پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نامه امام حسین (ع )به اشراف وبزرگان بصره


نامه امام حسین (ع )به اشراف وبزرگان بصره
(( فان اللّه اصطفی محمدا(ص ) علی خلقه واكرمه بنبوته واختاره لرسالته ثم قبضه اللّه الیه وقـد نـصـح لـعـباده وبلغ ما ارسل فیه وكنا اهله واولیائه واوصیائه وورثته واحق الناس بمقامه فی الـنـاس فـاسـتاثر علینا قومنا بذلك فرضینا وكرهنا الفرقهٔ واحببنا لكم العافیهٔ ونحن نعلم انا احق بـذلـك الـحـق الـمستحق علینا ممن تولا ه وقد بعثت الیكم رسولی بهذا الكتاب وانا ادعوكم الی كـتـاب اللّه وسـنـهٔ نـبـیـه فـان السنهٔ قد امیتت وان البدعهٔ قد احییت فان تسمعوا قولی وتطیعوا امری اهدكم سبیل الرشاد)) [۱] .. امـام (ع ) از مـكه مكرمه نامه فوق را برای بزرگان بصره مانند: ((مالك بن مسمع ,احنف بن قیس , مـنـذر بن جارود عبدی , مسعود بن عمرو ازدی , قیس بن هیثم وعمروبن عبیداللّه بن معمر)) به وسیله ((سلیمان بن زرین )) فرستادندنامه از سه جهت قابل بررسی است .
۱) پیام نامه .
۲) سرنوشت قاصد.
۳) عكس العمل مخاطبین نامه .
▪ پیام نامه :
اصـولا هـر شخصیت مذهبی , سیاسی , اجتماعی , وقتی تصمیم به آغاز حركتی می گیرد, ملاقاتها, مـكـاتبات , مصاحبه ها وسخنان او نشانگر اهداف وانگیزه حركت اوست امام حسین (ع ) در این نامه می فرماید: ((خداوند پیامبر(ص )را برای مردم برانگیخت وبعد از مدتی كه رسالت خودرا انجام داد, اورا بـه سـوی خـود برد وبعد ماجانشینان واوصیای آنحضرت به این مقام از همه سزاوارتر هستیم مـنـتـهـا عـده ای ایـن حق را از ما گرفتند وما هم برای اینكه اختلاف ایجاد نشود, خاموش شدیم اكنون قاصدم را با این نامه به سوی شما می فرستم وشمارا به كتاب خدا وسنت پیامبر(ص )می خوانم هـمـانـا سـنـت وروش پـیامبر(ص ) از بین رفته وبدعت , زنده شده وجای آن را گرفته , پس اگر سـخـنـان مـرا بـپذیرید واز فرمانم اطاعت كنید, شمارا به راهی كه رشد وصلاح شما در آن است , هدایت می كنم )). عمده پیام نامه حضرت , دو مطلب است :
۱) سنت باید زنده شود.
۲) بدعتها از بین برود.
● احیای سنت .
در نـظـر بدوی , انسان تصور می كند كه خلفای غاصب فقط با امیر مؤمنان (ع ) آن هم بر سر مساله خـلافـت اخـتلاف داشتند, اما وقتی تاریخ ‌را ورق می زنیم , می بینم كه اینها با اساس اسلام وبعثت پیامبر(ص ) دشمن بودند, زیرا بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص ) مبارزه با سنت نبوی را آغاز كردند كـه یـكـی از مـصـادیـق آن , مـبـارزه بـا نشرحدیث نبوی بود تا جائی كه كسی جرات نمی كرد از پـیـامـبر(ص ) حدیث نقل كندروات حدیث را تبعید كردند ووقتی هم كه از تبعید نتیجه نگرفتند ودیـدنـد بـر عـكـس احادیث در اقصی نقاط دنیا منتشر شده , به دستور عمر بن الخطاب , راویان حـدیث رادر مدینه جمع كردند وتحت كنترل ومراقبت قرار دادند, واین سیاست تا زمان ((عمربن عبدالعزیز)) همچنان ادامه داشت تا به دستور وی , افرادی مامور جمع آوری وضبط احادیث شدند اكنون لازم است از تاریخ , شواهدی بیاوریم تا سخن به گزاف نگفته باشیم . ((استاد محقق سید مرتضی عسگری )) از مصادر عامه نقل می كند:
۱) ((عمر بن خطاب , قرظهٔ بن كعب ))را جهت فرماندهی در عراق تا منطقه ((صرار)) بدرقه كرد وهنگام خدا حافظی گفت : اتدرون لم مشیت معكم : قلنا لحق صحبهٔ رسول اللّه (ص ) ولحق الانصار)). ((مـی دانـید چرا شمارا همراهی كردم ؟ گفتیم به خاطر مصاحبت ما با پیامبر(ص )وحقشناسی از انصار)). گفت شما به منطقه ای می روید كه سینه های مردم از قرآن مملواست , با نقل روایت از پیامبر(ص ) آنـان را از قرآن خواندن باز ندارید ((فاقلوا الروایهٔ عن رسول اللّه (ص ), از رسول خدا(ص ) حدیث كم نقل كنید)). ((قرظهٔ بن كعب )) می گوید: گاهی در مجالسی می نشستیم وبحث از احادیث نبوی (ص ) می شد ومـن هـم احـادیثی زیاد از آن بزرگوار حفظ بودم , ولی چون به یادسفارش ((عمر)) می افتادم از نقل حدیث خودداری می كردم : ((فاذا ذكرت وصیهٔ عمر,سكتت ))[۲] . باید از عمر بن الخطاب سؤال كرد مگر سخن پیامبر(ص ) غیر از كلام الهی است كه آنان را با حدیث نـبوی (ص ) از قرآن خواندن باز دارند؟
! قرآن مجیدمی فرماید: (ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی )[۳] . مـردم عراق پیامبر(ص )را ندیده اند وشیفته كلمات وبیان سیره آن حضرت هستند, ولی ((قرظه )) حتی یك حدیث هم نقل نمی كند.
