پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

تصويرگري کتاب کودک و اصلي فراموش شده


مهر: کتاب‌هاي درسي، جدي‌ترين و در برخي موارد، نخستين کتاب هايي هستند که در اختيار کودکان قرار مي گيرند. کتاب‌هايي که در تصويرگري آن، کمتر اثري از تخيل و فضاي فانتزي مي‌توان يافت. علت اين مساله را در قوانين خشک  سيستم آموزشي بايد جست‌وجو کرد يا تصويرگراني که فراموش کرده اند، کودکان بايد از تصاوير کتاب‌هاشان لذت ببرند؟   

تصويرگران کودک، عنصر لذت را فراموش کرده‌اند

کتاب هاي درسي، نخستين و جدي‌ترين کتاب‌هايي هستند که کودکان با آن سروکار دارند. به همين خاطر نقش بسيار مهمي در گسترش فرهنگ کتاب و کتابخواني و علاقه مند کردن بچه‌ها به مطالعه دارند. همچنين لازم است اين کتاب‌ها هرچند سال يک بار، مورد بازبيني و ويرايش قرار بگيرند و با شرايط زمانه همگام شوند. براي مثال، سال‌هاي پيش از انقلاب، تعداد روستاييان بيش از شهرنشينان بود، از اين‌رو درس‌هايي چون«حسنک کجايي، کوکب خانم، چوپان دروغگو» و شعرهايي چون «خوشا به حالت اي روستايي» در کتاب‌ها گنجانده مي‌شد.

 امروز بسياري از مردم ما نه تنها شهرنشين که آپرتمان نشين هستند و با فضاهاي روستايي ارتباط چنداني ندارند پس نمي‌توان با آنها از فضاها و شرايطي سخن گفت که با آن بيگانه‌اند. از سوي ديگر دنياي امروز با شتاب به جلو مي رود و شرايط زندگي و مناسبات آن به سرعت تغيير مي‌کند و اين جاست که اهميت کار مولفان و تصويرگران کتاب‌هاي درسي، دوچندان مي شود چراکه هم بايد روحيه و ذهنيت کودک امروز را بشناسند که با ماهواره و اينترنت و رايانه آشناست و هم هماهنگ با ماشين زمان به جلو بروند. اما تصويرگري کتاب‌هاي درسي ما چگونه است و چه تفاوتي با شعر و داستان دارد؟! آيا تصاويري که در کتاب‌هاي درسي بچه ها آمده با ذوق و روحيه آنان از يک‌سو و منسبات زندگي امروز از سوي ديگر هماهنگ است.

 حميدرضا اکرم، تصويرگر کتاب‌هاي درسي، براين باور است که با فانتزي مي توان، قالب هاي خشک آموزشي را نرم تر و انعطاف پذيرتر کرد. اکرم به گروه سني اعتقادي ندارد و فکر مي کند، تصوير اگر تصوير باشد با هر مخاطبي در هر سن و سال ارنباط برقرار مي‌کند. به گفته او، کسي که دنياي فانتزي را درک کرده، خيلي راحت‌تر و صميمي‌تر کار مي کند و به خود حقيقي اش نزديک تر است اما آن که با دنياي فانتزي فاصله دارد ناچار مي شود کار ديگران را تقليد کند و با احساس ناب خود بيگانه است.

اکرم در پاسخ به‌اين‌که همه متن هاي داستاني، تخيلي و فانتزي نيستند و بايد ارتباطي بين متن و تصوير وجود داشته باشد مي‌گويد: نويسنده و تصويرگر به موازات يکديگر حرکت مي کنند، به باور من حتي براي داستان‌هاي کاملا واقعگرايانه هم مي‌توان تصاويري تخيلي خلق کرد. در هر حال من دنياي خاص خودم را دارم، دنيايي که با همه خيالي بودنش برايم بسيار واقعي است و تا آنجا که اعتراض ناشر و نويسنده بلند نشود آن گونه که دوست دارم رفتار مي کنم و کودکان هم مرا همين گونه که هستم پذيرفته اند و با کارهايم ارتباط مي گيرند. انگار آنها هم متوجه شده اند حميدرضا اکرم با دلش براي آنها تصويرگري مي کند.

 حميدرضا اکرم، تصويرگر کتاب هاي درسي هم هست. کتاب هايي چون رياضي و علوم، مبتني بر واقعيت هاي علمي هستند، نه تخيل.  پس تصويرگر چگونه مي‌تواند در اين‌گونه کتاب‌ها به خيال خود مجال پرواز دهد. اکرم دوست دارد تصويرهايش، راه فرار کودکان را آسان‌تر کند.«وقتي کتاب هاي چهارم دبستان را براي بچه‌ها تصوير مي کردم ياد دوران درس و مدرسه خودم مي افتادم و دلم برايشان مي‌سوخت.در مدرسه تنها به بچه ها تئوري ياد مي دهند؛ تئوري هايي که مبتني بر تجربه نيستند و به کار آنها نمي آيند.اين همه سال عربي و انگليسي خوانديم، کدام يک از ما مي توانيم به يکي از اين دو زبان صحبت کنيم؛ صحبت که نه فقط گليم خود را از آب بيرون بکشيم؟! در هر حال من فکر مي‌کنم، قوانين خشک و سيستم آموزشي بي‌روح به استعداد و قدرت خلاقه بچه‌ها آسيب مي‌زند. چه اشکالي دارد دانش آموزي که ناچار است از صبح تا ظهر پشت نيمکت هاي سخت و خشک مدارس بنشيند و کتاب درسي بخواند، چون انتخاب ديگري ندارد تصاويري را ببيند که تخيل او شکوفا مي کند.

 او در پاسخ به اين‌که اما کتاب هاي درسي،  متفاوت با يکديگرند شايد در تصويرگري شعر، بتوان به فانتزي پناه برد اما درمورد کتاب علوم يا رياضي، شرايط چکونه است مي‌گويد:  دليلي وجود ندارد که تصوير علوم واقگرايانه تر از فارسي باشد. به گمان من مي‌توان از رنگ‌هاي مختلف و شخصيت‌هاي گوناگون استفاده کرد. چه اشکالي دارد تصاوير کارتوني وارد کتاب هاي درسي شوند. اصلي که در کتاب‌هاي درسي ما ناديده گرفته مي شود، لذت است.من دلم مي خواهد بچه ها با تمام وجود از کتاب و درس و مدرسه لذت ببرند.

 تصاوير و مطالب کتاب‌هاي درسي نياز دارند تا به‌روز شوند. حميدرضا اکرم، در جواب اين سوال به طعنه مي گويد: اي بابا... چه توقعاتي... شما روزنامه نگارها چقدر ايده آل گرا هستيد. اگر به ساختمان آموزش و پرورش در خيابان ايرانشهر برويد و ببينيد در ساختمان به آن بزرگي تنها يک فضاي 15 متري را به تصويرسازي کتاب‌هاي درسي اختصاص داده اند، ديگر اين سوال را مطرح نمي‌کنيد...از سوي ديگر شما با محدوديت‌هاي آموزش و پرورش آشنا نيستيد. براي مثال اگر در تصوير،  پدر خانواده را در حال روزنامه خواندن و مادر را مشغول ظرف شستن نشان بدهيم، صدها نامه از گوشه و کنار ايران نوشته و فرستاده مي شود که چرا به مقام زن، بي توجهي کرديد...

 متن و تصوير، موازي با يکديگر

ليدا معتمد از جمله تصويرگراني است که از يک سو فانتزي را بسيار دوست دارد و از طرف ديگر فکر مي‌کند کتاب‌هاي درسي بايد از منطق خاصي پيروي کنند؛ او در گفت و گو با خبرگزاري ميراث فرهنگي، با اشاره به اين‌که متن و تصوير، ارتباط مستقيم با يکديگر دارند مي‌گويد: نويسنده از کلمه‌ها استفاده مي کند و منظور خود را مي‌رساند اما تصويرگر از رنگ و تخيل خود بهره مي برد و موازي با نوشته حرکت مي کند. بنابراين در کتاب‌هاي درسي هم مي توان ناگفتني‌هاي متن را تصوير کرد و به تخيل خود امکان ظهور و بروز داد. البته از منطق حاکم بر رياضي يا علوم هم نمي توان غافل شد.

 اين تصويرگر و نقاش، کتاب‌هاي درسي را از هم جدا مي کند و نوع برخورد با هرکدام را متفاوت با ديگري مي داند. به باور او براي تصويرکردن شعر و کتاب فارسي مي‌توان از تصاوير فانتزي استفاده کرد اما براي آموزش علوم و رياضي بهتر است کمتر به تصاوير فانتزي پناه برد. آن‌گونه که ليدا معتمد مي‌گويد: کتاب‌هاي درسي، در اختيار همه بچه‌ها، کتابخوان و غيرکتابخوان قرار مي‌گيرند و جدي ترين کتاب‌هايي هستند که کودکان با آن سروکار دارند. قطعا اگر اين کتاب‌ها از فضايي رنگي و فانتزي بهره ببرند، بچه ها را به مطالعه علاقه‌مند مي کنند و ذوق بصري آنها را بالا مي‌برند. چه اشکالي دارد بچه‌ها تصاويري ببينند که ميزان درک تصويري آنها را بالا مي برد و بر خلاقيت آنها مي‌افزايد؟ ممکن است بعضي بگويند بچه هاي ما با اين تصاوير نا آشنا هستند...جه اشکالي دارد آشنا مي‌شوند. مهم اين است که ما راه بر تخيلشان نبنديم و بگذاريم ذهن کودکانه آنها به جريان سيال خود ادامه دهد. پس بايد فانتزي را وارد کتاب هاي درسي و دنياي کودکانه دانش آموزان کنيم.

معتمد در پاسخ به اين‌که گرايش به سمت فانتزي، در سال هاي اخير، تا چه اندازه نتيجه گريز انسان از واقعيت است مي‌گويد: چرا گريز از واقعيت؟ شايد پناه بردن به آن. ما از کجا بدانيم، دنيايي که در آن به سر مي‌بريم واقعي است و آنچه در ذهن و خيال‌مان مي گذرد ،دروغين؛ آن هم در روزگاري که مرز دروغ و واقعيت در هم ريخته است....به خدا والقعيت اين است که بگذاريم، بچه ها بچگي کنند؛ چه اشکالي دارد در کتاب‌هاي درسي، جايي بگذاريم براي برش تا بچه‌ها ماسک و موشک درست کنند و لذت ببرند؛ اگر لذت بردن گريز از واقيت و خيال است من به خيال قانع شده‌ام و مي‌خواهم به آن پناه ببرم.