جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
زوبین های پروست
![زوبین های پروست](/mag/i/2/4d7xc.jpg)
در كتاب خانه پرنسس گرمانت (مادام وردورن سابق) است كه طرح اولیه ساختمانیكه راوی میخواهد بنا كند به ذهنش راه مییابد. نوع مصالح ساختمان را بعدها در جریانمیهمانی انتخاب میكند. كتاب در ذهنش شكل میگیرد. او پی میبرد كه نارساییقراردادهای ادبی، هنرمند را ناگزیر میكند كه به سازشهای بسیار تن در دهد، و او بهعنوان نویسنده نمیتواند زنجیره علت و معلول را به میل خود بگسلد.
برای مثال، بابزرگنمایی كاریكاتوروار خصایص و خطوط ویژه، تصویر روشن خواست فرد درهممیریزد (از شكل میافتد و ضایع میشود). تولید انبوه ماسك محافظ برای موضوعاتیكه او در آنها میكاود، هر چند كه این كاوش با پنهانیترین نگاه باشد، ناممكن است.پس به ناچار خطكش و پرگار مقدس هندسه ادبی را میپذیرد، اما از این بیشتر تسلیمنمیشود. او قوانین فضا را نفی میكند. نمیخواهد كه عظمت و وقار انسان را بامقیاسهای جسمانی اندازه بگیرد؛ ترجیح میدهد كه مقیاس گذر سالیان را به كار گیرد.
او این دیدگاه را در آخرین جمله كتابش چنین بیان میكند: "از همین رو، اگر آن چناننیرویی برایم باقی میماند تا اثرم را به پایان برسانم، پیش از هر چیز به توصیف انسانهامیپرداختم (هر چند كه این توصیف آنها را موجوداتی غولآسا جلوه دهد)، چنانانسانهایی كه جایی بس گسترده را در كنار جایی بس تنگ كه در فضا برایشان باقی ماندهاشغال كرده باشند؛ جایی گسترده و بیكرانه را در زمان - چرا كه آنان، همچون غولهاییغوطهور در اقیانوس سالیان، با هم به اعصاری بسیار دور از هم دست یافتهاند، بهاعصاری كه در میانشان این همه روزها جای گرفته است."(۲)
آفریدگان پروست قربانیان این سرنوشتاند، قربانیان موقعیت چیرهای كه زمان نامدارد؛ قربانیانی همچون برخی از ارگانیسمهای پست كه تنها به دو بعد آگاهی دارند وناگهان راز بلندا را درمییابند و قربانی آن میشوند - قربانی و زندانی آن. ما را نه ازساعتها گزیری است و نه از روزها. و از فردا نه بیشتر از دیروز. ما را از دیروز گزیرینیست، چرا كه دیروز تغییر شكلمان داده، مگر این كه ما تغییر شكلش داده باشیم.
آنگاهكه این دگرگونی رخ داده باشد، جلوه لحظه دگرگونی چندان اهمیتی ندارد. دیروز مرزینیست كه از آن گذشته باشیم، سنگپارهای است در راهكورههای قدیمی و فرسودهسالیان كه به طرز چارهناپذیری جزیی از ما میشود و ما آن را، سنگین و آزارنده، درخویش میبریم. تنها این نیست كه دیروز اندكی بیشتر فرسودهمان كرده باشد؛ ما چیزدیگری میشویم، دیگر همان نیستیم كه پیش از مصیبت دیروز بودیم. دیروز روزمصیبت است، هر چند كه اتفاق مصیبتباری نیفتاده باشد. این كه امور بر وفق مراد بودهیا نبوده باشد، هیچ واقعیت و معنایی ندارد. شادیها و دردهای بیواسطه جسم و روحزایدند.
دیروز، هر چه بوده، از همه لحاظ با تنها جهان دارای واقعیت و معنا درآمیختهاست، با جهان شخصی ناخودآگاهمان كه درك آن از جهان از دیروز به این سو تعادل خودرا از دست داده است. بدین سان ما خود را در همان وضعیت تانتال مییابیم، با اینتفاوت ناچیز كه ما اسیر وسوسههای خود هستیم و انگیزه همیشگیمان برای وقوف بهواقعیت شاید اشكال متنوع بیشتری را عرضه میكند. خواستهای دیروزمان، كه برایمن دیروزمان ارزش داشت، دیگر برای من امروزمان ارزشی ندارد. آن چه مایه یأساست عدم چیزی است كه آن را ارضاشدگی مینامیم. ارضاشدگی چیست؟ ارضاشدگیهمسانی فرد و موضوع خواست است. اما فرد در راه مرده است - و بیشك بارها.