۲) عـمر, ((عبداللّه بن مسعود وابو دردا وابوذر))را جمع كرد وگفت : ((ما هذاالحدیث عن رسول اللّه (ص ))).
ایـن احـادیـث چـیـسـت كـه از پیامبر(ص )نقل كرده اید, لذا اینهارا در مدینه حبس كرد تا كشته شد[۴] .
● مبارزه با بدعتها.
بـعـد از حـضـرت خـتمی مرتبت (ص ) افرادی به جای آن بزرگوار نشستند كه همه چیزرا عوض كـردند, احكام را به بازی گرفتند, زحمات رسول خدا(ص )ومجاهدین بدر واحد وحنین را به هدر دادند. ((زهری )) می گوید: در دمشق بر ((انس بن مالك )) وارد شدم در حالی كه گریه می كرد گفتم چرا گریه می كنی ؟
گفت : ((لا اعرف شیئا مما ادركت الا هذه الصلاهٔ وهذه الصلاهٔ قد ضیعت ))[۵] . ((از آنچه در عصر پیامبر(ص ) دیدم چیزی باقی نمانده مگر همین نماز كه این راهم ضایع كردند)) . همینطور هنگامی كه برای شكایت از ((حجاج بن یوسف ثقفی )) به شام ((نزدعبدالملك )) می آمد, در بین راه گفت : ((واللّه ! ما عرف شیئا مما كنا علیه علی عهد النبی (ص ) الا شهادهٔ ان لا اله الا اللّه ))[۶] . ((بـه خـدا سـوگـنـد! آنـچه را در عصر نبوی (ص ) می شناختیم , همه از بین رفت مگراینكه فقط شهادت به توحید باقی مانده است )). شـرح بـدعـتـهـایـی كـه خـلـفای جور بعد از پیامبر(ص ) از خود باقی گذاشتند, دراین مختصر نمی گنجد, هر چند بزرگترین منكر, وجود خود خلفای غاصب است . ((مـرحوم علامه مجلسی )) در كتاب شریف ((بحار الانوار)), بدعتهای خلیفه دوم را بیان كرده كه ما فقط فهرست آن را در اینجا می آوریم : ((صـلاهٔ تراویح , وضع مالیات بر زمینهایی كه در زمان او مفتوح عنوهٔ فتح شد,بدون آنكه به ارباب خـمـس , از آن چـیزی بدهد, بدعت در سه طلاق در مجلس واحد,تبدیل جزیه به زكات در مورد نـصـاری , مـنع از ازدواج در مواردی كه به نظرش كفونباشند, مسح علی الخفین , كم كردن یك تـكـبـیـر از نماز میت , قول به عول وتعصیب ومحرومیت از ارث عجم از عرب , اضافه كردن جمله ((الصلاهٔ خیر من النوم ))را دراذان وموارد دیگر))[۷] .
▪ سرنوشت قاصد.
نـامـه را ((سلیمان بن رزین )) مولی الحسین (ع) به كوفه آورد, یكی از مخاطبین نامه , ((منذر بن جارود)) پدر عیال ((عبیداللّه بن زیاد)) بود ((منذر)) از باب خوش خدمتی به حكومت ویا از ترس اینكه شاید این نامه امام حسین (ع) نباشد بلكه دسیسه خودابن زیاداست كه خواسته منذررا محك بزند, لذا ((سلیمان ))را همراه نامه به نزد عبیداللّه آورد وعبیداللّه شبی كه فردای آن می خواست از بصره به كوفه بیاید, دستور داد قاصدامام حسین (ع)را در بصره به دار آویختند[۸] . توضیح : سپاه حسینی از دو دسته تشكیل شده بود: ((عرب وغیر عرب )) كه غیرعرب را ((موالی )) می گفتند كه تعداد موالیان را به اختلاف نوشته اند از جمله :
۱) سلیمان مولی للحسین .
۲) حارث بن نبهان مولی حمزهٔ بن عبدالمطلب .
۳) منجح مولی للحسین .
۴) عامر بن مسلم .
۵) جابر بن حجاج مولی عامر بن نهشل .
۶) سعد مولی عمر بن خالد صیداوی .
۷) قارب الدئلی مولی للحسین .
۸) رافع مولی لاهل شنوهٔ .
۹) شوذب مولی لشاكر.
۱۰) اسلم التركی مولی للحسین .
۱۱) جون مولی ابی ذر.
۱۲) زاهر مولی عمر بن خزاعی[۹] .
۱۳) سالم مولی عامر العبدی .
۱۴) سالم مولی بنی المدینهٔ الكلبی .
۱۵) سعد مولی علی (ع).
۱۶) شبیب مولی حرث .
۱۷) قارب مولی الحسین (ع).
۱۸) نصر مولی علی (ع).
۱۹) واضح مولی حرث [۱۰] .
▪ عكس العمل مخاطبین نامه
یكی از مخاطبین نامه ((احنف بن قیس ))است كه از اشراف بصره واز یاران امیرالمؤمنین (ع)است وی از نـظـر سـجـایای اخلاقی , مردی حلیم است كه حلم اوضرب المثل بوده در جنگ جمل هم شـركـت كـرده وبـه حضرت عرض می كند: اگرمی خواهید با دویست نفر سرباز شمارا یاری كنم واگر می خواهید شش هزار نفررا ازجنگیدن علیه شما باز دارم , حضرت راه دوم را پذیرفت [۱۱] . ((احـنـف )) در پـاسـخ امام (ع) به یك آیه از قرآن مجید اكتفا كرد واشاره نمود كه فعلا زمان قیام نـیـسـت وبـه عـراق نـیـا كـه تـضعیف می شوی : ((فاصبر ان وعداللّه حق ولا یستخفنك الذین لا یوقنون ))[۲] . ((یـزیـد بـن مـسعود)) هم قبایل ((بنی تمیم وبنی حنظله وبنی سعد))را جمع كرد وازآنان قول همكاری گرفت وی طی نامه ای به امام (ع) اظهار آمادگی نمود وچون نامه وی به حضرت رسید, در حق او دعا كرد: ((امنك اللّه من الخوف وارواك یوم العطش الا كبر )). اما هنگامی كه می خواست با جمعیتی برای نصرت حضرت بیاید, خبر رسیدكه حسین بن علی (ع) به شهادت رسیده است [۱۳] .
پی‌نوشتها:
۱) اعـیـان الـشـیـعه , ۱/۵۹۰ ابصار, ۵۳ حیاهٔ الحسین , ۲/۳۲۲ طبری ۵/۳۵۷ تاریخ كامل , ۴/۲۳ الامام الحسین واصحابه , ۵۸.
۲) نـقش ائمه در احیا دین ,۱۵۱ به نقل از سنن دارمی , ۱/۸۵ باب من هاب الفتیا مخافهٔ السقط, سنن ابن ماجه , ۱/۱۲ باب التوقی فی الحدیث عن رسول (ص ).
۳) نجم /۳.
۴) نقش ائمه در احیا دین / ۱۵۲ به نقل از مستدرك حاكم ۱/۱۱۰.
۵) صحیح بخاری , كتاب مواقیت الصلاهٔ , ۱/۱۳۴.
۶) فتح الباری , ۲/۱۰ باب مواقیت الصلاهٔ .
۷) بحار الانوار, ۳۱/ص ۷ ـ ۴۳.
۸) طبری , ۵/۳۵۷, ابصار, ۵۳, ملهوف , ۱۹.
۹) حیاهٔ الحسین , ۳/۱۵۲.
۱۰) ابصار العین , ۱۱۱,۱۰۸, ۵۴, ۷۹, ۵۴, ۵۴و۸۵.
۱۱) سفینهٔ , ((حنف )) بحار, ۴۴/۳۳۹. ۱۱۴و ۴) حیاهٔ الحسین , ۲/۳۲۳ ملهوف , ۱۸.
۱۲) ملهوف , ۵۲ تاریخ كامل , ۴/۷۸.
۱۳) ملهوف , ۵۲ تاریخ كامل , ۴/۷۸.
منبع : بلاغ