یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
بنیانهای روششناختی نیل به توسعه
طی سالهای اخیر ما با یک موج گسترده گرایش به دین در کشورهای صنعتی روبرو هستیم در ارزیابی و تحلیل دلایل این مسئله تاکنون نکات متفاوتی مورد توجه قرار گرفتهاند که بیشک واکاوی آنها میتواند در تصحیح دیدگاهها و اقدامات ما در جهان توسعه نیافته به طور کلی و کشورهای اسلامی و از جمله ایران به طور خاص نقش قابل توجهی داشته باشد.
یک وجه بسیار مهم تحلیلهای موجود به برهم خوردن رابطه کار – فراغت بر اثر انقلاب دانایی و موج سوم انقلاب صنعتی بازمیگردد که در اثر آن گفته میشود که برخلاف نگرشی که معنویت یا تأملات مابعدالطبیعی را برآمده از نیاز، فقر و امیال سرکوفته میدانست. فراغت توأم با رفاه به مثابه مهمترین پیامد شرایط جدید و برای کسانی که در هر جای دنیا اقتصاد مبتنی بر دانایی را درک کرده باشند مطرح است و در اثر ترکیب دانایی،رفاه و فراغت گرایش به معنویت و تأملات متافیزیکی رونق فوقالعادهای پیدا کرده است.
وجه دیگر مسئله نیز به انقلاب اطلاعات و ارتباطات از زاویه آثار آن بر شکلگیری انواع ریسکها و عدم اطمینانهای ناشی از این انقلاب بازمیگردد که به تعبیر نهادگرایان ایدئولوژی را به طور کلی و به ویژه مسئله اخلاق و دین را به مثابه یک کانون اطمینانبخش و حداقلکننده هزینههای مبادله مورد توجه نظریهپردازان علوم اجتماعی قرار داده است.
بدیهی است که با هر تحلیل به هر حال روی اصل این واقعیت یعنی افزایش گرایش به دین و معنویت اتفاقنظر وجود دارد و اغلب آیندهشناسان روی تداوم و تزاید این روند در قرن بیست و یکم تأکید دارند. اما مسئله حیاتی آن است که این روند ضرورتاً معلوم نیست به نفع ادیان توحیدی و از جمله اسلام تمام شود زیرا ممکن است که به این نیاز گسترده و جهانی به گونهای نادرست پاسخ داده شود کما اینکه همین امروز بازار گرایشهای خرافی و دینهای ساختگی و آیینهای عجیب و غریب همراه با بدترین گزینههای قابل تصور از تفسیرهای نادرست و ضدانسانی یعنی رویکردهای تحجرآلود و خشونتورز به نام دین بسیار داغ شده و بدیهی است که درک درست شرایط موجود و عرضه ادیان توحیدی و به ویژه اسلام به صورت منطقی یکی از مهمترین رسالتهای هر مسلمان واقعی و آشنا به مقتضیات زمانه است.
از آنجا که در شرایط کنونی وجه اقتصادی حیات جمعی انسانها به دلایل گوناگون اهمیت خارقالعادهای پیدا کرده است. ارائه دیدگاههای اسلامی در حوزه اقتصاد نیز یک ضرورت مبرم و مسئولیتی حیاتی در همین راستا است.
با تکیه بر ادله بیشمار، گمان اینجانب بر آن است که در شرایط فعلی برای اینکه اسلام بتواند در حوزة اقتصاد حرفی در مقیاس جهانی داشته باشد ضروری است که به رویکردها و نگاههایی تکیه کند که سه ویژگی را به صورت متین و عالمانه تلفیق کرده باشد که عبارتند از؛ عقلانیت، عدالت و آزادی.
به نظر میرسد در میان اسلامشناسان معاصر این ویژگیها در دیدگاههای سه تن از آنها به شکلی مطلوب وجود دارد که عبارتند از؛ شهید صدر، شهید مطهری و شهید بهشتی.
تفصیل استدلالهایی که در این زمینه دارم را طی چند مقاله که در فصلنامه دین و اقتصاد انتشار یافته قبلاً ارائه کردهام و در اینجا از ذکر مجدد آنها خودداری میکنم. اما با استدلالهای متعدد میتوان نشان داد که در میان این سه نفر در حالی که دیدگاههای بسیار مشابهی در بسیاری از زمینهها با هم دارند، روششناسی شهید بهشتی برای مواجهه با شرایط کنونی و تحولات آتی از امتیازات بیشتری برخوردار است. در شمارههای ۱ و۳ فصلنامه دین و اقتصاد تلاش کردم برداشتم را از اندیشههای شهیدان صدر و مطهری مکتوب کنم ولی متأسفانه هنوز فرصت مکتوب کردن ارزیابی خود از اندیشههای اقتصادی شهید بهشتی را نداشتهام.
به عنوان مقدمهای برای ورود به بحث اندیشههای اقتصادی شهید بهشتی، چند نکته از اصول و مبانی اندیشه ایشان را در این جلسه یادآوری خواهم کرد. به امید آنکه عنایت خداوند شامل حال ما شود و هرچه سریعتر به صورتی شایسته دیدگاههای عمیق ایشان را در عرصه اقتصادی و راهگشاییهای خارقالعاده آن برای کمک به برونرفت از مشکلات موجود عرضه نمایم.
تصور من این است که چند امتیاز مهم در روششناسی شهید بهشتی وجود دارد که به اقتضای درک ما از تحولات دانش اقتصاد میتواند کمکهای شایان توجهی برای تعمیق اندیشه علمی و اسلامی ما داشته باشد. دوستان میدانند در حوزة اقتصاد برای مدتهای طولانی نقطة عزیمت اقتصاددانان مرسوم فرض اطلاعات کامل بود و تمام دستاوردهای کوچک و بزرگی که اقتصاد بازار وعده میدهد، منوط و موکول به برقراری و وجود یک سلسله شرایط است که از جمله مهمترین آن شرایط برای امکانپذیری تحقق آن وعدهها این است که این فرضها و به ویژه شرط اطلاعات کامل واقعاً وجود داشته باشد. در حالی که میدانیم در دنیای واقعاً موجود عملاً اینگونه نیست و بنابراین بحث از اطلاعات و ویژگیهای آن یکی از مهمترین محورهای بحث در مرزهای دانش اقتصاد در شرایط کنونی است.
اقتصاددانهای نهادگرا در این زمینه بحثهای مهمی را طی سالهای اخیر مطرح کردهاند و معتقدند غیر از اینکه فرض مزبور از اساس غیرواقعی و نادرست است و برای هیچ انسانی دسترسی به اطلاعات کامل میسر نیست و در عمل اطلاعات موجود ناقص است، همین اطلاعات ناقص هم به صورت متقارن بین بازیگران اقتصادی توزیع نشده است. اگر مسئلة عدم تقارن اطلاعات را به رسمیت بشناسیم حتی اقتصاددانان مرسوم هم میپذیرند که قاعدة بازی اقتصادی به هیچوجه به گونهای که در چارچوب نئوکلاسیکی آن مطرح میشود، موضوعیت ندارد و عدم تقارن اطلاعات یکی از مهمترین عوامل شکست بازار محسوب میشود که برای رفع و رجوع عوارض آن اعتقاد عموم اقتصاددانان این است که حتماً باید دولت دخالت کند و اختلافها در میان مکاتب اقتصادی بر سر چگونگی و حدود این دخالتها است و برجستهترین تبیین نظری آن نیز به کار مشترک استیگلیتز و گرین والد تعلق د ارد.
نکتة دیگری که نهادگرایان مطرح میکنند این است که حتی اگر اطلاعات کامل هم درواقع امر وجود میداشت هیچ تضمینی نیست که به قاعدة اطلاعات کامل آنگونه که نئوکلاسیکها تصور میکنند ما رفتارهای یکسانی از انسانها مشاهده کنیم. زیرا این اطلاعات اگر بخواهد تبدیل به مبنایی برای رفتار شود باید از صافی ذهن بازیگران اقتصادی هم عبور کند. منظور از صافی ذهن این است که بازیگران اقتصادی پیشینهای ذهنی برای خود دارند که ترکیبی از طرز تلقیهای اُنتولوژیک و تجربیات و سنتها و فرهنگ را در بر میگیرد و اطلاعات بعد از اینکه در ذهن آنها پردازش شد به واسطه تفاوتهای ذهنی – فرهنگی انسانها واکنشهای متفاوتی را برمیانگیزد و به واسطة اینکه اطلاعات یکسان در معرض تفسیرها و تحلیلهای متفاوتی قرار میگیرد به رفتارهای متفاوت نیز منجر میشود. بحثهای دیگری نیز در زمینه محدودیتهای ذهن انسان برای پردازش اطلاعات و ... وجود دارد که از حوصله این بحث خارج است و در ادبیات موضوع به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
با توجه به بحث نهادگراها در زمینة اطلاعات، نقطة عزیمت مناسبی برای وارد کردن عنصر آگاهیهای از نوع دیگر و قائل شدن نقش برای آنها در رفتار و عملکرد اقتصادی ایجاد میشود. درواقع موضع اصلی بحث اینجا این است که اگر ما بپذیریم اطلاعاتی که از مبدأ وحی در اختیار انسانها قرار میگیرد بر محور ترکیب خردمندانه عقلانیت، عدالت و آزادی تفسیر و عرضه شود. این اطلاعات تکمیلی میتواند کاستیهایی را که در عرصه اطلاعات برای نوع بشر وجود دارد و برای انسانها و جوامع هم منشأ هزینههایی شده را جبران و تکمیل کند. آنچه من از روششناسی شهید بهشتی متوجه میشوم این است که نوع نگاه ایشان به انسان و معرفت دینی برای پیوند برقرار کردن میان دین و اقتصاد از این زاویه خیلی الهامبخش و راهگشا است.
ایشان در کتاب حق و باطل نکاتی را مطرح میکنند که گویی برای پاسخگویی به نیازهای امروز ما تدارک دیده شده است و در زمرة مهمترین بنیانهای روششناختی ایشان است. چند فراز از جملاتشان را میخوانم تا ملاحظه شود این تصور چقدر به واقعیت نزدیک است. ایشان میفرمایند: «از نظر من اسلام و معرفت دینی از وحی پیغمبر شروع نمیشود. اسلام از روشنترین شناختهای بشر شروع میشود و در مسیر خود به وحی پیغمبر برخورد میکند و ادامة راهش با عقل و وحی هر دو – عقل به مثابه پیامبر درونی و وحی به مثابه پیامبر بیرونی – حرکت میکند و سپس ادامه میدهد اگر بگویم اسلام با عقل شروع میشود میترسم خیال کنید که این عقل فلسفی را میگویم.
به جای عقل بهتر است بگویم با «اندیشة تحلیلگر» با شناخت روشن اندیشة تحلیلگر! اسلام میخواهد با شناخت روشن اندیشة تحلیلگر خود از بدیهیترین نقطهها و با روشنترین روندها آغاز کند و پیش برود وقتی پیشتر رفت به وحی و پیغمبر به عنوان واقعیت عینی میرسد. راه قرآن راه مبتنی بر عقل و علم است. به این واسطه است که اسلام میتواند دین جهانی باشد. این یک موضع بسیار مهم در روششناسی ایشان است که در ادامه عدالت و آزادی هم به آن اضافه میشود. بر همین مبنای روششناختی است که ایشان معتقدند که ما در دعوت به اسلام و در طرح دیدگاههای اسلام به قاعدة همین منطق میتوانیم حتی بدون استناد به شواهد قرآنی کارمان را برای قانع کردن انسانهای با دیدگاههای دیگر پیش ببریم و شواهد به اصطلاح درون دینی حکم عنصر اطمینان بخش نهایی را دارد که به عنوان مزیت برای دینداران مطرح میشود و اگر حتی به آنها هم استناد نشود بنیانهای منطقی و علمی دیدگاههای اسلامی به اندازهای مستحکم است که کارکرد اقناعی برای هر انسان منصف و آزاده داشته باشد.