حتیدر موردی كه بر اثر یكی از آن معجزههای نادر همزمانی، كه در پی آن تقویم امور بهموازات تقویم احساسات ورق میخورد، خواست ارضا شود و فرد به آرزوی خود (بهمعنی دقیق بیمارگونه آن) دست یابد، آن گاه كه تطابق این دو بسیار كامل است، لحظهارضاشدگی چنان لحظه خواست را فسخ میكند و جای آن را میگیرد كه گویی رویدادیاجتنابناپذیر بوده است، و از آن جا كه هر تلاش فكری آگاهانه برای ساختن واقعیت ازآن چه نامریی و تصورناپذیر است بیهوده از آب درمیآید، نمیتوانیم از شادی خودلذت ببریم، چرا كه با اندوهمان قابل سنجش نیست. پروست این نكته را تا حد تهوعتكرار میكند كه حافظه ارادی به عنوان ابزار یادآوری هیچ ارزشی ندارد. تصویری كه اینحافظه ارائه میدهد همان قدر با واقعیت بیگانه است كه افسانه آفریده خیال، یاكاریكاتور پرداخته دریافت مستقیم. تنها یك تأثیر واقعی و یك شیوه یادآوری بینقصوجود دارد، و ما از اعمال كمترین دخالتی در این یا آن دیگری عاجزیم. ]...[ اما بازی شوم زمان محدود به تأثیری نیست كه بر فرد میگذارد. تأثیری كه بر ماگذاشته شده دگرگونی بیوقفه شخصیت را درپی دارد. واقعیت پایدار این تأثیر، اگر چنینواقعیتی وجود داشته باشد، میتواند به عنوان نظریهای مربوط به گذشته قابل دركباشد.
هستی جایگاه فرآیند ناگسسته تغییر ظرف است، یعنی ریختن آب آینده كه راكد،بیرنگ و تك فام است از ظرفی به ظرفی دیگر كه محتوای آب گذشته است، آبیمتلاطم كه از همهمه ساعات سپری شده رنگ پذیرفته است. به طور كلی، آب نخستینآرام، بیشكل و بیطعم است و به گونهای مبهم از ورای خواست مهآلود و تسلیموار مابه زیستن و بر اثر خوشبینی وخیم و درمانناپذیر ما به حدس تشخیص داده میشود. وچنین مینماید كه از تلخی تقدیر به دور است (چیزی كه در بیرون كمین ما را میكشد،چیزی كه در درون ما نیست). با این همه، گاه آینده همان كاری را با ما میكند كه گذشتهكرده است.
كافی است كه با یك تاریخ، با تعیین یك زمان، سطح بیموج آب آیندهمتلاطم شود: آن گاه روزهای باقی مانده تا وقوع خطر یا تحقق وعده عینیت مییابند.برای مثال، سوان با حالتی تسلیمآمیز و اندوهبار به ماههای تابستان میاندیشد كه میبایددور از اودت بگذراند. روزی اودت به او میگوید: "فورشویل (نخست معشوقش بود وپس از مرگ سوان همسرش شد) در عید خمسین به سفر جالبی میرود. به مصرمیرود." معنی این حرف برای سوان چنین است: "من در عید خمسین با فورشویل بهمصر میروم"(۳) آب زمان آینده منجمد میشود و سوان بینوا میباید با واقعیت آتیاودت و فورشویل در مصر روبهرو شود. رنجی كه او از آن میبرد، از تلخی اكنوندردناكتر است.
میل راوی به دیدن نمایش فدر با اعلام این خبر كه "درها را ساعت دومیبندند" شدت بیشتری مییابد تا با این چند كلمهای كه برگوت میگوید: "رنگپریدگی زاهدانه" و "افسانه خورشید"(۴). لاقیدی راوی، هنگامی كه باید در پایان روز دربلبك از آلبرتین جدا شود، بر اثر یادآوری بیاهمیتی كه آلبرتین به عمهاش یا به دوستیمیكند: "پس تا فردا، ساعت هشت و نیم"، به اضطرابی بیش از حد آزارنده بدل میشود.این توافق ضمنی كه میتوان زمام آینده را در دست داشت فرو میپاشد. تا وقتی كه زمانو مكان رویدادی كه قرار است رخ دهد دقیقاً تعیین نشده، آن رویداد همچنان نامشخصمیماند و نمیتوان پیآمدهای آن را تشخیص داد.
