جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

شعر «تنهای ابری»، حرف‌هاي «من» به تو


همشهری آنلاین: شعرهايي كه به نظرمان زيبا مي‌رسند، مي‌توانند دليل هاي متفاوتي براي موفقيتشان داشته باشند: يك تصوير زيبا، زبان محكم، انديشۀ عميق و... اما مهم‌ترين دليل جذابيت شعر «تنهاي ابري» شايد زبان ساده، روان و صميمي آن باشد. شاعر از زاويۀ اول شخص و از جايگاه ضمير «من» حرف‌هايش را بيان مي‌كند و اين مسئله موجب مي‌شود كه مخاطب هنگام خواندن شعر، همذات‌پنداري بيشتري با شاعر داشته باشد؛ انگار كه اصلاً حرف‌ها از زبان دل خود او جاري شده باشند.

   تسلط شاعر بر وزن عروضي و نيز قافيه و رديف به حدي است كه با وجود مشكل بودن قالب «غزل»، حرف‌ها در بيشتر بيت‌ها شكل طبيعي‌شان را حفظ كرده‌اند و از خطر تصنع و دست‌خوردگي مصون مانده‌اند. به اين نكته مثبت، خوش‌نشستن قافيه‌ها در پايان بيت‌هاي زوج را نيز اضافه كنيد كه حسي فراتر از يك قافيه‌سازي اجباري به مخاطب مي‌دهد.

و البته نمي‌توان از تركيب تازۀ عنوان شعر (تنهاي ابري) نيز غافل شد؛ نامي كه كمي آدم را به ياد مجموعه شعر «ابر شلوار‌پوش» اثر ماياكوفسكي، شاعر روس مي‌اندازد. با وجود همۀ اين خوبي‌ها، «تنهاي ابري» پايان‌بندي محكمي ندارد و يكي-دو بيت آن نيز به قوت بقيه شعر نيستند، مثل بيت يكي‌مانده به آخر!

در ادامه شعر «تنهاي ابري» از پر ستو علي‌عسگرنجاد را مي‌خوانيم همراه با يادداشتي كه عباس تربن بر آن نوشته است.

تنهاي ابري

من مانده‌ام با چشم‌هاي بي‌قرارم
مي‌خواهم امشب بغض غم‌ها را ببارم
از شانه‌هاي محكمت ديگر خبر نيست
بر شانۀ تنهايي‌ام سر مي‌گذارم
در كوچۀ چشمان تو خورشيد جا داشت
ديگر نمي‌افتد به اين كوچه، گذارم
تنها نگاه سردي از تو سهم من شد
من اين نگاه سرد را هم دوست دارم
شب‌هاي طولاني، غزل‌هاي دل‌آشوب
جامانده بعد از رفتنت در روزگارم
از دست خود هم رفته‌ام، آيينه خالي ست
از چشم‌هاي خيس دردم در فرارم
ديگر مجالي نيست، با اين قلب ابري
مي‌خواهم امشب بغض غم‌ها را ببارم