شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پایبندی به اصول/ پایان ترمیدور


پایبندی به اصول/ پایان ترمیدور
"ترمیدور" یا حرکت دوری انقلاب ها، واژه ایست که نخستین بار "کربن برینتون" به آن اشاره کرد. براساس این نظریه تمامی انقلاب ها محکوم به عبوری جبری از سه مرحله گذار خواهند بود. حکومت میانه روها، دوران تندروها و سرانجام دوران ترمیدور. این نظریه که با بررسی انقلاب فرانسه آغاز و به سایر انقلابهای بزرگ جهان؛ انگلستان، روسیه، امریکا، الجزایر تعمیم می یابد، در پی اثبات این گزاره است که درپی وقوع انقلاب، حکومتداری از آن میانه روهایی خواهد بود که این گروه زاویه قابل توجهی با رژیم گذشته نداشته و اساساً از منظر ایدئولوژیک و آرمانی به رفت و آمد حکومتها نمی نگرند. اینان در روزگار مبارزه با رژیم پیشین، یا به تدریس و تحصیل مشغول بوده اند و یا در ساختار دیوانسالارانه در رده مدیران و کارشناسان میانی. اقتضائات حکومتداری، انقلابیون را ناگزیر می سازد از این نیروها برای راست نگاهداشتن امور مُلک خود بهره بجویند ولواینکه میانه روها و مشی اشان را نپسندند.
با این حال انقلابیون (تندروها) به تدریج در جریان خم و چم حکومتداری قرار خواهند گرفت و در این میان میانه روها که توان و اراده ارضای منویات انقلابیون را نداشته و از سوی دیگر اکنون نیز کارویژه آنان در حال خروج از انحصار است، حذف خواهند شد. این دوران مقارن با حکومتداری انقلابیونی خواهد بود که "برینتون" از آنان به تندروها یاد می کند.
فروکش هیجانات انقلابی، ساختار بروکراتیک، واقعیت های داخلی و خارجی درگیر با یک ملت و دولت اما همگی انگیزاننده های مناسبی برای بازگشت میانه روهای عقل گرا و خطرناپذیر خواهد بود. در این مرحله انقلاب از اهداف خود باز می ماند و بازگشتی محتوایی به عصر ماقبل انقلاب خواهد داشت. دوران ترمیدور آغاز شده و میانه روها این بار با اعتماد به نفس بیشتری که متکی به شرایط واقعی جامعه است، به صحنه مدیریتی باز می گردند.
تعمیم الگوی فوق به ۴ انقلاب بزرگ جهانی و تناظر آن با فرآیندهای رخ داده، ضریب احتمال بالایی برای تکرار این روند در سایر انقلابهای نوپا نیز فراهم می ساخت. این الگو تا حدودی بر انقلاب اسلامی ایران، بهمن ۱۳۵۷ (فوریه ۱۹۷۸) نیز منطبق بود اما رویدادی شگرف سیر نظریه ترمیدور را دگرگون ساخت و بار دیگر بر غیرقابل اندازه گیری بودن تحولات اجتماعی و پیش بینی خدشه پذیری تمامی این تحولات، صحه نهاد.
آغاز حکومتداری انقلاب اسلامی ایران مطابق نظریه برینتون با استقرار دولت موقت و ترکیبی از میانه روهای لیبرال، همراه بود و حتی پس از استعفای این دولت در ۱۴ آبان ۵۸ و پس از برگزاری انتخابات، بنی صدر با همان فصل مشترک روحیات انقلاب گریزی، برگزیده شد.
با اینهمه پس از فرار بنی صدر، شهید رجایی و حضرت آیت الله خامنه ای، دو چهره ممتاز انقلابی راهی خیابان پاستور شدند و این همان مرحله دوم نظریه برینتون یا دوران حکومت انقلابیون است. دوران ترمیدور و حرکت دوری انقلاب نیز پس از رحلت امام (ره) و استقرار پنجمین دولت منتخب در جمهوری اسلامی آغاز گردید. در این دوره و سالهای پس از آن، فاصله گرفتن از اهداف انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، معیشتی، اقتصادی، سیاست خارجی و تربیتی آغاز شده و زاویه انحراف در سالهای منتهی به دوم خرداد و بخصوص پس از آن، چنان باز می شود که بسیاری از تحلیلگران ادامه این روند را به استحاله کامل اهداف انقلاب و بازگشت ناپذیری این فرآیند تعبیر می کنند.
تا اینجا و این مقطع از تاریخ انقلاب، همه چیز مطابق پیش بینی های آقای برینتون پیش رفته است اما سوم تیرماه ۸۴ نقطه عطفی نه تنها در عرصه تحولات داخلی ایران بلکه در میان نظریات جامعه شناسانه و علوم سیاسی ایجاد می کند؛ "پایان ترمیدور"
پایان دوران یکه تازی نظریه ترمیدور با پیروزی "محمود احمدی نژاد" در انتخابات ریاست جمهوری و تنفیذ حکم مسئولیت وی در ۱۲ مرداد ۸۴، رقم خورده است. احمدی نژاد از جنس انقلابیونی است که کماکان به تداوم انقلاب ایمان داشته و آراء مردم را نه با شعارهای سازشکارانه میانه روهای عصر ترمیدور بلکه با شعارهای بنیادین و اصولی شکل دهنده انقلاب، جذب کرده است.
موفقیت احمدی نژاد در جلب آراء مردم از حیث مثال نقضی بر نظریه های استوار علوم سیاسی و جامعه شناسی می تواند موضوع پژوهش و تحقیقات گسترده نظری و میدانی در این حوزه قرار گیرد و شاید از آن رو که تاکنون مشابهی برای آن در میان سایر انقلاب های بزرگ دنیا روی نداده است، اطلاق واژه هایی همچون "انقلاب سوم" برای تبیین این رویداد چندان نیز متباعد نباشد.
تأکید مکرر رهبر انقلاب به ویژه در دیدار اخیر با هیئت دولت بر پایبندی دولت نهم به اصول و احیاء فراگفتمان انقلاب و امام (ره) در مقابل سایر انقلابهای قرن ۱۹ و ۲۰ دنیا که بنا به نظریه ترمیدور با گذشت زمانی یک تا دو دهه ای از اهداف اولیه خود زاویه می گیرند، در همین راستا ارزیابی می شود.
با این حال، نگارنده معتقد است که عامل تقویت موتور محرکه انقلاب و بسترساز برای بازگشت تفکرات انقلابی، شخص رهبری و هدایت داهیانه ایشان در طول سالیان اخیر بوده است. تأکید و فرهنگ سازی مجدد آیت الله خامنه ای بر مفاهیم و ارزش های بنیادین انقلاب به واسطه جایگاه محوری ایشان، نقش اصلی در این بازگشت و پیروزی های جریان اصولگرا را داشته است. ویژگیهای ملی و مذهبی ایرانیان نیز در این زمینه بی تأثیر نبوده و تمایزات و ارزش های الگویی متفاوت و گاه متباین نسبت به جوامع غربی نقش مهمی در این راستا داشته اند. بررسی این تمایزات و ارزش ها خود موضوع مقاله مفصلی است که از آداب و رسوم، باورها، اساطیر و اسطوره های ایرانی پیش از اسلام تا پس از آن را دربرخواهد گرفت.
این نکته ظریف البته از نگاه تیزبین رهبر انقلاب نیز مغفول نمانده و ایشان در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال امام (ره) در سال ۸۵ بر آن انگشت تدقیق نهادند. حسن ختام این نوشته، مزین به فرازهایی از این تحلیل است: «یک واقعیت شگفت‏آوری در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایی می‏بخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعی درباره‏ی انقلاب‏ها، می‏گویند انقلاب‏ها همچنانی که یک فرازی دارند، اوجی دارند، یک فرودی هم دارند؛ مثل سنگی که شما پرتاپ می‏کنید؛ تا وقتی که قدرت بازوی شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبه‏ی زمین حرکت می‏کند؛ اما وقتی این قدرت از جاذبه‏ی زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبه‏ی طبیعی زمین برمی‏گردد. آن قوانین می‏گویند تا وقتی شور و انگیزه‏ی انقلابی در مردم هست، انقلاب‏ها به سمت جلو حرکت می‏کنند، اوج می‏گیرند، بعد هم بتدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم می‏شود و در مواردی تبدیل به ضد خود می‏شود؛ انقلاب‏ها سقوط می‏کنند و برمی‏گردند پایین. انقلاب‏های بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را می‏شناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامی از این تحلیل جامعه‏شناختی بکلی مستثناست. در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده استبارها عرض کرده‏ایم که تجسم انقلاب در «جمهوری اسلامی» و در «قانون اساسی جمهوری اسلامی» است. نویسندگان قانون اساسی که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداوم‏بخشِ انقلاب را گذاشته‏اند: پایبندی به مقررات اسلامی و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر این که بر طبق اسلام باشد؛ و مسأله‏ی رهبری.
من چند سال قبل در مقایسه‏ی بین نظام جمهوری اسلامی و نظام شوروی سابق - که امریکایی‏ها و غربی‏ها توانستند نظام شوروی را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامی انجام بدهند - گفتم که تفاوت‏های این دو نظام، تفاوت‏هایی است که نمی‏تواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهوری اسلامی، اساس حرکت بر پایبندی به مبانی است. آن چیزی که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب می‏شود، یعنی ولایت الهی که منتقل می‏شود به فقیه، مشروط است به پایبندی بر احکام الهی. آن کسی که در رتبه‏ی رهبری نشسته است، اگر نسبت به آرمان‏های اسلامی، نسبت به قوانین اسلامی از لحاظ نظری یا عملی، بی‏قید شود، از مشروعیت می‏افتد و دیگر اطاعت او بر کسی واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسی، یعنی در خود سند اصلی انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنی و کینه‏ورزیِ دشمنان انقلاب اسلامی نگاه کنید، می‏بینید که مهم‏ترین آماج دشمنی آنها با همین دو سه اصلی است که مربوط به این عامل تضمین‏کننده و نگهدارنده‏ی انقلاب است. لذا این انقلاب شکست‏خوردنی نیست؛ این انقلاب فرود آمدنی نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمی‏ایستد؛ چون جامعه‏ی ما یک جامعه‏ی مؤمن و دینی است و دین و ایمان اسلامی در اعماق دل مردم، از همه‏ی قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معنای حقیقی کلمه به دین معتقدند.
بنابراین، آن چیزی که جزو ارزش‏های دینی باشد، برای مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده می‏کنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیست‏وشش سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی بر سر کار می‏آید که شعار اصلیِ آن، پیروی از آرمان‏های اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأی و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینه‏ورزان بین‏المللیِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی درباره‏ی این ملت جور دیگری فکر می‏کنند؛ اما ما مردم خودمان را می‏شناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیری خودشان را که همان جهتگیری عمیق اسلامی است، در انتخاب‏های خود و در حرکت و شعارهای خود به‏روشنی نشان می‏دهند.»
احسان صالحی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید