چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا


بیان نوی «آنتیگونه» سوفوکل


بیان نوی «آنتیگونه» سوفوکل
«آنچه اثبات می‌کند و امتداد می‌دهد غنای شاهکارهای نمایشی را در طول هزاره‌ها، نه تکرار و تکثیر شبیه‌سازی که کشف و بازسازی مبتکرانه و نو به نوی آنها است. در این مسیر بدیهی است که هر تحلیل و نگره، تنها با ادعای بداعت و نوآوری در خور شاهکری چون آنتیگونه نیست، که دستیابی به نگاهی شایسته، دست‌رنج پژوهشی پردامنه و موشکافانه است».
این جملات بخشی از یادداشت هوشمند هنرکار کارگردان نمایش «آنتیگونه» است که در بروشور آن درج شده است. همین جملات کوتاه نشان‌دهنده شمایی کلی از نمایشی است که از روز چهاردهم بهمن ماه در تالار مولوی روی صحنه رفته بود.
هنرکار همان‌طور که خود در نوشته‌اش به آن اشاره داشته با نگاهی نو سراغ متن کهن «آنتیگونه» رفته است. نگاهی نو که به واسطه آن تماشاگر با آنتیگونه‌ای متفاوت از آنچه در اذهان جا افتاده مواجه می‌شود. «آنتیگونه» هنرکار یک تجربه جسورانه است که به واسطه نوع پرداخت این تجربه نو اهمیت پیدا می‌کند.
هنرکار در این نمایش «آنتیگونه» را درهم شکسته و آن را از نو بنا کرده است، این بنای نو روی ستون‌های قدیمی نوشته سوفوکل قرار گرفته و از همین روست که نزدیکی و دوری توامان از این شاهکار یونان باستان دارد.
«آنتیگونه» هنرکار از آن جهت به نوشته سوفوکل نزدیک است که کارگردان برخلاف تغییراتی که در کار ایجاد کرده از اصل قصه فاصله نگرفته است. او همان داستان خواهر عصیانگر را روایت می‌کند که در مقابل ظلم کرئون و تبعیض او می‌ایستد. اما تفاوت از آنجا شکل می‌گیرد که زاویه دید کارگردان در فاصله‌ای بعید از دیدگاه‌های مرسوم و شناخته‌شده قرار می‌گیرد، نگاهی موشکافانه که به نظر می‌رسد حاصل تحقیقات گسترده روی متن و رسیدن به تحلیلی تازه از آن باشد.
«آنتیگونه» این بار به جای آنکه نگاه به دوردست، سری پرسودا و وجودی پرحرارت برای تحقق یک انقلاب بزرگ داشته باشد، خشم و نفرت و کینه به کرئون و خیالی برای کسب قدرت دارد. او یک جزم‌اندیش افراطی است که با برخی جریان‌های تروریستی روزگار ما شباهت دارد. با توجه به نشانه‌های متن و نشانه‌های دیگری که خود کارگردان به آنها اشاره می‌کند، به نظر می‌رسد رویکرد متفاوت نمایش، چندان بیراه نیست و تاکنون در این نمایش کهن مورد غفلت قرار گرفته‌است.
«آنتیگونه» با حرصی که بیش از هر حس دیگر در صدا و نوع بازی بازیگر نمود دارد، یک تمامیت‌طلب در چرخه قدرت است نه یک انقلابی. از آنجا که این احساسات در تضاد با داوری پیشین درباره روحیه انقلابی قهرمان قرار می‌گیرد، تصویر آنتیگونه نیز از آن شخصیت انقلابی که در اذهان ثبت شده فاصله می‌گیرد و مخدوش می‌شود. این آشنایی‌زدایی شاید در وهله نخست، تماشاگر آشنا به متن و احتمالاً متعصب را با فضای نمایش بیگانه کند و در او دافعه بینگیزد،چرا که قاعده بازی در این نمایش متفاوت از تصورات چیده شده است.
آنتیگونه انقلابی نیست و درام در لحظه‌ای که اوج گرفته به جای آنکه سوز و گداز بیابد، از برانگیختن احساسات رقیق فاصله می‌گیرد. یکی از قواعدی که در این نمایش از ابتدای کار با تماشاگر گذاشته می‌شود، ندیدن احساسات اغراق شده بازیگران و از سوی دیگر به قلیان درآمدن احساسات رقیق تماشاگران است.
آنتیگونه زمانی که از خاکسپاری برادر مرده‌اش می‌گوید، به جای آنکه تماشاگر را با غمی بزرگ از دوری و درگذشت برادر همراه کند، یک سوال را در ذهن ایجاد می‌کند. سوالی که به نظر می‌رسد با توجه به زاویه دید کارگردان و تاکیدهای او به وجود آمده باشد. اینکه خواهر غصه‌دار زیرپا گذاشته شدن سنت‌هاست یا غم برادر از دست رفته را می‌خورد؟ او برای چه می‌جنگد و حتی حرف از فدا کردن جان خود می‌زند، علاقه به خانواده، کسب قدرت یا ممانعت از پامال شدن سننی که سال‌ها سرلوحه اعمال بوده‌اند؟ از همین جاست که تماشاگر با آنتیگونه‌ای دیگرگون مواجه می‌شود. ایزمینه خواهر او نیز هرچند که روحیه‌ای گر‌م‌تر دارد اما غصه اونیز تنهایی‌اش پس از مرگ خواهر و دو برادر است.
اما اوج داستان آنتیگونه در نمایش هنرکار با نوشته سوفوکل تفاوت‌هایی دارد. اینجا هنرکار به سادگی از کنار خودکشی‌هایی که در اوج درام سوفوکل رخ‌ می‌دهد، می‌گذرد. مرگ‌های عاشقان در کنار هم می‌توانست فضای نمایش را گرم‌تر کند اما هنرکار ترجیح داده به جای این کار قصه مربوط به این بخش از زبان سوم شخصی روایت ‌کند که شخصیت او در طول نمایش چندان محبوب تماشاگر نیست و به این شکل اوج قصه نیز به مراتب سردتر از آنچه که تصور می‌شد، اتفاق می‌افتد. این سردی به دل تماشاگری که به دنبال تکرار تجربه‌های قبلی در این نمایش نیست، می‌نشیند.
اما اوج قصه در نمایش «آنتیگونه» زمانی است که آنتیگونه پیش از تصمیم برای خودکشی با تمام وجود می‌گرید و برای نخستین بار فاصله بین احساس خود و تماشاگر را برمی‌دارد.
اما با وجود چنین بخشی، همچنان این سردی فضاست که از سوی کارگردان به هر چیز دیگری ترجیح داده شده است. او ابزار مختلفی را برای رسیدن به این فضا به کار برده که به صورت عمده می‌توان بازی‌ها و طراحی صحنه را از این منظر مورد بررسی قرار داد.
«آنتیگونه» شش شخصیت اصلی دارد. ایزمینه با بازی شیدا ابراهیمی و آنتیگونه با بازیگری آزیتا نوری‌وفا دو خواهر داغ‌دار، روی زمین نشسته‌اند و تمامی اندوه و بلندپروازی‌های خود را در همین حالت با تماشاگر در میان می‌گذارند. بازیگران کمترین ابزار را برای دست‌انداختن به آن و انتقال احساسات دارند و از همین رو بیش از به کار بردن هر ابزار دیگری با یکدیگر گلاویز می‌شوند. دو خواهر کشمکش درونی خود را به این شکل به بیرون انتقال می‌دهند. صدای بازیگران در کمتر صحنه‌ای اوج می‌گیرد، زمزمه‌های غم‌انگیز دو خواهر در صدایی بدون اوج و فرود بسیار رد و بدل می‌شود. اما صداها حتی در زمانی که صحبت از فداکاری در میان است چندان سوزناک نیست و در هم آمیختن دو خواهر نیز با حرکاتی سخت همراه است. از این منظر نمایش بازیگران در هماهنگی کاملی با رویکرد ویژه نمایش است.آزیتا نوری‌وفا با شناخت مطلوب هدف نمایش، آنتیگونه متفاوت و تأثیرگذاری را به نمایش می‌گذارد.
کرئون که کاظم هژیرآزاد بازیگر نقش است، در صندلی ثابت خود انتهای صحنه نشسته و کمتر حرکتی در طول اجرا دارد. او بیش از هرچیز از صدای خود استفاده را می‌کند و تنها در زمانی به حرکت درمی‌آید که از قدرت و اوج خود فاصله گرفته است.
نگار مفید
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی