پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
کارلوس،مورچه اتمی، سلطان شوت

تولد: ۱۰ آوریل ۱۹۷۳
محل تولد:گارچیای سائوپائولو
وزن: ۷۰ کیلوگرم
قد: یک و متر ۶۸ سانتیمتر
افتخارات تیمی: قهرمان جامجهانی ۲۰۰۲، کوپا آمهریکا ۱۹۹۷ و ۱۹۹۹ همراه با تیم ملی برزیل، فاتح جام بینقارهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲، قهرمان لیگ قهرمانان ۱۹۹۸، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۲، قهرمان لالیگا ۱۹۹۷، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ همراه با رئالمادرید.
باشگاههای قبلی: پالمیراس ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵، اینتر ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶، رئالمادرید از فصل ۱۹۹۷ تاکنون.
لقب: مورچه اتمی
وضعیت تأهل: متأهل دارای همسری بهنام الکساندرا و ۳ فرزند، ۲ دختر بهنامهای روبرتا و جیووانا و پسر تازه متولد شدهای بهنام روبرتو جونیور.
روبرتو کارلوس به مانند اکثر برزیلیها در فقر زاده شد. داستان او مانند سایر فوتبالیستها آغاز شد. پابرهنه بهدنبال توپ، نارضایتی پدر و مادر، ترک تحصیل تحسین دیگران و... اما روبرتو از یک منظر با دیگران متفاوت بود. شوتهائی که او به سمت دروازهها مینواخت فقط با کلمه مرگبار قابل توصیف بود. روبرتو هنگامی جذب فوتبال شد که ”سلطان پله“ روزهای آخر دوران حرفهای را سپری میکرد. او از پدرش افسانه ”پله“ را شنیده بود و قصد داشت به اسطوره دیگری تبدیل شود. پاهای عضلانی و قدرتمند او مهمترین فاکتور برای کسب موفقیت بود. پدر و مادر روبرتو ترجیح میدادند بهجای آنکه پسر خود را مشغول شکستن دروازه چوبی و همچنین ساق پای دوستانش ببینند از او یک کارگر سختکوش مزرعه بسازند. علیرغم مخالفتهای آنها روبرتو به راه خود ادامه داد. ”اسکار“ پدر وی بعدها اعلام کرد روبرتو هرگز، آنی نشد که انتظارش را داشت. شاید روبرتو بیشتر از حد تصورات آنها پیشرفت کرد. کارلوس بیشتر از پدر با مادر خود ”ویرالوسیا“ صمیمی بود. خانواده کوچک آنها با سر و صدای روبرتو، کریستینی، گیزیلی و سیلویا (خواهران روبرتو) به هوا میرفت. کارلوس علیرغم رابطه صمیمی که با خانوادهاش داشت، اکثر اوقات خود را، در بیرون از این محیط سپری میکرد. اگر هماکنون او را بهعنوان آدمی فحاش و بددهنی میشناسند تنها بهخاطر تأثیر گرفتن از دوستان دوران کودکیاش است! در منطقه کوچک گارچیای سائوپائولو، سطح فرهنگی، بسیار نازل بود. اشرار زیادی در این منطقه زندگی میکردند، اما کارلوس به مدد توپ چرمی که همیشه زیر پا داشت به افکار آنها پشت کرده و یک فوتبالیست نمونه شد.
شروع در سن ۱۷ سالگی
روبرتو کمکم قدم در وادی حرفهای میگذاشت. اولین تیم او ”آراراس“ بود. این تیم متعلق به مرکز سائوپائولو بود، اما بیشتر یک گروه محلی بود تا یک تیم واحد. روبرتو اولین ضربات حرفهای خود به توپ گرد را در این مکان تجربه کرد. این اتفاق در سال ۱۹۹۰ رخ داد. زمانی که وی تنها ۱۷ سال داشت. همتیمیهای آن زمان او، جوانی با موهای مجعد را به یاد میآورند که با نهایت توان تمرین میکرد و در حین تمرین به شوخی با آنها میپرداخت. رفتارهای او به زودی باعث محبوبیتش شد. نام تیم بعدی کارلوس ”یونیونسنخوان“ بود. کارلوس عرصه ملی را خیلی زود تجربه کرد. او ابتدا به تیم ملی زیر ۱۴ سال برزیل دعوت شد و چند بازی فوقالعاده عالی به نمایش گذاشت، اما داستان مشهور شدن او نزد برزیلیها از بازی برای تیم زیر ۱۶ سال آغاز شد. از آن زمان به بعد، کارلوس هرگز به عقب نگاه نکرد و پی در پی به موفقیت دست یافت. کارلوس برخلاف عده زیادی از ستارگان برزیل طعم شهرت را در نوجوانی چشید. او تنها پس از انجام چند بازی با پیراهن تیم بزرگ پالمیراس تبدیل به قهرمان هواداران شد. ارائه بازیهای خوب از سوی او، چشم مربی وقت تیم ملی برزیل را گرفت.
”روبرتو“ی ۱۸ ساله برای اولی بار در تیم ملی بزرگ بزرگسالان جای گرفت. اولین بازی ملی روبرتو کارلوس در فوریه ۱۹۹۲ مقابل آمریکا برگزار شد. او از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید، اما سعی داشت طوری وانمود کند که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است. طبع سرکش و مغرور او از همان زمان نمایان شد. سقوط وی قابل پیشبینی بود؛ اما نه تنها این اتفاق رخ نداد، که کارلوس با تحصیل امتیازات ویژه روز به روز بر پیشرفت خود افزود.
غایب بزرگ آمریکا
درست است که وی اولین بازی ملی خود را مقابل آمریکا برگزار کرد، اما در جامجهانی که ایالات متحده میزبانش بود، مجال حضور نیافت. برزیل در غیاب او با جامجهانی به خانه بازگشت. برای روبرتو وقت کوچ فرارسیده بود. او به پالمیراس کمک کرده بود که طی فصل ۱۹۹۳ قهرمان لیگ برزیل شود. نتایج نه چندان مناسب باشگاه در سال ۱۹۹۴ قربانیان زیادی گرفت. یکی از آنها روبرتو کارلوس بود. مدیران پالمیراس زحمات وی را نادیده گرفتند و عملاً از وی انتقاد کردند. کارلوس آنها را به ترک تیم تهدید کرد. پس از مدتی مسئولان باشگاه از عمل خود پشیمان شدند، اما سودی نداشت. روبرتو تصمیم خود را گرفته بود. علیرغم اینکه روبرتو فصل دیگر را نیز همراه با پالمیراس سپری کرد، اما با رسیدن اولین پیشنهاد از سوی اینتر راهی ایتالیا شد. بسیاری از افراد از جمله خانواده روبرتو به او توصیه کردند با حضور در فوتبال ایتالیا به آینده حرفهای خود لطمه نزند. کارلوس دل به دریا زد و موفق نیز شد. او در کنار ”زانتی“ هسته اصلی تیم دوران موراتی را تشکیل داد. جو صمیمی این باشگاه اروپائی، کارلوس را احساساتی کرد. معادلات قدرت ایتالیا در اختیار میلان و یووه بود. آنها به مدافعان افسانهای خود میبالیدند، اما اینتر نیز با روبرتو کارلوس نوظهور، داعیههائی داشت. با آنکه روبرتو چندان مورد توجه رسانهها نبود، اما وظایف خود را به خوبی انجام میداد. مشکل اصلی، ناشناخته بودنش محسوب میشد. همین عامل باعث میشد به راحتی نام وی از لیست بهترینها خط بخورد. حتی در اینتر، کارلوس پاداشی کمتر از حق واقعی خود دریافت میکرد. او ابتدا قصد داشت در نیم فصل، اینتر را ترک کند، اما به دلیل آنچه ”عشق به هواداران و اینتر“ مینامید ماندنی شد. پس از مدتی اوضاع غیرقابل تحمل شد. اینتر هیچ دستاوردی کسب نکرد و شاهد قهرمانی میلان بود. رئالمادرید و لورنزو سانز در راستای درمان ضعیفترین رئال تاریخ روی کارلوس بهعنوان یک سلاح کارآمد دست گذاشتند. شرایط انتقال او به سرعت هموار شد. رئال برای به خدمتگیری بهترین مدافع چپ آینده فوتبال دنیا تنها، ۳ میلیون یورو پرداخت. مسلماً رئالیها بیش از این قیمت از کارلوس سود بردند.
مورچه در لباس قو
برای آنکه لباس سفید، او را تبدیل به انسان خوشسیماتری کند، تیغ انداختن موی سر لازم بود. حالا هواداران رئال با یک گلادیاتور روبهرو بودند. او هنگامی که به اسپانیا پای گذاشت نه از ال کلاسیکو و نفرت عجیب بارسا و رئال خبر داشت نه میدانست دیسکوهای شبانه به چه میزان خطرناک است. میادین گاوبازی نیز نظر وی را جلب نکرد. حتی وقتی رائول درباره میزان آمادگی بدنی او حرف زد، تصور کرد بحث بر سر مسائل خندهآور تمرینات است!
کارلوس با بازیهای خوب خود قلب هواداران را ربود. او با اهالی سانتیاگو برنابئو رابطه نزدیکی برقرار کرد. از هر ۱۰ کلمهای که او در مصاحبههای مختلف بهکار میبرد، ۸ کلمه درباره وفاداری به پادشاه و آرمان سلطنت بود. بیان این جملات از سوی رائول نیز عجیب بود، اما این خارجی که تنها یک سال حضور در برنابئو را تجربه کرده بود با چنان اعتماد بهنفسی از مادریدیسم سخن میگفت که...
عجیبترین گل تاریخ فوتبال!
شهرت کارلوس در عرصه بینالمللی از تورنمنت سال ۱۹۹۷ در پاریس شروع شد. این رقابت چهارجانبه بهمنظور آمادگی تیمها برای جامجهانی سال ۱۹۹۸ برگزار شد و ۴ تیم برزیل، انگلستان، ایتالیا و فرانسه در آن حضور یافتند. در جریان بازی مقابل فرانسه گلی به ثمر رسید که عدهای آن را زیباترین گل تمام تاریخ فوتبالی میدانند.
ماجرا از این قرار بود: یک ضربه آزاد برای طلائیپوشان بهدست آمد. روبرتو کارلوس با دورخیز زیاد پشت توپ قرار گرفت، همگان انتظار نواخته شدن یک ضربه معمولی را داشتند کارلوس با روی پا، به توپ ضربه زد. توپ با سرعت فوقالعاده زیادی از دیوار گذر کرد. بارتز تصور کرد توپ به بیرون میرود به همین جهت فقط به مسیر حرکت توپ نگاه کرد، اما ناگهان توپ به شکل باورنکردنی تغییر مسیر داده و وارد دروازه شد! همه با تعجب به هم نگاه میکردند اما کارلوس با خونسردی فراوان به سبک خود با انگشتانش مشغول انجام رقص سامبا شد. کارشناسان مشغول تخمین سرعت توپ شدند و بارتز گفت اگر صحنه را نمیدید تصور میکرد توپ جمعکن کنار زمین توپ را با دست گرفته و وارد دروازه کرده است!این گل بهعنوان گل سال انتخاب شد، اما گر صد مزیت داشت یک عیب عمده داشت و آن این بود که برتری مطلق وی در سمت چپ خط دفاعی در هیاهوی این گل به یادماندنی، محو شد. کارلوس پس از پایان تورنمنت با رد پیشنهاد باشگاههای بزرگ اعلام کرد، قصد دارد مشابه این گل را در رقابتهای لالیگا به ثمر برساند. وعده وی عملی شد. او در فصل ۱۹۹۸ گلهای بسیاری برای رئالمادرید به ثمر رساند، اما تنها، ضربه ایستگاهی زیبای او جلوه دیگری است. کارلوس طی قهرمانی رئال در لیگ قهرمانان نقش عمدهای ایفاء کرد. شوت محکم او در بازی فینال مقابل یووه به پای ”داویدز“ اصابت کرد و در ادامه به میاتوویچ رسید. مرد صرب با دریبل دروازهبان رئال را پس از ۳۲ سال به قهرمانی اروپا رساند. اینگونه بود که نام روبرتو کارلوس وارد سرودهای هواداران شد، با این حال او در تیم ملی برزیل اوقات چندان خوشی را نگذراند. او در اولین جامجهانی خود نتوانست از شوتهای استثنائیاش بهرهای ببرد. برزیل به فینال رسید، اما در ”سنتدنی“ مقابل فرانسه میزبان، زانو زد. چهره مغموم کارلوس نشان میداد که او خود را مقصر میداند که به واقع اینگونه بود، شاید او اصلیترین گناهکار بود!
از دست دادن فینال با اشتباه کارلوس
کارلوس قصد داشت در کنارههای زمین با حرکتی نمایشی توپ را دور کند، اما باعث گرفته شدن یک کرنر به سود فرانسویها شد. همین کرنر عامل به ثمر رسیدن گل اول میزبان شد و متعاقب آن سببساز شکست سنگین برزیل. کارلوس با وجود اینکه مقصر بود، اما مورد مؤاخذه قرار نگرفت، زیرا به حد کافی، مسائل حاشیهای اطراف برزیل را احاطه کرده بود. کارلوس بدون از دست دادن ذرهای اعتماد بهنفس، به اسپانیا بازگشت. هواداران رئال از او یک درخواست ویژه داشتند: گلزنی در ال کلاسیکو آن هم روی ضربات ایستگاهی. او تا آن زمان موفق به زدن گل در ال کلاسیکو نشده بود و پس از آن نیز تنها یک بار با کمک مدافع رقیب این کار را انجام داد.کارلوس در سال ۲۰۰۰ همراه با رئالمادرید بار دیگر لیگ قهرمانان را فتح کرد. او در جریان گل سوم تیم که توسط رائول به ثمر رسید، نقش ویژهای داشت. پاس وی از نیمه زمین خودی رائول را از وسط زمین با دروازهبان تک به تک کرد. او یک بار هم این نقش را در سال ۲۰۰۲ تکرار کرد. این بار ضربه برگردان او کنار خط طولی، با شوت استثنائی زیدان همراه شد تا جامی دیگر به ارمغان آورده شود.کارلوس در جامجهانی به آرزوی دیرینهاش رسید. او در بازی مقابل چین یکی از ۴ گل تیمش را زد. برزیل به فینال رسید و این بار با شکار آلمان بر بام جهان ایستاد. مربی تیم، اسکولاری بود که در بددهنی دست کمی از روبرتو کارلوس نداشت. همتیمیهای روبرتو از اینکه وی به همتیمیهایش الفاظ رکیکی را نسبت میدهد، ناراحت بودند. او قبل از بازی مرحله یکچهارم نهائی مقابل انگلستان با اعلام اینکه مارادونا را اسطوره خود میداند، علاوه بر هموطنانش خشم انگلیسیها را نیز برانگیخت.روبرتو علاوه بر این به انگلیسیها توهین کرده و آنها را استعمارگر خواند. در میدان عمل نیز پیروزی با او بود. جالب آنکه با وجود افکار ضدانگلیسی، نزدیکترین دوست او یک آنگلوساکسون بهنام دیوید بکهام است.کارلوس سرانجام در فصل ۲۰۰۴ با گلزنی در بازی رفت ال کلاسیکو باعث شکسته شدن طلسم ۲۰ ساله نیوکمپ و آرزوهایش شد. او حتی در دقایق پایانی، بازوبند کاپیتانی را نیز به بازو بست تا ”فرمانده پایانی فرزندان فاتح فرانکو“ در جنگ با ارتش کاتالان لقب بگیرد. پس از ۲ فصل بدون جام، روبرتو در حالی وارد نهمین سال حضور در رئال میشود که چندی قبل با گرفتن تابعیت اسپانیائی عملاً از حالت لژیونر خارج شده و ستاره بومی اسپانیائیها شد. او با افتخار از کشورش یاد میکند و اسپانیا را عشق بزرگ خود میداند. مصاحبه اخیر AS تمام خواستههای قلبی او را رو کرد. چیزی که سایت رئال آن را چنین توصیف میکند: ترکیبی از یک لبخند ساده رفتاری دیرآشنا، روحیه مثبت، عزم بالا و صداقت. این تمام آن چیزهائی است که وی را محبوب هواداران نموده است.
روبرتو از دیدگاه کارلوس
کارلوس راجع به خود نظرات جالبی دارد. در جریان گفتوگوی ماه می با سایت فیفا این جملات را مورد اشاره قرار داد: ”خاطره بد من فینال جامجهانی ۱۹۹۸ مقابل فرانسه بود. حتماً به حرکت من هنگام به ثمر رسیدن گل دوم فرانسه توجه کردید. توپ از میان پاهایم عبور کرد و من بلافاصله با قیافهای مستأصل دو دست را به دو طرف دراز کردم. در هر مسابقه برد و باخت وجود دارد، اما ما آن شب راه بدی را برای باختن انتخاب کردیم. فوتبال زندگی من است. من برای پیروزی متولد شدهام. از اینکه نامم در کنار ”سلطان پله“ وارد لیست برترینهای فوتبال دنیا شده بسیار راضی و خشنود هستم. پاریس برای من شهر عجایب است. آنجا خاطرات تلخ و شیرینی داشتهام. جامجهانی ۱۹۹۸ را در پاریس از دست دادم، اما من ۲ سال بعد همراه با رئالمادرید لیگ قهرمانان را با برتری ۳ ب
منبع : روزنامه ابرار ورزشی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست