جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آثار روانی ـ اجتماعی خداباوری


در باب مطلوب نهایی نوع انسان, دو دیدگاه عمده مطرح است یكی كمال جوئی و دیگری آرامش طلبی و شاید این دو در سطوح بالاتر ملازم هم باشند

الف) موضوع: آثار۱ روانی ـ اجتماعی۲ خدا۳باوری۴

ب) بیان مسأله:

در باب مطلوب نهایی نوع انسان، دو دیدگاه عمده مطرح است. یكی كمال جوئی و دیگری آرامش طلبی؛ و شاید این دو در سطوح بالاتر ملازم هم باشند. اما عوامل عمده در رسیدن به این هدف كدامند؟ در این باب هر مكتبی دیدگاهی دارد. دین اسلام، خداباوری را (چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی) عمده‏ترین عامل در رسیدن به این هدف میداند. اكنون سؤال این مقاله این است كه ۱ـ آیا خداباوری بر زندگی افراد اثر می‏گذارد؟ ۲ـ اگر پاسخ مثبت است مكانیزم این اثر گذاری چگونه و آثار آن كدامند؟ ۳ـ آیا شواهد و مصادیقی در تأیید این اثر گذاری وجود دارد؟

ج) اهمیت مسأله:

اگر از طریق تحلیل روانشناختی روشن شود كه خداباوری چه مقدار و چگونه حیات بشری را تحت تأثیر خود قرار می‏دهد، و اگر با مطالعات نقلی (تاریخی و تعبدی) و آماری، مصادیق مثبت و روشنی از این تأثیر و تأثر را در جوامع گذشته و كنونی بیابیم، آنگاه رهنمودهای فراوانی برای تمام نهادهای فرهنگی ـ اجتماعی، از جمله آموزش و پرورش، آموزش عالی، صدا و سیما، ... بدست آورده و خواهیم توانست به صورت علمی و قدم به قدم در جهت خداباوری افراد جامعه پیش برویم. می‏توانیم به انسان امید و نوید بدهیم كه چگونه انسانیت خود را حفظ كرده و رشد بدهد و تكامل و آرامش روانی را چگونه به دست بیاورد.۵

د) فرضیه‏ها:

۱ـ اگر خدا باوری، از طریق مكانیزم روانشناختی صحیح، در افراد و جامعه ایجاد شود، آثار بسیار مثبت و شگفت انگیزی را در پی خواهد داشت.

۲ـ به مقداری كه افراد یا گروه‏ها و جوامع، از این خداباوری برخوردار بوده‏اند، آثار و نتایج مثبت آن را در تمام سمت و سوی زندگی خود یافته‏اند.

ه··) اهداف تحقیق:

دعوت محققان روانشناسی (به ویژه در جامعه اسلامی ایران) به توجه و تحقیق بیشتر در باب خداباوری و مكانیزم و آثار روانشناختی آن.

و) پیشینه تحقیق:

مطالعاتی كه در باب خدا و خداباوری صورت گرفته، بیشتر صبغه فلسفی و كلامی و جامعه شناختی داشته است. در این باب به همان مقدار كه مطالعات هستی شناختی۶ و معرفت شناختی۷، فراوان است، مطالعات روانشناختی۸ كمیاب و نادر است. بسیارند فیلسوفانی كه در این باب سخن گفته‏اند. و بسیارند متكلمان ادیان و اعصار مختلف كه به بحثهای مفصل در این باب پرداخته‏اند. اما اگر بخواهیم در این باب از دیدگاه روانشناسی مطالعه كنیم، منبعی كه تحت این عنوان به صورت مستقل منتشر شده باشد یا در اختیار نداریم و یا بسیار كم است. اگر چه روانشناسانی مثل فروید۹ در توتم و تابو و آینده یك پندار و یونگ۱۰ در روانشناسی و دین و خاطرات، رؤیاها، اندیشه‏ها واریك‏فرام۱۱ در روانكاوی و دین و ویلیام جیمز۱۲ در دین و روان و بعضی آثار دیگر، مباحث قابل توجهی در این باب داشته‏اند. اما اهمیت این موضوع بیشتر از آن جهت است كه اكتفا به این مقدار پسندیده باشد. این نوشتار بر آن است كه با ارائه آراء دانشمندان و اشاره و برجسته‏تر كردن بعد روانشناختی آن (به ویژه آنچه با مباحث روانشناسی اجتماعی ارتباط بیشتری دارد)، قدمی كوچك در مسیر طرح بیشتر این مباحث ضروری بر داشته باشد.

توضیح واژگان عنوان مقاله

برای ارائه تصویری روشنتر از موضوع بحث، لازم است در ابتدا به توضیح دقیق در باب واژگان اصلی بحث بپردازیم تا ناخواسته گرفتار نزاع لفظی نشویم.

آثار: مفهوم این واژه روشن است اما در باب گستره آن متذكر می‏شویم كه هرگونه اثر فردی یا اجتماعی، ذهنی یا عینی را شامل است. به عبارت دیگر، به تمام ابعاد زندگی نظر داریم كه آیا تأثیری از خداباوری پذیرفته است یا نه؟ و اگر تأثیری پذیرفته، كدام است؟ و طی چه فرایند روانشناختی‏ای بوده است؟

روانی ـ اجتماعی: با این قید، بحث را در ابتدا به روانشناسی فردی و سپس به روانشناسی اجتماعی محدود می‏كنیم. یعنی مباحث سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، موردنظر نیستند مگر اینكه صبغه روانی اجتماعی داشته باشند.

باور۱۳: اندیشمندان علوم تربیتی و روانشناسی، حیطه‏های روانی وجود انسان را به سه حیطه شناختی۱۴، عاطفی۱۵، و رفتاری۱۶ تقسیم می‏كنند. در اینكه واژه «باور» بر كدام یك از این حیطه‏ها، صدق می‏كند اختلاف نظر هست. گاهی آن را به حیطه شناختی صرف مربوط دانسته و می‏گویند: باور یعنی شناخت عمیق، شناخت تغییر ناپذیر، یقین داشتن به یك مطلب؛ گاهی باور را به حیطه عاطفی مربوط می‏دانند، یعنی با گرایش وعدم گرایش، با میل و انزجار، با احساس خوشایندی و بدآیندی مترادف می‏دانند: بر این اساس، باور داشتن به خدا یعنی احساس عاطفی مثبت به خدا داشتن، یعنی خدا را دوست داشتن و ... .

مراد این نوشتار از باور، معنایی است كه هم شامل «ایمان»۱۷ می‏شود و هم شامل «معرفت»۱۸ و در مباحث روانشناسی اجتماعی با عنوان «نگرش۱۹» شناخته می‏شود و بنابراین لازم است در باب «ایمان» و «نگرش» بحثهای مستقل و مفصلتری داشته باشیم. باور، اگر با شواهد كافی در دسترس، باشد «معرفت» است و اگر با شواهد كافی در دسترس نباشد «ایمان» است۲۰. اما وقتی در مقولات دینی بحث می‏كینم، بیشتر با مباحث نوع دوم سروكار داریم. مباحثی كه به طور مستقیم با شواهد كافی اثبات نشده‏اند، بلكه یا شناختهای سطح بالاتر، واسطه این بارو شده۲۱ و یا عقل در جا زده و نیازهای وجودی درون‏زاد عمل می‏كنند و انسان بدون شواهد كافی، باورمند می‏شود.۲۲ به تعبیر دیگر در اینجا باور دینی همان ایمان است و باز به تعبیر روشنتر، باور می‏تواند دینی یا غیر دینی۲۳ باشد، اما ایمان، تقسیم به دینی و غیر دینی نمی‏شود، بلكه همیشه دینی است. پس اگر بحث از خداباوری می‏كنیم، گرچه از حیث مفهوم با «ایمان به خدا» مترادف نیست، اما از حیث مصداق یكی هستند.

خدا۲۴: برای این واژه معانی متعددی گفته شده و ضرورت دارد دقیقا مرادمان را بیان كنیم. خدای مورد نظر ما خدایی است كه ویژگیهای خاصی را دارا است؛ شامل سحر و جادو و یا هرامر متافیزیكی و یا حتی خدای هر دین الهی و آسمانی نمی‏شود؛ بلكه فقط خدای معرفی شده قرانی مورد نظر است و نه حتی خدای فلاسفه یا عرفا یا فقیهان اسلامی.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.