چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
کافکا و سه لشگر مفسر
![کافکا و سه لشگر مفسر](/web/imgs/16/152/03gz11.jpeg)
● نگاهی به تأثیر دین بر آثار کافکا
موضوع سخن امروز، کافکا و دین است. از کافکا داستان، نوشته و نامه های بسیاری باقی مانده است. جهان او تا حدودی دسترس ناپذیر و از طرفی هم دسترس پذیر است. دین هم مفهومی وسیع و کلی است. اگر قبلاً بر سر این دو به توافق نرسیده باشیم نمی توانیم به دنبال رابطه ای بین این دو در آثار کافکا برویم.
کافکا در دهه های اول قرن بیستم در امپراطوری اتریش مجارستان و میان اجتماعی از یهودیان به نام یهودیان اروپایی می زیست. آنان غالباً آلمانی زبان بوده و حتی در خانه هم عِبری سخن نمی گفتند. آنان خود را روشنفکر می نامیدند. کافکا نمی توانست از علایقی مثل تئاتر خاص یهودیان به نام تئاتر ئیدیش یا زمزمه ها و آرمان هایی که به نام صهیونیسم مطرح می شد و یا دوست نزدیک اش به نام "ماکس برود" که علایق صهیونیستی داشت، مبرا باشد.
به بیان دیگر او نمی توانست از جذبه این محافل بگریزد. اما کافکا در نهایت در آثار هنری و داستانی اش به هیچ یک از مسائلی که در فرقه های عرفانی یهودی از جمله فرقه کاباله یا حسیدی یا صهیونیست ها، یا فرقه عرفان گرای رودولف اشتاینر بود، نمی پردازد.
اگر به دفترچه روزانه کافکا یا به کتابی با عنوان "گفت وگو با فرانس کافکا" رجوع کنید متوجه می شوید کافکار چقدر در قبال زمزمه هایی که صحبت از رستگاری و نجات و امید بستن به عوالم رهایی و غیره ای که اساس بسیاری از ادیان است، ساکت است.
او نه ملحد است و نه کافر؛ بلکه می گوید:
"من در میله های آهنی و ذهنیت خود محصورم. من نه می توانم متشرع و نه متعارف باشم. "
او اساساً نسبت به این زمزمه ها بدبین و در آنها نوعی خودفریبی می بیند.
حال مسئله ارتباط کافکا و دین از کجا به وجود آمده است؟ چه انگیزه ای در تفسیرهای متعدد از کافکا وجود دارد که تفسیرهایِ دینی از او جایگاه خاصی را اشغال کرده است؟
کمتر نویسنده ای را می توان یافت که به اندازه کافکا تفسیر پذیر باشد. نوشته های او بر اساس نظر یکی از معروف ترین مفسران او یعنی "والتر بنیامین"، تجدید فرم اسطوره و تمثیل در ادبیات جدید است. به نظر می آید این بنا به ضرورتی انجام شده است. اول اینکه چرا ادبیات کافکا شکل تمثیل و اسطوره یا به نوعی زبان خاص دینی دارد؟
همان طور که می دانید والتر بنیامین منقّد بسیار دقیق و ژرف کاوی است که متأسفانه در حوادث سال های ۱۹۴۰ یعنی اوایل دهه ۴۰ قرن بیستم درسن ۴۰ سالگی در حال گریز از فرانسه در کوه های پیرینه به طرز مرموزی می میرد.
طبق گزارش های هانا آرنت که از نزدیکان بنیامین بود، او خودکشی می کند تا به دست نازی ها که فرانسه را اشغال کرده بودند، نیفتد.
والتر بنیامین در نقدی درباره آثار فرانس کافکا در کتاب "نشانه ای به رهایی" به نکته ای درباره هوای آثار کافکااشاره کرده، می گوید:
"هوای آثار کافکا نوعی هوای روستایی است و این هوایی است که آثار همه بنیان گذاران ادیان در آن شکل گرفته است."
بیشتر تفاسیر دینی درباره آثار کافکا برون متنی اند. من منکر تفسیر برون متنی نیستم. ولی معتقدم برای دست یابی به جهان کافکا نباید از هیچ چیز او گذشت، از یادداشت های پراکنده و خصوصی تا نامه هایی که قصد نابودیش را داشت و توسط دوستانش مثل "ماکس برود" نجات یافت. من معتقدم تفسیر برون متنی باید خود را با شخصیت نویسنده به گونه ای پیوند دهد.
وقتی یادداشت های روزانه او را بررسی می کنید، در واقع افکار او پیش چشم شماست. هر چند "موریس بلانشو" می گوید به این ها اعتماد نکنید. او نکته جالبی در مورد کافکا به خصوص در رابطه او با زن ها بیان می کند. او می گوید:
"کافکا با دیگری همواره دگر بود. کافکا هرگز شخصیت حقیقی خود را حتی به "ملینا" که بسیاری معتقدند او تنها زنی بود که کافکا با تمام وجود، حضور خود را در برابر او عریان کرد و به او اعتقاد داشت، به ملاحظه شخص مقابلش، کاملاً عیان نکرد. "
"سوزان سانتاگ" با تفسیرهای ولنگ و باز درباره کافکا مخالف است. سانتاگ تفسیرهای درباره کافکا را در مقاله معروف «علیه تفسیر» به سه لشکر تقسیم می کند:
"تفسیرهای اجتماعی" درباره آثار کافکا غالباً مدعی اند در آثار او از قدرت و بوروکراسی و دیوان سالاری خشک و آهنین صحبت می شود که در زمانه ما در دوران مدرن در تمامی نسوج و روابط انسانی حاکم است.
"تفسیرهای روان کاوانه" آثار کافکا که به قول سانتاگ لشکر دیگری را تشکیل می دهند، غالباً به رابطه کافکا با پدرش تأکید می کنند و مسائلی چون عقیده ادیپ را پیش می کشند.
"تفسیرهای متافیزیکی" یا مابعدالطبیعی که امروز مورد بحث من است، لکشر دیگری از این تفاسیر را تشکیل می دهند. سوزان سانتاگ می پرسد با این انبوه تفسیرها چه باید کرد؟
● کافکا و دین؛ امکان یا امتناع؟
این مشکل واقعاً به تفسیرپذیری کافکا برمی گردد. کافکا شخصیتی بسیار تفسیرپذیر دارد.
یکی از مفسران کافکا که بسیار دقیق آثار او را تفسیر کرده، "موریس بلانشو" است. او معتقد است ویژگی آثار کافکا اساساً بازنمودی است از ویژگی شخصیت کافکا.
این ویژگی ها گاه عیان و گاه نهان اند. اما مسئله صرفاً نوعی بیان حدیث نفس و بازگو کردن ویژگی های شخصی نیست. کافکا از اصطکاک ویژگی های شخصی اش با مقررات و به طور کلی قدرت صحبت می کند.
به عقیده بلانشو جوهره آثار کافکا، اصطکاکی بین شخصیت و خود بودن است با نیروهای بیرونی که مانع خود بودن اند. بلانشو بر آن است که کیرکه گور به گونه ای تکلیف خود را با این مسئله روشن کرده بود. زیرا ویژگی ها را به درون و باطن خود سوق می داد. اما کافکا نمی تواند به درون خود عقب نشینی کند، چون در آن صورت دچار خود فریبی وحشتناکی می شود که حاصل آن نوعی شرمساری است که در واپسین جمله «محاکمه» نمود پیدا می کند. یعنی حتی بعد از اینکه "جوزف کا" در واپسین صحنه محاکمه به وسیله دژخیمان کشته می شود، آن شرمساری هنوز به قوت خود باقی است.
این صحنه جای تأمل دارد. بلانشو این شرمساری را اصطکاک وجود حقیقی قهرمان با دنیای بیرون می داند.
اما تفسیر "ماکس برود" از جمله دوستان نزدیک کافکا هم قابل توجه است. ماکس برودِ یهودی، معتقد به یهودیت و صهیونیست است. او در دانشگاه تل آویو کرسی استادی دارد. او همانقدر که با کافکا دوست صمیمی بود به قول بعضی از مفسران از کافکا دور بود. تا جایی که کافکا در یادداشت های شخصی خود تصریح می کند که او و ماکس برود به دو دنیای کاملاً متفاوت تعلق دارند.
از جمله شواهد این افتراق این است که ماکس برود و کافکا هرگز نمی توانند اثری مشترک بنویسند. گرچه در این زمینه تلاش می کنند و رمان نیمه تمامی هم به نام "ریچارد و ساموئل" از این همکاری ناتمام باقی مانده است.
علت هم اختلاف شدید این دو از نظر سبک، دیدگاه و جهان بینی بود. ماکس برود اصرار زیادی دارد از آثار کافکا تفسیری متافیزیکی و مابعدالطبیعی استخراج کند. یکی از دلایل او و مفسران دینی دیگری از جمله مارتین بوبر و "برنارد رانگ" رمان «قصر» کافکا و فروبستگی قصر نسبت به قهرمان داستان است. در رمان قصر مساک ها به شدت فعالند، ولی متولیان و زعمای قصر به شدت مردم گریز، کثیف، آلوده، پنهان و منفعل و بی خاصیت اند. نمی شود به هیچ چیز آنها اعتنا کرد. بسیاری از خصوصیات رمان قصر بازگفتی است از الوهیتی که در فرقه های عرفان یهودی مجسم می شود.
به عنوان مثال در یکی از فرقه های عرفانی یهودیت یعنی کاباله، تصویری خاص از جهان الوهیت و ساحت "یَهُوَه" عرضه می شود. به این معنی که اگر تمام جهان خودشان را در برابر ساحت مقدس و با شکوه "یَهُوَه" چاک چاک کنند، او به انسان هیچ اعتنایی ندارد. ساحتی دور از دسترس است و هرگز خود را همچون مسیحیت که ملکوت الاهی درون شماست یا اسلام که خدا از شاهرگ گردن به انسان نزدیک تر است، وجود ندارد.
نسبت منشأ الاهی با عالم انسانی نسبتی ذی مراتب است. شبیه پرتو نوری است که شعاع های مختلفش در مراتب مختلف باز تابیده می شود. از مافوق به مادون طی یک سلسله مراتب تا به مادون ترین مرحله اش یعنی انسان و طبیعت می رسد. بشر با منشأ اصلی هرگز رابطه پیدا نمی کند.
این مراتب مختلف، نامه رسان و پیک هایی دارند که در آثار کافکا مثل "قیام امپراطوری" و "دهکده بعدی" پیک ها نقش عمده ای بازی می کنند.
بنابراین مفسران او معتقدند تصویری که در قصر مشاهده می شود، تصویری است از جهان نوافلاطونی عرضه شده در برخی از مکاتب عرفانی یهود.
والتر بنیامین در عین اینکه با ماکس برود مخالفت می کند اما خود هم در آثار کافکا صبغه های دینی و مذهبی می جوید. بنیامین چند داستان از تلمود نقل می کند که شباهت بسیار زیادی با ماجرای رخ داده در رمان «قصر» دارند.
از جمله داستان تلمودی شاهزاده خانم تبعیدی است. قهرمان این داستان به شهری تبعید شده که نه او و نه مردم آن شهر زبان همدیگر را نمی فهمند.
او همواره منتظر پیامی رهگشا و به قول حافظ پیک فرخ پی است که آمده و فروبستگی در قصر را بگشاید. کسی که در داستان تلمودی باید ظاهر شود، مسیح تلمودی است. شاهزاده خانم روح و آن دهکده جسم و طبیعت است.
والتر بنیامین این مسئله را از دیگران نقل می کند.
ولی تطابق عجیبی بین این داستان تلمودی با ماجرایی که در رمان قصر اتفاق می افتد، وجود دارد.
همان طور که قبلاً گفتم مساک ها فعال ترین شخص همه آثار کافکا هستند. شخصیتی که انفعال دست یابی و دست یازی و چنگ زدن به ساحت دور دستی که در آغاز رمان قصر در پشت ابر و برف ها پنهان بود، آغاز می کند. در مراتب مختلفی که در عرفان کاباله بین مبدأ اعلاء تا مادون توصیف می شود، مراتب مادونی و پائینی بسیار کثیف اند. بیشتر شبیه صحنه هایی اند که در آثار کافکا مثل صحنه های مربوط به زنان دیده می شود.
داستان های زیادی در تلمود و آثار مذهبی وجود دارد تا این شباهت را تداعی کنند که کافکا قصد دارد در قصر، بازگفتی از عرفان یهودی به نمایش گذارد.
سخنران: سیاوش - جمادی
خبرنگار: سعید - بابایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست