شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


بازی در نقش آدم‌های بزرگ را دوست دارم


بازی در نقش آدم‌های بزرگ را دوست دارم
▪ وقتی فهمیدید که هر بار که نسل‌های پیاپی عهد عتیق را می‌خوانند تصویر شما در ذهنشان شکل می‌بندد چه احساسی داشتید؟
ـ هستون [می‌خندد]: سلطان اشباح. ولی نمی‌توانم بگویم که احساس بدی در این مورد دارم.
نقش حضرت موسی می‌بایست به شکل مناسب و درست بازی می‌شد چون شما دارید نقش‌های تاریخی بسیار متین را بازی می‌کنید و اگر کمی ‌نامناسب به نظر برسد به اثری سخیف و مضحک تبدیل می‌شود.
خب، من بیشتر عمر و حرفه‌ام را در بخش‌های غیر قرن بیستم گذراندم. من در هر قرنی که به ذهن شما برسد بازی کرده‌ام... در نقش سه رئیس جمهور و دو قدیس و چند تا آدم نابغه بازی کرده‌ام. بازی در نقش آدم‌های بزرگ را دوست دارم. آدم‌های بزرگ از بقیه آدم‌ها جالب‌ترند.
▪ آیا وقتی یک بازیگر در یک فیلم دستانش را می‌گشاید و وانمود می‌کند که معجزه کتاب مقدس را انجام می‌دهد (مثل کاری که شما در فیلم «ده فرمان» انجام دادید) با چالش خاصی مواجه می‌شود؟ یا اینکه ـ نه، همه چیز عادی است و یک روز معمولی دیگر را سر صحنه فیلمبرداری پشت سر می‌گذارد؟
خب، تا آن زمان قضیه را به بهترین نحو ممکن برای خودت حلاجی کرده‌ای. اگر می‌خواهید راجع به سسیل بی. دمیل یا ویلیام والر در فیلم بن هور صحبت کنید باید بگویم که آنها کارگردان‌های محشری بودند. من با آدم‌های خبره‌ای کار کرده‌ام. نه، من باید بگویم که هرگز دچار بی‌اعتماد به نفسی نبوده‌ام. همیشه احساس کرده‌ام که از عهده هر کاری برمی‌آیم.
البته یکی دو باری در کارم دچار اشتباه شدم. به نظر من بازی «یول برینرز» در فیلم «ده فرمان» بهترین بازی فیلم است. کمی‌به او حسودی‌ام شد. الان می‌توانم آن نقش را بهتر بازی کنم ولی الان دیگر برای آن نقش خیلی پیرم. در هر حال بازی من در این فیلم بدک نبود; بازی خوبی از خودم ارائه دادم ولی یول واقعا محشر بود.
▪ به نظر شما آیا دمیل خودش هم در مورد یک سری از صحنه‌های فیلم که نیاز به جلوه‌های ویژه خاصی داشت نگران نبود؟ مثلا صحنه شکافتن دریا، و دمیل مثلا با خودش بگوید: «اگر جلوه‌های ویژه خوبی به کار نبریم کار مسخره از آب در می‌آید و مردم هم فیلم را تحویل نمی‌گیرند.»
ـ دمیل به خودش کاملا اطمینان داشت. همین که ماکت این صحنه را می‌دیدی بلافاصله احساس می‌کردی که کار نتیجه بخش خواهد بود و همینطور هم شد. در مورد صحنه سوختن بوته‌ها هم همینطور. البته این صحنه به آن شکل جلوه‌های ویژه خاصی ندارد، ولی در هر حال صحنه جالبی است. در این صحنه صدای خدا را می‌شنوی. ما این صحنه را در کوه سینا، کوه سینای واقعی فیلمبرداری کردیم، در پای این کوه.
هیچ کس یادش نمی‌آید که شما وقتی در فیلم «ده فرمان» بازی کردید بازیگری با شهرت جهانی و تثبیت شده نبودید.
