دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

خلاقیت, حاصل تربیت صحیح و الهی


خلاقیت, حاصل تربیت صحیح و الهی

همایش تعلیم و تربیت اسلامی در ذیل گفتمان علوم انسانی اسلامی در دو محور مفهوم شناسی تعلیم و تربیت اسلامی و بررسی آرای علی اکبر حسینی در باب تعلیم و تربیت اسلامی و علوم انسانی اسلامی, پنجشنبه دهم اسفندماه, با حضور و سخنرانی استادان و دانشجویانی از دانشگاه های مختلف کشور در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد

همایش تعلیم و تربیت اسلامی در ذیل گفتمان علوم انسانی اسلامی در دو محور مفهوم‌شناسی تعلیم و تربیت اسلامی و بررسی آرای علی‌اکبر حسینی در باب تعلیم و تربیت اسلامی و علوم انسانی اسلامی، پنجشنبه دهم اسفندماه، با حضور و سخنرانی استادان و دانشجویانی از دانشگاه‌های مختلف کشور در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

ریاست این همایش را حمیدرضا آیت‌اللهی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برعهده داشت و حجت‌الاسلام سیدحسین حسینی، دبیر علمی این همایش بود.

از بین سخنرانان بخش‌هایی از سخنرانی‌های عباسعلی رستمی‌نسب، دانشیار بخش علوم تربیتی دانشگاه کرمان؛ عماد افروغ، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس؛ غلامعلی افروز، استاد داشگاه تهران و محمدجعفر پاک‌سرشت، استاد دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شده که خدمت خوانندگان ارائه می‌شود.

رستمی‌نسب: اندیشه استاد علی‌اکبر حسینی از جهت ارائه یک برنامه تربیتی مبتنی بر فرهنگ اسلامی بسیار قابل توجه است

با توجه به مطالعاتم باید بگویم استاد علی‌اکبر حسینی کسی است که بیش از همه استادان معاصر درخصوص تعلیم و تربیت اسلامی نظریه‌پردازی و مقالات مرتبطی ارائه کرده است و اندیشه او از جهت ارائه یک برنامه تربیتی مبتنی بر فرهنگ اسلامی بسیار قابل توجه است. او هم تحصیلات حوزوی داشت و هم در دانشگاه‌های داخل و خارج از کشور تحصیل کرده بود و لازم است که همه معلمان و استادان از افکار و اندیشه این استاد فرهیخته بهره گیرند، زیرا رهنمودهای تربیتی او مبتنی بر پیام‌های اسلام و فرهنگ اسلامی و بومی و کاربردی است و در حالی که در کار بیشتر افرادی که در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی کار می‌کنند، نوعی پراکندگی مباحث نظری و انسجام نداشتن سیستمی به چشم می‌خورد، شاهدیم که در آثار استاد حسینی نظامی از مباحث نظری تعلیم و تربیت اسلامی مطرح شده که با مثال‌های کاربردی و اجرایی مبتنی بر آیات و احادیث همراه است.

وی هدف غایی تعلیم و تربیت را طاعت و بندگی خالصانه خداوند می‌داند و معتقد است که باید اهداف تعلیم و تربیت را با توجه به محتوای دعوت اسلام تعیین کنیم و خود او اصول و روش‌های تعلیم و تربیت را از فرهنگ، پیام‌ها و دعوت‌های اسلام استخراج می‌کند و بر این اساس با محور قرار دادن سه مولفه خودشناسی، خدمت به خلق و برخورد مسئولانه با طبیعت، ۱۸ اصل را برای تعلیم و تربیت اسلامی ارائه کرده است. در عین حال باید گفت که نظام تعلیم و تربیت مطرح شده از سوی وی، مبتنی بر تجربیات، نیازهای فردی و اجتماعی و مراحل رشد است.

افروغ: عقل‌گرایی اجتناب‌ناپذیر تعلیم و تربیت اسلامی تنها در پرتو خداگرایی فعال و پویا معنا می‌یابد

توجه به خدا و اصل توحید در مبدأ و مقصد آفرینش، اولین نکته قابل توجه در تعلیم و تربیت اسلامی است. لازمه این توحیدگرایی، توجه به عقل و شعور انسانی است و همین توجه است که ما را از یک توحید منفعل و ایستا مانع می‌شود. حی بودن خدا، نیاز مستمر طبیعت و حیات به خدای خالق، به انسان تواضع و در عین حال شجاعتی خاص می‌بخشد. تصور می‌کنم که براحتی می‌توان ویژگی جامعه‌ای با افراد متواضع در برابر حق و شجاع در برابر امر غیرالهی را به تصویر کشید و بعید می‌دانم که در چنین جامعه‌ای بتوان ردپایی از فسق پایینی‌ها و ظلم بالایی‌ها مشاهده کرد. از سوی دیگر عقل‌گرایی موجه و اجتناب‌ناپذیر تعلیم و تربیت اسلامی برای رشد و تعالی نیز تنها در پرتو این خداگرایی فعال و پویا معنا می‌یابد و تفسیر می‌شود.

توجه به انسان به عنوان موجودی خلاق و جانشین خدا و عالم صغیر و خلیفه عام خدا، دومین رکن درخور توجه در امر تعلیم و تربیت اسلامی است که با توجه به قابلیت‌های خداساز و خدادادی، فعلیت و خلاقیت او توجیه و تفسیر می‌شود. انسان در فطرت الهی خود، کریم، عزیز، خلاق، حکیم و اندیشمند است و نمی‌توان با هر قالب و لعابی، برخوردی ابزارگونه با او داشت. اگر خدا غیرمغلوله (نامحدود) است، انسان نیز در سطحی پایین‌تر و در پرتو ذات الهی و اتصال با خدا، غیرمغلوله است؛ بنابراین مخاطب اساسی در مباحث تعلیم و تربیت، باید قبل از هر چیز و از هرگونه تعین و اعتبار اجتماعی و قراردادی، همین جایگاه فطری و قابلیت‌های خدادادی انسان باشد.

به‌طور قطع باور به عاقل دانستن انسان از سوی خدا بر رشد عقل و تفکر انسان اجتماعی اثری بلاتردید دارد و باعث شکوفایی قابلیت‌ها و بروز خلاقیت‌ها و مسئولیت‌های او می‌شود. تصور بنده این است که یکی از لوازم و دلالت‌های این نوع نگرش، جایگاه بالای «سوال» باشد و اگر قرار است خدا، انسان به ما هو انسان را بزرگ بشمارد و او را مخاطب خود قرار دهد و به عبارتی با او محاوره کند، سوال جایگاهی ویژه می‌یابد. تصور کنید انسان و جامعه‌ای را که پرسشگر است و حاکمانی را که ذیل این حق سوال حکمرانی می‌کنند.

نکته سوم، توجه به آزادی و اجتناب از اکراه در رشد و اصلاح است. انسان به‌عنوان موجودی واجد حق، خودآگاه و مسئول، باید راه خود را به دور از زور، تهدید و فریب و اغوای دیگران برگزیند. نکته چهارم، توجه به رابطه متقابل انسان و خدا در ساحت معرفت‌شناختی و فلسفه سیاسی است. رابطه نزدیکی بین معرفت انسان و معرفت خدا وجود دارد و طبعا این رابطه پیامدی بر فلسفه سیاسی دارد. آن که درد خدا دارد، درد انسان هم دارد و بالعکس. فراموشی خدا به فراموشی انسان می‌انجامد و بالعکس. نتیجه طبیعی آن فهم و این درد متقابل، برخورد کریمانه و غیرابزاری با انسان در ساحت‌های مختلف حیات انسانی و اجتماعی است. نباید فکر کنیم که به قیمت مرگ انسان می‌توان خداگرای واقعی بود. اتفاقی که در غرب از قرون وسطی به بعد رخ داده است، باید برای ما عبرت‌آموز باشد.

نگاه صرف تکلیف‌گرا، بویژه با تفسیرهای قشری و جمودگرایانه از دین، به همان میزان انسان‌گرایی و خردگرایی منهای خدا، اثری مخرب دارد؛ اثری که توأمان، مرگ خدا و انسان را دربر خواهد داشت.

بنابراین راه نجات انسان همان گونه که اشاره شد در خردگرایی خدابنیاد و توجه به لوازم و ملزومات آن است.

نکته پنجم، توجه به نیازهای متنوع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و در سطوح فردی، گروهی، جامعه‌ای و حتی جهانی و نبود برخورد تقلیل‌گرا با این نیازهاست و البته توجه تمام عیار به این نیازها، به معنای نادیده انگاشتن تقدم و ترتب رتبی و ارزشی این نیازها و بی‌توجهی به بازتاب نیاز معنوی و اخلاقی بر دیگر نیازها نیست.

افروز: نظام تعلیم و تربیت ما دچار فرسودگی‌ها و چالش‌هایی است که در شأن نظام ما نیست

آموزه‌‌های دینی ما بر فطرت، معنویت و عقلانیت استوار است و از همین منظر جهانشمول است. پیامبر(ص) فرمودند: «الدین هو العقل و العقل هو الدین. لا دین لمن لا عقل له و لا عقل لمن لا دین له» بنابراین اگر آموزه‌ای دینی باشد که با عقلانیت منافات داشته باشد، در دینی بودن آن آموزه باید تردید کرد و عقلانیت و دیانت همگام و همراه هستند. عقل، دین درونی بشر و دین، عقل بیرونی بشر است؛ بر این اساس آموزه‌های دینی بر فطرت استوار است و خدا اول روان‌شناس است و ما نیز اگر می‌خواهیم بشر را تربیت کنیم باید براساس ویژگی‌های فطری او کار خود را آغاز کنیم. نظام تعلیم و تربیت ما دچار فرسودگی‌ها و چالش‌هایی است که در شأن نظام ما نیست و برای تحول در نظام تعلیم و تربیت، باید به جای برگزاری همایش‌ها و کنگره‌ها به دنبال یک بازنگری اساسی در این نظام آموزشی باشیم. از سوی دیگر برای چنین تحولی ما باید ابتدا خود را به صلاحیت عقلانی، معنوی و دینی و آموزه‌های جهانشمول متصف و مسلح کنیم و پس از آن به دنبال تحول بخشیدن به تعلیم و تربیت باشیم.

ما باید در دوره تحصیل، از کتاب‌های اول دبستان تا پایان دبیرستان شیب ملایمی را طراحی کنیم که متضمن رشد عقلانیت، معنویت و اخلاق باشد و همزمان ویژگی‌های فطری و نیازهای فرد انسانی را دربرگیرد. ما باید در برنامه‌ریزی‌های تربیتی خود به سه نکته مهم توجه کنیم. در مرحله اول باید به ویژگی‌های فطری، زیست‌شناختی، روانی و اجتماعی فرزندانمان توجه کنیم و به آنها به نحو تحولی بیندیشیم. در مرحله بعد باید این نیازها را دقیقا تبیین و در پایان روش‌هایی را انتخاب کنیم و به‌کار گیریم که منطبق بر این ویژگی‌ها باشد و برای حسن تأمین این نیازها مورد استفاده قرار گیرد. در این شیب باید ضریب دشواری دروس ما از نظر آموزشی، با ظرفیت هوشی فراگیران تناسب داشته باشد و هر تعریفی که در نظام و ساختار می‌کنیم، باید منطبق بر محتوا بوده و این محتوا نیز باید عمومی، کاربردی و مهارت‌پرور باشد.

محمدجعفر پاک‌سرشت: با جهتگیری تعلیم و تربیت معنویت‌محور به بررسی ناهنجاری‌های اجتماعی بپردازیم

معنویت امری است انتزاعی؛ اما بهره‌مند از شاخص‌ها و مولفه‌های قابل تمییز و آثار و عوارض قابل مطالعه و تا حدودی سنجش‌پذیر. برآیند معنویت به عنوان مجموعه سازواری از خصلت‌های مطلوب در افراد، محصول منحصر به فرد تعلیم و تربیت نیست و نهادهای اجتماعی و فرهنگی دیگر نیز در تحقق آن سهیم‌اند؛ اما تعلیم و تربیت در شکل‌گیری و ایجاد آن نقش بنیادین دارد.

یکی از مسائل جهان امروز و یکی از دغدغه‌های اصلی اهل اندیشه دغدغه معنای زندگی است. زندگی و تمدن ماشینی از نظر بسیاری از اندیشمندان باعث شده که فرهنگ از معنویت تهی شود و اگزیستانسیالیست‌ها هم در مقابل این پدیده مباحث زیادی را مطرح کرده‌اند. فی‌الجمله باید گفت که زندگی همراه با معنا و معنویت یکی از دغدغه‌های انسان امروزی است و دین و انقلابی مانند انقلاب اسلامی ایران می‌تواند به این نیازها پاسخ دهد.

برای این که بدانیم که آیا واجد معنویت هستیم یا نه باید به جامعه نگاه کنیم. افلاطون در جایی که در آثار خود بحث نفس را مطرح می‌کند، می‌گوید که به فرد نگاه نکن، به جامعه بنگر. جامعه را که بنگری انعکاس نفس آدمی را در آن خواهی یافت. به نظر من معنویت را هم باید در جامعه حوزه‌ها و پدیده‌های مختلف اجتماعی مورد بررسی قرار داد. ما برای بررسی این که آیا معنویت در جامعه وجود دارد یا نه و این که میزان آن تا چه حد است، باید به میزان نیکوکاری، جرم و جنایت، تولیدات علمی و هنری و شعائر دینی و اخلاقی، به آسایش و آرامش جامعه و امنیت روانی و اجتماعی و به عدالت نگاه کنیم. اگر توانستیم به این‌ها نمره قابل قبولی بدهیم، می‌توان گفت که معنویت نیز در جامعه وجود دارد و اگر نتوانیم نمره قابل قبول بدهیم، جای نگرانی خواهد بود.

همچنین ضروری است که به این پدیده‌ها نگاهی تعلیم و تربیت‌محور داشته باشیم. در واقع ما می‌توانیم از این طریق که معنویت را هدف آرمانی تعلیم و تربیت به شمار می‌آوریم و با توجه به این که معنویت را در این پدیده‌ها و امور اجتماعی قابل مطالعه می‌دانیم، با جهتگیری تعلیم و تربیت معنویت‌محور به بررسی و مطالعه پدیده‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی بپردازیم.

سید مهدی موسوی