شاید یکی از دلایلی که ایشان چه در زندگی شخصی و چه اجتماعی روی اخلاق و نیز روی آزادی برای جذب دیگران به اسلام تأکید داشتند، همین پایه تحلیلی است. چنین به نظر میرسد که شهید بهشتی تصورشان این است که اسلام اگر بخواهد در عمل به مثابه یک دین جهانی ظاهر شود که به تصریح قرآن این طور هست [با استناد به آیه ۱۵۸ سورة اعراف] بنابراین، منطقهایی که این دین دارد اگر درست درک شود و درست ارائه شود برای غیرمسلمانهای غیرمتعصب و عاقل و آزاداندیش نیز به سهولت پذیرفتنی است و معتقد بودند ما میتوانیم با اخلاق و عمل و استدلال متین اسلامی از عهدة این وظیفه برآییم و اسلام را به عنوان دین جهانی ترویج کنیم.
شخصاً خاطرهای از ایشان در این رابطه دارم که بسیار جالب است یادم میآید زمانی که مرحوم مهندس بازرگان استعفا داد و امام(ره) مسئولیت دولت را به عهدة شورای انقلاب گذاشتند. حدود سه ماه شهید بهشتی با همه اهمیتی که برای کار تشکیلاتی قائل بودند اصلاً نتوانستند به حزب جمهوری اسلامی بیایند.
بنابراین به اقتضاء مسئولیتی که آن موقع داشتم در محل دبیرخانه شورای انقلاب خدمت ایشان رسیدم و از اینکه طی این مدت از راهنماییها و کمکهای ایشان بهرهمند نبودم اظهار دلتنگی و گلایه کردم و آثار زیانبار این دست تنها ماندن را در حوزه مسئولیت خود به ایشان گوشزد کردم. ایشان پس از طرح چند سؤال و مقدمهچینی مطالبی در جهت راهنمایی من مطرح کردند و در خاتمه نیز با یک اطمینان عجیب به من گفتند: دعا کن که خداوند به من وقت کافی بدهد در آن صورت من به تو تضمین میدهم حتی رجوی را هم اصلاح و تربیت کنم، با توجه به بحثهایی که قبلاً با هم درباره شخصیت و منش رجوی کرده بودیم وقتی ایشان تعجب شدید مرا مشاهده کردند با خنده فرمودند؛ فکر نکن من رجز میخوانم، من تودهایهایی را نماز شبخوان کردهام که امثال رجوی به گرد آنها نمیرسند.
بنابراین خوشبینی ایشان به توانایی اقناعی متکی به قرآن تا این حد بالا بود ولی من با احتیاط میگویم مبنای این تلقی که ایشان داشتند این بود که معتقد بودند اسلام این چنین توانایی دارد که اگر درست عرضه شود هیچ غیرمسلمان منصفی نیست که بتواند در برابر منطق قرآن و اسلام مقاومت کند و پایههای استدلالیشان را برای این طرز تلقی در کتاب حق و باطل آوردهاند که در آن مطالب مربوط به برخی بحثهای جدید در حوزه کلام مانند پلورالیزم دینی را هم آورده و به نقاط قوت و ضعف و نیز بدفهمیهای مربوط به آن نیز جواب دادهاند. از نظر ایشان در عین حال که پلورالیزم یک واقعیت بیرونی است که وجود دارد و ما حتی در بین مسلمانها برداشتهای گوناگون از یک مسئله معین داریم اما اینکه شناخت ما از حق متفاوت است به گمان ایشان به معنای متفاوت بودن خود حق نیست بلکه به معنای کاستیهایی است که در شناخت ما وجود دارد و باید تلاش کرد آن کاستیها را جبران نموده و براساس حق به وحدت رسید.
یک ویژگی مهم دیگری که در روششناسی ایشان وجود دارد بحثی است که در زمینه انسانشناسی قرآنی دارند درکی که ایشان از مقام خلیفهالهی انسان دارند. اینگونه است که این مقام یک مسئولیت بزرگ هم برای انسانهای مسلمان ایجاد میکند و این مسئولیت بزرگ هم عبارت از این است که باید تلاش کرد تا جامعة آرمانی مورد نظر خداوند را در زمین محقق و مستقر کنند. ازاینجا تمایز بزرگی بین شهید بهشتی و بسیاری از اسلامشناسان ظاهر میشود که عبارت از این است که ایشان راجع به هر حکم و فرمانی که در قرآن خطاب به مسلمانها آمده بخش بزرگی از کوششهای ذهنی خود را معطوف میکنند به چگونگی عملیاتی کردن و پیاده کردن آن فرمان یا وضعیت آرمانی البته به فراخور شرایط و امکانات ذهنی و عینی موجود اگر از این زاویه به قانون اساسی نگاه کنید خیلی از زیباییها را میتوانید مشاهده کنید. ما خیلی آرمانها داریم که میدانیم خوب است اما اینکه سازوکار تحقق آنها چیست در میان اندیشهورزان مسلمان چندان به صورت عملیاتی بحثی درباره آنها ارائه نمیشود. من از این زاویه است که معتقدم یک پاسخ محتمل درباره اینکه چرا جامعة ما گرفتار شده و پیش نمیرود این است که نسبت و فاصله آنچه انجام شده را با آنچه قانون اساسی میخواسته ببینیم تا به روشنی برای سؤال خود پاسخی درخور بیابیم.
گرچه من فکر میکنم خود پیشرفت هم مفهوم پرابهامی است. پیشرفت یا پسرفت یک مفهوم دارای بار ارزشی است. و حتی میتوان ادعا کرد یک مفهوم دینی سکولاریزه شده است. پیشرفت براساس جهانبینی و انسانشناسیهای متفاوت معانی متفاوت میتواند داشته باشد. شاید برای دوستان جالب باشد که بدانند یکی از مهمترین نقدهای روششناختی موجود به علم اقتصاد به طور کلی و دانش توسعه به صورت مشخص این است که گفته میشود کوششهای نظری صورت پذیرفته در این عرصه در بهترین حالت برای ما مشخص میکند که چه کارهایی «برای پیشرفت» باید انجام داد در حالی که تنگنای اصلی کشورهای درحال توسعه آن است که نمیدانند آن کارها را «چگونه» باید انجام داد و این مسئله بسیار مهمی است که از طریق ترجمه و تقلید هم دستیافتنی نیست و رویکرد شهید بهشتی و حساسیتی که میتواند در جهت اصلاح نظام آموزشی ما ایجاد نماید از این زاویه نیز قابل پیگیری است. با اینکه در این زمینه بحثهای بسیار گستردهای در ادبیات توسعه وجود دارد اما از جنبه اسلامی، برای اینکه ذهن دوستان سراغ مصادیق مشخصتری برود توجه شما را جلب میکنم به کتابی از شهید مطهری به نام ربا، بانک، بیمه که بخش اعظم آن مربوط میشود به جلساتی که در انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان قبل از انقلاب وجود داشت. مقام مطهری به عنوان یک فیلسوف و اسلامشناس بزرگ معاصر بر همه آشکار است ولی چون ایشان در روششناسی خود این زاویه ویژه را که مختص شهید بهشتی است در حد ایشان نداشتند در بحث از ربا به جاهایی میرسند که میگویند من دیگر اینجا هیچ توضیح عملی برای توجیه حرمت ربا ندارم ولی چون این حکم خداست تعبدی میپذیرم.
شهید بهشتی این را کافی نمیدانستند و تصورشان این بود که اگر قرار باشد اینگونه احکام را صرفاً تعبدی بپذیریم اسلام میشود خاص مسلمانها و داعیه جهانی بودن اسلام به چالش کشیده میشود. بعد تحلیل خودشان را ارائه میدهند که در کتاب «ربا در اسلام» مبسوط آن توضیحات آورده شده. از همین جاست که در ادامة روششناسی که ایشان دارند به چند ویژگی ممتاز دیگر برخورد میکنیم یکی از آنها این است که ایشان در پژوهش علمی، حداکثر واقعبینی و رعایت موازین پذیرفته شده یک پژوهش علمی را رعایت میکنند. در کتاب اقتصاد اسلامی از یک طرف وقتی ایشان میخواهند دیدگاههای سرمایهداری درباره مالکیت را مطرح کنند آنقدر با امانتداری و انصاف این کار را انجام میدهند که به واقع کمنظیر و شگفتآور است ایشان همواره تأکید میکردند وقتی دیدگاهی را مطرح میکنید نباید آن را طوری جلوه دهید که راحت ضربه فنی شود. ایشان این انصاف و امانتداری را در مورد دیدگاههای مارکسیستی هم به تمام معنی رعایت کردهاند.
اینکه ادعا میکنم ایشان اغلب ملاحظات کلیدی فرایند پژوهش علمی را رعایت میکردند موضوعی است که در تمام کارهایشان میتوانید ببینید مثلاً در بحث مالکیت توقف طولانی روی مفهومسازی دارند و درباره تعریف خود از مفاهیم کلیدی مبسوط بحث میکنند و تک تک مفاهیم کلیدی به کار گرفته شده در این بحث را تشریح میکنند.
یک وجه جالب دیگر که در این زمینه حائز اهمیت است نگاهی است که ایشان به رابطة علم و عمل از یک سو و رابطة ایمان و عمل صالح از سوی دیگر دارند. شاید جالب باشد که بدیعترین نظریههای جدیدی که در زمینة دانش و معرفت بشری داریم راهگشاییهای چنین طرز تفکری را امروز بسیار بهتر از گذشته آشکار کرده است. برای مثال، در آموزة نهادگرایی دانش را به دو دسته عمده تقسیم میکنند که عبارتند از؛ دانش قابل انتقال و دانش ضمنی.
و سپس توضیح داده میشود که اگر هر کدام از این دو مؤلفه وجود نداشته باشد از دیدگاه نهادگرایان دانش حاصله با کاستیهای جدی روبرو میشود. من فکر میکنم به قاعدة ویژگیهایی که جامعة ما به عنوان یک کشور در حال توسعه دارد به خصوص این جنبه از روششناسی ایشان خیلی میتواند برای جامعه راهگشایی داشته باشد. کافی است توجه کنیم که یکی از مهمترین کاستیهای نظام رسمی آموزشی ما ارتباط ناکافی میان نظر و عمل است.
آخرین نکتهای که در مورد روششناسی ایشان مطرح میکنم این است که ایشان خیلی تأکید دارند که در هر مسئله باید نگرش بنیادی و حتیالمقدور جامع و با توجه به همه زوایا و ابعاد مسئله داشته باشیم. دوستانی که بحث مالکیت ایشان را خواندهاند، ملاحظه کردهاند که ایشان چطور توانستهاند این ایده را در عمل متجلی کنند. تصور من این است این وجه از روششناسی ایشان به خصوص برای ما به عنوان دانشپژوهان یک کشور درحال توسعه خیلی اهمیت دارد. همانطور که میدانید واقعیت این است که ما قبل از اینکه مصرفکنندة فرآوردههای مادی کشورهای صنعتی پیشرفته باشیم مصرفکنندة فراوردههای فکری آنها هستیم یعنی نظریهپردازی و کوششه ای درونزای علمی در کشور ما هنوز در زمره آرزوهاست و به واسطة دلایل مهم دیگری با کاستیهای بزرگ در انتقال علم نیز روبرو هستیم. از جمله این کاستیها این است که نقطة عزیمتمان در کسب معرفت علمی به جای اینکه مشاهدة عالمانة واقعیتهای موجود باشد مراجعه به نظریههاست که نوعی واژگونگی را در ساحت علم ایجاد کرده است.
دوستان خوب توجه دارند که قصد من کمبها دادن به نظریه نیست بلکه میخواهم توجه کنیم که نظریة آخرین مرحله اکتشاف علمی است و به تعبیری که بعضی از فیلسوفان مطرح میکنند این است که نظریه به مثابه میوه و ثمره آن تلاشهاست. بنابراین هنگامی که ما میوة علم را دریافت میکنیم بدون اینکه آگاهی کافی از ریشههای آن داشته باشیم، باعث میشود برخورد ما با یافتههای علمی برخوردی سادهانگارانه و سهلاندیشانه و سطحینگر باشد. اینکه در کشور ما تئوریها زود به ایدئولوژی تبدیل میشوند از آفتهای این نحوه انتقال و آموزش علم است.
با این مبانی به نظر میرسد ما میتوانیم به یافتههایی در حوزه اقتصاد اسلامی برسیم که ارزش ارائه کردن در مقیاس جهانی داشته باشد و نیز راهگشایی جدی داشته باشد در حل و فصل مشکلات جامعهمان براساس موازین اسلامی.
نکتة آخر اینکه این رویکردی که ایشان دارند میتواند یک پیام بزرگ نیز برای نظام رسمی آموزش علوم و نظام تبلیغاتی ما داشته باشد. در بحثهای نظری در حوزه ارتباطات بیش از چهار دهه است که نوعی اتفاقنظر وجود دارد که تبلیغات مستقیم استعداد خارقالعادهای دارد که به سرعت به ضد خود تبدیل شود. با کمال تأسف در دوران جمهوری اسلامی نمیدانم به چه دلیلی اصرار غیرمتعارفی وجود دارد برای تبلیغات مستقیم کردن و این مسئله یکی از دلایلی است که باعث میشود تمایل و انگیزه برای شنیدن پیامهای دینی با تلاشهای صورتگرفته و نیز انتظارات دستاندرکاران امر تناسب نداشته باشد. روششناسی شهید بهشتی چه در ساحت علم و چه در ساحت تبلیغات این امتیاز را دارد که بنای خود را روی اصول مستحکمی که هر انسان غیرمسلمان منصفی هم خود را ناگزیر میبیند آن را بپذیرد قرار میدهد تا چه رسد به مسلمانان به تعبیر ایشان عقل و علم نقطه عزیمت مناسبی هستند که میتوانند بسترساز تفاهم باشند.
به این ترتیب میتوان چارچوبی را طراحی کرد که اصول موضوعه آن را عقلانیت، عدالت و آزادی تشکیل میدهد و مبنای اقناع مخاطب و ارائه دیدگاههای اسلامی را نه تعبد و نقل صرف بلکه استدلال متین عقلی و علمی قرار میدهد و از منبع وحی در مرحله آخر و به عنوان عنصر اطمینانبخش و تکمیلکننده نهایی سود میبرد.
بدیهی است که این الگوی روششناختی مستلزم سطوح بالایی از قدرت تحمل دیگران و رعایت عملی اخلاق کریمه اسلامی و آشنایی کافی از تحولات جهانی و مقتضیات آن است که دستیابی به آنها نیازمند زحمات و تلاشهای طاقتفرساست. اما به گواه تجربه عملی شهید بهشتی و موفقیتهای سرشار ایشان در دفاع از دین چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان بسیار امیدبخش و راهگشاست.
به نظر میرسد باید قبول کنیم که اگر در حد وسع خود برای مجهز شدن به این وسایل تلاش نکنیم به واقع هر عیب که هست از مسلمانی ماست و الا اسلام به ذات خود ندارد عیبی!!
دکتر فرشاد مومنی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
منبع : موسسه دین و اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست