شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

کودکان فيلسوف و فيلسوفان کودک


باشگاه اندیشه: کتاب کودکان در نقش فلاسفه (children as philosoper, 2002) اثر جوانا هينز را يحيي قائدي ترجمه کرده که در موسسه نشر دواوين در دست انتشار است.فعاليت هاي فکري ، فلسفي نه تنها موجب افزايش توانايي صحبت ، شنيدن ، خواندن و تفکر بچه ها مي شود، بلکه استقلال فکري و ذهني آنها را بيشتر مي کند و منافع آن متوجه کودکان ، معلمان آنها و مدرسه مي شود.

در اين کتاب براساس تحقيق انجام شده از سوي نويسنده در يک مدرسه ابتدايي و پيشنهادهاي عملي براي معلمان ، نشان داده مي شود که کودکان از سنين کودکي در فرآيند پيچيده گفتگو و تحقيق و استدلال توانا هستند و براي اين کار، نياز به مکان و زمان دارند.

اين کتاب ، نقطه شروع بسيار خوبي براي معلمان علاقه مند به روش استدلالي در کلاس است و سرشار از ايده هاي انجام مباحث فلسفي ، منابع مفيدي را دربرمي گيرد. جوانا هينز استاد برجسته مطالعات آموزشي کالج اس تي.مارک و اس تي.جان پالي ماوت است.

در برخي محافل ، تشويق تفکر انتقادي با آموزش خوب مترادف بوده است. به طور کلي اين موضوع مربوط به آموزش هاي دانشگاهي بوده و گاهي نيز به دانش آموزان دبيرستاني که علاقه مند به موضوعات علمي در سطح پيشرفته بوده اند مربوط مي شود.

به نظر مي رسد، در 20 سال گذشته ، ايده آموزشي تفکر، سرعت اشاعه بيشتري يافته و برنامه هاي بسياري با هدف شناسايي ، کاربرد و بهبود مهارت هاي کليدي تفکر به وجود آمده است.

مراکز دانشگاهي و انتشارات و تحقيقات دانشگاهي فراواني در ارتباط با آموزش تفکر فعاليت مي کنند. با توجه به تعداد نسبتا کم پژوهشگران و مربيان آموزشي دقيق و علاقه مند، مهارت هاي فکري در برنامه هاي آموزش رسمي مدرسه هاي سراسر کشورهاي دنيا و براي دانش آموزان در گروههاي سني مختلف به وجود آمده است.

به عنوان يکي از اين گونه مربيان ، از گنجاندن مهارت هاي تفکر در برنامه هاي درسي رسمي مدرسه ها همراه با علاقه و ترديد استقبال مي کنم.

به عنوان يک دانشجوي ممتاز، از اين که توسط يک استاد خوب تحت آموزش قرار مي گرفتم ، به اندازه کافي احساس خوشبختي مي کردم ، استادي که موضوع درسي خود را خوب مي دانست و آن را دوست داشت و ما را هم براي انديشيدن و نيز اظهارنظر، استدلال و بحث با يکديگر، به چالش طلبيدن او و پژوهش درباره خوانندگان و نويسندگان ترغيب مي کرد. تمام موارد فوق براي ما فرصتي به وجود مي آورد تا به عقايد يکديگر گوش فرادهيم و با حالت تعادلي جدي و خوب رفتار کنيم.

اين تجربه تاثير شگرفي بر من گذاشت. جاي شگفتي نيست که من به عنوان يک معلم به شيوه هاي عمق بخشيدن به انديشه کودکان علاقه داشته باشم. با اين همه چرا در ارتباط با آموزش تفکر ترديد وجود دارد؟ من با ديدگاه «مهارت هاي فکري » که ساخته مي شوند و به زمينه هاي گوناگون منتقل مي گردند، مشکل دارم.

خطري که در اين روش وجود دارد، آن است که اين مهارت ها به گونه اي آموزش داده شوند که در انگيزش استقلال ذهني و رواني با شکست مواجه شوند و در مطرح کردن ارزشهاي اجتماعي ، اقتصادي و بقاي محيطي نيز دچار مشکل شوند. واقعيتي آشکار اما مهم وجود دارد.

مبني بر اين که دانش آموزان تا سنين قانوني ترک مدرسه ، درباره اين که در مدرسه باشند يا نه ، حق انتخاب ندارند. در بريتانيا دوره حضور در مدرسه يا مشارکت در تربيت ، رو به افزايش است.

تعادل بين آموزش اجباري عمومي و آزادي فردي در مقالات مختلف پيمان نامه حقوق کودکان که در نوامبر 1989، در نشست عمومي سازمان ملل متحد تصويب شد مورد تاکيد قرار گرفته است.

مقالات شماره 12و 13مربوط به حقوق کودکان درباره آزادي بيان و مقاله شماره 14مربوط به آزادي فکر، آگاهي و مذهب مي شود.

ساير مقالات موضوعاتي درباره تبعيض نژادي ، زندگي خصوصي ، دسترسي به اطلاعات و آزادي اتحاديه هاست. مقاله شماره 28، مربوط به آموزش اجباري براي همگان در دوره ابتدايي به عنوان حداقل حقوق مي شود؛ اما موانع جدي براي آزادي فکر و بيان ، در مفهوم آموزش اجباري مي تواند وجود داشته باشد.

پرورش عقلانيت از طريق تعليم و تربيت ، وسيله اي براي وفاق اجتماعي درخصوص اصول اساسي اختياري دمکراسي به شمار مي رود. دمکراسي بيانگر آن است که هر کس داراي حق آموزش است.

به هر حال اين حق فردي ، به قدرتي حکومتي تبديل مي شود که با نفوذ در زندگي افراد از طريق آموزش اجباري و توسط معلماني که نقش آنها تربيت است ، ايفاي نقش مي کند.

اين اقتدار ممکن است آشکار باشد (مانند اشکال رسمي آموزش ) يا نهان باشد (نظير برخي اشکال رو به رشد آموزش ) و يا ممکن است براي توانمندکردن دانش آموز از طريق فرآيند آموزش باز باشد (گاهي اوقات از آن به عنوان تعليم و تربيت دگرگون ساز نام برده مي شود.) به دلايل حمايتي و کنترلي ، شاگردان در مقابل معلمان از حقوق يا مسووليت هاي يکساني برخوردار نيستند. حق مخالفت ، اساس ايده تفکر انتقادي است و با آزادي و اقتدار فردي همراه است.

تفکر انتقادي در مدرسه ها از طريق قيود نظام آموزش محدود مي شود؛ جايي که معلمان نه تنها آموزش مي دهند، بلکه رفتار شاگردان را از طريق انضباط و تنبيه کنترل مي کنند.

اين بدين معنا نيست که در چنين نظام هايي تفکر انتقادي قابل تشويق نيست ، بلکه به کارگيري تفکر انتقادي ممکن است منجر به يک سري نابساماني ها و تخريب ها در ارتباط با آن قيود شود. هنگامي که اين تفکر وارد حوزه آزادي فکري و قضاوت اخلاقي مي شود، وضعيتي سياسي مطرح مي شود که معلم بايد آن را در نظر بگيرد. اغلب مردم درخصوص صلاحيت علم ترديد دارند.

به عنوان يک کارمند دولتي معلم نيز تحت نظارت است (روز نو، 1993) معلم بين توقعات عمومي و تقاضاهاي بنگاه سياسي قرار مي گيرد. آموزش از طريق برنامه درسي رسمي و ارزيابي آن و نيز نظام بازرسي مدرسه بيشتر از هميشه ، منظم و نظارت شده است.

معلمان کار آموزشي خود را در خلال اين مقررات انجام مي دهند. آنها روزانه وارد کلاس مي شوند و تقاضاهاي دنياي خارج را در تعامل با دانش آموزان تعديل مي کنند. آنها ممکن است تنها از تضادها و محدوديت ها آگاه باشند، اما هنگامي که اين امر وارد آموزش تفکر و آموزش افراد شود، ممکن است تضادهاي زيادي نمايان شوند. البته کار کردن در اين شرايط مبهم و پيچيده و کنار زدن محدوديت ها، چالش اصلي دست اندرکاران است.

رخدادهاي گزارش شده در اين کتاب هم از کلاس درس و هم از باشگاه بعد از مدرسه ، جايي که بچه ها در اين پژوهش شرکت داده شده اند، گرفته شده است. داستان ها و ساير منابعي که از سوي معلمان و ساير بزرگسالان فراهم شده و نيز تجارب خود کودکان ديگر منابع اين رخدادهاي گزارش شده هستند.

هدف اين کتاب مشارکت در بحث آموزش تفکر در مدارس است. اين کتاب قصد ندارد فرماني صادر کند يا دستورالعمل تلقي شود. اين کتاب مثالهاي زيادي از کودکاني تدارک ديده است که همانند فيلسوفان در کلاس درس کار مي کنند. رخدادهاي گزارش شده ، برخي پيشفرض هاي موجود درباره نقش بزرگسالان و اقتدار کودکان را به چالش مي کشاند.

کتاب به 4 بخش تقسيم مي شود:

بخش اول معرف بحثهاي کلاسي بچه هاست و پيشنهاد مي کند انتظارات ما از کودکان و قوانين پيش بيني شده درباره مشارکت آنان در مدرسه ، نياز به تجديدنظر دارد.

بخش دوم ، فرآيند پژوهش فلسفي را توضيح مي دهد و ارتباط بين آموزش تفکر و آموزش ارزشها را مورد بحث قرار مي دهد.

بخش سوم تقاضاهاي گوناگون معلم و دانش آموز را که در کلاس مطرح مي شود بيان مي کند و بخش پاياني چگونگي پيشرفت کودکان با فلسفه را توضيح مي دهد و بيانگر اين است که از پژوهش فلسفي در کلاس چه فايده هايي نصيب معلم و دانش آموز مي شود.

 

نداهايي از کلاس درس

فصل يک از رخدادهاي مربوط به گفتگوي کلاسي بين نويسنده و شاگردان مدارس ابتدايي تشکيل مي شود. اين فصل ارائه کننده تفسيرهايي از امکانات آموزشي و يادگيري از طريق گفتگوست.

اين فصل به طور مختصر، تفاوت هاي بين زمان گردهمايي و پژوهشي فلسفي را به عنوان رويکردهايي غيرقابل تفکيک براي بحث کلاسي توضيح مي دهد. در محاورات کلاسي چه چيزي مهم است؟

عقايد کودکان چگونه پديد مي آيند؟ فصل 2 با اصل حقوق کودکان براي مشارکت به عنوان يک شهروند و گزارش هايي درباره توصيه اوليه شاگردان به معلمان شروع مي شود که ممکن است درباره معرفي فلسفه در کلاس فکر کرده باشند. از مشارکت به عنوان يک حق شهروندي چه درکي داريم؟

اگر اين حق شامل کودکان بشود، چه جنبه هايي از زندگي کلاسي نياز به توجه دارد؟

 

درباره حل منازعات

روزي ، پيش از شروع درس ، دانش آموزي در کلاس سوم از من پرسيد هنگامي که با دوست خود بحث يا دعوايي داريد، چه کاري انجام مي دهيد.

اتفاقي در زمين بازي افتاده بود و او در ترديد بود که بهترين دوست او هنوز او را دوست دارد. منازعه و دعوا بالا گرفته بود.

دختري که اين موضوع را به من گزارش مي داد، شديدا احساس سر درگمي مي کرد، اگر قرار بود فورا پاسخ او را بدهم ، پيشنهاد مي کردم باهم گفتگو کنند و هرچه زودتر از يکديگر عذرخواهي و آشتي کنند. آيا اين همان موردي نيست که معمولا افراد بزرگسال به بچه ها در ايام مدرسه گوشزد مي کنند؟ آيا از همان نزاعهايي نيست که در ميان بچه ها براحتي برطرف مي شود؟ آيا ممکن است گزينه هاي ديگري را در نظر گرفت؟

به جاي دادن پاسخ فوري و مطمئن کردن او مبني بر اين که همه چيز درست مي شود، تصميم گرفتم ، سوال را در کلاس مطرح کنم تا پاسخ ساير دانش آموزان را بشنوم. يک نفر جواب داد هنگامي که اين اتفاق مي افتد، فورا مي گويم متاسفم.

2نفر ديگر گفتند، دور مي شويم و خونسرد مي مانيم. خوشحال بودم از اين که کشف کردم شواهدي از تجربه و ديدگاه هاي متفاوت در يک گروه وجود دارد. راه حل ارائه شده از طرف يکي از دانش آموزان اين بود که با او برخورد کنيم.

او گفت ؛ قبل از اين که به خانه جديد نقل مکان کنيم جايي بوديم که مرتبا به خانه ما آشغال مي ريختند. پنجره هايمان را با سنگ مي شکستند و به ماشين مان خسارت مي زدند.

مادرم مي گويد اگر شما فردي را بشدت تنبيه کنيد، ديگر به سوي شما باز نمي گردد. يکي از دانش آموزان به نام ليندا اين گونه تفسير کرد که ممکن است شما به دردسر بيفتيد و بدون منظور کسي را بکشيد. اظهارنظرهاي اين پسر گاهي با خنده همراه بود.

اين بار استدلال او به طور جدي مطرح شد و حقيقت داستانش مورد تصديق قرار گرفت. اين موردي است که به ما يادآور مي شود تا زندگي روزانه بچه ها را فراتر از مدرسه تصور کنيم. در حقيقت ، اغلب هيچ چيزي درباره جزئيات زندگي آنها نمي دانيم و از شرايط کمي زندگي آنها خيلي کم اطلاع داريم.

هنگامي که کودکان زندگي فردي خود را مورد بحث قرار مي دهند، فرهنگها و ارزشهاي متفاوت و اغلب متضادي را بروز مي دهند. با حرکت بين خانه و مدرسه آنها ممکن است ارزشهاي متضادي را در زندگي روزانه تجربه کنند. در شرايطي که او توصيف مي کرد دفاع فيزيکي ممکن است تنها راه حل باشد، تحت تاثير يک احساس واقع گرايانه قرار داشتم.

هنگامي که انسان به طور مرتب از سوي ديگران مورد تعدي قرار مي گيرد، بهترين و درست ترين راه حل چيست ؟ آيا مقابله به مثل هنگام حمله اشتباه است؟ آيا والدين اين کودکان ، براي محافظت از آنها، اقدام مستقيم فيزيکي خواهند کرد؟

استدلال تلافي جويانه و صريح ليندا، ما را از پيچيدگي و دشواري مسائل اخلاقي درباره وضعيت اين خانواده بيشتر آگاه کرد.

 

موضوعات مناسب براي بحث کلاسي

وقتي به طور منظم ، بحثي در کلاس پيش مي آيد، گاهي بچه ها مي خواهند درباره موضوعي که مورد توجه آنها قرار گرفته و فکر مي کنند براي ديگران مهم است ، مشورت هاي خصوصي با معلم داشته باشند.

بدين وسيله آنها به دنبال اطمينان يا کسب اجازه براي مطرح کردن بحث خود هستند. بعلاوه آنها مي توانند مانند ساير گروهها، با هوشياري ، حساسيت و علاقه مندي بحثهاي مطرح شده را درباره موضوعات مهم دنبال کنند.

 

درباره خيال پردازي

در برخي جلسات ، پيش از شروع بحث فلسفي ، از بچه ها مي خواستم چند دقيقه با چشمان بسته استراحت کنند. اين کار بويژه زماني که آنها خسته و ناآرام هستند، مفيد است.

استراحت به آنها کمک مي کند از ساير فعاليت ها آزاد شوند و تمرکز حواس به دست آورند، گوش دهند و صحبت کنند. بچه ها اغلب تمايل دارند درباره چگونگي افکار خود بحث کنند.

مثالي از اين موقعيت توضيح داده مي شود. در پايان استراحت ، کودکي 8 ساله پرسيد مي تواند درباره افکارش صحبت کند، يا خير. سوزان گفت : من روي نيمکت نشسته بودم که مرد خوش قيافه اي وارد شد و مرا به طبقه بالا برد. عروسکم را در بغل گرفته و روي تختخواب دراز کشيده بودم و او در کنار من بود.

و چقدر دوست داشتني ؟ او سياه نبود. مي خواهيد درباره او چه بگوييد؟ چون من مردان سياه را دوست دارم. تصور دختربچه اي که از سوي مرد خوش قيافه اي به يک اتاق خواب برده مي شود، مي تواند موضوع افسانه هاي شاه پريان باشد.

پس چه چيز ارزشمندي از اين گفتگوي کوتاه برداشت مي شود؟ آيا عجيب است که از يک دختر کوچک بشنويم چنين لذت و مسرت خيالي را در ارتباط با مردي خوش قيافه بيان کند؟ آيا اين تصور نشانگر يک خيال مربوط به دنياي يک بزرگسال است؟ آيا به دنبال اين گفتگوي کوتاه ، پژوهشي فلسفي وجود دارد؟ به چه تعداد از سوالات ديگري از اين قبيل مي توان پاسخ داد؟

اين همه به کجا مربوط است و از کجا سرچشمه مي گيرد.

 

گردهمايي و فلسفه با کودکان

بسياري از بزرگسالان سعي مي کنند اطمينان يابند که براي کشف موضوعات مورد علاقه کودکاني که با آنها کار مي کنند، جايي وجود دارد.

براي اين منظور، انتخاب رويکردهايي مثل گنجاندن وقت گردهمايي در قالب جدول زماني بسياري از مدارس ابتدايي ، بخش مهمي از فعاليت آنها را تشکيل داده است. (موسلي ، 2000) در وقت گردهمايي ، بر ساختن ارتباط موثر و روابط خوب در کلاس تاکيد مي شود و همچنين بر پيش بيني محل اجتماعي که در آنجا مسائل به طور موثر بررسي و حل و فصل مي شوند.

بچه ها به بررسي و کشف احساسات خود تشويق و نيز ترغيب مي شوند، به حرفهاي يکديگر گوش دهند و در صحبت کردن ، نوبت را رعايت کنند و به دنبال راه حل برآيند. زمان گردهمايي دربرگيرنده بازي هاي اجتماعي و فعاليت هاي اجتماعي است. قوانين مورد توافق از سوي شرکت کنندگان برقرار مي شود.

همان گونه که از اسم رويکرد يا رهيافت برمي آيد، طي بحث و فعاليت ، کودکان در حالت دايره اي همراه با مسوول خود روبه روي هم مي نشينند.

تمرين پژوهش فلسفي در مدرسه ها رويکردي بسيار متفاوت از بحثهاي آزاد دارد که در بسياري از کشورها طي 30 سال اخير ادامه داشته است. گرچه در پژوهش فلسفي نيز کودکان دور هم حلقه مي زنند و قانون هايي را براي تعامل برقرار مي کنند، اما شباهت اين کار به زمان گردهمايي فقط به همين دو مورد محدود مي شود.

در موضوع «فلسفه با کودکان »، تمامي بحث از سوالات کودکان ناشي مي شود، که معمولا در پاسخ به يک محرک خاص مثل داستان ، عکس يا شعر است ، با آزمايش اوليه تمام سوالات ، بحث به سمت سوالات آزادي که پاسخ فوري و آشکاري ندارد، سوق داده مي شود و فرآيند انتخاب سوال و دخالت در اين پژوهش کاملا دمکراتيک است.

بزرگسال مسوول (معلم يا هرکس ديگري) تنها وظيفه اش اين است که بحثهاي کودکان را دنبال کند، به نحوي که هدفي برنامه ريزي شده پيگيري شود. بچه ها به تفکر منطقي ، انتقادي و خلاق ترغيب مي شوند و براي آشکار کردن وضعيت هاي روشن فکري تلاش مي کنند.

معلم ، زبان فلسفي را مدل سازي مي کند و ابزارهاي مفهومي را براي گسترش يا ثبت ايده ها معرفي مي کند. بچه ها نه تنها به سوي همدلي و همرايي پيش مي روند، بلکه به سوي کاويدن زواياي گوناگون يک سوال نيز حرکت مي کنند. اين حرکت به سمت حقيقت يابي است تا به سمت راه حل و همگرايي يک نظريه.

عدم موافقت و واگرايي ، عادي و مورد انتظار است. پاسخ به سوالات پيگيري مي شود، اما پاسخها موقتي تلقي مي شوند. فلسفه براي کودکان اهداف شناختي روشني دارد، که از طريق ايجاد چالش ، تفکر منظم و تعامل سازمان يافته ، امکان تمرين ذهني را فراهم مي کند و از اهداف آموزشي و فرآيندهاي تصميم سازي برخوردار است.

مشارکت منظم به طور قطعي به توسعه خود آگاهي و انعطاف فردي منجر مي شود.