دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جریان شناسی نزول عبدی


جریان شناسی نزول عبدی

بازیگری که طلای هنرش مس شد

در دهه ۶۰ سینما اصلی ترین رسانه مردمی به شمار می رفت و حجم آثار متنوع و با کیفیت بر شکل گیری صف های طویل جهت تماشای فیلم ها اثرات غیرقابل انکاری داشت; از اینرو جلوه گری ناب مرد خاطرات کمدی در تلویزیون به آن شیوه منحصر به فرد و مثال زدنی از اجرای هنرمندانه نقش کودکان و بستر شیرینی که برای ماندگاری کاراکترها در بیان و رفتارش مستقر می ساخت و نیز نحوه ادای خاطره ساز وی، چنان جاذب و پایدار بود که مجموعه هایی چون "محله بروبیا"، "محله بهداشت"، "مثل آباد" و "بازم مدرسم دیر شد" را به یک خاطره نسلی برای کودکان پس از انقلاب بدل ساخت و تلویزیون را در رقابت با سینمای پرقدرت آن روز سرپا نگه داشت.

به یاد بیاورید آن صحنه هایی را که کمدین دوست داشتنی در حالی که در واقع ۲۶ سال داشت، در قالب پسری ۱۳ ساله فرو می رفت و چنان با نقش همگام می شد که گویی واقعا ۱۳ ساله است; به واقع اکبر عبدی در مقام شاخص ترین کمدین تاریخ سینما و تلویزیون ایران، چنان در قالب نقش های نامتعارف فرو می رفت و به شیوه ای هنرمندانه، صفات درونی این تیپ و کاراکترها را بازتاب می داد که انگار از ابتدا برای خلق این نقش ها آفریده شده است و به همین علت بازی های ماندگار وی در نقش هایی چون "گنجو" در "دزد عروسک ها" و "دکتر کمالی" در "سفر جادویی" هنوز هم جذاب ترین سکانس های سینمای کودک را در اذهان یادآور می شود.

به ویژه می توان به صحنه تاپ خوردن گنجو و زمزمه آهنگین "آهای ننه من گشنمه" اشاره داشت که به عنوان یک برش ماندگار از سینمای کودک در ذهن نسل ما باقی مانده و بر همین مبناست که عبدی خالق لحظه های خاطره انگیز دوران کودکی نسل جوان امروز محسوب می شود و طنین صدای خاطره سازش، یادآور شاهکارهای ژانر کودک می باشد.

از بعدی دیگر توجه به طیف اجرایی وی بیانگر این مساله است که عبدی در متد و روش نقش آفرینی هایش، تمثالی حقیقی از طبقات اجتماعی را برگرفته و از این رو بازی در آثار ضعیف نیز از قدر و منزلت کار وی نمی کاهد و حتی کلیشه آفرینی های این بازیگر بر پایه لهجه اقوام، دارای ظرایفی آوایی و فراگویشی است که این مدل بیانی را از ورطه تکرار و در دام کلیشه صرف افتادن می رهاند و به همین علت بازتابش نقدهایی که بر عبدی وارد آمده، بیشتر در ساحتی وجه قابل قبولی به خود گرفته که مرتبط با شاخص کیفی هنر وی و عدم تطابق فیلم های سالیان اخیرش با این هنر ناب اجرایی است; زیرا عبدی به همان میزان که در دهه ۶۰ و۷۰ صلابت و قدرت یک ستاره سینمایی را در پرده نقره ای بازآفرینی می کرد اما در دهه ۸۰ به جز تک جرقه هایی چون "عمو یارولی"، "بایرام لودر" و "حبیب" در باقی آثارش از موج ساختار نازل فیلم هایی از جنس "چشمک" و "افراطی ها" درامان نبوده و نکته مهم اینکه حتی در اینگونه آثار ضعیف نیز، اجرای عبدی دارای باری مثبت است اما از آنجا که مقیاس تابش هنری عبدی در فرآیند زمانی دهه ۶۰ و ۷۰ با آنچه در دهه ۸۰ از این بازیگر دیده ایم دارای تفاوتی چشمگیر از منظر هنرنمایی در فیلم های شاخص است، به همین علت آن عبدی ششدانگ جذاب را مدت هاست که بر پرده سینماها ندیده ایم.

از وجه دیگر باید اذعان داشت که اگرچه این بازیگر روزگاری به دلیل همکاری با کارگردانان برجسته و انتخاب هوشمندانه نقش های سینمایی و تلویزیونی، در قامت یک ستاره معتبر و دارای شان والای هنری عرض اندام می کرد، اما این روزها در شرایطی به تاراج اعتبار هنری خود اقدام کرده که دیگر از آن شور و حال و تسلط بر نقش و زوایای اجرای آن در تیپ کاراکترهای خلق شده توسط وی خبری نیست و از بد روزگار کمدین برجسته سینما و تلویزیون بدون توجه به جایگاه هنری خود در سینمای پس از انقلاب اسلامی و صرفا برای گذران زندگی به پیشنهادهای وسوسه کننده تهیه کنندگان فیلم های تجاری جواب مثبت می دهد و کاش این قبول نقش برای فیلم هایی صورت می گرفت که ارزش هنری داشتند اما بازیگر فیلم سینمایی «مادر» چنان در سراشیبی هنری قرار دارد که گویی باید باور کرد نقش های ماندگار وی در فیلم هایی چون «اجاره نشین ها»، «مادر»، «هنرپیشه»، «آرزوی بزرگ» و «آدم برفی» برآیندی از تسلط مدیریتی کارگردان های این آثار بر شخصیت هنری عبدی بوده است. البته بر این موضوع که عبدی بازیگری توانمند و باهوش است، همگان تاکید می کنند اما زمانی که به مسیر کاریش نظر می افکنیم یک مولفه نقشی تعیین کننده در سقوط و نزول وی داشته است; از این بعد عدم درایت در امر سیاست گذاری فرهنگی و ناتوانی در کنترل موج های هنری به عنوان شاخص اصلی در ارزیابی وضعیت کنونی سینما، وقتی با شرایط بحرانی اقتصادی و واقعیت های موجود در روابط پشت پرده سینماگران همراه می شود، بازیگران مطرح و موفق گذشته را به تکاپو می اندازد تا برای حفظ جایگاه خود دست به کار شوند و در این راه برای پایدارماندن در سینما تمامی تلاش خود را به کار می گیرند تا از ذهن جامعه بیرون نروند اما وقتی این دیده شدن و به قولی درزاویه دید مخاطب قرار داشتن به بهای حضور در کارهای نازل به وجود آید دیگر نه از حرمت و اعتبار آن بازیگر در خانواده سینما اثری باقی می ماند و نه جامعه به نقش آفرینی هایش با توجه وعلاقه می نگرد; معضلی که عبدی دچار آن شده و هرچند دراین میان حضورهای خوبی را در برخی از فیلم های قابل قبول و جریان ساز داشته اما این معدود درخشش ها وقتی در پشت کوهی از کمدی های نازل قرار می گیرد، گویی اتفاق هنری خاصی برای عبدی نیفتاده و مخاطب نیز مساله ای که همواره در سالیان اخیر از سوی سینمایی نویسان به عبدی نسبت داده شده یعنی تکرار خود رامی پذیرد، تداوم تکرار در اجرا شاید تا حدودی به انتخاب های بازیگر مرتبط باشد اما وقتی در سطحی کلان این موضوع را مورد سنجش تحلیلی قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که فرد بیمار حاصل یک مدیریت درمانی ناکارآمد است و از این زاویه فروکاهش اعتبار هنری عبدی برآیندی از سیاست گذاریهای بدون افق دید و با بار جواب دهی کوتاه است و وقتی ژانرها تنها اسامی و مفاهیمی دهان پرکن و ویترینی برای پوشاندن کاستی ها باشند و با دیدی تحلیلی به وجوه کارکردی و کاربردی آنها ازجنبه راهبردی نگریسته نشود، بازیگران شاخص سینما نیز در این بستر نامساعد، روزبه روز نحیف تر و پریشان تر می شوند و نابغه هایی چون عبدی که نمونه ای مثالی در ژانرکمدی به شمار می رود، در پرتوهمین نگاه سطحی تجارت مابانه و سود محورانه تنها در بعد لهجه و یکسری از قواعد کلیشه ای آشنا محدود می شوند و دیگر شاهد در اوج رفتنشان نخواهیم بود; به واقع سینمای بدون افق، بازیگران را در روزمرگی ناشی از معضلات فرو می برد و چنین است که کمدین مطرح سینما و تلویزیون جذاب و برجسته نیست و حضورهای سینمایی و تلویزیونی اش حتی در نمونه های موفق نیز استقبال کمی را به دنبال دارد.

نویسنده: نیما بهدادی مهر

منبع: روزنامه همشهری