تا هنگامی كه آلبرتین با او بود احتمالاز دست دادنش چندان مضطربش نمیكرد، زیرا مانند احتمال مرگ مبهم و انتزاعی بود.تصویری كه هر كس برای خود از مرگ دارد، هر چه باشد، یك چیز قطعی است: اینتصور هیچ ارزش و مهفومی ندارد؛ مرگ با ما برای روز معینی قرار ملاقات نگذاشتهاست.
تا این جا فرد متغیر را نسبت به موضوع آرمانی نامتغیر و تباهیناپذیر بررسیكردهایم. درك مشترك ما تنها بر پدیدههای مشترك استوار است. این كه موضوعمفروضی از هرگونه تحرك ذاتی مستثنا باشد، تغییری در این واقعیت ایجاد نمیكند كهاین موضوع با فردی كه فاقد چنین مصونیتی است پیوند تنگاتنگی دارد. مشاهدهگرتحرك خاص خود را به موضوع مشاهده تزریق میكند. بگذریم از این كه در روابطانسانی ما با موضوعی سروكار داریم كه تحركش صرفاً زاده عمل فرد نیست، بلكه بهخود آن موضوع تعلق دارد: دو دینامیسم مجزا و خود آشكار، بی هیچ نظام همزمانی درمیان آنها.
بنابراین، موضوع هر چه باشد، بنا به تعریف، عطش ما برای تصاحب آن فرونشانده نمیشود. در قلمرو هنر، همچنان كه در قلمرو زندگی، نمیتوانیم هر آن چه را كهدر زمان تحقق مییابد (هر آن چه را كه زمان پدید میآورد)، جز در توالیهای زمانی، آنهم به صورت سلسلهای از ضمایم جزیی، تصاحب كنیم - كه هیچ گاه در همان لحظهكامل نیست. تراژدی رابطه مارسل - آلبرتین از همان نوع تراژدی روابط انسانی است:شكست آن از پیش رقم خورده است.
تحلیل من از این فاجعه بنیادی، جنبه بسیارانتزاعی یا بسیار خودسرانه چنین توصیفی از بدبینی پروست را مشخص خواهد كرد،زیرا هر غدهای نیشتر و مرهمی خاص خود میطلبد. حافظه و عادت جزو غده سرطانیزمان هستند.
آنها حتی بر سادهترین حوادث كتاب پروست فرمان میرانند، و ما برایاین كه بتوانیم شیوه كاربرد آنها را جزء به جزء تجزیه و تحلیل كنیم، میباید كه ساز و كارآنها را بشناسیم. آنها ستونهای معبدی هستند كه در ستایش خرد معمار برافراشتهشدهاند، خردی از آن همه خردمندان، از براهما گرفته تا لئوپاردی، خردی كه نه در پیارضای خواست و تمنا، بلكه در صدد ابطال آن است: فریبهای عاشقانه چنان كاری میكنند
كه گذشته از امید، تمنا نیز در ما خاموش میشود(۵).
یادداشتها:
۱. در زمان محاصره تروا، تِلِف (Telephe)، پسر هراكلس، به دست آخیلئوس آشیل زخمی شد. چنینپیشگویی شده بود كه او با همان چیزی كه زخمی شد درمان خواهد شد. پس با اندكی از زنگ آهن زوبینآخیلئوس زخم را درمان كردند.
۲. زمان بازیافته، ج ۴، ص ۶۲۵.
۳. طرف خانه سوان، ج ۱، ص ۳۵.
۴. در سایه دوشیزگان شكوفا، ج ۱، ص ۴۳۶.
۵. از جاكومو لئوپاردی (۱۷۹۸ - ۱۸۳۷)، شاعر ایتالیایی.
۱. در زمان محاصره تروا، تِلِف (Telephe)، پسر هراكلس، به دست آخیلئوس آشیل زخمی شد. چنینپیشگویی شده بود كه او با همان چیزی كه زخمی شد درمان خواهد شد. پس با اندكی از زنگ آهن زوبینآخیلئوس زخم را درمان كردند.
۲. زمان بازیافته، ج ۴، ص ۶۲۵.
۳. طرف خانه سوان، ج ۱، ص ۳۵.
۴. در سایه دوشیزگان شكوفا، ج ۱، ص ۴۳۶.
۵. از جاكومو لئوپاردی (۱۷۹۸ - ۱۸۳۷)، شاعر ایتالیایی.
منبع : سمر قند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست