روی این کشور بسته بود.
به میزانی که اسرائیل در روابط خود با کشورهای آسیای میانه و قفقاز موفق گردید این کشورها را از ایران بیشتر دور کند و تهدیدات علیه امنیت ملی ایران را افزایش دهد. تا جائیکه اکنون تصور پایگاههای نظامی اسرائیلی در این کشورها و جلب حمایت آنها برای حمله احتمالی به ایران در آینده امری دشوار و غیر منتظره نگردیده است.
از سوی دیگر مشاهده می کنیم که همگرایی کشورهای حوزه خلیج‌فارس با آمریکا و اسرائیل، ترتیبات امنیتی- نظامی جدیدی را در منطقه ایجاد کرده که به ضرر ایران است.
به عنوان مثال در حال حاضر پایگاه های آمریکایی در تمامی کشورهای ساحل جنوبی ایران تأسیس گردیده است که جهت دفاع از منافع آمریکا و اسرائیل مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
همچنین نگاهی به ترکیب و جزئیات اخبار مربوط به کمک‌های تسلیحاتی واشنگتن نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها با راهبرد «جنگ سرد سریع» همزمان محور ضد ایرانی در میان اعراب و اسرائیل را تقویت کرده‌‌‌اند.
این نظم طراحی شده در صورت موفقیت می‌تواند معادله صلح اعراب – اسرائیل و وضعیت فعلی اسرائیل را دستخوش تغییر کرده و گامی در جهت مهار قدرت منطقه‌ای ایران بردارد.
آمریکا اخیراً در یک اقدام غیر منتظره با فروش ۲۰ میلیارد دلار سلاح به عربستان و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، سعی دارد بخشی از مأموریت‌های خود در خاورمیانه را به این کشورها بالأخص عربستان واگذار کند و در پی آن نیروهای خود را که پراکنده هستند، اندکی متمرکز نماید.
فروش این تسلیحات به معنای برهم خوردن موازنه قدرت نظامی به ضرر ایران و تبدیل ساختن خاورمیانه به انباری برای مهمات مورد نیاز در جنگ احتمالی علیه ایران است.
اما فعالیتهای رو به رشد رژیم اسرائیل تنها به آسیای مرکزی و قفقاز یا تأثیرگذاری بر سیاست دولتهای عربی از طریق آمریکا محدود نمی شود، بلکه این رژیم در مرزهای شرقی ایران نیز فعالیت گسترده ای دارد و از طریق ایجاد مراکز استراق سمع، جاسوسی الکترونیکی، نصب رادار و پایگاههای جمع‌آوری اطلاعات زمینی در مناطق نزدیک به شرق ایران و شمال پاکستان کوشیده است، ضمن فرصت سازی برای امنیت ملی خود در حیاط خلوت سیاست خارجی ایران و پاکستان، رخنه و فرصت‌های این دو بازیگر را از آنان سلب کنند.
بنابراین به صرف اینکه رژیم اسرائیل بعد از شکست در جنگ ۳۳ روزه حزب‌الله تضعیف گردیده نمی توان تهدیدات این رژیم را نادیده انگاشت.
علاوه بر آنچه که بیان شد، تحرکات و اقدامات ذیل ضرورت حساسیت و هوشیاری نسبت به سیاست های اسرائیل را جدی می سازد:
- تحرکات ناوها و کشتی‌های جنگی آمریکا در مقابل سواحل لبنان؛
- سخنان رئیس جمهور اسرائیل، شیمون پرز، در رابطه با اینکه اسرائیل به تنهایی دست به حمله علیه ایران نخواهد زد؛
- جنگ اخیر علیه لبنان که سعی شد در آن حزب‌الله خلع سلاح و تضعیف گردد؛
- حمله هوایی اسرائیل به سوریه؛
- سفر بوش به اروپا و غیر قابل تحقق دانستن دیپلماسی بسته‌ها جهت‌ جلوگیری از فناوری هسته‌ای ایران و اعمال فشار بیشتر؛
- سخنان مقامات اروپایی همچون وزیر خارجه سابق آلمان، "یوشکافیشر" که اظهار داشت، بوش و اولمرت به دنبال پایان دادن به برنامه‌ هسته‌ای ایران و استفاده از گزینه نظامی به جای مذاکرات دیپلماتیک هستند.
● استراتژی و مواضع ایران
لازم به ذکر است که این اولین باری نیست که اسرائیل و آمریکا، ایران را مورد تهدید قرار می‌دهند، چراکه اساساً ماهیت این دو رژیم بر نظامی گری و تجاوز استوار است.
اما آنچه در این میان مهم می نماید، نوع واکنش ایران به این تهدیدات است. در دولت گذشته ضمن آنکه هرگونه تهدید نظامی بشدت محکوم می گردید، تلاش می شد از طریق در پیش گرفتن دیپلماسی فعال، سیاست تنش‌زدایی و طرح گفتگوی تمدنها، چهره مثبتی از ایران در مقابل تبلیغات منفی اسرائیل و آمریکا ارائه گردد.
با شدت گرفتن فشارها علیه ایران در موضوع هسته ای و تهدیدات نظامی از سوی آمریکا و اسرائیل این پاسخ ها از یک سو صورت مجادلات تاریخی-فلسفی و از سوی دیگر تهدیدات متقابل نظامی به خود گرفت.
ولی این پاسخ ها نه تنها تهدیدات علیه ایران را نکاسته، بلکه رژیم اسرائیل را جسورتر ساخته است. مقامات اسرائیلی با استفاده از رسانه های مختلف و مظلوم نمایی اینگونه وانمود می کنند که ایران تعهدات بین المللی خود را زیر پا نهاده و قصد نابودی این رژیم را دارد، حال آنکه خود بارها تعهدات بین المللی را نقض کرده و با حمایت آمریکا به اعمال تجاوزکارانه خویش ادامه می دهند.
نکته مهم دیگر این است که شرایط داخلی اسرائیل و درگیریهای این رژیم با مبارزان فلسطین نباید این تصور را پدید آورد که اسرائیل توان مواجهه با ایران را ندارد و قادر به انجام این کار نیست، چراکه در کارنامه خود سابقه جنگ های متعددی با کشورهای منطقه را دارد.
لذا برای اسرائیل که جنگ دائمی با فلسطینیان را سیاست خود قرار داده دست زدن به جنگی دیگر چندان دشوار نیست. با توجه به این واقعیت ضروری است که مسئولین کشورمان نسبت به اظهارنظرهای مقامات اسرائیلی دقت لازم را داشته باشند و برای آن چاره اندیشی کنند.
● راهبرد
۱) باید در جهت تقویت نیروهای مسلح و ساخت درونی آن گام برداشت و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: «این دژ مستحکم باید با نوآوری و ابتکار، هر روز قوی‌تر و اطمینان بخش‌تر شود.» البته در اینجا منظور از تقویت نیروهای مسلح، حمله به دیگران و جنگ طلبی نیست، بلکه منظور دفاع از کشور و تقویت توان بازدارندگی درمقابل سیاست‌های متجاوزانه سلطه طلبان جهانی است، چراکه به فرموده رهبری: «نظام اسلامی حتی هنگامی که مورد تجاوز نظامی صدام و حامیانش قرار گرفته بود، هیچگاه فکر تجاوز و اشتغال کشورهای دیگر را به ذهن خود راه نداد.»
۲) دولت جمهوری اسلامی ایران می بایست پیوندهای خود با دولت پاکستان را تقویت نموده و برخطر مشترک اسرائیل برای منطقه و دو کشور ایران و پاکستان پای فشارد.
۳) علی‌رغم شکل‌گیری پیوندهایی بین کشورهای همسایه ایران در آسیای میانه بالأخص آذربایجان و ترکیه با اسرائیل و تقویت روابط بین آنها که سبب به عهده گرفتن تعهدات از سوی این کشورها در قبال اسرائیل خواهد شد، لازم است که ایران با استفاده از اهرم‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی، منطقه‌ای و غیره نسبت به جذب این کشورها بالأخص آذربایجان و ترکیه و توقف گرایش مداوم آنان به سمت اسرائیل اقدام نماید.
۴) پیوند زدن هر چه بیشتر منافع کشور با اقتصاد جهانی باعث می‌گردد تا امنیت ایران نیز به امنیت جهانی پیوند بخورد و عامل ارتقای قدرت و نفوذ ایران در منطقه و جهان ‌گردد.
بر خلاف گذشته، امنیت امروزه صرفاً به ابعاد نظامی محدود نمی‌گردد و وجه اقتصادی امنیت اهمیتی روز افزون یافته است. از آنجا که موتور رشد اقتصاد و گردش چرخ‌های تولید، نیازمند مصرف انرژی می‌باشد، مسئله انرژی در مناسبات بین‌المللی دارای اهمیتی به مراتب بیشتر از سایر مسائل گشته است، طوریکه تعاملات انرژی بین دول کم کم از جنبه اقتصادی آن خارج گشته و به عنوان یک مسئله سیاسی مطرح می‌شود.
علت مخالفت آمریکا با طرح خطوط لوله آکتائو- ایران، عربستان- عراق، ایران- پاکستان- هند و خط لوله ناباکو که قرار است گاز ایران را به اتریش انتقال دهد، به این دلیل است که ایران می‌تواند با انتقال انرژی خود به کشورهای همسایه به عنوان مرکز توزیع انرژی عمل کند و در آینده از حمایت این کشورها استفاده نماید.
همچنین با توجه به روند افزایش تقاضای انرژی و ایجاد تراز منفی انرژی در اروپا که در دهه دوم قرن ۲۱ اتفاق می‌افتد و با توجه به اینکه کشورهای اروپایی در مناسبات جهانی تأثیر‌گذارند، انتقال گاز به این کشورها می‌تواند هدف سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران را تحت پوشش قراردهد.
به همین دلیل اسرائیل و آمریکا تلاش می‌کنند تا با ایجاد موانع در انتقال منابع انرژی ایران به سایر کشورها، خطر امنیت ایران را در حوزه بین‌الملل افزایش بدهند و هزینه‌های سنگینی را بر کشور ایران وارد نمایند. بنابراین پیوند با اقتصاد جهانی و پرهیز از ورود به حوزه های تنش زا می تواند تا حدی این سیاستها را خنثی سازد.
۵) ایران می بایست در سازمان کنفرانس اسلامی و مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامه هایی با کمک کشورهای مسلمان در جهت حمایت از یکدیگر و حفظ انسجام تصویب نماید.
مقامات سیاسی می‌توانند تهدیدات اسرائیل علیه ایران را در سازمان ملل مورد پیگیری قرار دهند و جنگ تبلیغاتی بر ضد اسرائیل، مثلاً نقض قوانین بین المللی، اقدام به تولید سلاح‌های هسته‌ای و عدم اجازه حضور بازرسان آژانس جهت بازدید از نیروگاههای اتمی آن رژیم را از طریق رسانه‌ها تبلیغ و معرفی نمایند.
۶) از آنجایی که دستیابی ایران به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای، قدرت چانه‌زنی کشور را افزایش داده و جایگاه ایران را در منطقه و نظام بین‌المللی ارتقاء بخشیده است، تدبیر و اتخاذ دیپلماسی چند جانبه برای کاهش تنش‌های موجود با کشورهای ۱+۵ می‌تواند تهدیدات را به فرصت مغتنم تبدیل کند.
۷) تشکیل «دپارتمانهای اسرائیل شناسی» و «صهیونیسم شناسی» در دانشگاه‌های کشور برای شناسایی ابزار چالش‌های این رژیم علیه جهان اسلام، بالأخص ایران و راهکار مقابله با آن ضروری است.
منبع : امید


همچنین مشاهده کنید