لطیفه‌های رسیده در هفته سوم آذر

● قبل از ازدواج
دو دوست پس از مدت ها یکدیگر را دیدند. یکی از آنها به دیگری گفت: دوست عزیز تو قبل از اینکه ازدواج کنی چکار می کردی؟ دوست او آهی کشید و گفت: هر کار که دلم می خواست!
□□□
● …

قبل از ازدواج

دو دوست پس از مدت ها یکدیگر را دیدند. یکی از آنها به دیگری گفت: دوست عزیز تو قبل از اینکه ازدواج کنی چکار می کردی؟ دوست او آهی کشید و گفت: هر کار که دلم می خواست!

□□□

جایزه ملانصرالدین

یه روز ملانصرالدین زردآلو میخره و میذاره تو آستین عبایش. از سره یه کوچه رد میشه به چند تا پسر بچه میگه: هر کی گفت تو آستینم چیست، بزرگترین زردآلو رو جایزه می گیره!

□□□

کلاس چندمی؟

یه روز یه قورباغه از یه گربه می پرسه: قورقورقوربانت بشم کلاس چندمی؟ گربه جواب میده: پیش پیش پیش دانشگاهی.

□□□

زمین خیارشور

یه روز ملانصرالدین میره به روستایی، و می بینه که یه زمین، خشک و بایر مانده. می پرسد: چرا اینجا چیزی نمی کارید؟ جواب می دهند: زمین اینجا شوره. ملا هم می گوید: خوب توش خیارشور بکارین!

□□□

با استخوان یا بی استخوان

دکتر:آقای قصاب بهتون تبریک میگم، صاحب پسری سالم شدید که سه کیلو و نیم وزن داره. قصاب: با استخوان یا بی استخوان؟

□□□

رنگی نشوید

یه روز یه مرد تلویزیون رنگی دستش بوده داشته رد میشده به مردم تو خیابون میگه: برید کنار رنگی نشید!