دمیل بازیگریابی را خیلی زیرکانه انجام می‌داد. نقش‌های اصلی این فیلم هم در آن سال نقش‌های مورد توجه وخاصی بودند. او برای انتخاب بازیگر فیلم‌هایش روش خیلی‌خاصی داشت. مثلا اینطور نبود که بگوید تو در لیست بازیگران مورد نظر من در فلان فیلم قرار داری. شما را صدا می‌کرد و بعد منشی‌اش می‌گفت که آقای دمیل می‌خواهد با شما صحبت کند. وقتی وارد اتاق کارش می‌شدی برایت توضیح می‌داد که چه دیدگاهی در مورد فیلم دارد.
من دو بار به خاطر فیلم «بزرگ‌ترین نمایش روی زمین» و دو بار هم به خاطر فیلم «ده فرمان» به اتاقش رفتم. او من را با اسم کوچکم یعنی چارلتون صدا می‌کرد. او و مادرم تنها کسانی بودند که من را به اسم کوچک صدا می‌کردند. او مثلا نیم ساعت در مورد فیلم با شما صحبت می‌کرد و شما هم حرف خاصی برای گفتن نداشتی مگر اینکه فقط بگویی: «عجب فیلمی ‌می‌شود آقای دمیل. حتما فیلم محشری از کار در می‌آید.» [می‌خندد] همین! و بعد هم در زمان مناسب به تو زنگ می‌زدند.
▪ شما در فاصله یک سال در برنامه زنده تلویزیونی، مکبث را در ۹۰ دقیقه فشرده کردید و در حماسه‌های سه ساعته مثل بن هور بازی کردید. در فیلم بن هور شما در نقش یک ارابه‌ران ظاهر شدید.
ـ من هر روز تا پنج هفته (قبل از اینکه فیلمبرداری شروع شود) صبح زود به همراه «یاکیما کانوت» (کارگردان بدلکاران در فیلم) می‌رفتم تا نحوه کار کردن با ارابه را یاد بگیرم. در صحنه‌هایی که از روی ارابه‌های شکسته می‌پرم پسر یاکیما بدلکار من بود.
من نمی‌توانستم آن صحنه‌ها را بازی کنم. ولی بعد از گذشت مدتی متوجه می‌شوی که با گروه، ارابه‌سواری کردن آنقدر‌ها هم کار سختی نیست. تک‌تک صحنه‌های فیلم از قبل طراحی شده بود. اگر قرار بود که من از اسب‌های سبز جلو بزنم دقیقا مشخص بود که دقیقا کجا باید این کار را بکنم.
سه گروه سفید بود. یکی از این گروه‌ها در واقع سریع‌ترین گروه میدان بود. یک گروه دیگر هم که من بیشتر با آنها ارابه‌رانی می‌کردم پایدارترین گروه میدان بودند. دیگران که بقیه ارابه‌ها را می‌راندند دقیقا می‌دانستند که من چه زمانی قرار است از آنها جلو بزنم و به همین دلیل در زمان مناسب سرعت ارابه‌های خود را کم می‌کردند. خیلی لذت‌بخش بود.
▪ این سکانس مشخصا یک مدل و الگو برای کارگردانی است که می‌خواهد در یک سکانس اکشن طولانی حس تعلیق و هیجان را حفظ کند.
ـ شنیده‌ام‌می‌گوینداین‌سکانس‌یکی‌ازبهترین سکانس‌های اکشن در تاریخ سینما است چون همه آن کار‌ها به طور زنده انجام می‌شود. ما همه آن کار‌ها را واقعا انجام دادیم. آن سکانس هر روز تا سه ماه فیلمبرداری می‌شد. نه من و نه استیون بوید، بلکه آنها می‌توانستند با آن ارابه‌ها هر نوع صحنه‌ای را که می‌خواستند بگیرند.
به نظر این افسانه که یک نفر در آن سکانس اکشن جان خود را از دست داد، همچنین دهان به دهان می‌چرخد موید این واقعیت است که آن صحنه‌های اکشن چقدر باور کردنی بوده‌اند.
در مورد مسابقه ارابه‌ها سه افسانه وجود دارد. یکی این است که می‌گویند یک اتومبیل «فراری» در گوشه‌‌ای از میدان پارک شده که به هیچ وجه صحت ندارد. افسانه دوم این است که یکی از عوامل در آن صحنه کشته شد، که این هم صحت ندارد. بدترین اتفاقی که برای یکی از عوامل فیلم افتاد این بود که یک نفر از یک بلندی افتاد و دستش شکست. افسانه سوم این است که می‌گویند، من در یکی از صحنه‌های فیلم ساعت مچی به دستم بسته‌ام، در حالی که من در تمام آن صحنه تا بالای آرنج یراق به دستم بسته‌ام و به خوبی معلوم است که هیچ ساعت مچی‌ای وجود ندارد!
▪ این واقعیت که شما برای بازی در فیلم بن هور برنده جایزه اسکار شدید و اینکه این فیلم بیشتر از هر فیلم دیگری برنده جایزه اسکار شده خود موید این نکته است که عنصر انسانی در این فیلم تحت‌الشعاع صحنه‌های اکشن قرار نگرفته است.
ـ در هر دو فیلم ده فرمان و بن هور بازیگر فرصت‌های بسیار عالی برای نشان دادن قدرت بازیگری خود دارد. به نظر خودم بازی من در بن هور بهتر از بازی من در ده فرمان است. همانطور که گفتم من برای نقش حضرت موسی کمی ‌دچار حسادت شده بودم. نقش خیلی دشواری هم بود; می‌بایست هم در نقش یک شاهزاده جوان بازی می‌کردم و هم یک زائر سرگردان در بیابان که راهنمای یهودیان بود.
درحالی ‌که در بن هور فقط از قهرمان بازی حرف می‌زدند. جودا بن هور قهرمان نیست; او یک بازمانده است. او از اینکه مادر و خواهرش زندانی شده‌اند بسیار خشمگین است، و دوست صمیمی و قدیمی‌اش به دشمن قسم خورده او تبدیل می‌شود، و او مصمم است که راهی برای کشتن او بیابد. او یک ارابه‌ران و یک بازمانده است. اگر شما در میان بردگان سه سال جان سالم به در ببرید البته آدم خیلی خشنی هستید ولی این از شما یک قهرمان نمی‌سازد.
▪ آیا منطقی است که این فیلم‌ها را با فیلم‌های امروز مقایسه کنیم؟ فیلمی ‌مثل بن هور در اذهان مردم توسط صحنه‌های دیدنی اکشن تعریف می‌شود، در حالی که عنصر اکشن به طور پراکنده در فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. در حالی که در فیلم‌های امروزی اگر قرار باشد صحنه‌های اکشن ببینی هر ۱۰ یا ۱۵ دقیقه صحنه‌های اکشن نشانتان می‌دهند!
ـ بله، در فیلم بن هور صحنه‌های حرف زدن وجود دارد. [می‌خندد] آن هم حرف‌های زیاد. بله، به نظر من آنها فیلم‌های بهتری هستند. من وقتی شنیدم فیلم «تایتانیک» به اندازه بن هور برنده جایزه اسکار شد واقعا ناراحت شدم. آن موقع در رشته‌های بیشتری جایزه می‌دادند. ولی در هر حال تایتانیک فیلم خوبی است و هیچ بحثی هم در آن نیست.
▪ امروز انگار دیگر مثل زمان‌های قدیم برای بازیگران این فرصت پیش نمی‌آید که در نقش آدم‌های بزرگ بازی کنند.
ـ الان دیگر از این نقش‌ها خبری نیست. فکر کنم ما همه آن نقش‌ها را بازی کردیم! واقعا الان نقش کدام آدم بزرگ را باید بازی کنند؟ من در نقش میکل آنجلو هنری هشتم بازی کرده‌ام و همینطور کاردینال ریچلییو و مارک آنتونی و اندرو جکسون و توماس جفرسون. نقش چه کسی را باید بازی کنم؟ مایکل دوکاکیس؟
فرشید عطایی
انترتینمنت‌ویکلی/کریس‌ویلمن
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید