دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
اقتصاد ترکیه + امنیت اسرائیل
با فروپاشی شوروی، از اهمیت منطقهای دو كشور تركیه و اسرائیل برای غرب كاسته شد اما برای این دو كشور فرصتهای جدیدی فراهم گردید تا به تقویت موضع و جایگاه خود بپردازند. افزایش استحكام و قدرت جمهوری اسلامی و پیدایش جنبشهای اسلامی منطقه، از جمله این فرصتها بود اما مهمترین آنها پیدایش خلأ قدرت در حوزه قفقاز و آسیای مركزی است. تركیه از طریق قرابتهای فرهنگی و موقعیت ترانزیت، و اسرائیل نیز با پشتوانه قدرت اقتصادی و تكنولوژیك، زمینههای حضور در آسیای میانه را فراهم كردند. هیچكدام از این دو كشور بهتنهایی قادر به ایفای نقش محوری در این منطقه نبودند و برهمیناساس محور آنكارا ــ تلآویو تشكیل گردید تا این مقصود فراهم شود. بدونشك نفوذ اسرائیل در میان همسایگان شمالی ایران و مناسبات اقتصادی و فرهنگی تركیه و اسرائیل با كشورهای حوزه قفقاز، هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ امنیتی، ایران را با تنگناهای فراوانی روبرو میكند كه انرژی، تجارت، فرهنگ و مسائل استراتژیك نظامی از جمله آنها است. با توجه به منافع مشترك روسیه و ایران در منطقه، ایران توانست از طریق گسترش همكاریهای همهجانبه با روسیه، محور قدرتمندی را در مقابل آنها ایجاد كند تا موازنه قدرت را تاحدودی برقرار نماید.
در این پژوهش، ضمن اشاره اجمالی به زمینههای گرایش كشورهای تركیه و اسرائیل به یكدیگر، به این موضوع پرداخته میشود كه همكاریهای این دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز چه تاثیری بر امنیت ملی و منافع جمهوری اسلامی ایران برجای گذاشته است.
كشورهای تركیه و اسرائیل، پس از پایان جنگ سرد، تحت تاثیر تحولات بینالمللی و منطقهای و نیز بر اثر شرایط داخلی كشورهای خود، همكاریهای همهجانبه خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی گسترش دادند و به روابط فیمابین، بعد استراتژیك بخشیدند. اوج این همكاریها، انعقاد پیمان استراتژیك ۱۹۹۶ میان دو كشور تركیه و اسرائیل بود. شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل، باعث همسویی اقدامات و جهتگیریهای این دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز گردید و حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی این دو كشور را در منطقه تقویت نمود.
كشورهای تركیه و اسرائیل، در حوزه خزر منافع و اهداف مشتركی را دنبال میكنند و درصدد برآمدهاند با تلفیق امكانات و تواناییها، مواضع خود را در منطقه تقویت نمایند و دراینراستا از حمایتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده نیز بهره میبرند. امریكا، در حوزه خزر، با دنبالكردن سیاست مهار و انزوای جمهوری اسلامی ایران، با هر نوع حضور و نفوذ ایران در این ناحیه مقابله میكند؛ بهعبارتدیگر هر اقدامی كه به انزوا و تضعیف منافع ملی ایران در منطقه بینجامد، مطلوب ایالاتمتحده است و در این راستا دولت امریكا از فعالیتهای متحدان منطقهای خود حمایت میكند. دراینمیان، اقدامات و جهتگیریهای كشورهای تركیه و اسرائیل در آسیای مركزی و قفقاز با استراتژی منطقهای ایالاتمتحده همخوانی بیشتری دارد؛ ضمنآنكه مسیر حضور و نفوذ ایالاتمتحده را نیز در منطقه هموار میسازد.[i]
شكلگیری مثلث تركیه ــ اسرائیل ــ ایالاتمتحده در حوزه خزر، ضمن تضعیف حضور ایران در این حوزه، كشورهای منطقه را به پایگاه دشمنان جمهوری اسلامی ایران تبدیل نموده است. این مساله، تهدید بزرگی برای امنیت ملی ایران تلقی میشود. ازاینرو جمهوری اسلامی ایران نیز درصدد برآمده است از طریق نزدیكی به كشورهای منطقهای همسو با منافع خود، با پیامدهای شكلگیری این محور جدید مقابله نماید. علاوه بر ایران، تقویت حضور امریكا و متحدان منطقهای آن در حوزه خزر با منافع روسیه نیز كه این ناحیه را حیات خلوت خود میشناسد، در تقابل است. بنابراین كشورهای ایران و روسیه به منظور مقابله با آثار و پیامدهای منفی ناشی از نفوذ بیشتر كشورهای تركیه، اسرائیل و امریكا در مناطق آسیای مركزی و قفقاز، با اقدام به تقویت روابط استراتژیك فیمابین، همكاریهای همهجانبه خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی گسترش دادهاند.
در چارچوب تئوری اتحاد، هنگامیكه دو یا چند دولت برای تامین بهتر منافع ملی خود به اتحاد یا همكاری با یكدیگر مبادرت میورزند و درصدد تعقیب اهداف تجدیدنظرطلبانه برمیآیند، این امر باعث بهمخاطرهافتادن امنیت و منافع ملی دولتهای دیگر میگردد و طبعا این دولتها نیز، برای حفظ وضع موجود، به عكسالعمل میپردازند. درواقع طبق نظریه موازنه قدرت، یكی از مهمترین انگیزههای شكلگیری اتحادها، جلوگیری از دستیابی یك كشور یا مجموعهای از كشورها به موقعیت مسلط میباشد.[ii]
دركل، كشورها هنگامی به سمت همكاریهای دوجانبه و یا چندجانبه روی میآورند كه احساس كنند بهتنهایی نمیتوانند اهداف و منافع خود را در داخل یا خارج تامین كنند و یا خطر مشتركی آنها را تهدید میكند كه با اتكا به منافع ملی قابل دفع نیست. بنابراین باید گفت: بنیان اتحاد و همكاری میان كشورها، بر اشتراك در منافع و تهدیدها استوار است.[iii] ازاینرو، بدونشك، اتحاد تركیه و اسرائیل و همكاریهای همهجانبه این دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز و همچنین همكاریهای همهجانبه جمهوری اسلامی ایران و روسیه در این منطقه، نیز ناشی از منافع و تهدیدات مشترك است و باید این فرایند را نوعی یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه به منظور مقابله با تهدیدات و یا تامین منافع ملی مشترك تلقی كرد.
پس از فروپاشی شوروی، كشورهای ایران و روسیه مناسبات خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی افزایش دادند. عوامل موثر بر ارتقای این روابط در سطوح سهگانه را چنین میتوان برشمرد: ۱ــ در سطح داخلی: نیازهای تكنولوژیك ایران و منافع اقتصادی روسیه ۲ــ در سطح منطقهای: شكلگیری اتحادیههای منطقهای و تلاش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحدید نفوذ ایران و روسیه در حوزه خزر (همكاریهای همهجانبه تركیه و اسرائیل در آسیای مركزی و قفقاز كه تهدیدی برای منافع ملی ایران و روسیه محسوب میشود، از جمله عوامل تاثیرگذار در این زمینه بهشمار میرود.) ۳ــ در سطح بینالمللی: مواضع مشترك ایران و روسیه در مخالفت با نظام تكقطبی در جهان به رهبری ایالاتمتحده.
● تاریخچه روابط تركیه و اسرائیل
۱ــ دوران جنگ سرد:
درخصوص روابط دو كشور تركیه و اسرائیل تا پایان جنگ سرد، میتوان گفت: در روابط تركیه و اسرائیل تا اوایل دهه ۱۹۹۰، نوعی دوگانگی و یا ناپایداری وجود داشت؛ یعنی گرچه تركیه نخستین كشور مسلمانی بود كه در سال ۱۹۴۹ موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت، اما تا پایان جنگ سرد این كشور در مواردی روابط خود را با اعراب گسترش میداد و در سیاستهای منطقهای و نیز مجامع جهانی، علیه اسرائیل موضعگیری میكرد و گاه نیز در راستای ائتلاف با غرب و در چارچوب استراتژی جهانی و منطقهای غرب، در راستای گسترش بیشتر روابط خود با اسرائیل گام برمیداشت.
از جمله عواملی كه مانع از گسترش روابط تركیه و اسرائیل در خلال سالهای ۱۹۵۰ ــ ۱۹۹۰.م گردیدند، میتوان به فشار افكار عمومی داخلی، بحران اقتصادی، شرایط ویژه منطقهای و حساسیت اعراب نسبت به سیاستهای تركیه در قبال اسرائیل، اشاره كرد.[iv] دركل در طول دوران جنگ سرد، هرچند تركیه و اسرائیل از متحدان منطقهای ایالاتمتحده امریكا بهشمار میآمدند، اما واكنش مسلمانان خاورمیانه و ملاحظات اقتصادی، باعث شد روابط دو كشور از یك سطح معمولی فراتر نرود.۲ــ پس از پایان جنگ سرد:
پایان جنگ سرد و نیز وقوع تحولاتی از قبیل تایید ضمنی موجودیت اسرائیل از سوی عرفات در ۱۹۸۸ و یا شروع گفتوگوهای صلح مادرید بین اعراب و اسرائیل در ۱۹۹۱، از جمله عواملی بودند كه شرایط را برای برطرفساختن ركود در روابط میان تلآویو و آنكارا فراهم ساختند. با ارتقای سطح روابط دیپلماتیك میان آنكارا و رژیم صهیونیستی و مبادله سفیر در اواخر سال ۱۹۹۱ میان دو كشور، روابط دوجانبه در مسیر تازهای قرار گرفت. دیدار عرفات و رابین در كاخ سفید و نیز سفر وزیر دفاع اسرائیل به آنكارا در سال ۱۹۹۳، زمینهساز دیدارهای بعدی مقامات رسمی دو طرف بود. از جانب تركیه، وزیر امورخارجه، حكمت چتین، در نوامبر ۱۹۹۳، تانسو چیللر، نخستوزیر، در نوامبر ۱۹۹۴ و مهمتر از همه سلیمان دمیرل، رئیسجمهور سابق تركیه، در مارس ۱۹۹۶، از تلآویو دیدار كردند. ازاینپس و به دنبال امضای موافقتنامه همكاری ۱۹۹۶ میان تركیه و اسرائیل ــ كه عبدالحلیم خدام، نخستوزیر وقت سوریه، آن را بزرگترین خطر پس از ۱۹۴۸ برای اعراب عنوان نمود ــ نشستهای دورهای مقامات تركیه و رژیم صهیونیستی تقریبا بهطورمنظم (هر شش ماه یكبار) برگزار شد و قراردادهای متعدد نظامی، اقتصادی و فرهنگی، میان دو كشور امضا گردید.
نقطه عطف در همكاریهای استراتژیك تركیه و اسرائیل ــ كه از اواسط دهه ۱۹۹۰ گسترش بیسابقهای به خود گرفت ــ انعقاد موافقتنامه همكاریهای نظامی در بیستوسوم فوریه ۱۹۹۶ میان دو كشور بود. این همكاری، مواردی از قبیل تدارك تسلیحات از سوی اسرائیل برای تركیه، انجام مانورهای دریایی در حوزه مدیترانه (با مشاركت امریكا)، تمرینهای آموزشی نیروی هوایی اسرائیل در فضای هوایی وسیع منطقه آناتولی تركیه و نیز همكاری و مشاركت اطلاعاتی و آموزشی در مبارزه با تروریسم را شامل میشود. ضمنا تركیه از راه این همكاریها تلاش میكرد حمایت لابی قدرتمند یهود در امریكا در برابر لابیهای ارمنی و یونانی را بهدست آورد. بنیان پیمان نظامی تركیه و اسرائیل، در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ توسط اسحاق رابین ریخته شد و سپس دو موافقتنامه در فوریه و آگوست ۱۹۹۶ میان اسرائیل و تركیه امضا شدند. پس از امضای این موافقتنامهها، مناسبات تركیه و اسرائیل وارد مرحله جدیدی از همكاری نظامی ــ یا بهعبارتبهتر: همكاری استراتژیك ــ گردیده است.[v]
علاوه بر همكاریهای نظامی كه محور اصلی روابط، تركیه و اسرائیل را تشكیل میدهد، از نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ این دو كشور همكاریهای اقتصادی را نیز گسترش دادهاند و این همكاریها از پایان جنگ سرد، سیر صعودی داشته است. براساس توافقنامه تجارت آزاد كه در مارس ۱۹۹۶ به تصویب پارلمانهای دو كشور رسید، دو طرف برای كالاهای صادراتی طرف مقابل معافیتهای گمركی وضع كردند. همچنین در جریان سفر دیوید لوی در ۱۹۹۷ به تركیه، درخصوص نحوه افزایش حجم سرمایهگذاریها و طرحهای مشترك دو طرف از طریق فعالكردن كمیته اقتصادی مشترك، مذاكراتی میان سرمایهداران و تجار معروف یهودی و ترك در آنكارا بهعمل آمد.[vi]
● زمینههای شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل
۱ــ اشتراكات سیاست داخلی و خارجی:
الفــ تركیه و اسرائیل هر دو كشورهایی غیرعرب هستند كه توسط همسایگانی عرب احاطه شدهاند، هر دو كشور از شیوه حكومتی سكولار برخوردارند، جهتگیری آنها عمدتا غربی است و دارای روابط ویژهای با ایالاتمتحده میباشند و هر دو كشور، به برقراری روابط هرچهنزدیكتر با اروپا تمایل دارند.
بــ تركیه و اسرائیل با معارضان و مخالفانی در داخل مرزهای خود درگیر هستند و از نظر نظامی قدرتهای متوسطی محسوب میشوند. هر دو كشور ادعا میكنند كه در راستای دستیابی به یك منطقه باثبات تلاش میكنند و از جانب نیروهای بهاصطلاح تندرو كه هماكنون در برخی كشورهای اسلامی در راس قدرت هستند و یا در پی بهدستگرفتن قدرت میباشند و ممكن است آن دو كشور را مورد تجاوز قرار دهند و یا ثبات آنها را برهم زنند، ابراز نگرانی میكنند. اسرائیل بیش از همه ایران را تهدیدی استراتژیك علیه خود میداند و تركیه نیز هرچند خواهان روابط اقتصادی و تجاری خوب با ایران میباشد، بااینحال ادعا میكند دستیابی ایران به فناوری هستهای و موشكهای دوربرد بالستیك، ایران را قادر خواهد ساخت اسرائیل و تركیه را در تیررس هدف خود قرار دهد. این مساله موجب شده است تركیه و اسرائیل در مذاكراتشان همواره درخصوص مقاصد ایران ابراز نگرانی كنند.[vii]
جــ تركیه و اسرائیل روابط نزدیكی با ایالاتمتحده امریكا دارند. ایالاتمتحده بهعنوان یك همپیمان، منبع اصلی ارائهدهنده كمكهای خارجی و تجهیزات نظامی و نیز بزرگترین پشتیبان سیاسی هر دو كشور محسوب میشود. توافقنامه نظامی تركیه و اسرائیل، با استراتژی امریكا در منطقه همخوانی دارد و به دلیل روابط مستحكم امریكا با تركیه و اسرائیل و حمایتهای سیاسی و مالی آن كشور از این توافقنامهها، برخی امریكا را به منزله یكی از طرفهای تركیه و اسرائیل میشناسند. درواقع میان توافقنامه استراتژیك امریكا و اسرائیل در سال۱۹۹۶ و توافقنامه نظامی تركیه و اسرائیل در همین سال ازیكسو و مناسبات واشنگتن با دو طرف ازسویدیگر، ارتباط ویژهای برقرار است. بر پایه توافقنامه استراتژیك امریكا با اسرائیل، واشنگتن موظف شده است جهت تامین همه نیازهای دفاعی اسرائیل در چارچوب وضعیتی كاملا مشابه با كشورهای عضو پیمان ناتو و نیز در راستای ایجاد روابط نظامی مستحكم میان اسرائیل و سایر كشورهای عضو پیمان ناتو ــ كه تركیه نیز یكی از اعضای آن میباشد ــ تلاش كند.[viii]
۲ــ فروپاشی نظام كمونیسم و پایان جنگ سرد:
برای بررسی عمیقتر زمینههای همبستگی تركیه و اسرائیل، باید این نكته را در نظر داشت كه دشمنتراشی و ایجاد وحشت از بیگانگان، در كل همبستگی و اتحاد ملی را تقویت میكند و افكار عمومی را متوجه منافع و مصالح عمومی كرده و باعث میشود مردم و گروهها اختلافات داخلی خود را موقتا كنار گذارند.[ix]پس از فروپاشی شوروی، اهمیت استراتژیك تركیه كاهش یافت و در اثر تلاقی سه جریان عمده غربگرایی، پانتركیسم و اسلامگرایی، جامعه این كشور با بحران هویت مواجه شد. ازطرفیدیگر عوامل سیاسی ــ اقتصادی و از جمله تورم فزاینده، بدهیهای خارجی، درگیری با شورشیان كرد و پیروزی احزاب اسلامی در انتخابات، تركیه را با مشكلات فزاینده داخلی مواجه ساخته است. ازاینرو، این كشور برای انحراف افكار عمومی و تخلیه تنشها به محیط بینالملل، به دنبال دشمن فرضی میگردد. در چارچوب این نظریه، تركیه لائیك و اغلب رهبران آن ــ بهویژه نظامیان كه در تصمیمگیری سیاسی نقش برجستهای ایفا میكنند ــ بنیادگرایی اسلامی را هدف قرار دادهاند. آنها با نشاندن ایدئولوژی اسلامی در جایگاه آلترناتیو ایدئولوژی كمونیستی، اسلامگرایی را بزرگترین تهدید برای تركیه و سایر كشورهای منطقه معرفی میكنند.[x]
درهمینراستا اسرائیل نیز به منظور بازیابی اهمیت استراتژیك خود برای غرب و آفرینش نقشی جدید برای خود در منطقه پس از پایان جنگ سرد، به طرح خطر استراتژیك توان هستهای ایران در منطقه و ضرورت مقابله با خطر بنیادگرایی اسلامی پرداخت. ازدیگرسو امریكا نیز كه تسلط بر منابع انرژی منطقه، تامین امنیت اسرائیل و فروش تسلیحات نظامی را جزء اولویتهای استراتژی منطقهای خود میداند و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران را در تضاد با اهداف و منافع خود قلمداد مینماید، در خلأ حاصلشده پس از شكست ایدئولوژی كمونیسم، با بزرگنمایی خطر اسلامگرایی، مشروعیت حضور خود را در منطقه توجیه میكند.[xi] در كل باید گفت: در فقدان ایدئولوژی كمونیسم، سه كشور فوق در انتخاب اسلام به عنوان آلترناتیوی برای كمونیسم، به اشتراك نظر رسیدند و یكی از دلایل اتحاد استراتژیك تركیه و اسرائیل و حمایت امریكا از این اتحاد، در این چارچوب قابل بحث و بررسی است.
۳ــ اهداف و منافع مشترك:
الفــ تلاش برای بازیابی اهمیت استراتژیك: تركیه و اسرائیل در دوران جنگ سرد، بهعنوان عوامل غرب در برابر كمونیسم عمل میكردند و دراینراستا با بزرگنمایی خطر كمونیسم، از كمكهای غرب و نظام سرمایهداری برخوردار میشدند. اما در آغاز دهه ۱۹۹۰، تركیه با پارهای تحولات مهم در سطح جهانی و منطقهای مواجه گردید كه تاثیرات زیادی بر سیاست خارجی این كشور برجای گذاشتند: اولا افول قدرت بلوك شرق، اهمیت استراتژیكی تركیه را بهشدت كاهش داد و ثانیا تغییر موازنه امنیتی در منطقه به ضرر تركیه تمام شد؛ چنانكه تحقق عینی آن در جریان اشغال كویت توسط عراق آشكار گردید. مفهوم مستقیم این تحولات، بروز یك پارادوكس جدی در سیاست خارجی تركیه بود؛ چراكه ازیكطرف تحولات یادشده به معنی افزایش هزینه سیاست خارجی تركیه در منطقه بود و ازطرفدیگر، با خاتمه جنگ سرد، تركیه دیگر حائز چنان جایگاه استراتژیك نبود كه بتواند كمكهای خارجی را طبق روال گذشته دریافت نماید. براساس این واقعیات بود كه تركیه، به رهبری تورگوت اوزال، در جنگ خلیجفارس سیاست سنتی خود مبنی بر عدم مداخله در مناقشات منطقهای را كنار گذاشت تا بتواند از طریق شركت در جبهه متحدین، نقش نوینی را در منطقه ایفا نماید.[xii]
ازطرفدیگر، پایان جنگ سرد، فروپاشی شوروی، آغاز روند صلح خاورمیانه و بروز پارهای مشكلات میان امریكا و اسرائیل، از جمله برملاشدن فعالیتهای جاسوسی اسرائیل در امریكا، موجب شد برخی تصمیمگیرندگان امریكا درباره استمرار كمكهای بلاعوض امریكا به اسرائیل تردید كنند كه این امر از كمرنگشدن موقعیت اسرائیل پس از پایان جنگ سرد نزد مقامات امریكایی حكایت داشت. درنتیجه مقامات اسرائیل و تركیه به منظور تعریف نقش جدیدی برای خود در منطقه، به طرح خطر هستهای ایران و ضرورت مقابله با خطر فزاینده بنیادگرایی اسلامی پرداختند.[xiii]
بــ مقابله با كشورهای رقیب: دراینراستا هر دو كشور ــ البته به درجات مختلف ــ خواهان اعمال فشار بر ایران هستند. تركیه و ایران ازمدتهاپیش در دو سطح ایدئولوژیك و سیاسی، اختلافاتی داشتند و اخیرا نیز مقامات تركیه اتهاماتی را مبنی بر حمایت حكومت ایران از اسلامگرایان داخلی در تركیه وارد میكنند و این مساله با قدرتگرفتن احزاب اسلامگرا در تركیه، رژیم لائیك تركیه را نگران كرده است.[xiv]
هر دو كشور تركیه و اسرائیل، بهزعم خود از تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای، ابراز نگرانی میكنند. اسرائیل تلاش ایران جهت توسعه سیستم دفاعی را تهدیدی برای امنیت و موجودیت خود میداند. ازاینرو وقتی موشكهای میانبرد شهاب ۳ در اوت ۱۹۹۸ توسط ایران آزمایش شدند، مقامات اسرائیل تبلیغات و فعالیتهای وسیعی را علیه آن به راه انداختند و این موفقیت ایران را تهدیدی علیه اسرائیل قلمداد كردند.[xv]
جــ انرژی: منابع عظیم نفت و گاز در شمال و جنوب ایران و در محدوده بیضیشكلی قرار دارد كه مركز نیكسون برای صلح و آزادی، آن را «بیضی استراتژیك انرژی» نامیدهاست. این محدوده، عمدتا مسلماننشین است و ایران، همچون پلی، دو منطقه استراتژیك خلیجفارس و دریای خزر را به هم مرتبط میسازد.[xvi] این منابع، سیاستهای تركیه و اسرائیل را زیر چتر حمایتی امریكا همسو میسازد؛ چراكه تركیه و اسرائیل، هر دو فاقد منابع نفت و گاز قابلتوجه میباشند و با توجه به تعارض ایدئولوژیك ایران با دو كشور مذكور، آنها تمایل ندارند جمهوری اسلامی ایران در حوزه خزر، حضوری فعال داشته باشد.[xvii]
● پیامدهای شكلگیری محور تركیه و اسرائیل
۱ــ پیامدهای نظامی ــ امنیتی: علیرغم ادعاهای مقامات تركیه و اسرائیل مبنیبراینكه این اتحاد علیه هیچ كشور ثالثی نیست، اما تسری ناگهانی مناسبات دو كشور از حوزه سیاسی و اقتصادی به حوزه همكاریهای نظامی و امنیتی، باعث شده است كشورهای منطقه به این موضوع با نگرانی خاصی بنگرند. از مهمترین پیامدهای پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل، میتوان به تاثیر آن بر امنیت ملی ایران و سوریه اشاره كرد؛ چنانكه كشورهای ایران و سوریه، اتحاد تركیه و اسرائیل را تهدیدی جدی و چرخشی مهم در موازنه ژئوپولتیكی منطقه قلمداد میكنند.[xviii]استفاده اسرائیل از پایگاه اینجرلیك تركیه، به این رژیم اجازه میدهد با هواپیمای «اف ــ ۴ فانتوم» به سوریه و نیمی از منطقه غرب اردن دست یابد و با هواپیمای «اف ــ ۱۶» شمال عربستان، نیمه شمالی عراق و شمالغربی ایران را پوشش دهد و با هواپیمای «اف ــ ۱۵» بخشی از دریای سرخ، كویت، عراق و نیمه غربی ایران و همه دریای خزر، در تیررس حملات آن قرار گیرند. یك كارشناس اسرائیلی، در مورد پیامدهای این پیمان برای ایران، میگوید: «قرارداد تركیه و اسرائیل یك قرارداد تشریفاتی نیست، بلكه قراردادی استراتژیك با ابعادی وسیع میباشد كه اگر لازم باشد، براساس آن، اسرائیل قادر خواهد بود برای تامین امنیت خود، اهدافی را در ایران مورد حمله قرار دهد.»[xix]
۲ــ پیامدهای اقتصادی ــ سیاسی: از دیدگاه دو كشور تركیه و اسرائیل، تلفیق امكانات و تواناییهای متقابل، راهی برای نفوذ هرچهبیشتر در بازارهای بكر و وسیع منطقه آسیای مركزی و قفقاز محسوب میگردد. اسرائیلیها انتظار دارند با بهرهگیری از نفوذ فرهنگی، سیاسی و تاریخی تركیه در منطقه بتوانند سرمایه و منابع مالی اسرائیل و كانونهای یهودی سراسر جهان را با منافع یهود در این بخش از جهان پیوند زنند. درواقع اسرائیل درصدد است در سرمایهگذاریهای خود در آسیای مركزی و قفقاز، با تركیه شریك شود؛ زیرا اسرائیل از مجرای بازرگانان و تجار ترك، آسانتر میتواند به جمهوریهای تازهاستقلالیافته این منطقه راه یابد. اسرائیل با تقویت همكاریهای امنیتی و نظامی دوجانبه با كشورهای آسیای مركزی و قفقاز و بهویژه با جمهوری آذربایجان ــ كه با كمك تركیه صورت میگیرد ــ سعی در محدودكردن ایران و تقویت محاصره این كشور دارد و این همان سیاستی است كه توسط امریكا نیز دنبال میشود.[xx]
همچنین تركیه ازیكسو خواهان احداث خط لوله گاز طبیعی ماورای خزر است كه گاز تركمنستان را بهطورمستقیم به تركیه انتقال میدهد و ازسویدیگر مشاركت در پروژه خط لوله باكو ــ جیهان را در نظر دارد كه نفت آذربایجان را به بندر مدیترانهای جیهان تركیه میرساند. در صورت تحقق این طرحها، ایران از درآمد ارزی و سرشار حاصل از عبور لولههای نفت محروم خواهد شد. در صورت تحقق این طرحها، انتقال انرژی از مسیر روسیه نیز منتفی خواهد گردید. نتیجه قطعی بهكارگیری این پروژههای عظیم، كاهش وابستگی كشورهای آسیای مركزی و قفقاز به مسكو و تهران خواهد بود. اسرائیل و لابی آن، ازهماكنون به تركیه درخصوص حمایت از استراتژی خط لوله باكو ــ جیهان اطمینان دادهاند و ازاینرو، برخی صاحبنظران از شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل ــ جمهوری آذربایجان در زیر چتر حمایتی ایالاتمتحده، در مقابل محور ایران ــ روسیه ــ ارمنستان یاد میكنند.[xxi]
● تاثیر پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
الفــ پروازهای آموزشی ــ آزمایشی تركیه و اسرائیل: این توافقنامه به دو كشور اجازه میدهد هر سال هشتبار به اجرای پروازهای آموزشی ــ آزمایشی مبادرت ورزند. طبق این توافقنامه، اجازه استفاده از حریم هوایی طرف مقابل و برپایی تمرینهای مشترك، به هریك از دو طرف داده میشود و همچنین به هواپیماهای اسرائیلی اجازه استفاده از دو پایگاه هوایی اینجرلیك و قونیه تركیه را میدهد. تركیه حوزه هوایی وسیعی را در اختیار اسرائیل گذاشته است تا این كشور به تمرینهای هوانوردی دوربرد بپردازد و خلبانان آن بر فراز سرزمینهایی كه برای آنها تازگی دارد، پرواز كرده و تجربهاندوزی كنند. چنین پروازهایی برای اسرائیل كه عمق استراتژیك ندارد، ضروری است و چنانچه این كشور قصد داشته باشد به تاسیسات موشكی و هستهای ایران حمله كند، به چنین تمریناتی مسلما نیازمند خواهد بود. اسرائیل نیز در مقابل، تنها منطقه آتشبار خود را كه برای آموزش جنگهای الكترونیكی و فنون ضدالكترونیك به كار میرود، در اختیار تركیه قرار داده است.[xxii]
بــ تبادل اطلاعات نظامی و امنیتی میان تركیه و اسرائیل: براساس پیمان تركیه و اسرائیل، دو كشور با هدف پیشبینی تهدیدات مشترك امنیتی، نشستهای گفتوگوی استراتژیك برگزار میكنند. طبق این توافقنامه، فعالیتهای استراتژیك میان دو كشور تا سطح همكاری در فعالیتهای جاسوسی گسترش مییابد؛ چنانكه اسرائیل میتواند به منظور كنترل هرگونه تحرك نظامی سوریه و ایران و جمعآوری اطلاعات در این زمینه، در خاك تركیه تجهیزات استراقسمع نصب كند. با نصب این ایستگاههای جاسوسی در خاك تركیه، دو كشور قادر خواهند شد اطلاعات مربوط به تحركات موشكی در كشورهایی نظیر ایران و سوریه را بهراحتی كسب كنند.[xxiii]
مفاد مندرج در پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل نشان میدهد دولت تركیه با انعقاد این پیمان در پی دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی، و اسرائیل به دنبال اهداف سیاسی و نظامی میباشد. درهرحال، این پیمان، قراردادی استراتژیك است كه دسترسی اسرائیل را به اهدافی در ایران ممكن میسازد و ازاینطریق، امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به مخاطره میافتد. ازاینرو ضروری است ایران با تلاش در جهت كشف اهداف اصلی این پیمان، تسهیلات لازم را برای برخورد با اثرات آن فراهم كند.
جــ چالشهای امنیتی ایران در حوزه خزر: همپیمانی تركیه و اسرائیل، تاثیر منفی بر روابط ایران و كشورهای آسیای مركزی و قفقاز برجای گذاشت و جمهوری آذربایجان به پایگاه دشمنان ایران (اسرائیل و امریكا) تبدیل شد. میتوان گفت در صورت رشد گرایشات و احساسات ناسیونالیستی و قومگرایانه در آذربایجان، چنانچه تركیه به حمایت از آن كشور بپردازد، این امر مسلما تهدیدی جدی علیه ایران خواهد بود؛ كماآنكه روسیه نیز به تبع نگرانی از شكلگیری پانتركیسم در آسیای مركزی و قفقاز پس از شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل بود كه درصدد برآمد همكاری با ایران را تقویت كند.[xxiv]
اتحاد تركیه و اسرائیل زمینه گسترش ناتو به شرق و مشخصا به جمهوری آذربایجان را فراهم میسازد و این مساله، تهدیداتی را علیه ایران و روسیه رقم میزند. علاوهبراین، سایه واشنگتن بهروشنی پشت سر تفكر شكلگیری مثلث تركیه ــ اسرائیل ــ آذربایجان مشاهده میشود. ازآنجاكه آسیای مركزی و قفقاز از مناطق مهمی هستند كه منافع امریكا و متحدانش در آنجا با روسیه و ایران برخورد میكند، شكلگیری چنین اتحادی مواضع ایالاتمتحده و متحدانش را در منطقه تقویت مینماید و این امر، با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران همخوانی ندارد.[xxv]
دركل با توجه به تهدیداتی كه اتحاد و همكاری تركیه و اسرائیل، متوجه امنیت جمهوری اسلامی ایران در مناطق استراتژیك آسیای مركزی و قفقاز نموده است و با توجه به حضور آذربایجان بهعنوان طرف ثالث این محور و حمایتهای نظامی امریكا از محور مذكور، باید گفت این همكاریها در راستای مقابله با حضور و نفوذ ایران در منطقه حركت میكند و جمهوری اسلامی ایران باید نسبت به این مساله حساسیت ویژهای نشان دهد و با اتخاذ استراتژیهای مناسب در جهتگیریهای سیاست خارجی خود، با پیامدهای منفی این مساله مقابله نماید.
● تركیه و اسرائیل در آسیای مركزی و قفقاز
شكلگیری اتحاد تركیه و اسرائیل، تاثیر زیادی بر گسترش همكاریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی این دو كشور در راستای سیاستهای منطقهایشان برجای گذاشته است اما نكته مهم برای ایران آن است كه این اتحاد، تحدید حوزه نفوذ و منافع منطقهای ایران را در پی دارد. هماكنون كشورهای تركیه و ایران بر سر نفوذ به آسیای مركزی و قفقاز، درحال رقابت با هم هستند و عمدهترین وجه آن، در تعیین مسیر انتقال لولههای نفت و گاز از این منطقه نمود یافته است. هرگونه امكانی كه موجب تضعیف موقعیت ایران در منطقه گردد، مسلما مطلوب تركیه است و ممانعت از دستیابی ایران به امكانات ترانزیتی كه افزایش جایگاه منطقهای ایران را در بر خواهد داشت، خواست و برنامه دولتمردان تركیه میباشد. دراینراستا، رقابت میان دو كشور گاه ابعاد سیاسی نیز به خود گرفته است. بهطورمثال در بحران میان آذربایجان و ارمنستان، درحالیكه تركیه از جمهوری آذربایجان حمایت میكرد، ایران كموبیش موضع بیطرفی اتخاذ كرده بود. متعاقب اصطكاك بهوجودآمده میان ایران و جمهوری آذربایجان در اول مرداد ۱۳۸۰، یك فروند ناوچه نیروی دریایی ایران به دو كشتی تحقیقاتی شركت نفتی بریتیش پترولیوم (BP) كه در منطقه البرز دریای خزر مشغول اقدامات اكتشافی بودند، اخطار داد هرچهزودتر منطقه مورد نظر را ترك نمایند و متعاقب آن یك فروند هواپیمای جنگی ارتش جمهوری اسلامی ایران در ارتفاع پایین به پرواز درآمد و سپس كشتیهای مزبور منطقه را ترك كردند.[xxvi]آینده منافع انرژی حوزه خزر، علاوه بر جنبههای ژئواكونومیكی، از نظر ژئوپولتیكی نیز برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت ویژهای است و هرگونه تحولی در این خصوص میتواند پیامدهای عمدهای را در بْعد اقتصادی برای امنیت ملی كشورمان ایجاد كند. طبق برآورد كارشناسان، عبور خطوط لوله نفتی از كشورهای نفتخیز آسیای مركزی و قفقاز به خلیجفارس از طریق ایران، سالانه بیش از ششمیلیارد دلار درآمد ارزی و یكمیلیون فرصت شغلی را برای كشور ایجاد خواهد كرد. تركیه تلاش میكند با استفاده از حمایت لابیهای طرفدار اسرائیل در كنگره امریكا، موافقت امریكا را به منظور درخواست وام ۱/۱۶میلیارد دلاری تركیه از بانك جهانی و صندوق بینالمللی پول به منظور احداث خط لوله باكو ــ جیهان كسب كند. بنا به دلایل استراتژیك و سیاسی كه عمدهترین آنها تشدید انزوای ایران و نیز مقابله با نفوذ بیشازحد روسیه میباشد، ایالاتمتحده و اسرائیل تاكنون حمایت خود را از این طرح اعلام كردهاند. ازسویدیگر در شرایط فعلی كشورهای تازهاستقلالیافته آسیای مركزی و قفقاز در مرحلهای از تحولات سیاسی ــ اجتماعی قرار دارند كه به كمكهای خارجی، سخت نیازمند هستند. با توجه به قرائن موجود، باید گفت وزنه امریكا، اسرائیل و تركیه در جلب موافقت كشورهای مذكور درخصوص تعیین مسیر خط لوله نفت و گاز، نسبت به ایران ــ حداقل تا امروز ــ قویتر بوده است؛ چنانكه از هماكنون برخی كشورهای منطقه قراردادی را با حضور امریكا و در حمایت از احداث خط لوله باكو ــ جیهان به امضا رساندهاند.[xxvii]
پس در یك جمعبندی باید گفت: تركیه در جستجوی گسترش نفوذ خود در منطقه، با سیاستهای اسرائیل در منطقه همسو شده و حضور آن را مكمل فعالیتهای خود میداند و امریكا نیز با پیروی از استراتژی مهار ایران و بهانزواكشاندن ایران در منطقه، از همكاری نزدیك تركیه و اسرائیل در منطقه استقبال میكند. اصرار امریكا در انتقال نفت منطقه به غرب از مسیری غیر از ایران، به رغم اقتصادیبودن آن، از مصادیق بارز رفتار خصمانه امریكا نسبت به جمهوری اسلامی ایران میباشد. بهعبارتدیگر ایالاتمتحده با هدف ادامه «سیاست همهچیز بدون ایران» به تقویت نقش تركیه در منطقه ادامه میدهد و در این راستا اسرائیل نیز با سیاستهای امریكا همگام شده است؛ چنانكه شیمون اشتاین، معاون مدیركل كشورهای مشتركالمنافع وزارت امورخارجه اسرائیل، از طرح انتقال نفت جمهوری آذربایجان از مسیر باكو ــ جیهان حمایت كرد و طی سفری به باكو، اعلام نمود كه این طرح، هم از جهت اقتصادی و هم از لحاظ استراتژیك، حائز اهمیت است.[xxviii]
● ایالات متحده در آسیای مركزی و قفقاز
ازآنجاكه پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل و همكاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی این دو كشور در حوزه خزر، با استراتژی ایالاتمتحده در منطقه همخوانی دارد و در نتیجه زمینه حضور موثرتر ایالاتمتحده را در منطقه آسیای مركزی و قفقاز فراهم مینماید و متقابلا حضور امریكا مواضع این كشورها را در منطقه تقویت میكند، در زیر، سیاستهای ایالاتمتحده در منطقه آسیای مركزی و قفقاز در ارتباط با ایران را مورد بررسی قرار میدهیم:
الفــ سیاست همهچیز بدون ایران (everything without Iran policy): جلوگیری از گسترش همكاریهای كشورهای آسیای مركزی و قفقاز با ایران، از جمله اهداف كلی سیاست خارجی امریكا در منطقه را به خود اختصاص میدهد؛ تا بدانجا كه اساس سیاست خارجی امریكا در آسیای مركزی و قفقاز را «سیاست همهچیز بدون ایران» تشكیل داده است.[xxix] مخالفت امریكا با انتقال خطوط لوله نفت و گاز حوزه دریای خزر از مسیر ایران دقیقا دراینراستا قابل توجیه میباشد. امریكا به جای عبور خط لوله مذكور از ایران، از ایجاد خطوط لوله به مقصد تركیه حمایت میكند.
درواقع تحت فشار و حمایتهای گسترده امریكا بود كه قرارداد خط لوله نفت باكو ــ جیهان در حاشیه اجلاس شورای امنیت و همكاری اروپا در شهر استانبول، میان امریكا، تركیه، جمهوری آذربایجان، گرجستان و تركمنستان امضا شد. احداث این خط لوله، با منافع كشور روسیه نیز در تضاد است. ازاینرو این مساله، ایران و روسیه را نیز در طرف دیگر قضیه به یكدیگر نزدیكتر ساخت.[xxx] بهطوركلی ایران در سه منطقه تولید انرژی، یعنی در نواحی قفقاز، آسیای مركزی و خلیجفارس كه بزرگترین ذخایر انرژی فسیلی دنیا را در خود جای دادهاند، منافع چندبعدی ــ از جمله منافع اقتصادی و سیاسی ــ بلندمدتی دارد كه تامین این منافع، افزایش نفوذ ایران در مناطق مذكور را میطلبد. در بعد اقتصادی، این مناطق بازاری برای صدور تولیدات صنعتی و كشاورزی ایران به حساب میآیند و در ضمن صادرشدن انرژی كشورهای واقع در این حوزه از راه ایران، میتواند به احیای اقتصادی ایران كمك كند. برای كشورهای آسیای مركزی و قفقاز، ایران تنها مسیر كارآمد، قابلاعتماد و اقتصادی برای صادرات بلندمدت محصولاتشان محسوب میگردد.
اما از بعد سیاسی نكته حائز اهمیت برای ایران آن است كه روابط ایران با این كشورها كه در شمال و جنوب آن قرار گرفتهاند، عادی و به دور از تنش باشد؛ چراكه صلح و امنیت بلندمدت، لازمه بازسازی اقتصادی است و ایران ازاینرو به ثبات و آرامش در امتداد مرزهایش نیازمند است.[xxxi] ازسویدیگر ایالاتمتحده نیز در این مناطق علایق و منافع استراتژیك دارد و درصدد است با مخالفت با نفوذ و حضور ایران در این مناطق، جمهوری اسلامی ایران را از پروژههای صادراتی سودآور نفتی در آسیای مركزی و قفقاز محروم نماید. همچنین امریكا به كشورهای مناطق آسیای مركزی و قفقاز فشار وارد میآورد تا روابطشان را با ایران محدود كنند تا ازاینطریق ایران را از دستیابی به منافعش در این مناطق بازدارد.[xxxii]بــ ارائه الگوی حكومتی لائیك به جای الگوی موردنظر ایران: از اقدامات عمده امریكا برای مهار ایران در منطقه، تلاش این كشور برای ارائه یك مدل حكومتی مبتنی بر دموكراسی لائیك برای كشورهای منطقه است. از نظر امریكا، سیستم حكومتی تركیه الگویی مطلوب برای كشورهای آسیای مركزی و قفقاز به شمار میآید. تركیه، كشوری با گرایش غربی و عضو پیمان ناتو است و امریكا سعی میكند این كشور را به عنوان یك مدل حكومت غیرمذهبی و دموكراتیك كه میتواند مورد تقلید سایر كشورها قرار گیرد، معرفی كند. دركل ایالاتمتحده امریكا، الگوی حكومتی تركیه را مناسبترین آلترناتیو و جایگزین حكومتی برای جمهوریهای آسیای مركزی و قفقاز معرفی میكند تا هم از پذیرش الگوی حكومتی جمهوری اسلامی ایران توسط كشورهای منطقه جلوگیری نماید و هم از نفوذ اصولگرایی اسلامی در منطقه ممانعت بهعمل آورد. در این راستا، ایالاتمتحده از تلاش تركیه به منظور نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در منطقه پشتیبانی مینماید. دراینمیان تاكنون تلاشهای تركیه برای جذب جمهوری آذربایجان به صحنه همكاری استراتژیك با اسرائیل موفقیتآمیز بوده است؛ چنانكه آذربایجان در جریان مانور نظامی مشترك اسرائیل، امریكا و تركیه، به عنوان ناظر شركت داشت.[xxxiii]
● نتیجه
آسیای مركزی و قفقاز، برای جمهوری اسلامی ایران محدودهای امنیتی محسوب میشود كه ژئوپلتیك این كشور را تحت تاثیر قرار میدهد. پس از فروپاشی شوروی، قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به تلاش زیادی برای نفوذ در منطقه و پركردن خلأ قدرت در این ناحیه مبادرت ورزیدند كه عمدهترین این تلاشها تاكنون از سوی كشورهای تركیه، روسیه، ایران، امریكا و اسرائیل صورت گرفته و دراینراستا برخی كشورهای دارای اهداف و منافع مشترك، بهمنظور تقویت موضع خود در منطقه، به یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامی روی آوردهاند كه اتحاد تركیه و اسرائیل و همكاریهای استراتژیك ایران و روسیه در این راستا قابل ارزیابی است.
كشورهای تركیه و اسرائیل كه در دوران جنگ سرد بهعنوان عاملی برای مهار كمونیسم عمل میكردند، پس از پایان جنگ سرد اهمیت استراتژیك خود را نزد غرب و بهویژه ایالاتمتحده امریكا، از دست دادند و ازطرفدیگر شكلگیری كشورهای تازهتاسیس در آسیای مركزی و قفقاز، فرصتهای عمدهای را برای نفوذ این كشورها در این منطقه فراهم آورد. جمهوریهای جدید در این مناطق، از قرابتهای زبانی و فرهنگی با تركیه برخوردارند و تركیه از این امتیاز بهعنوان ابزار نفوذ در منطقه استفاده میكند. ازسویدیگر این جمهوریهای نوپای منطقه با بحرانهای اقتصادی متعددی مواجه هستند و بهناچار برای بهبود اقتصاد نابسامان خود، به سرمایهگذاری و تكنولوژی جدید نیاز دارند. گرچه تركیه دراینزمینه با محدودیتهایی مواجه است اما اسرائیل بهعنوان كشوری با پتانسیل اقتصادی و صنعتی بالا، میتواند ضعفهای تركیه را در این زمینه به منظور كمك به كشورهای مذكور جبران كند. در كل كشورهای تركیه و اسرائیل با انعقاد پیمانهای استراتژیك، تلاش میكنند امكانات و تواناییهایشان را به منظور نفوذ بیشتر در منطقه با یكدیگر تلفیق كنند. این دو كشور، در حوزه خزر در زمینههایی از قبیل انتقال انرژی از حوزه خزر به غرب، مشاركت در پروژههای نفتی منطقه و از جمله كنسرسیوم نفتی جمهوری آذربایجان، دستیابی به منابع مواد خام و بازار مصرف آسیای مركزی و قفقاز، اشتراك منافع دارند. دراینراستا آنها حضور و نفوذ ایران در منطقه و مشاركت جمهوری اسلامی ایران در طرحهای عظیم مربوط به انرژی در منطقه را مغایر با منافع خود میدانند و سعی میكنند از تقویت موضع ایران در منطقه جلوگیری به عمل آورند. ازسویدیگر پروژههای عظیم نفت و گاز در منطقه خزر، پای شركتهای غربی و امریكایی را به منطقه باز كرده است. حضور این شركتها، بنا به تبعات خاصی كه دارد و از جمله حضور امریكا، تركیه و اسرائیل را در منطقه تشدید میكند، امنیت و منافع ملی ایران را به خطر میاندازد و ضرورت تدوین استراتژیهای مناسب برای مقابله با این وضعیت را بیشتر روشن میسازد.
اتحاد كشورهای تركیه و اسرائیل برای نفوذ بیشتر و تقویت موقعیت راهبردیشان در منطقه آسیای مركزی و قفقاز كه تاكنون از حمایتهای همهجانبه امریكا برخوردار بوده است، تبعاتی را به همراه داشته، چنانكه موازنه قدرت را در این منطقه به نفع كشورهای مذكور برهم زده است و ازاینرو، علاوه بر ایران، منافع و امنیت ملی روسیه نیز به مخاطره افتاده است. بنابراین دو كشور ایران و روسیه نیز به نوبه خود و به منظور مقابله با آثار و پیامدهای این مساله و تقویت مواضعشان در مقابل همكاریهای آن كشورها، همكاریهای استراتژیك خود را گسترش دادهاند تا موقعیت راهبردی خود را در مقابل كشورهای مزبور تقویت نمایند و موازنه قدرت را در منطقه حفظ كنند.پینوشتها
سخاوت رضازاده فارغالتحصیل كارشناسی ارشد رشته روابط بینالملل از دانشگاه شهید بهشتی.
[i] - Robert. J. Libert, the USA – Israeli relation after ۵۰ years, Israel affair, Vol. ۵, No. ۷, Autumn ۱۹۹۸, pp ۲۳-۲۴
[ii]ــ امیرمحمد حاجییوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی: از همكاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، ۱۳۸۲، ص۹۰
[iii]ــ همان.
[iv]ــ سیدرضا میرطاهر، «اتحاد استراتژیك تركیه و اسرائیل»، روزنامه اطلاعات، ۲۵ دی ۱۳۸۰، ص۱۲
[v]ــ همان، روزنامه اطلاعات، ۳۰ دی ۱۳۸۰
[vi]ــ همان.
[vii]ــ محمدرضا ملكی، «روابط تركیه و اسرائیل و آثار آن در آسیای مركزی و قفقاز»، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال هفتم، دوره سوم، شماره ۲۴، زمستان ۱۳۷۷، صص۴۲ــ۴۱
[viii] - Robert. J. Libert, op. cit, pp ۲۳-۲۴
[ix]ــ علیاصغر كاظمی، زنجیره تنازعی در سیاست و روابط بینالملل، تهران، نشر قومس، ۱۳۷۰، ص۱۶۷
[x]ــ سیفعلی حسنی، «تهدیدات ناشی از اتحاد استراتژیك تركیه و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیك، سال اول، دوره دوم، شماره ۷، زمستان ۱۳۷۹، صص۲۴ــ۲۲
[xi]ــ همان، صص۲۵ــ۲۴
[xii]ــ جواد انصاری، تركیه در جستجوی نقشی تازه در منطقه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۳، ص۶۹
[xiii]ــ سیفعلی حسنی، همان، ص۲۳
[xiv]ــ این نگرانی وقتی حادتر شد كه ناآرامیهای شهر سنكان در نزدیكی آنكارا در فوریه ۱۹۹۷ كه مصادف با روز جهانی قدس بود، اتفاق افتاد و مقامات تركیه، سفیر ایران در تركیه را عامل اصلی تظاهرات ضداسرائیلی مردم این شهر تلقی كرده و خواستار خروج وی از تركیه شدند. برای مطالعه بیشتر رك:
Daniel Pipes, A new axis: the emerging Turkish – Israeli entente, National Interest, winter ۱۹۹۸
[xv] - Bulent Aras, Turkish–Israeli–Iranian relations in the nineties: impact on the Middle East, www. Mepc. org/Journal/۰۰۰۶.aras.ntm.
[xvi]ــ سیفعلی حسنی، همان، ص۲۸
[xvii]ــ علی یعقوبی، تعامل میان ایران و تركیه در دریای خزر، گزیده تحولات جهان، سال اول، شماره ۱۶، آبان ۱۳۸۰، ص۴۲
[xviii]ــ سیدرضا میرطاهر، همان، ص۱۲
[xix]ــ جلیل روشندل، پیمان امنیتی ــ نظامی تركیه و اسرائیل: محتوا و پیامدها، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال پنجم، شماره ۲ و ۳، تابستان و پاییز ۱۳۷۷، ص۱۱۰
[xx] - Bulent Aras, op. cit.
[xxi]ــ محمدرضا ملكی، همان، صص۵۴ــ۵۳
[xxii]ــ سیدرضا میرطاهر، همان، روزنامه اطلاعات، ۳۰ دی ۱۳۸۰، ص۱۲
[xxiii]ــ همان.
[xxiv]ــ سیفعلی حسنی، همان، ص۲۳
[xxv] - Anar Veliew, The Israel–Turkey–Azerbaijan triangel: peresent and future, www.ca-org/Journal/engo۲-۲۰۰۰/۰۸.Veliew.shtml.
[xxvi]ــ علی یعقوبی، همان، صص۴۹ــ۴۸
[xxvii] - Israel and Turkey look to extend their influence into Central Asia, Jane’s Intelligence Review, Vol. ۱۳, No. ۸, August ۲۰۰۱, p. ۳۵
[xxviii]ــ محمدرضا ملكی، همان، صص۵۱ــ۴۹
[xxix]ــ جولیا نانی، دیدگاههای امنیتی امریكا و مساله انتقال انرژی از حوزه خزر، ترجمه: وجیهه صادقیان، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال ششم، شماره ۲۱، بهار ۱۳۷۷، ص۱۲۱
[xxx]ــ رابرت فریدمن، «روابط ایران و روسیه در دهه ۹۰»، ترجمه: داود رضایی اسكندری، فصلنامه سیاست خارجی، سال شانزدهم، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۱، صص۳۹۶ــ۳۹۵
[xxxi] - Hooman Peimani, Iran and the United States: the rise of the West Asian regional grouping, publisher; West port, ۱۹۹۹, p۷۸
[xxxii] - Ibid, p. ۸۰
[xxxiii]ــ قدیر نصریمشكینی، چالشها و بایستههای تحرك جمهوری اسلامی ایران در آسیای مركزی و قفقاز، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال نهم، دوره سوم، شماره ۲۹، بهار ۱۳۷۹، ص۹۸
در این پژوهش، ضمن اشاره اجمالی به زمینههای گرایش كشورهای تركیه و اسرائیل به یكدیگر، به این موضوع پرداخته میشود كه همكاریهای این دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز چه تاثیری بر امنیت ملی و منافع جمهوری اسلامی ایران برجای گذاشته است.
كشورهای تركیه و اسرائیل، پس از پایان جنگ سرد، تحت تاثیر تحولات بینالمللی و منطقهای و نیز بر اثر شرایط داخلی كشورهای خود، همكاریهای همهجانبه خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی گسترش دادند و به روابط فیمابین، بعد استراتژیك بخشیدند. اوج این همكاریها، انعقاد پیمان استراتژیك ۱۹۹۶ میان دو كشور تركیه و اسرائیل بود. شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل، باعث همسویی اقدامات و جهتگیریهای این دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز گردید و حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی این دو كشور را در منطقه تقویت نمود.
كشورهای تركیه و اسرائیل، در حوزه خزر منافع و اهداف مشتركی را دنبال میكنند و درصدد برآمدهاند با تلفیق امكانات و تواناییها، مواضع خود را در منطقه تقویت نمایند و دراینراستا از حمایتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده نیز بهره میبرند. امریكا، در حوزه خزر، با دنبالكردن سیاست مهار و انزوای جمهوری اسلامی ایران، با هر نوع حضور و نفوذ ایران در این ناحیه مقابله میكند؛ بهعبارتدیگر هر اقدامی كه به انزوا و تضعیف منافع ملی ایران در منطقه بینجامد، مطلوب ایالاتمتحده است و در این راستا دولت امریكا از فعالیتهای متحدان منطقهای خود حمایت میكند. دراینمیان، اقدامات و جهتگیریهای كشورهای تركیه و اسرائیل در آسیای مركزی و قفقاز با استراتژی منطقهای ایالاتمتحده همخوانی بیشتری دارد؛ ضمنآنكه مسیر حضور و نفوذ ایالاتمتحده را نیز در منطقه هموار میسازد.[i]
شكلگیری مثلث تركیه ــ اسرائیل ــ ایالاتمتحده در حوزه خزر، ضمن تضعیف حضور ایران در این حوزه، كشورهای منطقه را به پایگاه دشمنان جمهوری اسلامی ایران تبدیل نموده است. این مساله، تهدید بزرگی برای امنیت ملی ایران تلقی میشود. ازاینرو جمهوری اسلامی ایران نیز درصدد برآمده است از طریق نزدیكی به كشورهای منطقهای همسو با منافع خود، با پیامدهای شكلگیری این محور جدید مقابله نماید. علاوه بر ایران، تقویت حضور امریكا و متحدان منطقهای آن در حوزه خزر با منافع روسیه نیز كه این ناحیه را حیات خلوت خود میشناسد، در تقابل است. بنابراین كشورهای ایران و روسیه به منظور مقابله با آثار و پیامدهای منفی ناشی از نفوذ بیشتر كشورهای تركیه، اسرائیل و امریكا در مناطق آسیای مركزی و قفقاز، با اقدام به تقویت روابط استراتژیك فیمابین، همكاریهای همهجانبه خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی گسترش دادهاند.
در چارچوب تئوری اتحاد، هنگامیكه دو یا چند دولت برای تامین بهتر منافع ملی خود به اتحاد یا همكاری با یكدیگر مبادرت میورزند و درصدد تعقیب اهداف تجدیدنظرطلبانه برمیآیند، این امر باعث بهمخاطرهافتادن امنیت و منافع ملی دولتهای دیگر میگردد و طبعا این دولتها نیز، برای حفظ وضع موجود، به عكسالعمل میپردازند. درواقع طبق نظریه موازنه قدرت، یكی از مهمترین انگیزههای شكلگیری اتحادها، جلوگیری از دستیابی یك كشور یا مجموعهای از كشورها به موقعیت مسلط میباشد.[ii]
دركل، كشورها هنگامی به سمت همكاریهای دوجانبه و یا چندجانبه روی میآورند كه احساس كنند بهتنهایی نمیتوانند اهداف و منافع خود را در داخل یا خارج تامین كنند و یا خطر مشتركی آنها را تهدید میكند كه با اتكا به منافع ملی قابل دفع نیست. بنابراین باید گفت: بنیان اتحاد و همكاری میان كشورها، بر اشتراك در منافع و تهدیدها استوار است.[iii] ازاینرو، بدونشك، اتحاد تركیه و اسرائیل و همكاریهای همهجانبه این دو كشور در آسیای مركزی و قفقاز و همچنین همكاریهای همهجانبه جمهوری اسلامی ایران و روسیه در این منطقه، نیز ناشی از منافع و تهدیدات مشترك است و باید این فرایند را نوعی یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه به منظور مقابله با تهدیدات و یا تامین منافع ملی مشترك تلقی كرد.
پس از فروپاشی شوروی، كشورهای ایران و روسیه مناسبات خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی افزایش دادند. عوامل موثر بر ارتقای این روابط در سطوح سهگانه را چنین میتوان برشمرد: ۱ــ در سطح داخلی: نیازهای تكنولوژیك ایران و منافع اقتصادی روسیه ۲ــ در سطح منطقهای: شكلگیری اتحادیههای منطقهای و تلاش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحدید نفوذ ایران و روسیه در حوزه خزر (همكاریهای همهجانبه تركیه و اسرائیل در آسیای مركزی و قفقاز كه تهدیدی برای منافع ملی ایران و روسیه محسوب میشود، از جمله عوامل تاثیرگذار در این زمینه بهشمار میرود.) ۳ــ در سطح بینالمللی: مواضع مشترك ایران و روسیه در مخالفت با نظام تكقطبی در جهان به رهبری ایالاتمتحده.
● تاریخچه روابط تركیه و اسرائیل
۱ــ دوران جنگ سرد:
درخصوص روابط دو كشور تركیه و اسرائیل تا پایان جنگ سرد، میتوان گفت: در روابط تركیه و اسرائیل تا اوایل دهه ۱۹۹۰، نوعی دوگانگی و یا ناپایداری وجود داشت؛ یعنی گرچه تركیه نخستین كشور مسلمانی بود كه در سال ۱۹۴۹ موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت، اما تا پایان جنگ سرد این كشور در مواردی روابط خود را با اعراب گسترش میداد و در سیاستهای منطقهای و نیز مجامع جهانی، علیه اسرائیل موضعگیری میكرد و گاه نیز در راستای ائتلاف با غرب و در چارچوب استراتژی جهانی و منطقهای غرب، در راستای گسترش بیشتر روابط خود با اسرائیل گام برمیداشت.
از جمله عواملی كه مانع از گسترش روابط تركیه و اسرائیل در خلال سالهای ۱۹۵۰ ــ ۱۹۹۰.م گردیدند، میتوان به فشار افكار عمومی داخلی، بحران اقتصادی، شرایط ویژه منطقهای و حساسیت اعراب نسبت به سیاستهای تركیه در قبال اسرائیل، اشاره كرد.[iv] دركل در طول دوران جنگ سرد، هرچند تركیه و اسرائیل از متحدان منطقهای ایالاتمتحده امریكا بهشمار میآمدند، اما واكنش مسلمانان خاورمیانه و ملاحظات اقتصادی، باعث شد روابط دو كشور از یك سطح معمولی فراتر نرود.۲ــ پس از پایان جنگ سرد:
پایان جنگ سرد و نیز وقوع تحولاتی از قبیل تایید ضمنی موجودیت اسرائیل از سوی عرفات در ۱۹۸۸ و یا شروع گفتوگوهای صلح مادرید بین اعراب و اسرائیل در ۱۹۹۱، از جمله عواملی بودند كه شرایط را برای برطرفساختن ركود در روابط میان تلآویو و آنكارا فراهم ساختند. با ارتقای سطح روابط دیپلماتیك میان آنكارا و رژیم صهیونیستی و مبادله سفیر در اواخر سال ۱۹۹۱ میان دو كشور، روابط دوجانبه در مسیر تازهای قرار گرفت. دیدار عرفات و رابین در كاخ سفید و نیز سفر وزیر دفاع اسرائیل به آنكارا در سال ۱۹۹۳، زمینهساز دیدارهای بعدی مقامات رسمی دو طرف بود. از جانب تركیه، وزیر امورخارجه، حكمت چتین، در نوامبر ۱۹۹۳، تانسو چیللر، نخستوزیر، در نوامبر ۱۹۹۴ و مهمتر از همه سلیمان دمیرل، رئیسجمهور سابق تركیه، در مارس ۱۹۹۶، از تلآویو دیدار كردند. ازاینپس و به دنبال امضای موافقتنامه همكاری ۱۹۹۶ میان تركیه و اسرائیل ــ كه عبدالحلیم خدام، نخستوزیر وقت سوریه، آن را بزرگترین خطر پس از ۱۹۴۸ برای اعراب عنوان نمود ــ نشستهای دورهای مقامات تركیه و رژیم صهیونیستی تقریبا بهطورمنظم (هر شش ماه یكبار) برگزار شد و قراردادهای متعدد نظامی، اقتصادی و فرهنگی، میان دو كشور امضا گردید.
نقطه عطف در همكاریهای استراتژیك تركیه و اسرائیل ــ كه از اواسط دهه ۱۹۹۰ گسترش بیسابقهای به خود گرفت ــ انعقاد موافقتنامه همكاریهای نظامی در بیستوسوم فوریه ۱۹۹۶ میان دو كشور بود. این همكاری، مواردی از قبیل تدارك تسلیحات از سوی اسرائیل برای تركیه، انجام مانورهای دریایی در حوزه مدیترانه (با مشاركت امریكا)، تمرینهای آموزشی نیروی هوایی اسرائیل در فضای هوایی وسیع منطقه آناتولی تركیه و نیز همكاری و مشاركت اطلاعاتی و آموزشی در مبارزه با تروریسم را شامل میشود. ضمنا تركیه از راه این همكاریها تلاش میكرد حمایت لابی قدرتمند یهود در امریكا در برابر لابیهای ارمنی و یونانی را بهدست آورد. بنیان پیمان نظامی تركیه و اسرائیل، در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ توسط اسحاق رابین ریخته شد و سپس دو موافقتنامه در فوریه و آگوست ۱۹۹۶ میان اسرائیل و تركیه امضا شدند. پس از امضای این موافقتنامهها، مناسبات تركیه و اسرائیل وارد مرحله جدیدی از همكاری نظامی ــ یا بهعبارتبهتر: همكاری استراتژیك ــ گردیده است.[v]
علاوه بر همكاریهای نظامی كه محور اصلی روابط، تركیه و اسرائیل را تشكیل میدهد، از نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ این دو كشور همكاریهای اقتصادی را نیز گسترش دادهاند و این همكاریها از پایان جنگ سرد، سیر صعودی داشته است. براساس توافقنامه تجارت آزاد كه در مارس ۱۹۹۶ به تصویب پارلمانهای دو كشور رسید، دو طرف برای كالاهای صادراتی طرف مقابل معافیتهای گمركی وضع كردند. همچنین در جریان سفر دیوید لوی در ۱۹۹۷ به تركیه، درخصوص نحوه افزایش حجم سرمایهگذاریها و طرحهای مشترك دو طرف از طریق فعالكردن كمیته اقتصادی مشترك، مذاكراتی میان سرمایهداران و تجار معروف یهودی و ترك در آنكارا بهعمل آمد.[vi]
● زمینههای شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل
۱ــ اشتراكات سیاست داخلی و خارجی:
الفــ تركیه و اسرائیل هر دو كشورهایی غیرعرب هستند كه توسط همسایگانی عرب احاطه شدهاند، هر دو كشور از شیوه حكومتی سكولار برخوردارند، جهتگیری آنها عمدتا غربی است و دارای روابط ویژهای با ایالاتمتحده میباشند و هر دو كشور، به برقراری روابط هرچهنزدیكتر با اروپا تمایل دارند.
بــ تركیه و اسرائیل با معارضان و مخالفانی در داخل مرزهای خود درگیر هستند و از نظر نظامی قدرتهای متوسطی محسوب میشوند. هر دو كشور ادعا میكنند كه در راستای دستیابی به یك منطقه باثبات تلاش میكنند و از جانب نیروهای بهاصطلاح تندرو كه هماكنون در برخی كشورهای اسلامی در راس قدرت هستند و یا در پی بهدستگرفتن قدرت میباشند و ممكن است آن دو كشور را مورد تجاوز قرار دهند و یا ثبات آنها را برهم زنند، ابراز نگرانی میكنند. اسرائیل بیش از همه ایران را تهدیدی استراتژیك علیه خود میداند و تركیه نیز هرچند خواهان روابط اقتصادی و تجاری خوب با ایران میباشد، بااینحال ادعا میكند دستیابی ایران به فناوری هستهای و موشكهای دوربرد بالستیك، ایران را قادر خواهد ساخت اسرائیل و تركیه را در تیررس هدف خود قرار دهد. این مساله موجب شده است تركیه و اسرائیل در مذاكراتشان همواره درخصوص مقاصد ایران ابراز نگرانی كنند.[vii]
جــ تركیه و اسرائیل روابط نزدیكی با ایالاتمتحده امریكا دارند. ایالاتمتحده بهعنوان یك همپیمان، منبع اصلی ارائهدهنده كمكهای خارجی و تجهیزات نظامی و نیز بزرگترین پشتیبان سیاسی هر دو كشور محسوب میشود. توافقنامه نظامی تركیه و اسرائیل، با استراتژی امریكا در منطقه همخوانی دارد و به دلیل روابط مستحكم امریكا با تركیه و اسرائیل و حمایتهای سیاسی و مالی آن كشور از این توافقنامهها، برخی امریكا را به منزله یكی از طرفهای تركیه و اسرائیل میشناسند. درواقع میان توافقنامه استراتژیك امریكا و اسرائیل در سال۱۹۹۶ و توافقنامه نظامی تركیه و اسرائیل در همین سال ازیكسو و مناسبات واشنگتن با دو طرف ازسویدیگر، ارتباط ویژهای برقرار است. بر پایه توافقنامه استراتژیك امریكا با اسرائیل، واشنگتن موظف شده است جهت تامین همه نیازهای دفاعی اسرائیل در چارچوب وضعیتی كاملا مشابه با كشورهای عضو پیمان ناتو و نیز در راستای ایجاد روابط نظامی مستحكم میان اسرائیل و سایر كشورهای عضو پیمان ناتو ــ كه تركیه نیز یكی از اعضای آن میباشد ــ تلاش كند.[viii]
۲ــ فروپاشی نظام كمونیسم و پایان جنگ سرد:
برای بررسی عمیقتر زمینههای همبستگی تركیه و اسرائیل، باید این نكته را در نظر داشت كه دشمنتراشی و ایجاد وحشت از بیگانگان، در كل همبستگی و اتحاد ملی را تقویت میكند و افكار عمومی را متوجه منافع و مصالح عمومی كرده و باعث میشود مردم و گروهها اختلافات داخلی خود را موقتا كنار گذارند.[ix]پس از فروپاشی شوروی، اهمیت استراتژیك تركیه كاهش یافت و در اثر تلاقی سه جریان عمده غربگرایی، پانتركیسم و اسلامگرایی، جامعه این كشور با بحران هویت مواجه شد. ازطرفیدیگر عوامل سیاسی ــ اقتصادی و از جمله تورم فزاینده، بدهیهای خارجی، درگیری با شورشیان كرد و پیروزی احزاب اسلامی در انتخابات، تركیه را با مشكلات فزاینده داخلی مواجه ساخته است. ازاینرو، این كشور برای انحراف افكار عمومی و تخلیه تنشها به محیط بینالملل، به دنبال دشمن فرضی میگردد. در چارچوب این نظریه، تركیه لائیك و اغلب رهبران آن ــ بهویژه نظامیان كه در تصمیمگیری سیاسی نقش برجستهای ایفا میكنند ــ بنیادگرایی اسلامی را هدف قرار دادهاند. آنها با نشاندن ایدئولوژی اسلامی در جایگاه آلترناتیو ایدئولوژی كمونیستی، اسلامگرایی را بزرگترین تهدید برای تركیه و سایر كشورهای منطقه معرفی میكنند.[x]
درهمینراستا اسرائیل نیز به منظور بازیابی اهمیت استراتژیك خود برای غرب و آفرینش نقشی جدید برای خود در منطقه پس از پایان جنگ سرد، به طرح خطر استراتژیك توان هستهای ایران در منطقه و ضرورت مقابله با خطر بنیادگرایی اسلامی پرداخت. ازدیگرسو امریكا نیز كه تسلط بر منابع انرژی منطقه، تامین امنیت اسرائیل و فروش تسلیحات نظامی را جزء اولویتهای استراتژی منطقهای خود میداند و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران را در تضاد با اهداف و منافع خود قلمداد مینماید، در خلأ حاصلشده پس از شكست ایدئولوژی كمونیسم، با بزرگنمایی خطر اسلامگرایی، مشروعیت حضور خود را در منطقه توجیه میكند.[xi] در كل باید گفت: در فقدان ایدئولوژی كمونیسم، سه كشور فوق در انتخاب اسلام به عنوان آلترناتیوی برای كمونیسم، به اشتراك نظر رسیدند و یكی از دلایل اتحاد استراتژیك تركیه و اسرائیل و حمایت امریكا از این اتحاد، در این چارچوب قابل بحث و بررسی است.
۳ــ اهداف و منافع مشترك:
الفــ تلاش برای بازیابی اهمیت استراتژیك: تركیه و اسرائیل در دوران جنگ سرد، بهعنوان عوامل غرب در برابر كمونیسم عمل میكردند و دراینراستا با بزرگنمایی خطر كمونیسم، از كمكهای غرب و نظام سرمایهداری برخوردار میشدند. اما در آغاز دهه ۱۹۹۰، تركیه با پارهای تحولات مهم در سطح جهانی و منطقهای مواجه گردید كه تاثیرات زیادی بر سیاست خارجی این كشور برجای گذاشتند: اولا افول قدرت بلوك شرق، اهمیت استراتژیكی تركیه را بهشدت كاهش داد و ثانیا تغییر موازنه امنیتی در منطقه به ضرر تركیه تمام شد؛ چنانكه تحقق عینی آن در جریان اشغال كویت توسط عراق آشكار گردید. مفهوم مستقیم این تحولات، بروز یك پارادوكس جدی در سیاست خارجی تركیه بود؛ چراكه ازیكطرف تحولات یادشده به معنی افزایش هزینه سیاست خارجی تركیه در منطقه بود و ازطرفدیگر، با خاتمه جنگ سرد، تركیه دیگر حائز چنان جایگاه استراتژیك نبود كه بتواند كمكهای خارجی را طبق روال گذشته دریافت نماید. براساس این واقعیات بود كه تركیه، به رهبری تورگوت اوزال، در جنگ خلیجفارس سیاست سنتی خود مبنی بر عدم مداخله در مناقشات منطقهای را كنار گذاشت تا بتواند از طریق شركت در جبهه متحدین، نقش نوینی را در منطقه ایفا نماید.[xii]
ازطرفدیگر، پایان جنگ سرد، فروپاشی شوروی، آغاز روند صلح خاورمیانه و بروز پارهای مشكلات میان امریكا و اسرائیل، از جمله برملاشدن فعالیتهای جاسوسی اسرائیل در امریكا، موجب شد برخی تصمیمگیرندگان امریكا درباره استمرار كمكهای بلاعوض امریكا به اسرائیل تردید كنند كه این امر از كمرنگشدن موقعیت اسرائیل پس از پایان جنگ سرد نزد مقامات امریكایی حكایت داشت. درنتیجه مقامات اسرائیل و تركیه به منظور تعریف نقش جدیدی برای خود در منطقه، به طرح خطر هستهای ایران و ضرورت مقابله با خطر فزاینده بنیادگرایی اسلامی پرداختند.[xiii]
بــ مقابله با كشورهای رقیب: دراینراستا هر دو كشور ــ البته به درجات مختلف ــ خواهان اعمال فشار بر ایران هستند. تركیه و ایران ازمدتهاپیش در دو سطح ایدئولوژیك و سیاسی، اختلافاتی داشتند و اخیرا نیز مقامات تركیه اتهاماتی را مبنی بر حمایت حكومت ایران از اسلامگرایان داخلی در تركیه وارد میكنند و این مساله با قدرتگرفتن احزاب اسلامگرا در تركیه، رژیم لائیك تركیه را نگران كرده است.[xiv]
هر دو كشور تركیه و اسرائیل، بهزعم خود از تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای، ابراز نگرانی میكنند. اسرائیل تلاش ایران جهت توسعه سیستم دفاعی را تهدیدی برای امنیت و موجودیت خود میداند. ازاینرو وقتی موشكهای میانبرد شهاب ۳ در اوت ۱۹۹۸ توسط ایران آزمایش شدند، مقامات اسرائیل تبلیغات و فعالیتهای وسیعی را علیه آن به راه انداختند و این موفقیت ایران را تهدیدی علیه اسرائیل قلمداد كردند.[xv]
جــ انرژی: منابع عظیم نفت و گاز در شمال و جنوب ایران و در محدوده بیضیشكلی قرار دارد كه مركز نیكسون برای صلح و آزادی، آن را «بیضی استراتژیك انرژی» نامیدهاست. این محدوده، عمدتا مسلماننشین است و ایران، همچون پلی، دو منطقه استراتژیك خلیجفارس و دریای خزر را به هم مرتبط میسازد.[xvi] این منابع، سیاستهای تركیه و اسرائیل را زیر چتر حمایتی امریكا همسو میسازد؛ چراكه تركیه و اسرائیل، هر دو فاقد منابع نفت و گاز قابلتوجه میباشند و با توجه به تعارض ایدئولوژیك ایران با دو كشور مذكور، آنها تمایل ندارند جمهوری اسلامی ایران در حوزه خزر، حضوری فعال داشته باشد.[xvii]
● پیامدهای شكلگیری محور تركیه و اسرائیل
۱ــ پیامدهای نظامی ــ امنیتی: علیرغم ادعاهای مقامات تركیه و اسرائیل مبنیبراینكه این اتحاد علیه هیچ كشور ثالثی نیست، اما تسری ناگهانی مناسبات دو كشور از حوزه سیاسی و اقتصادی به حوزه همكاریهای نظامی و امنیتی، باعث شده است كشورهای منطقه به این موضوع با نگرانی خاصی بنگرند. از مهمترین پیامدهای پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل، میتوان به تاثیر آن بر امنیت ملی ایران و سوریه اشاره كرد؛ چنانكه كشورهای ایران و سوریه، اتحاد تركیه و اسرائیل را تهدیدی جدی و چرخشی مهم در موازنه ژئوپولتیكی منطقه قلمداد میكنند.[xviii]استفاده اسرائیل از پایگاه اینجرلیك تركیه، به این رژیم اجازه میدهد با هواپیمای «اف ــ ۴ فانتوم» به سوریه و نیمی از منطقه غرب اردن دست یابد و با هواپیمای «اف ــ ۱۶» شمال عربستان، نیمه شمالی عراق و شمالغربی ایران را پوشش دهد و با هواپیمای «اف ــ ۱۵» بخشی از دریای سرخ، كویت، عراق و نیمه غربی ایران و همه دریای خزر، در تیررس حملات آن قرار گیرند. یك كارشناس اسرائیلی، در مورد پیامدهای این پیمان برای ایران، میگوید: «قرارداد تركیه و اسرائیل یك قرارداد تشریفاتی نیست، بلكه قراردادی استراتژیك با ابعادی وسیع میباشد كه اگر لازم باشد، براساس آن، اسرائیل قادر خواهد بود برای تامین امنیت خود، اهدافی را در ایران مورد حمله قرار دهد.»[xix]
۲ــ پیامدهای اقتصادی ــ سیاسی: از دیدگاه دو كشور تركیه و اسرائیل، تلفیق امكانات و تواناییهای متقابل، راهی برای نفوذ هرچهبیشتر در بازارهای بكر و وسیع منطقه آسیای مركزی و قفقاز محسوب میگردد. اسرائیلیها انتظار دارند با بهرهگیری از نفوذ فرهنگی، سیاسی و تاریخی تركیه در منطقه بتوانند سرمایه و منابع مالی اسرائیل و كانونهای یهودی سراسر جهان را با منافع یهود در این بخش از جهان پیوند زنند. درواقع اسرائیل درصدد است در سرمایهگذاریهای خود در آسیای مركزی و قفقاز، با تركیه شریك شود؛ زیرا اسرائیل از مجرای بازرگانان و تجار ترك، آسانتر میتواند به جمهوریهای تازهاستقلالیافته این منطقه راه یابد. اسرائیل با تقویت همكاریهای امنیتی و نظامی دوجانبه با كشورهای آسیای مركزی و قفقاز و بهویژه با جمهوری آذربایجان ــ كه با كمك تركیه صورت میگیرد ــ سعی در محدودكردن ایران و تقویت محاصره این كشور دارد و این همان سیاستی است كه توسط امریكا نیز دنبال میشود.[xx]
همچنین تركیه ازیكسو خواهان احداث خط لوله گاز طبیعی ماورای خزر است كه گاز تركمنستان را بهطورمستقیم به تركیه انتقال میدهد و ازسویدیگر مشاركت در پروژه خط لوله باكو ــ جیهان را در نظر دارد كه نفت آذربایجان را به بندر مدیترانهای جیهان تركیه میرساند. در صورت تحقق این طرحها، ایران از درآمد ارزی و سرشار حاصل از عبور لولههای نفت محروم خواهد شد. در صورت تحقق این طرحها، انتقال انرژی از مسیر روسیه نیز منتفی خواهد گردید. نتیجه قطعی بهكارگیری این پروژههای عظیم، كاهش وابستگی كشورهای آسیای مركزی و قفقاز به مسكو و تهران خواهد بود. اسرائیل و لابی آن، ازهماكنون به تركیه درخصوص حمایت از استراتژی خط لوله باكو ــ جیهان اطمینان دادهاند و ازاینرو، برخی صاحبنظران از شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل ــ جمهوری آذربایجان در زیر چتر حمایتی ایالاتمتحده، در مقابل محور ایران ــ روسیه ــ ارمنستان یاد میكنند.[xxi]
● تاثیر پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
الفــ پروازهای آموزشی ــ آزمایشی تركیه و اسرائیل: این توافقنامه به دو كشور اجازه میدهد هر سال هشتبار به اجرای پروازهای آموزشی ــ آزمایشی مبادرت ورزند. طبق این توافقنامه، اجازه استفاده از حریم هوایی طرف مقابل و برپایی تمرینهای مشترك، به هریك از دو طرف داده میشود و همچنین به هواپیماهای اسرائیلی اجازه استفاده از دو پایگاه هوایی اینجرلیك و قونیه تركیه را میدهد. تركیه حوزه هوایی وسیعی را در اختیار اسرائیل گذاشته است تا این كشور به تمرینهای هوانوردی دوربرد بپردازد و خلبانان آن بر فراز سرزمینهایی كه برای آنها تازگی دارد، پرواز كرده و تجربهاندوزی كنند. چنین پروازهایی برای اسرائیل كه عمق استراتژیك ندارد، ضروری است و چنانچه این كشور قصد داشته باشد به تاسیسات موشكی و هستهای ایران حمله كند، به چنین تمریناتی مسلما نیازمند خواهد بود. اسرائیل نیز در مقابل، تنها منطقه آتشبار خود را كه برای آموزش جنگهای الكترونیكی و فنون ضدالكترونیك به كار میرود، در اختیار تركیه قرار داده است.[xxii]
بــ تبادل اطلاعات نظامی و امنیتی میان تركیه و اسرائیل: براساس پیمان تركیه و اسرائیل، دو كشور با هدف پیشبینی تهدیدات مشترك امنیتی، نشستهای گفتوگوی استراتژیك برگزار میكنند. طبق این توافقنامه، فعالیتهای استراتژیك میان دو كشور تا سطح همكاری در فعالیتهای جاسوسی گسترش مییابد؛ چنانكه اسرائیل میتواند به منظور كنترل هرگونه تحرك نظامی سوریه و ایران و جمعآوری اطلاعات در این زمینه، در خاك تركیه تجهیزات استراقسمع نصب كند. با نصب این ایستگاههای جاسوسی در خاك تركیه، دو كشور قادر خواهند شد اطلاعات مربوط به تحركات موشكی در كشورهایی نظیر ایران و سوریه را بهراحتی كسب كنند.[xxiii]
مفاد مندرج در پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل نشان میدهد دولت تركیه با انعقاد این پیمان در پی دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی، و اسرائیل به دنبال اهداف سیاسی و نظامی میباشد. درهرحال، این پیمان، قراردادی استراتژیك است كه دسترسی اسرائیل را به اهدافی در ایران ممكن میسازد و ازاینطریق، امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران به مخاطره میافتد. ازاینرو ضروری است ایران با تلاش در جهت كشف اهداف اصلی این پیمان، تسهیلات لازم را برای برخورد با اثرات آن فراهم كند.
جــ چالشهای امنیتی ایران در حوزه خزر: همپیمانی تركیه و اسرائیل، تاثیر منفی بر روابط ایران و كشورهای آسیای مركزی و قفقاز برجای گذاشت و جمهوری آذربایجان به پایگاه دشمنان ایران (اسرائیل و امریكا) تبدیل شد. میتوان گفت در صورت رشد گرایشات و احساسات ناسیونالیستی و قومگرایانه در آذربایجان، چنانچه تركیه به حمایت از آن كشور بپردازد، این امر مسلما تهدیدی جدی علیه ایران خواهد بود؛ كماآنكه روسیه نیز به تبع نگرانی از شكلگیری پانتركیسم در آسیای مركزی و قفقاز پس از شكلگیری محور تركیه ــ اسرائیل بود كه درصدد برآمد همكاری با ایران را تقویت كند.[xxiv]
اتحاد تركیه و اسرائیل زمینه گسترش ناتو به شرق و مشخصا به جمهوری آذربایجان را فراهم میسازد و این مساله، تهدیداتی را علیه ایران و روسیه رقم میزند. علاوهبراین، سایه واشنگتن بهروشنی پشت سر تفكر شكلگیری مثلث تركیه ــ اسرائیل ــ آذربایجان مشاهده میشود. ازآنجاكه آسیای مركزی و قفقاز از مناطق مهمی هستند كه منافع امریكا و متحدانش در آنجا با روسیه و ایران برخورد میكند، شكلگیری چنین اتحادی مواضع ایالاتمتحده و متحدانش را در منطقه تقویت مینماید و این امر، با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران همخوانی ندارد.[xxv]
دركل با توجه به تهدیداتی كه اتحاد و همكاری تركیه و اسرائیل، متوجه امنیت جمهوری اسلامی ایران در مناطق استراتژیك آسیای مركزی و قفقاز نموده است و با توجه به حضور آذربایجان بهعنوان طرف ثالث این محور و حمایتهای نظامی امریكا از محور مذكور، باید گفت این همكاریها در راستای مقابله با حضور و نفوذ ایران در منطقه حركت میكند و جمهوری اسلامی ایران باید نسبت به این مساله حساسیت ویژهای نشان دهد و با اتخاذ استراتژیهای مناسب در جهتگیریهای سیاست خارجی خود، با پیامدهای منفی این مساله مقابله نماید.
● تركیه و اسرائیل در آسیای مركزی و قفقاز
شكلگیری اتحاد تركیه و اسرائیل، تاثیر زیادی بر گسترش همكاریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی این دو كشور در راستای سیاستهای منطقهایشان برجای گذاشته است اما نكته مهم برای ایران آن است كه این اتحاد، تحدید حوزه نفوذ و منافع منطقهای ایران را در پی دارد. هماكنون كشورهای تركیه و ایران بر سر نفوذ به آسیای مركزی و قفقاز، درحال رقابت با هم هستند و عمدهترین وجه آن، در تعیین مسیر انتقال لولههای نفت و گاز از این منطقه نمود یافته است. هرگونه امكانی كه موجب تضعیف موقعیت ایران در منطقه گردد، مسلما مطلوب تركیه است و ممانعت از دستیابی ایران به امكانات ترانزیتی كه افزایش جایگاه منطقهای ایران را در بر خواهد داشت، خواست و برنامه دولتمردان تركیه میباشد. دراینراستا، رقابت میان دو كشور گاه ابعاد سیاسی نیز به خود گرفته است. بهطورمثال در بحران میان آذربایجان و ارمنستان، درحالیكه تركیه از جمهوری آذربایجان حمایت میكرد، ایران كموبیش موضع بیطرفی اتخاذ كرده بود. متعاقب اصطكاك بهوجودآمده میان ایران و جمهوری آذربایجان در اول مرداد ۱۳۸۰، یك فروند ناوچه نیروی دریایی ایران به دو كشتی تحقیقاتی شركت نفتی بریتیش پترولیوم (BP) كه در منطقه البرز دریای خزر مشغول اقدامات اكتشافی بودند، اخطار داد هرچهزودتر منطقه مورد نظر را ترك نمایند و متعاقب آن یك فروند هواپیمای جنگی ارتش جمهوری اسلامی ایران در ارتفاع پایین به پرواز درآمد و سپس كشتیهای مزبور منطقه را ترك كردند.[xxvi]آینده منافع انرژی حوزه خزر، علاوه بر جنبههای ژئواكونومیكی، از نظر ژئوپولتیكی نیز برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت ویژهای است و هرگونه تحولی در این خصوص میتواند پیامدهای عمدهای را در بْعد اقتصادی برای امنیت ملی كشورمان ایجاد كند. طبق برآورد كارشناسان، عبور خطوط لوله نفتی از كشورهای نفتخیز آسیای مركزی و قفقاز به خلیجفارس از طریق ایران، سالانه بیش از ششمیلیارد دلار درآمد ارزی و یكمیلیون فرصت شغلی را برای كشور ایجاد خواهد كرد. تركیه تلاش میكند با استفاده از حمایت لابیهای طرفدار اسرائیل در كنگره امریكا، موافقت امریكا را به منظور درخواست وام ۱/۱۶میلیارد دلاری تركیه از بانك جهانی و صندوق بینالمللی پول به منظور احداث خط لوله باكو ــ جیهان كسب كند. بنا به دلایل استراتژیك و سیاسی كه عمدهترین آنها تشدید انزوای ایران و نیز مقابله با نفوذ بیشازحد روسیه میباشد، ایالاتمتحده و اسرائیل تاكنون حمایت خود را از این طرح اعلام كردهاند. ازسویدیگر در شرایط فعلی كشورهای تازهاستقلالیافته آسیای مركزی و قفقاز در مرحلهای از تحولات سیاسی ــ اجتماعی قرار دارند كه به كمكهای خارجی، سخت نیازمند هستند. با توجه به قرائن موجود، باید گفت وزنه امریكا، اسرائیل و تركیه در جلب موافقت كشورهای مذكور درخصوص تعیین مسیر خط لوله نفت و گاز، نسبت به ایران ــ حداقل تا امروز ــ قویتر بوده است؛ چنانكه از هماكنون برخی كشورهای منطقه قراردادی را با حضور امریكا و در حمایت از احداث خط لوله باكو ــ جیهان به امضا رساندهاند.[xxvii]
پس در یك جمعبندی باید گفت: تركیه در جستجوی گسترش نفوذ خود در منطقه، با سیاستهای اسرائیل در منطقه همسو شده و حضور آن را مكمل فعالیتهای خود میداند و امریكا نیز با پیروی از استراتژی مهار ایران و بهانزواكشاندن ایران در منطقه، از همكاری نزدیك تركیه و اسرائیل در منطقه استقبال میكند. اصرار امریكا در انتقال نفت منطقه به غرب از مسیری غیر از ایران، به رغم اقتصادیبودن آن، از مصادیق بارز رفتار خصمانه امریكا نسبت به جمهوری اسلامی ایران میباشد. بهعبارتدیگر ایالاتمتحده با هدف ادامه «سیاست همهچیز بدون ایران» به تقویت نقش تركیه در منطقه ادامه میدهد و در این راستا اسرائیل نیز با سیاستهای امریكا همگام شده است؛ چنانكه شیمون اشتاین، معاون مدیركل كشورهای مشتركالمنافع وزارت امورخارجه اسرائیل، از طرح انتقال نفت جمهوری آذربایجان از مسیر باكو ــ جیهان حمایت كرد و طی سفری به باكو، اعلام نمود كه این طرح، هم از جهت اقتصادی و هم از لحاظ استراتژیك، حائز اهمیت است.[xxviii]
● ایالات متحده در آسیای مركزی و قفقاز
ازآنجاكه پیمان استراتژیك تركیه و اسرائیل و همكاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی این دو كشور در حوزه خزر، با استراتژی ایالاتمتحده در منطقه همخوانی دارد و در نتیجه زمینه حضور موثرتر ایالاتمتحده را در منطقه آسیای مركزی و قفقاز فراهم مینماید و متقابلا حضور امریكا مواضع این كشورها را در منطقه تقویت میكند، در زیر، سیاستهای ایالاتمتحده در منطقه آسیای مركزی و قفقاز در ارتباط با ایران را مورد بررسی قرار میدهیم:
الفــ سیاست همهچیز بدون ایران (everything without Iran policy): جلوگیری از گسترش همكاریهای كشورهای آسیای مركزی و قفقاز با ایران، از جمله اهداف كلی سیاست خارجی امریكا در منطقه را به خود اختصاص میدهد؛ تا بدانجا كه اساس سیاست خارجی امریكا در آسیای مركزی و قفقاز را «سیاست همهچیز بدون ایران» تشكیل داده است.[xxix] مخالفت امریكا با انتقال خطوط لوله نفت و گاز حوزه دریای خزر از مسیر ایران دقیقا دراینراستا قابل توجیه میباشد. امریكا به جای عبور خط لوله مذكور از ایران، از ایجاد خطوط لوله به مقصد تركیه حمایت میكند.
درواقع تحت فشار و حمایتهای گسترده امریكا بود كه قرارداد خط لوله نفت باكو ــ جیهان در حاشیه اجلاس شورای امنیت و همكاری اروپا در شهر استانبول، میان امریكا، تركیه، جمهوری آذربایجان، گرجستان و تركمنستان امضا شد. احداث این خط لوله، با منافع كشور روسیه نیز در تضاد است. ازاینرو این مساله، ایران و روسیه را نیز در طرف دیگر قضیه به یكدیگر نزدیكتر ساخت.[xxx] بهطوركلی ایران در سه منطقه تولید انرژی، یعنی در نواحی قفقاز، آسیای مركزی و خلیجفارس كه بزرگترین ذخایر انرژی فسیلی دنیا را در خود جای دادهاند، منافع چندبعدی ــ از جمله منافع اقتصادی و سیاسی ــ بلندمدتی دارد كه تامین این منافع، افزایش نفوذ ایران در مناطق مذكور را میطلبد. در بعد اقتصادی، این مناطق بازاری برای صدور تولیدات صنعتی و كشاورزی ایران به حساب میآیند و در ضمن صادرشدن انرژی كشورهای واقع در این حوزه از راه ایران، میتواند به احیای اقتصادی ایران كمك كند. برای كشورهای آسیای مركزی و قفقاز، ایران تنها مسیر كارآمد، قابلاعتماد و اقتصادی برای صادرات بلندمدت محصولاتشان محسوب میگردد.
اما از بعد سیاسی نكته حائز اهمیت برای ایران آن است كه روابط ایران با این كشورها كه در شمال و جنوب آن قرار گرفتهاند، عادی و به دور از تنش باشد؛ چراكه صلح و امنیت بلندمدت، لازمه بازسازی اقتصادی است و ایران ازاینرو به ثبات و آرامش در امتداد مرزهایش نیازمند است.[xxxi] ازسویدیگر ایالاتمتحده نیز در این مناطق علایق و منافع استراتژیك دارد و درصدد است با مخالفت با نفوذ و حضور ایران در این مناطق، جمهوری اسلامی ایران را از پروژههای صادراتی سودآور نفتی در آسیای مركزی و قفقاز محروم نماید. همچنین امریكا به كشورهای مناطق آسیای مركزی و قفقاز فشار وارد میآورد تا روابطشان را با ایران محدود كنند تا ازاینطریق ایران را از دستیابی به منافعش در این مناطق بازدارد.[xxxii]بــ ارائه الگوی حكومتی لائیك به جای الگوی موردنظر ایران: از اقدامات عمده امریكا برای مهار ایران در منطقه، تلاش این كشور برای ارائه یك مدل حكومتی مبتنی بر دموكراسی لائیك برای كشورهای منطقه است. از نظر امریكا، سیستم حكومتی تركیه الگویی مطلوب برای كشورهای آسیای مركزی و قفقاز به شمار میآید. تركیه، كشوری با گرایش غربی و عضو پیمان ناتو است و امریكا سعی میكند این كشور را به عنوان یك مدل حكومت غیرمذهبی و دموكراتیك كه میتواند مورد تقلید سایر كشورها قرار گیرد، معرفی كند. دركل ایالاتمتحده امریكا، الگوی حكومتی تركیه را مناسبترین آلترناتیو و جایگزین حكومتی برای جمهوریهای آسیای مركزی و قفقاز معرفی میكند تا هم از پذیرش الگوی حكومتی جمهوری اسلامی ایران توسط كشورهای منطقه جلوگیری نماید و هم از نفوذ اصولگرایی اسلامی در منطقه ممانعت بهعمل آورد. در این راستا، ایالاتمتحده از تلاش تركیه به منظور نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در منطقه پشتیبانی مینماید. دراینمیان تاكنون تلاشهای تركیه برای جذب جمهوری آذربایجان به صحنه همكاری استراتژیك با اسرائیل موفقیتآمیز بوده است؛ چنانكه آذربایجان در جریان مانور نظامی مشترك اسرائیل، امریكا و تركیه، به عنوان ناظر شركت داشت.[xxxiii]
● نتیجه
آسیای مركزی و قفقاز، برای جمهوری اسلامی ایران محدودهای امنیتی محسوب میشود كه ژئوپلتیك این كشور را تحت تاثیر قرار میدهد. پس از فروپاشی شوروی، قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به تلاش زیادی برای نفوذ در منطقه و پركردن خلأ قدرت در این ناحیه مبادرت ورزیدند كه عمدهترین این تلاشها تاكنون از سوی كشورهای تركیه، روسیه، ایران، امریكا و اسرائیل صورت گرفته و دراینراستا برخی كشورهای دارای اهداف و منافع مشترك، بهمنظور تقویت موضع خود در منطقه، به یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامی روی آوردهاند كه اتحاد تركیه و اسرائیل و همكاریهای استراتژیك ایران و روسیه در این راستا قابل ارزیابی است.
كشورهای تركیه و اسرائیل كه در دوران جنگ سرد بهعنوان عاملی برای مهار كمونیسم عمل میكردند، پس از پایان جنگ سرد اهمیت استراتژیك خود را نزد غرب و بهویژه ایالاتمتحده امریكا، از دست دادند و ازطرفدیگر شكلگیری كشورهای تازهتاسیس در آسیای مركزی و قفقاز، فرصتهای عمدهای را برای نفوذ این كشورها در این منطقه فراهم آورد. جمهوریهای جدید در این مناطق، از قرابتهای زبانی و فرهنگی با تركیه برخوردارند و تركیه از این امتیاز بهعنوان ابزار نفوذ در منطقه استفاده میكند. ازسویدیگر این جمهوریهای نوپای منطقه با بحرانهای اقتصادی متعددی مواجه هستند و بهناچار برای بهبود اقتصاد نابسامان خود، به سرمایهگذاری و تكنولوژی جدید نیاز دارند. گرچه تركیه دراینزمینه با محدودیتهایی مواجه است اما اسرائیل بهعنوان كشوری با پتانسیل اقتصادی و صنعتی بالا، میتواند ضعفهای تركیه را در این زمینه به منظور كمك به كشورهای مذكور جبران كند. در كل كشورهای تركیه و اسرائیل با انعقاد پیمانهای استراتژیك، تلاش میكنند امكانات و تواناییهایشان را به منظور نفوذ بیشتر در منطقه با یكدیگر تلفیق كنند. این دو كشور، در حوزه خزر در زمینههایی از قبیل انتقال انرژی از حوزه خزر به غرب، مشاركت در پروژههای نفتی منطقه و از جمله كنسرسیوم نفتی جمهوری آذربایجان، دستیابی به منابع مواد خام و بازار مصرف آسیای مركزی و قفقاز، اشتراك منافع دارند. دراینراستا آنها حضور و نفوذ ایران در منطقه و مشاركت جمهوری اسلامی ایران در طرحهای عظیم مربوط به انرژی در منطقه را مغایر با منافع خود میدانند و سعی میكنند از تقویت موضع ایران در منطقه جلوگیری به عمل آورند. ازسویدیگر پروژههای عظیم نفت و گاز در منطقه خزر، پای شركتهای غربی و امریكایی را به منطقه باز كرده است. حضور این شركتها، بنا به تبعات خاصی كه دارد و از جمله حضور امریكا، تركیه و اسرائیل را در منطقه تشدید میكند، امنیت و منافع ملی ایران را به خطر میاندازد و ضرورت تدوین استراتژیهای مناسب برای مقابله با این وضعیت را بیشتر روشن میسازد.
اتحاد كشورهای تركیه و اسرائیل برای نفوذ بیشتر و تقویت موقعیت راهبردیشان در منطقه آسیای مركزی و قفقاز كه تاكنون از حمایتهای همهجانبه امریكا برخوردار بوده است، تبعاتی را به همراه داشته، چنانكه موازنه قدرت را در این منطقه به نفع كشورهای مذكور برهم زده است و ازاینرو، علاوه بر ایران، منافع و امنیت ملی روسیه نیز به مخاطره افتاده است. بنابراین دو كشور ایران و روسیه نیز به نوبه خود و به منظور مقابله با آثار و پیامدهای این مساله و تقویت مواضعشان در مقابل همكاریهای آن كشورها، همكاریهای استراتژیك خود را گسترش دادهاند تا موقعیت راهبردی خود را در مقابل كشورهای مزبور تقویت نمایند و موازنه قدرت را در منطقه حفظ كنند.پینوشتها
سخاوت رضازاده فارغالتحصیل كارشناسی ارشد رشته روابط بینالملل از دانشگاه شهید بهشتی.
[i] - Robert. J. Libert, the USA – Israeli relation after ۵۰ years, Israel affair, Vol. ۵, No. ۷, Autumn ۱۹۹۸, pp ۲۳-۲۴
[ii]ــ امیرمحمد حاجییوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی: از همكاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، ۱۳۸۲، ص۹۰
[iii]ــ همان.
[iv]ــ سیدرضا میرطاهر، «اتحاد استراتژیك تركیه و اسرائیل»، روزنامه اطلاعات، ۲۵ دی ۱۳۸۰، ص۱۲
[v]ــ همان، روزنامه اطلاعات، ۳۰ دی ۱۳۸۰
[vi]ــ همان.
[vii]ــ محمدرضا ملكی، «روابط تركیه و اسرائیل و آثار آن در آسیای مركزی و قفقاز»، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال هفتم، دوره سوم، شماره ۲۴، زمستان ۱۳۷۷، صص۴۲ــ۴۱
[viii] - Robert. J. Libert, op. cit, pp ۲۳-۲۴
[ix]ــ علیاصغر كاظمی، زنجیره تنازعی در سیاست و روابط بینالملل، تهران، نشر قومس، ۱۳۷۰، ص۱۶۷
[x]ــ سیفعلی حسنی، «تهدیدات ناشی از اتحاد استراتژیك تركیه و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیك، سال اول، دوره دوم، شماره ۷، زمستان ۱۳۷۹، صص۲۴ــ۲۲
[xi]ــ همان، صص۲۵ــ۲۴
[xii]ــ جواد انصاری، تركیه در جستجوی نقشی تازه در منطقه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۳، ص۶۹
[xiii]ــ سیفعلی حسنی، همان، ص۲۳
[xiv]ــ این نگرانی وقتی حادتر شد كه ناآرامیهای شهر سنكان در نزدیكی آنكارا در فوریه ۱۹۹۷ كه مصادف با روز جهانی قدس بود، اتفاق افتاد و مقامات تركیه، سفیر ایران در تركیه را عامل اصلی تظاهرات ضداسرائیلی مردم این شهر تلقی كرده و خواستار خروج وی از تركیه شدند. برای مطالعه بیشتر رك:
Daniel Pipes, A new axis: the emerging Turkish – Israeli entente, National Interest, winter ۱۹۹۸
[xv] - Bulent Aras, Turkish–Israeli–Iranian relations in the nineties: impact on the Middle East, www. Mepc. org/Journal/۰۰۰۶.aras.ntm.
[xvi]ــ سیفعلی حسنی، همان، ص۲۸
[xvii]ــ علی یعقوبی، تعامل میان ایران و تركیه در دریای خزر، گزیده تحولات جهان، سال اول، شماره ۱۶، آبان ۱۳۸۰، ص۴۲
[xviii]ــ سیدرضا میرطاهر، همان، ص۱۲
[xix]ــ جلیل روشندل، پیمان امنیتی ــ نظامی تركیه و اسرائیل: محتوا و پیامدها، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال پنجم، شماره ۲ و ۳، تابستان و پاییز ۱۳۷۷، ص۱۱۰
[xx] - Bulent Aras, op. cit.
[xxi]ــ محمدرضا ملكی، همان، صص۵۴ــ۵۳
[xxii]ــ سیدرضا میرطاهر، همان، روزنامه اطلاعات، ۳۰ دی ۱۳۸۰، ص۱۲
[xxiii]ــ همان.
[xxiv]ــ سیفعلی حسنی، همان، ص۲۳
[xxv] - Anar Veliew, The Israel–Turkey–Azerbaijan triangel: peresent and future, www.ca-org/Journal/engo۲-۲۰۰۰/۰۸.Veliew.shtml.
[xxvi]ــ علی یعقوبی، همان، صص۴۹ــ۴۸
[xxvii] - Israel and Turkey look to extend their influence into Central Asia, Jane’s Intelligence Review, Vol. ۱۳, No. ۸, August ۲۰۰۱, p. ۳۵
[xxviii]ــ محمدرضا ملكی، همان، صص۵۱ــ۴۹
[xxix]ــ جولیا نانی، دیدگاههای امنیتی امریكا و مساله انتقال انرژی از حوزه خزر، ترجمه: وجیهه صادقیان، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال ششم، شماره ۲۱، بهار ۱۳۷۷، ص۱۲۱
[xxx]ــ رابرت فریدمن، «روابط ایران و روسیه در دهه ۹۰»، ترجمه: داود رضایی اسكندری، فصلنامه سیاست خارجی، سال شانزدهم، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۱، صص۳۹۶ــ۳۹۵
[xxxi] - Hooman Peimani, Iran and the United States: the rise of the West Asian regional grouping, publisher; West port, ۱۹۹۹, p۷۸
[xxxii] - Ibid, p. ۸۰
[xxxiii]ــ قدیر نصریمشكینی، چالشها و بایستههای تحرك جمهوری اسلامی ایران در آسیای مركزی و قفقاز، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال نهم، دوره سوم، شماره ۲۹، بهار ۱۳۷۹، ص۹۸
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست