سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

من از آرسنیک متنفرم


من از آرسنیک متنفرم

دکتر کاوس باسمنجی در میکده از من نخریدند به جامی آن درس که در مدرسه آموخته بودم من از آرسنیک متنفرم از عنصری جامد و شبه فلزی به وزن اتمی ۹۲ ۷۴ که در خانه شماره ۳۳ جدول تناوبی جاخوش کرده, در کتاب های تاریخ به سم شاهانه شهره است و بسیاری از مشاهیر, از جمله ناپلئون بناپارت, را به کام مرگ فرستاده

دکتر کاوس باسمنجی در میکده از من نخریدند به جامی آن درس که در مدرسه آموخته بودم من از آرسنیک متنفرم؛ از عنصری جامد و شبه‌فلزی به وزن اتمی ۹۲/۷۴ که در خانه شماره ۳۳ جدول تناوبی جاخوش کرده، در کتاب‌های تاریخ به سم شاهانه شهره است و بسیاری از مشاهیر، از جمله ناپلئون بناپارت، را به کام مرگ فرستاده. آرزو می‌کنم که ای کاش جابرابن‌حیان [۷۲۱-۸۱۵‌ م] شیمی‌دان ایرانی هرگز آرسنیک را خالص‌سازی نمی‌کرد و کاشکی آلبرت ماگنوس [۱۲۰۰-۱۲۸۰ م] کیمیاگر قرون وسطی رساله‌ای در باره خواص آن نمی‌نوشت.

لابد کنجکاو شده‌اید که مگر آرسنیک چه قصور و تقصیری در حق من و کس و کارم کرده: با آن‌که این روزها باب شده که آدم‌ها برای خودشان شجره‌نامه می‌تراشند و نَسَب خود را به شازده‌های قاجار یا دربارهای ملکه ویکتوریا پیوند می‌زنند، اعتراف می‌کنم که همه پیشینیان‌ گمنام من به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند و هیچ‌کس از درباریان ممالک محروسه آنان را شایسته خوراندن آرسنیک ندانسته است. از آن طرف، مرض خواب – یا همان تریپانوزومیازیس – بومی آفریقاست و بس بعید است که اخلاف آذربایجان‌نشین من ناچار بوده باشند اوایل قرن پیش، سالوارسان یا آرسفنامین بخورند و از عوارض جانبی آرسنیک موجود در این دو دست‌پخت پل ارلیخ پروسی [۱۸۵۴-۱۹۱۵ م] عذاب بکشند. ظاهر امور دالّ بر آن است که آرسنیک و مشتقات‌اش، به عمد یا به سهو، بدی در حق من و اعقاب دور و نزدیک‌ام نکرده‌اند، اما من از آرسنیک متنفرم.

علت بیزاری من از آرسنیک، نه سمیت‌اش که وضعیت اُکسایش و احیای آن است که نزدیک بود یک ترم مرا مشروط کند. آرسنیک عنصر بسیار شگفت و غریبی است که ظرفیت‌اش در پیوندهای شیمیایی از ۳- تا ۵+ فرق می‌کند و بیست سال قبل، نصف بیشتر وقت کلاس‌ درس شیمی تجزیه پیشرفته ما صرف این می‌شد که استاد، حالت‌های مختلف اکسایش و احیای آرسنیک را با توصیف کل احتمالات ممکن و تمام ترکیبات آن را با عناصر مختلف فلزی و غیرفلزی و شبه‌فلزی و کانی و آلی، که هر کدام ظرفیت‌های شیمیایی گوناگونی از ۳- تا ۳+ داشتند، توی مخ دانشجویان داروسازی ورودی سال ۱۳۶۳ دانشگاه تبریز فرو کند.

سر امتحان، این چندصد احتمال را با هم قاطی کردم و نمی‌دانم به کدام معجزه‌ای هم از این درس فرح‌بخش، پربار، مفید و کاربردی نیفتادم و هم با معدلی حدود دوازده‌و‌چندهزارم، ترم بعد به مراد بیست واحد کامل رسیدم. آرسنیک با همه جلال و جبروت‌ و قدرت‌ناپلئون‌کُشی‌اش نتوانست مانع از آن شود که من، ناپلئونی - اما ‌سر موقع - فارغ‌التحصیل شوم، روپوش سفید بر تن کنم و در کسوت مسوول فنی پشت پیشخوان داروخانه بیایستم.

□□□

روپوش سفید بر تن، شب‌ها پشت پیشخوان داروخانه‌ای در شهر محل خدمت وظیفه‌ام ایستادم. اکسایش و احیای آرسنیک را فوت آب بودم. می‌دانستم که کِرم شیستوزوما مانسونی نُه تا بیضه دارد، داروی رزرپین از گیاه ریشه مارِ هندی استخراج می‌شود و فرمول شیمیایی به‌غایت پیچیده وینکریستین C۴۶H۵۶N۴O۱۶ است. خیلی چیزهای دیگر هم بلد بودم که گاه و بی‌گاه پُز دانستن‌شان را به پزشکانی‌ می‌دادم که با هم در کرمانشاه افسر وظیفه بودیم. رفقای پزشک‌مان هم متقابلاً و از برای روکم‌کنی، در باب تشخیص و درمان انسولینوما و والدنستروم ماکروگلوبولینمیا و پورپورای هنوخ‌-‌‌شوئن‌لاین داد سخن می‌دادند. هنوز در عوالم آموخته‌های دانشگاه بودیم. طولی نکشید که زندگی واقعی دنیای بیرون از نرده‌های دانشگاه دوبامبی بر سر همگی‌مان فرو افتاد.

کسی به من داروساز یاد نداده بود کدام داروها و کدام نسخه‌ها، تا به کِی قابل تمدید هستند. دوست و هم‌خدمتی پزشک من نمی‌دانست از بیمار روانی چگونه باید شرح حال گرفت یا با ساده‌ترین انواع اضطراب و افسردگی چه باید کرد. من بلد نبودم کدام کِرِم ضدآفتاب با کدام اس‌پی‌اف برای اسکی در برف خوب است و کدام‌یک برای قدم زدن در حیاط خانه. دوست‌ام علائم مسومیت با الکل یا تریاک را نمی‌شناخت. نمی‌دانستم که شربت دیفن‌هیدرامین‌کامپاند توی‌اش نشادُر دارد و نمی‌شود همراه با تتراسایکلین غرغره‌اش کرد یا شربت پرومتازین را نباید به بچه زیر دو سال داد. دوست‌ام سه جلد کتاب قلب را حفظ بود ولی در مدیریت پیش‌پاافتاده‌ترینِ آریتمی‌ها وا می‌ماند. عجیب بود: چرا کسی از من شمار کربن‌های نامتقارن ملکول وینکریستین یا تعداد بیضه‌های شیستوزوما مانسونی را نمی‌پرسید و از آن سه نفری که سالانه در هر یک میلیون نفر به والدنستروم ماکروگلوبولینمیا یا انسولینوما مبتلا می‌شوند، هیچ‌کدام‌شان به مطب دوست من سر نمی‌زدند؟

□□□

حداقل ده سال است که از بازبینی و اصلاح سرفصل‌های درسی رشته داروسازی در مقطع دکترای حرفه‌ای حرف و حدیث می‌شنویم و اثر و عمل کمتر می‌بینیم. البته اگر بنا باشد که به چند تغییر شکل ظاهری و عوض شدن نام‌ها و افزوده شدن واحدهای اختیاری دل خوش کنیم، اوضاع رو به راه است و ملالی نیست جز دوری روی دوستان، اما واقعیت این است که چارچوب اندیشگی و روش تدریس واحدهای درسی اجباری داروسازی عمومی در ربع قرن گذشته دست‌نخورده مانده‌اند و در نتیجه، سرفصل‌های درسی رشته داروسازی آش شله‌قلم‌کاری را می‌ماند که هفت‌هشت گروه آشپز مختلف‌السلیقه، به تبع زور و جایگاه اجرایی و سابقه دانشگاهی خود، اجزای آن را برگزیده باشند – بی‌آنکه اعتنایی به مزاج یا نیازهای تغذیه‌ای مصرف‌کننده نهایی آش‌شان داشته باشند.

هشتاد درصد از داروسازان فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌های ایران در سراسر زندگی حرفه‌ای خود کاری به غیر از داروسازی داروخانه‌ای نمی‌کنند و حدود نودوپنج درصدشان، در کنار باقی اشتغالات‌شان از قبیل صنعت و دولت و دانشگاه، گوشه چشمی به مالکیت یا مسوولیت فنی در داروخانه هم دارند و انگشت‌شمارند داروسازانی که در لحظه رحلت از این سرای فانی مالک یک باب داروخانه نباشند. ناچار، منطق حکم می‌کند که سمت‌وسوگیری واحدهای درسی رشته داروسازی باید تربیت مثل اکثر کشورهای توسعه‌یافته، تربیت داروساز داروخانه‌ای باشد، نه آن‌که به اندازه یک فوق‌لیسانس شیمی، شیمی یادشان بدهند و از خیلی چیزهای واجب‌تر کم بگذارند.

چنین است که ما داروسازان تربیت شده در ایران وقتی به سرفصل‌های درسی و واحدهای اجباری رشته ‌داروسازی در مقطع دکترای تخصصی کشورهای آن سوی آب نگاه می‌کنیم، از تعجب خشک‌مان می‌زند و خیلی از مفاهیم به چشم‌مان بیگانه می‌آید: سنجش شاخص‌های حرفه‌ای، قانون و اخلاق در داروسازی، مدیریت حرفه داروسازی، درمان‌شناسی تغذیه، بیمه و اقتصاد دارو، روانشناسی بیمار، ارزیابی بیمار و یک سال کارورزی اجباری در داروخانه [۱] مقولاتی‌اند به‌جا، ضروری و منطبق با مقتضیات داروسازی داروخانه‌ای در هزاره سوم که در برنامه داروسازی ما خبری ازشان نیست. تازه، خیلی از کشورهای دنیا این همه را کافی ندانسته‌اند و از از میانه دهه ۱۹۹۰ به اصلاح برنامه داروسازی خود برخاسته‌اند تا داروسازی «بیمارمحور» را علمی‌تر و فنی‌تر در مملکت‌شان جا بیندازند [۲].

□□□

طبیعی است که نظام کنونی آموزش داروسازی عمومی ما بی‌هواخواه و پشتیبان نیست، که اگر بود در بیست سالی که از اعتراض مداوم دانشجویان و فشار پیگیر استادان جوان برای اصلاح سرفصل‌های درسی می‌گذرد، خبری از تغییراتی از جنس کشورهای توسعه‌یافته می‌شد و با حفظ سطح تحصیلات داروسازی داروسازی در مقطع دکترا، گرایش‌های متنوع در آن ایجاد می‌شد تا به نیازهای گوناگون جامعه و صنعت و بیمارستان و جاهای دیگر پاسخی شایسته و درخور دهند. این اتفاق، چنان‌که همگی می‌دانیم، نیفتاده و تا جایی که به عقل ناقص من می‌رسد، مدافعان پر و پا قرص تولید داروساز چندمنظوره نوسان‌های بازار کار دارویی کشور را بهانه – یا به عبارت درست‌تر، پیراهن عثمان - کرده‌اند. «بازار صنعت که کساد شد، تکلیف داروساز چه می‌شود؟ باید بتواند بیاید و مدتی در داروخانه کار کند تا اوضاع بهتر شود.»

این هم حرفی است و یقیناً هم‌ارز این استدلال درخشان که مدافعان تداوم تربیت داروساز در سامانه بی‌سامان فعلی با افتخار و صدای بلند بر زبان می‌آورند: «داروساز و دانسته‌های متنوع و شاید ناهمگن و البته مختلف‌الجهت‌اش، ابزاری است مثل آچار فرانسه؛ پیچ‌اش را در جهت عقربه‌های ساعت که بچرخانیم، در صنعت از آن بهره می‌بریم. در خلاف عقربه‌های ساعت که پیچانیم‌اش به درد داروخانه می‌خورد.» راست‌اش را بخواهید نظام آموزشی ما هم طوری شکل گرفته که مدافعان سابق‌الذکر را از تن دادن به تغییر و تحول در برنامه آموزشی داروسازی باز می‌دارد: هیچ‌ هیات علمی جاافتاده‌ای حاضر نیست سر سوزنی از سهم واحدهای تدریسی خود و همگروهان‌اش در دانشکده کاسته و به سهم حقیر درس‌هایی روزآمدتر و کاربردی‌تر افزوده شود.

دریغ که بیشتر این مدافعان هرگز در زندگی حرفه‌ای‌شان از اتاق اعضای هیات علمی دانشگاه، آزمایشگاه‌ پژوهشی یا دفتر مدیریت عامل پا بیرون نگذاشته‌اند و اگر مالکیت داروخانه‌ای هم به نام‌شان ثبت است – که معمولاً هست – در اجاره دیگری است و اینان از دخل و خرج و مصایب‌اش بی‌خبرند . برای اینان، داروخانه عبارت است از حریم محصور امپراتوری سیزده آبان که در آن نیروی انتظامی و شیشه‌ای ضدضربه به قطر یک سانتی‌متر داروساز را در برابر بیمار حفاظت می‌کنند. آن بیرون، داروسازی که تربیت شده تا به زعم بزرگان آچار فرانسه نظام دارویی باشد، به وسیله‌ای با هویتی نامعین و تعریف‌نشده بدل شده که کارفرما به دلخواه خود با آن میخ به دیوار می‌کوبد، دندان می‌کشد یا فندق می‌شکند.

۱) Curriculum- PharmD Professional Program at the University of Minnesota

http://www.Pharmacy.umn.edu/pharmd/curriculum/home.html

۲) Graber, D.R., Bellak J.P., Lancaster, C., et al. Curriculum topics in pharmacy education: Current and ideal emphasis. American Journal of Pharmaceutical Education, ۶۳, ۱۴۵-۱۵۱ (۱۹۹۹).