سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا


به غم و غصه دنیا، نه بگوییم


به غم و غصه دنیا، نه بگوییم
گرچه هیچگاه تمایلی به نوشتن درباره شهرت مایک لی به عنوان فردی بدعنق نداشته‌ام اما چه بخواهیم و چه نخواهیم این برچسب بر او زده‌شده است.
تصویر عصبانی کارگردان ۶۵ ساله روی جلد جدیدترین دی‌وی‌دی‌اش شاهدی بر این مدعاست. چهره مایک لی روی جلد این دی‌وی‌دی که توبی یکی از دو پسرش آن را طراحی کرده، بیشتر شبیه عکس‌های مخصوص گذرنامه است و چهره مردی را در ذهن تداعی می‌کند که تلاش نافرجامی برای سرقت از یکی از بانک‌های کوچک بریتانیا داشته است. کمی مشکوک شده‌ام که شاید خود لی هم قلبا از تصویری که از او ساخته‌اند لذت می‌برد. روی میز مقابل لی در دفترش فنجان بزرگی قرار دارد که کلمه Crabbit‌ روی آن خودنمایی می‌کند. این کلمه اسکاتلندی به معنای آدم بدعنق، بدخلق و ناسازگار است. لی می‌گوید: «این فنجان را یک بازیگر زن شوخ‌طبع به من هدیه داده است. او هنگام صحبت درباره شخصیت‌ها از این کلمه استفاده می‌کرد. البته مسلم است هیچ‌وقت درباره من از این کلمه استفاده نکرد.» برخلاف شایعات لی کاملا خوشرو و خوش‌صحبت است.
در اینکه فیلم‌های لی همواره جزئی از خشن‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین تصاویر تاریخ سینمای بریتانیا هستند شکی نیست. «لحظات غمگین» (۱۹۷۱) نخستین ساخته لی تصویری از تنهایی انگلیسی‌ها است و دیگر فیلم‌های او نیز موضوعاتی کم و بیش مشابه دارند.
دیوید تیولیس در «برهنه» (۱۹۹۳) آخرین بازمانده مردان جوان خشنی است که در شب‌های تاریک لندن پرسه می‌زنند. «ورا دریک» (۲۰۰۴)، برنده جایزه جشنواره ونیز، تصویری تکان‌دهنده از بریتانیای پس از جنگ را به نمایش می‌گذارد. لی همچنین در سال ۲۰۰۲ با «همه یا هیچ» هولناک‌ترین تصویری را که تاکنون سینما از تفاهم نداشتن در زندگی زناشویی دیده (البته بجز فیلم‌های اینگمار برگمان) به نمایش گذاشت.
اکنون باید دید آیا سینما آمادگی دیدن مایک لی شاد را نیز دارد؟ لی پس از نمایش افتتاحیه جدیدترین فیلمش «بی‌غم» در لندن خبرنگاران را شگفت‌زده کرد. او گفت اکنون زمان آن رسیده «به روند روزافزون غمگینی و بدبینی در دنیا نه بگوییم.»
لی در حالی که روی صندلی راحتی‌اش نشسته، تاکید می‌کند: «شکی نیست در دوران وحشتناکی زندگی می‌کنیم. ما در حال تخریب سیاره و تخریب یکدیگر هستیم. باوجود این مردم دارند با این مسائل کنار می‌آیند و به زندگی خود ادامه می‌دهند.» کنار آمدن جزو واژه‌های مورد علاقه لی است. در «بی‌غم» این واژه دقیقا مطابق با زندگی «پاپی» (سالی هاوکینز)، معلم یک مدرسه ابتدایی‌ در لندن است که به‌رغم تمام مشکلات زندگی باز هم شاد و سرخوش است. لی می‌گوید: «معلم‌ها همگی «پاپی»‌های این دنیا هستند. آنان آنقدر به آینده امید دارند که همه وقت خود را مصروف تربیت بچه‌ها می‌کند. شخصا آدم خیلی خوش‌بینی نیستم. از سوی دیگر از طرفداران جدی نظریه ضد غم و غصه بودن هستم، به ویژه که همواره متهم به پرداختن به غم و غصه در دیگر فیلم‌هایم بوده‌ام، در حالی که این حرف‌ها کاملا مهمل است.»
در عین حال «بی‌غم» نخستین فیلمی از مایک لی نیست که در آن به وجوه مثبت زندگی نیز نگاه شده است. شاید کمتر تماشاگری «واژگون» (۱۹۹۹) دیگر ساخته شاد لی را به‌خاطر آورد. در حقیقت روحیه خوشبینانه‌ای که در جدیدترین فیلم لی وجود دارد در دیگر آثارش نیز به چشم می‌خورد، باوجود این او می‌گوید موضوع فیلم جدیدش لزوما شادی نیست.
«عنوان فیلم بیش از آنکه توصیف‌کننده شخصیت اصلی فیلم باشد، الهام‌بخش او است. این تفکر که بخواهیم پاپی را شخصیتی کاملا شاد و بی‌غم بدانیم کاملا مسخره است. او در این شرایط یکنواخت نمی‌تواند کاملا شاد باشد اما با دقت درباره هر مساله‌ای فکر می‌کند و می‌داند چطور به شیوه عجیب اما فکرشده خودش با آن کنار بیاید.»
تصویرکردن شخصیت شادی که نه کاملا مثبت و نه کاملا منفی است، مطمئنا یکی از سخت‌ترین چالش‌ها در یک درام است. با وجود این «پاپی» با نقش‌آفرینی سالی هاوکینز چنان زیبا به تصویر درآمده که جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره برلین را نصیب او کرد. این فیلم سومین همکاری لی و هاوکینز است. هاوکینز در «همه یا هیچ» نقش یک دختر پایین‌شهری را بازی کرد و در «ورا دریک» یک زن باردار بالاشهری بود. مایک لی نخستین بار چه زمان متوجه توانایی‌های هاوکینز شد؟
«نخستین باری که او را دیدم، دقیقا از همان لحظه‌ای که وارد اتاق شد. او خیلی زیرک، بسیار بامزه و در عین حال بسیار همراه است. هاوکینز در عین حال ظرفیت بسیار بالایی دارد. او حتی اکنون که فیلم بیش از هر شخصیتی بر شخصیت او استوار است، باز هم ترجیح می‌دهند نقش خود را جزئی از کار بداند.»
شیوه‌های کاری منحصر به فرد مایک لی که بیش از ۵ دهه است از آنها در تئاتر، تلویزیون و سینما بهره می‌گیرد، همواره در پرده‌ای از ابهام و شایعات بوده است. بسیاری بر این باورند که شیوه کاری لی ترکیبی از بداهه‌پردازی،‌ تحقیق و همکاری نزدیک با بازیگرانش است. همان‌گونه که خود او نیز می‌گوید، «سفر ساخت فیلم، در حقیقت سفری برای کشف این مساله است که فیلم واقعا چیست.» اگر خواهان درک بهتر این موضوع هستید؟ می‌توانید به کتابی جدید موسوم به «مایک لی از زبان مایک لی» مراجعه کنید. این کتاب مجموعه‌ای کامل از گفت‌وگوهایی است که لی در آنها همه چیز را درباره شیوه کاری‌اش گفته است. البته شاید هم همه چیز را نگفته باشد، چراکه وقتی من بر حسب اشتباه شروع به بیان این پرسش کردم که «اخیرا کتابی خوانده‌ام و می‌دانم شیوه کاری‌تان چگونه است...» با قهقهه مایک لی مواجه شدم.
در حقیقت در این کتاب با شیوه کاری لی بیش از اندازه ساده‌انگارانه برخورد شده است. شیوه کاری لی را می‌توان شیوه‌ای عمل‌گرا، احساساتی و فارغ از پیچیدگی دانست. او در تمریناتش قوانینی خاص دارد که طبق یکی از آنها بازیگران تنها در قالب سوم شخص می‌توانند درباره شخصیت‌های‌شان صحبت کنند. لی مخالف سرسخت هرگونه صحبتی درباره نزدیک‌شدن بیش از حد بازیگران به شخصیت‌های‌شان است. او در این‌باره به من گفت: «تمام آنچه درباره یکی‌شدن بازیگر با شخصیتش می‌گویند هیچ‌گاه اتفاق نیفتاده و در آینده نیز اتفاق نخواهد افتاد.»
با وجود این، لی در بسیاری از صفحات کتاب از فاش‌کردن برخی «رموز کاری» سر باز می‌زند. او می‌گوید: «درست است برخی مسائل را نگفتم اما اصلا دوست ندارم به‌خاطر این مساله آدمی مرموز به نظر برسم. حقیقت این است که هنگام کار در فیلم مسائلی وجود دارند که تنها برای افرادی که با آن درگیرند قابل درک است.»
با کمی دقت در گفت‌وگوهای کتاب می‌توان فهمید هر اثری تنها و تنها از افرادی که در ساخت آن مشارکت داشته‌اند تاثیر می‌گیرد و نقطه آغاز هر کاری نیز بازیگرگزینی است. لی می‌گوید: «در بازیگرگزینی از احساسم پیروی می‌کنم. افرادی را گردهم می‌آورم اما دقیقا نمی‌دانم از آنها چه می‌خواهم.» لی می‌دانست که در «بی‌غم» می‌خواهد با بازیگری فوق‌العاده‌ به نام ادی مارسن که در «ورا دریک» نیز با هم همکاری داشتند، کار کند اما هیچ کدام نمی‌دانستند. شخصیت اسکات که یک مربی رانندگی بداخلاق است، در نهایت به این صورت درخواهد آمد. «تنها این فکر را در نظر داشتیم که این شخصیت باید نمونه‌ای از آدم‌های حراف باشد که ضمنا علاقه زیادی به خواندن و چشم‌چرانی دارد. در حقیقت با خود گفتیم: ما همه این خصوصیات را در این شخصیت جمع می‌کنیم اما این اشتباه را نمی‌کنیم که بگذاریم خودش متوجه موضوع شود.» و نتیجه کار منجر به خلق یک شخصیت تراژیک کمیک بی‌نظیر شد.
لی به‌شدت در مبنای اصول دانستن تنها به اندازه لازم، کار می‌کند که طبق آن بازیگران تنها از آنچه شخصیت خود و نه دیگر شخصیت‌ها، انجام می‌دهند خبر دارند. در دوران تمرین «ورا دریک» صحنه‌ای که در اوج آن شاهد دستگیری ورا هستیم، از دل یک دوره تمرین ۱۰ ساعته بیرون آمد. در پایان این صحنه بازیگران از همه جا بی‌خبری که نقش افراد خانواده ورا را بازی می‌کنند، از حضور بازیگران در لباس پلیس به شدت به وحشت افتاده‌اند.
این بدان معنا نیست که لی از ایجاد استرس برای بازیگرانش لذت می‌برد. «افرادی که حس شوخ‌طبعی نداشته باشند، قادر به انجام چنین کارهایی نیستند. برای من کارکردن در فیلم یعنی گردآوردن تعدادی آدم که واقعا قادر به کار با هم باشند و ضمنا قادر به دوست‌داشتن یکدیگر باشند. بتوانند یکدیگر را دوست داشته باشند اما زیاد هم احساساتی نشوند. مسلما برخی از بازیگران پس از دیدن محصول نهایی روی پرده حیرت‌زده شده‌اند. «دقیقا. همیشه همین‌طور است. چون آنها هیچ‌وقت تا لحظه نمایش فیلم، تصوری درباره کلیت آن ندارند. این یکی از چیزهای مورد علاقه من در روند فیلمسازی است. پیش از نمایش هر فیلم ابتدا یک نمایش خصوصی برای بازیگران دارم و بعد هم دور هم جمع می‌شویم و حسابی تفریح می‌کنیم. این برنامه برای همه ما یک افشاگر تمام‌عیار است.»
جاناتان رومنی
منبع: ایندیپندنت، ۱۳ آوریل
منبع : روزنامه تهران امروز