سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


قصه بازار سیداسماعیل


قصه بازار سیداسماعیل
بازار سیداسماعیل در خیابان مولوی تهران جایی است كه تاریخ بازنشسته می شود. هرچه در شهر روزی روزگاری قیمتی داشت و هواداری عمرش كه به سر رسید، سرش را پایین می اندازد و می آید به سیداسماعیل. این گذرگاه بی نوا با این ظاهر ورشكسته به غایت شبیه جهان سوم است كه می توان هر بنجل زهوار در رفته ای را حتی به لباسی نونوار در كوی و برزنش جست. این صغری و كبری فقط دلیلش دیدار با ویدئو seven Tنقره ای سونی است، ویدئوی سنگین وزن و مردانه ای كه تمام سال های دهه ۶۰ تحت تعقیب بود.
حالا كه كار از كار گذشته دیگر می توان اسرار باطله را فاش كرد. آن زمان ها بوده اند خیلی از خوانندگان الساعه این كلمات كه دور و بر را می پاییدند و در شب های تار ویدئو را لای پتوی پلنگی می پیچیدند و از كوچه پس كوچه های بی گشت می گذشتند و به خانه ای می رسیدند كه جمع اقوام گرد آمده بود و همه منتظر كه سلطان قلب ها را ببینند.
فیلم كوچك و نحیفی از بغل اوركت آمریكایی بیرون می كشیدند و آن دگمه روشن را می زدند. چراغ های سبز ویدئو روشن می شد كه هم ساعت را اعلام می كرد و هم اینكه چند ساعتی است كه فیلم شروع شده. این نور سبز و تلق تلق بالا و پایین شدن فیلم و رنگ قرمز و خفیف دور و بر دگمه فیلم پاك كن در ذهن خیلی از برو بچه های ۱۲۱۰ ساله كه حالا دهه سوم عمر را گز می كنند، شده است خاطرات دور دوران كودكی. این خاطره های جمعی و دلهره های شیرین مدیون حرمت ویدئو به همان سال ها است كه شاید اگر نبود این ممنوعیت حافظه بی سرو سامان ما یكی از یادمانده ها را از یاد برده بود. از آن سال ها كه نه در مغازه ها چیزی بود و نه در خیابان ها جایی برای رفتن این جمله معروف «بزن بره جلو» هم از آن روزگار یادگار مانده كه نشان می داد اخلاقیات جامعه می تواند فیلم را خودش سانسور كند و آن قسمت های مورددار را ندیده بگذرد و نظر پاك خطاپوشی بیندازد.
ویدئو sevenTسال ها پیش عجب برو بیایی داشت و قیمت اش به ۸۰ هزار تومان هم رسید. آن وقت ها با همچین پولی می شد یك قطعه زمین خرید. متاسفانه ویدئو آزاد شد و همه این خاطرات از دست رفت. از آنجا كه گذشته ها گذشته دیگر ممنوعیت سفت و سخت ویدئو گریبان كسی را نگرفت و آنچه بر سر ماهواره آمد در قیاس با پیشكسوتش ویدئوی T-seven كه نقره داغ شد به آب درمانی شباهت داشت.
ماهواره آرام و به نازی كه لیلی به محمل نشیند، پشت بام ها را گرفت، هرچقدر شمار كانال های تلویزیون افزوده شد هم نتوانست بازار این سیصد شبكه و اندی ماهواره را بشكند. حقیقتش گفتن از اینكه باید مصونیت ایجاد كرد و محدودیت راه به جایی نمی برد و از ویدئو بیاموزیم كه آخرش آزاد شد و همه جا را بگرفت، به قدری نخ نما شده و حكایت گوش تو و ناله من پیدا كرده كه دوباره خوانی اش عرض خود بردن است. بیاییم و این بار واقعا به این فكر كنیم كه چه طور می شود با صلابت بر سر ماهواره كوبید تا دیگر از جای نخیزد. متاسفانه این تهران كه بلده ماهواره خیزی است به طرز هولناكی بزرگ است و ساختمان های بی درو و پیكری دارد. باید هلیكوپتری یا چندین و چند فروند بالگرد بر فرازش بیایند و همه جا را دید بزنند و نقشه هوایی تهیه شود كه بشقاب های ماهواره همچون گوجه فرنگی در سالاد معلوم باشد. سپس باید این نقشه را به دست همه عوامل انتظامی داد و برای هر خانه ای حكم بازرسی صادر كرد و روز و شب چشم ها را گرد كرد تا بشقابی جست. برای چنین طرح ملی عظیمی باید ماموران راهنمایی و رانندگی را هم به خدمت گرفت و این ترافیك را هم به حال خودش گذاشت. اگر جریمه ها را بالا و بالاتر ببریم نیز بد نیست از ۵۰۰ تا ۵ میلیون تومان. حالا اگر این بینندگان ماهواره ای از اقشار زیر خط فقر باشند، گرفتاری شروع شده. نه می شود جریمه را گرفت و نه می شود این آدم های خلافكار را به زندان انداخت كه همین دیروز پریروز رئیس سازمان زندان ها گفته است كه مجازات درست و درمانی نیست و خاصیت ندارد.بگذریم از اینكه كار و بار ماهواره بینان مثل بچه هایی است كه سر ظهر در كوچه فوتبال بازی می كنند.
تا سری از پنجره بیرون می شود به سایه می روند و سر كه می رود، دروازه ها را علم می كنند. چطور می شود هر روز و هر شب پاس داد تا كسی به پشت بام نرود و این بشقاب لعنت شده را بر سفره پشت بام نگذارد. شاید بهترین راه قطع برق باشد. برق مسبب بسیاری از جنایت ها است، اگر نباشد شهروندان سر سلامت بر بالین می گذارند و خواب های رنگی می بینند، تنها اشكالش ابتر ماندن سریال نرگس است و ناكامی رسانه ملی. چه باید كرد دنیا سر سازگاری ندارد، از در و دیوار برایمان می بارد، اینترنت، هالیوود، بالیوود، نوار، سی دی، باتری ماشین و موسیقی پاپ. چطور می شود به همه این منحوسات جرعه ای فنا داد. متاسفانه راهكارها موقتی است و دشمنان دائمی و بدتر درونی. این را باید اعتراف كرد كه همه برنامه های ماهواره به فرهنگ ما نمی آید، باید اذعان كرد كه بسیاری از كاربران نام شبكه دیسكاوری را نشنیده اند.
اما باید تاكید كرد كه اگر در جامعه ما بدی و پلشتی هست و گاه بی بندوباری تقصیر مستقیمش بر گردن بشقاب حلبی ماهواره ها نیست.
آدمیزاد باید تربیت شود، تربیت كه شد خودش راه و چاه را می داند، باید اجازه داد تا جایی برای تقوا ورزیدن و پرهیزكاری بماند. آدمیزاد وقتی آزاد است رستگار می شود. وقتی بین بد و خوب اختیار دارد خوب را می گزیند و اگر به راه بدی رفت، دلش برای شاهراه خوبی تنگ می شود و برمی گردد. یك كار دیگر هم می شود كرد و آن اعتماد به همین ها كه ماهواره دارند، اعتماد به اینكه اگر چشمشان به منظره نامناسبی افتاد می بندند و یا اگر دیدند، فراموش می كنند و برایشان عمر این دیدن ها به اندازه لحظه ای پلك زدن باشد. هنوز خیلی ها همان جمله اخلاقی بزن بره جلو را فراموش نكرده اند، هنوز خیلی ها درست سر لحظه كانال را عوض می كنند و اذان تلویزیون را گوش می دهند. نباید از محدودیت و محرومیت خاطره خوش و شیرین ساخت. ویدئو -seven Tحالا افتاده است گوشه مغازه مندرسی در سیداسماعیل. آنقدرها به خانواده و جامعه ضربه ای نزد. قیمتش ۷هزار تومان است و با ۲۰ فیلم همراهش.
محمد رهبر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید