چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

روش شناسی در انسان شناسی شهری: تجربه یک پژوهش دانشگاهی»(1)



      روش شناسی در انسان شناسی شهری: تجربه یک پژوهش دانشگاهی»(1)
حسین میرزایی

بخش اول
چکیده

    یکی از مهم ترین عواملی که در تحقیقات اجتماعی خود را بیش تر می نمایاند، روش شناسی آن است. روشی که برای انجام کار علمی پیش گرفته می شود برای دستیابی موفقیت آمیز به هدف انتخاب می شود و چنان چه به کژراهه برود هرگز مقصود حاصل نخواهد شد. به باور اگوست کنت، ارتباط مناسب میان روش شناسی با موضوع تحقیق از جمله اموری است که در انجام تحقیقات اجتماعی به طور کلی و پایان نامه های تحصیلی به طور اخص ضروری به نظر می رسد و اغلب مورد غفلت قرار می گیرد.
ما در این مجال قصد داریم تجربه روش شناختی خود را در انجام پایان نامه کارشناسی ارشد (میرزایی1386)  با عنوان بررسی انسان شناختی سبک زندگی مهاجران افغانستانی ساکن در شهر قائم قم، به تصویر بکشیم. این تجربه می تواند برای علاقمندان رشته های علوم اجتماعی جالب باشد.
ما در ایجاد روش شناسی خود شش مرحله را پشت سر نهادیم: در مرحله اول، که خود شامل سه بخش است، ما به شناخت نظری زمین و موضوع پرداختیم: شناخت تاریخی و جغرافیایی موضوع، شناخت مفاهیم نظری و سرانجام مطالعه روش های نظری و عملی انسان شناختی. در مرحله دوم پا در میدان تحقیق گذاشتیم و آن جا را عملاً مورد کاوش قرار دادیم. انتخاب شاخص های پژوهش در مرحله سوم انجام گرفت. در همین جا راهنمایی برای انجام مصاحبه تهیّه شد. مرحله چهارم به آزمون شاخص ها اختصاص یافت و با بهره گیری از راهنمای محلّی و انجام چند مصاحبه مقدماتی از تناسب و درستیِ پرسش ها اطلاع حاصل شد. گردآوری داده ها، که به زعم ما مهمترین قسمت کار پژوهشی است، در مرحله پنجم صورت پذیرفت. در این مرحله از عکس برداری، انواع مشاهده و مصاحبه، از جمله مصاحبه گروهی متمرکز بهره جستیم. در مرحله ششم سرانجام  داده های به دست آمده تحلیل شدند و نتیجه گیری از آن ها به عمل آمد. برای به دست آوردن اطلاعات صحیح، در باب کیفیت برقراری ارتباط با مهاجرین اندکی تأمل بود. در بدو امر، فضای حاکم بر پاسخ گویی مهاجر افغانستانی، فضای احتیاط است و بعد از حصول اطمینان مهاجر به پرسش گر- که کار صبورانه و حساسی است-  فضای اعتماد برقرار می شود و پاسخ ها به واقعیت ها  نزدیک تر می شوند. برقراری ارتباط انسانی با افغانستانی مصاحبه شونده و عقلانیت در رفتار پرسش گر، دو شرط اساسی در انجام این کار پژوهشی بود. ما، با رعایتِ این دو شرط، توانستیم داده های مورد نظر خود را به نحو مطلوبی گردآوری کنیم.
انجام این پژوهش به ما نشان داد که چگونه میدان های تحقیق در نگاه انسان شناختی ممتازه و متمایزند و همۀ شیوه های علمیِ ابداعیِ غرب پاسخ گوی همۀ نیازهای این میدان ها نیستند. نیاز به مطابقت دادن روش ها با زمین تحقیق، مهمترین نتیجه ای بود که، با انجام این پژوهش، در جهت تعلیمات پدر جامعه شناسی گرفته شد.   

مقدمه
یکی از مهم ترین ویژگی های هر رشته علمی روش شناسی(Methodology) آن رشته است. هیچ علمی بدون روش شکل نمی  گیرد، پیش نمی رود، موضوع خود را سامان نمی  دهد و تعریف نمی کند.
انسان شناسی نیز در میان رشته های علوم انسانی از این قاعده مستثنی نیست. این رشته علمی مانند رشته های دیگر روش های خود را ساخته و پرداخته و در طول زمان بافته و تنیده است. این روش پردازی هیچ گاه مانع از آن نبوده است که گوش به زنگ روش های علوم نزدیک باشد و پیوند خود را با بدنه روشی آن ها حفظ کند.
به طور کلی، می توان گفت روش شناسی رشته ما تافته جدا بافته از روش شناسی علوم انسانی نیست و مثلاً روشی مانند مشاهده (Observation ) در همه این علوم کاربر دارد اما باید دانست که نوع و سبک مشاهده در هر یک از این علوم با توجه به موضوع کلی و جزئی مورد مطالعه آن  علم تغییر می پذیرد.
در این جاست که ما ناچار می شویم به شاخه های درونی هر رشته توجه کنیم تا بتوانیم موضوع مربوط به هر شاخه کار در رشته خود را تعریف و سپس روش کلی خود را با توجه به آن موضوع تعیین کنیم. از این رو روش یا روش هایی  که مثلاً در انسان شناسی عشایری، روستایی و شهری به کار گرفته می شود الزاماً در انسان شناسی هنری، تاریخی و سیاسی مورد استفاده قرار نمی گیرد.
ما به تناسب موضوع تحقیق خود که به طور کلی انسان شناسی شهری- قومی بوده است، در پی آن بوده ایم که در چارچوب این شاخه از انسان شناسی به دنبال روش هایی برویم که در میدان پژوهش یافته یا ابداع کرده و یا حتی به ناچار به سوی آن ها کشیده شده ایم.
تحقیق دانشجویی ما زیر عنوان بررسی انسان شناختی سبک زندگی مهاجرین هزاره افغانستانی مقیم شهر قائم قم، در قالب رساله ای انجام گرفته که در پایان تحصیلات کارشناسی ارشد در حضور استادان رشته ارائه شده است.
ما دیگر آموخته ایم که یکی از مهم‌ترین بخش‌های رساله‌نویسی در هر مقطع دانشگاهی - و به نظر بعضی از استادان علوم اجتماعی که دستی در کار پژوهش دارند، مهم‌ترین آن ها- بخش روش شناسی آن است. زیرا، روشی که ما برای انجام کار علمی پیش می‌گیریم در واقع، راهی است که برای رسیدن به مقصودی انتخاب می‌کنیم وچنان چه به کژ راهه برویم هرگز به آن نخواهیم رسید. 
به همین دلیلِ ساده ولی محکم، ما به این بخش از کار پژوهشی خود حساسیتی خاص نشان داده‌ایم و در مقایسه با سایر پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد شاید بیش از حد معمول بر آن تأکید ورزیده‌ایم.
ما با مطالعه تعدادی از پایان‌نامه‌ها دراین مقطع وحتی درسطح دکتری، با دو گونه ضعف مواجه شدیم:
1)    وسواس لازم را در مورد روش‌ به کار گرفته شده ملاحظه نکردیم و کار را در حد یکی دو بند و حداکثر یکی دو صفحه رها شده دیدیم و مشاهده این نقیصه بر حساسیت ما نسبت به روش کارمان افزود؛
2)    به خلاف آن چه ما از پدر جامعه شناسی در غرب، اگوست کنت ( Auguste Comte) ، آموخته‌ایم، روش یاروش‌های یاد شده در این پایان‌نامه‌ها را متناسب با موضوع آن ها نیافتیم. روش‌ها همه یک شکل و همه اقتباس شده ازکتاب‌ها و جزوه‌های درسی «روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی» بودند که خود به طور کامل و یا حتی ناقص ترجمه‌هایی هستند ازآثار غربی برای جامعه‌های غربی.
 با این زمینه فکری بود که ما پا به زمین تحقیق مان گذاشتیم و حین انجام کار به درستی این امر پی بردیم که پژوهش گر و به ویژه پژوهش گر انسان‌شناس، صرف نظر از روش‌شناسی کلی که از رشته خود در سر دارد، باید راه کار خود را درمیدان تحقیق بیابد و رفتار خود را درمواجهه با انسان‌هایی که می‌خواهد بشناسد ترسیم کند تا بتواند ازاین میدان پیروز بیرون بیاید.
    بعد از این مقدمه بدیهی ولی ضروری باید بگوئیم که ما کار روش شناختی خود را به پنج مرحله تقسیم کرده‌ایم:

مرحله نخست: شناخت نظری زمین
در این مرحله سه راه پیش پا داشته ایم:
     1) شناخت تاریخی و جغرافیایی موضوع:
افغانستان کجای دنیا قرار دارد؟ افغانستانی‌‌ها چه کسانی هستند؟ چرا و چگونه کشور خود را ترک می‌گویند؟ بیشتر به کدام مناطق جهان مهاجرت می‌کنند؟ چرا کشور ما ایران را بیشتر برای اقامت بر می‌گزینند؟ما پاسخ به این پرسش‌ها را دربرخی منابع و در تعدادی از مصاحبه‌ها و ملاقات‌هایی که با شخصیت‌های محلی یا مربوطه و نیز بسیاری از دانشجویان افغانستانی انجام دادیم، یافته و دربخش جامعه آماری آورده ایم.
     2) شناخت مفاهیم نظری:
برای این که بتوانیم مبانی لازم را برای انجام پژوهش خود به دست آوریم لازم بود چارچوبی تهیه کنیم که بتواند از لحاظ نظری کار ما را پوشش دهد و در آن چارچوب بنای حرکت در میدان تحقیق را فراهم آورد. قوم و قومیت، مهاجرت، زندگی حاشیه‌ای و گتویی، فقر و فلاکت، هویت و ملیت، خود ودیگری ازجمله مفاهیمی بوده‌اند که به دلیل نزدیکی مستقیم با موضوع رساله بدان‌ها روی آوردیم و داده‌های لازم را برای کار خود دربخش پایه‌های نظری ارائه دادیم.
     3) مطالعه روش‌های نظری وعملی انسان شناختی:
    در این باب دو راه پیش پای خود یافتیم:
          الف) مراجعه مجدد به آنچه در آثار روش شناختی خوانده و از زبان استادان رشته خود شنیده ایم؛ 
          ب ) مراجعه به توصیه‌های انسان‌شناسان فرانسوی‌، مانند پی یر بسن یه(Pierre Bessaignet)  ، ژان – پی یر دیگار  (Jean-Pierre Digard ) کریستیان برومبرژه (Christian Bromberger) و دیدیه گزن یدو (Didier Xanyadou) که در زمین ایران کار کرده‌اند. در همین جا ادعا می‌کنیم به دلیل بسیار پر اهمیت بیگانگی این پژوهشگران با فرهنگ شفاهی مردم کشورهای مشرق زمین، جز موضع علمی آنها در برخورد با موضوع،که در جای خود بسیار مهم است، چیز بدیع و اصیل و ممتازی درمطالعه موضوعاتی که در مناطق مختلف کشور ما برای مطالعه خود برگزیده‌اند، نیافتیم.
ما این مرحله نخست کار خود را نه روش کتابخانه‌ای، که «روش نوشتاری – شنیداری اکتشافی» نام نهادیم.

مرحله دوم: شناخت عملی زمین:
در ابتدا لازم می آید توصیف مختصری از زمین تحقیق خود ارائه دهیم:
    در جنوب شرقی‌ترین نقطه شهر قم، جایی که راه‌آهن قم – اصفهان از شهر خارج می‌شود، محله ای وجود دارد که شهرک قائم خوانده می‌شود. این شهرک با نام های غیر رسمی دهکده، کابل، B13 Banlieu13) : نام فیلمی فرانسوی به کارگردانی پی یر مورل است که به تشریح وضعیت ناهنجار حاکم بر شهرکی در حاشیه پاریس می پردازد) و افغانستان نیز در محل شناخته می شود. این شبه جزیره بیابانی از شمال به شهرک منتظرالمهدی، و از سه سوی دیگر به بیابان‌های بایر منتهی می‌شود. از سمت شرق تا حدود 2 کیلومتر زمین‌های بایر وجود دارد که تا محلة یزدان شهر ادامه می‌یابد. در سمت جنوب راه آهن قرار دارد و پس از آن جزکویر چیزی دیده نمی‌شود و در غرب یعنی در مسیر جمکران و کاشان نیز تنها بیابان چشم‌انداز ما را تشکیل می‌دهد. هرچند این شهرک از سمت شمال از طریق شهرک منتظرالمهدی به شهر متصل است اما در واقع فاصلة معناداری میان این دو شهرک حاشیه‌ای قم وجود دارد.شهرک قائم به جزیره‌ای می‌ماند که از سه سوی به صورت مطلق و از یک سو به صورت نسبی به بیابان می‌رسد. این شهرک درحاشیه شمالی خط راه آهن قرار دارد و بلوار قائم این شهرک را به دو پاره شرقی – غربی و خیابان اصلی یعنی خیابان شهید بهشتی آن را به دوپارة شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند. در تقاطع بلوار قائم و خیابان اصلی میدان شهرک واقع شده است که حکم مرکز شهرک را دارد و با دو مشخصة بارز کالبدی تمیز داده می‌شود: اول مسجد بزرگ شهرک و دوم ایستگاه اتوبوس که مردم را به مرکز شهر قم منتقل می‌کند. میدان اصلی با کمی اغماض تنها راه ورودی – خروجی شهرک است. این میدان درامتداد بلوار قائم و میدان ولی عصر قرار دارد.
شهرک قائم با وجود جدید التأسیس و کوچک بودن، از همه امکانات شهری موردنیاز برای زندگی متعارف همچون آب، برق، گاز، تلفن، مدرسه در همه مقاطع، هنرستان، بانک، کلانتری، مسجد، حسینیه، سرویس ایاب و ذهاب، فروشگاه‌های مختلف و ... برخوردار است.
 بعد از این معرفی کوتاه از زمین تحقیق، باید اشاره کنیم که ما با توجه با سه حرکت مرحله نخست، در سه نوبت و در ساعات مختلف شبانه روز از این زمین دیدن کردیم و در خیابان‌های اصلی و فرعی و حتی کوچه‌های متعدد آن پرسه زدیم و حال و هوای محلات را بادقت زیر نظر گرفتیم وچون هنوز راهنمائی نداشتیم و کسی را در شهرک نمی‌شناختیم، هرگاه میسر می‌افتاد، عکس‌هایی از فضاهای مختلف شهری بر می‌داشتیم و مطالبی را که به نظرمان آموزنده می‌آمد، یادداشت می‌کردیم. بخشی از این عکس‌ها صفحات پایان نامه ما را مصور کرده است.
این گردش‌های علمی در میدان عمل ترس‌های اولیه ما را که برای نخستین بار به یک پژوهش جدی دست می‌زدیم، زدود و رغبت لازم را برای سفرهای بعدی و تحمل رنج‌های آن در ما به وجود آورد.

مرحله سوم: انتخاب شاخص های پژوهش
در این مرحله ما، مجهز به اندک دانشی نظری و شناخت عملی زمین – به انتخاب شاخص هایی که می‌توانستند سبک زندگی مهاجرین افغانستانی ساکن در شهرک قائم را اعم از مادی و معنوی منعکس کنند، دست زدیم: این شاخص ها عبارت بودند از: فضاها، بهداشت، زبان، خویشاوندی، تحصیلات،  شغل،  فراغت، خوراک، پوشاک، و مشارکت اجتماعی- سیاسی. بدیهی است که در این مرحله ازکار، ما می‌بایستی، بنا بر «اصل تحدید»، تنها به شاخص های مهم بالا را برگزینیم و مطالعه درباره ده‌ها شاخص دیگر را به دیگران وا گذاریم.
آنگاه به کمک آگاهی‌هایی که نسبت به فرهنگ و سبک زندگی ایرانیان، حداقل در مناطق آشنای کشور و محلات مختلف شهر خود داشتیم به طرح پرسش‌هایی در مورد آن ها پرداختیم و راهنمایی برای مصاحبه‌های آزمایشی با چند زن و مرد مهاجر تهیه دیدیم (pretest).

مرحله چهارم: آزمون شاخص ها
برای آنکه بتوانیم شاخص های برگزیده خود را بیازمائیم، لازم می‌آمد به محل برویم و با چند خانواده افغانستانی تماس بگیریم، از این رو ناچار بودیم به یک اطلاع رسان افغانستانی در محل رو بیاوریم. این راهنما می توانست از راه های مختلف پیدا شود. وقتی پژوهشگر زمینه فرهنگی مورد مطالعه را خوب بشناسد از اطرافیان خود در مورد کسانی که با این زمینه آشنایی  داشته باشند، پرس و جو می کند. ما اطلاع رسان اصلی خود را به واسطه دوست دانشجوی افغانستانی دانشکده خودمان که در رشته ارتباطات تحصیل می‌کرد و به تحقیق علمی اعتقاد نشان می‌داد، پیدا کردیم. اطلاع رسان ما در محل کسی نبود جز دختر دانشجویی که به خانواده‌ای روحانی تعلق دارد و در دانشگاه تربیت معلم به تحصیل در رشته تاریخ مشغول است. او درهای بسیاری را به روی ما باز کرد و رسمیتی را که نتوانسته بودیم از جانب دستگاه‌های اداری شهر قم، علیرغم نامه‌های رسمی دانشگاه تهران، به دلیل ضعف این دستگاه‌ها، بدست بیاوریم، به کار ما بخشید. به ویژه که وی به احترام نام و شهرت پدر روحانی خود مورد اعتماد ساکنین شهرک قرار داشت.
کار با اطلاع رسان، نشانه چگونگی تحقیق میدانی در انسان شناسی است. ((Spradley & Mc Curdy 1972:74 این کار مستلزم یک رابطه ممتد است. محقق در سایر انواع تحقیقات اجتماعی ممکن است هرگز پاسخگویان پرسشنامه خود را نبیند و آن را به صورت پستی و کتبی تکمیل کند و یا به واسطه پژوهشگران حرفه ای به تکمیل آن دست بزند. اما انسان شناس در میدان تحقیق، مجبور است افراد مفید را پیدا، آن ها را به همکاری جلب و با ایشان رابطه شخصی نزدیک برقرار کند.این کار امر ساده ای نیست، زیرا تناقضی در میان است: از سویی انسان شناس با اطلاع رسان خود رابطه ای مبتنی بر اعتماد ایجاد می کند و از سوی دیگر ممکن است او در جست و جوی اطلاعاتی باشد که اطلاع رسان مایل به دادن آن ها نیست. مثلا وقتی ما در مورد راه های ورود مهاجرین به ایران، می خواستیم اطلاعاتی کسب کنیم، در ابتدا، اطلاع رسان، از پاسخ گویی طفره می رفت. در عمل، این معضلی است که بیشتر اوقات انسان شناس پژوهشگر با آن مواجه بوده است.
ما در طول پژوهش خود در باره سبک زندگی مهاجران افغانستانی توانستیم سه ویژگی را برای یک اطلاع رسان خوب تعریف کنیم:
الف) او کسی است که با فرهنگ مورد نظر آشنایی کامل دارد.
ب) او کسی است که مایل به همکاری است. بعضی اوقات ممکن است اطلاع رسان دارای اطلاعات زیاد و ارزشمندی باشد اما به دلایلی اطلاعات خود را آشکار نسازد. شاید او دریافته است که به بیگانگان نباید اعتماد کرد ویا این که قدرت بیان خوبی ندارد.
پ) او کسی است که از صحبت به شیوه تحلیلی خود داری می کند و کار را محدود به اطلاع رسانی می کند. پژوهشگر باید از اطلاع رسان هایی که اطلاعات خود را با تفسیر بیان می کنند، پرهیز کند.
بعد از یافتن اطلاع رسان ها و پس از انجام چندین مصاحبه‌آزمایشی ضعف‌های پرسشگری و روشی شناختی ما تا حدود زیادی بر طرف شدند و اطمینان از درستی پرسش‌ها و کیفیت رابطه‌ها حاصل آمد.

مرحله پنجم: گردآوری داده‌ها
این مرحله نیز در سه حرکت انجام پذیرفت:
     1) مشاهده غیر سیستماتیک برای این کارنیاز بود بدون داشتن برنامه ای مدون شده در محله رفت و آمد کنیم و صبورانه به مشاهده بپردازیم. مشاهده همه جانبه محل (جغرافیا، شهرسازی و فضاهای شهری، رفت و آمدهای سواره و پیاده، روزانه و شبانه، فعالیت‌های حرفه‌ای، تفریحی، ارتباطی و اجتماعی ...)، خانه (فضاهای درونی و خصوصی، حیاط، اتاق‌ها، حمام، آشپزخانه، راهرو و نیز لوازم خانه و امکانات زیستی، ...) در حد مجاز ومقدور و سرانجام مغازه محل کسب و کار و مناسب برای ملاقات با مردان در روزهای غیر تعطیل.
     2) عکس برداری از فضاها، انسان‌ها، رفتارها، فعالیت‌ها، لباس‌ها،
     3) مصاحبه‌ها، از آنجا که اطلاعات مردانه و زنانه در مورد قضایا می توانند به طور محسوسی متفاوت بوده اند، برای تسهیل ورود ما به خانه‌ها، و انجام مصاحبه با خانم‌های افغانستانی، از خواهر خود که دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی است بهره جستیم (15 مصاحبه با 15 زوج).  مصاحبه ها بر پایه پرسش نامه ای صورت می گرفت که آرام آرام در طی مراحل پنج گانه آماده و آزمون شده بود.
     - مصاحبه‌های گروهی متمرکز ( ( Focus group:  این نوع مصاحبه برای مطالعه اکتشافی محلی و کشف ذهنیت‌های غالب بسیار موثر بود. ما از این تکنیک نیز برای گرد آوری داده های خود بهره جستیم. در واقع، توانستیم به این شیوه در کمترین زمان بیشترین  اطلاعات را به دست آوریم. ما دو گروه برای به ثمر رساندن آن انتخاب کردیم:
                                           1-  مرکب از جوانان افغانستانی ساکن در محل
                                           2- مرکب از مخلوطی از جوانان افغانستانی و غیر افغانستانی ساکن در محل
ما از این تکنیک بیشتر برای تکمیل اطلاعات قبلی استفاده می کردیم و در طول کار، اعتبار آن ها را با مقایسه آنچه به دست می آمد به دست آزمون می سپردیم.
میتوان پیشرفت کار با این تکنیک را در سه مرحله مشاهده کرد:

مرحله نخست: تشکیل گروه
  این مرحله خود به پنج کار مقدماتی نیاز دارد:
1.    انتخاب شرکت کنندگان : ضابطه اصلی ما در انتخاب افراد سنخیت و تجانس آن ها از نظر سنی (20-25 ساله) و جنسی (فقط مذکر) بوده است.  بدیهی است که در بین این افراد می توان جوانان افغانستانی یی را یافت که در ایران به دنیا آمده اند. تفاوت  شغلی و تحصیلی تعمداً در نظر گرفته نشده اند، چه این خود موجب غنای محتوای گفتمانی می شود که برای پژوهشگر می تواند بسیار جالب باشد.
2.    تعداد شرکت کنندگان: تعداد افراد بر حسب نوع موضوعی که قرار است در گروه مطرح شود تغییر می پذیرد.مثلا در مورد موضوعات تنش زا، مثل روابط میان قومی، ویا موضوعات تابویی مثل اعتیاد، تعداد محدود (تا 5 نفر) بوده است  و در مورد موضوعات عام- جایی که نیاز به جمع آوری اطلاعات کلی وجود دارد- تعداد افراد شرکت کننده (تا 10 نفر) بالا رفته است.
3.    در جست و جوی اعضا: در یافتن افراد مناسب از شیوه گلوله برفی(Snow bowl) استفاده شده است. به این معنا که از اولین نفرات داوطلب شرکت در جلسه خواسته می شده تا افراد دیگری را که به نظرآن ها قادر باشند درباره موضوع مصاحبه اطلاعاتی به دست دهند، معرفی کنند.
4.    تعیین چارچوب گفت و گو: بدیهی است که گفت وگو درگروه اول فقط به مسائل درون قومی مهاجرین اختصاص می یافت در حالی که در مورد گروه دوم گفت و گو از چارچوب بالا فراتر می رفته و به روابط میان قومی نیز پرداخته می شده است.
5.    محل برگزاری جلسه: از آن جا که دسترسی به مکان های مسقف و بسته مانند خانه، مسجد، کارگاه و مغازه برای برگزاری جلساتی که با شرکت 5 تا 10 نفر، اغلب تا 2 ساعت به طول می انجامیدند، مقدور نبود، بهترین مکان گوشه ای از پارک محله تشخیص داده شد که دارای امتیازاتی نیز بود: اولاً فضای پارک برای همه شرکت کنندگان آشنا به حساب می آمد و در آن  هیچ گونه عامل جدیدی جز خود جلسه توجه آن ها را به خود معطوف نمی داشت و می توانستند آن چه را که در دل داشتند با فراغت بال به زبان بیاورند. این موضوع خود به تمرکز بر مصاحبه کمک می کرد؛ ثانیاً افراد جدیدی می توانستند به جمع شرکت کنندگان به پیوندند و احیاناً در گفت و گو شرکت کنند.
مرحله دوم: گردش کار جلسه
در این مرحله از کار با سه نوع فعالیت روبه رو بوده ایم:
1.مدیریت جلسه: نقش پژوهشگر در این فعالیت دارای اهمیت زیاد است، چه شخصیت او بر میزان و نحوه شرکت هر یک از جوانان تاثیر به سزا می گذارد. بازی این نقش در تکنیک مصاحبه گروهی متمرکز به خوبی متبلور می شود:
                          الف) چیدمان افراد درجلسه: چنان چه پژوهشگر جای افراد را طوری تعیین کند که در طول جلسه، رابطه چهره به چهره بین آن ها برقرار باشد، شک نیست که حالت معلم و شاگردی کلاس ملغی می شود و هریک از آنها می تواند به راحتی سخن را در دست بگیرد. حق یکسان دخالت در بحث برای هر یک از شرکت کنندگان امتیاز گفت و گو های میزگردی را به همراه دارد.
                          ب) تازه وارد ها: شرکت دادن تازه وارد ها با روی خوش در جلسه سیاست درب باز پژوهشگر را نشان می دهد و موجب تشویق افراد به شرکت جدی تر در گفت و گوها و افزایش میزان اعتماد آن ها به پژوهشگر می گردد. پذیرش افراد جدید به جلسه ، قبول ترک جلسه از جانب دیگر افراد را تداعی می کند و این آزادی رفت و آمد، خود به ارادی بودن شرکت آنها و در نتیجه به دخالت آسان ترشان در بحث می انجامد. 
                           پ) زمان: مدیریت زمان در این قبیل جلسات که مقررات سخت گیرانه ای وجود ندارد و آمد و رفت به سهولت انجام میگیرد، از اهمیت خاصی برخوردار است چه تمایل کلی جوانان شرکت کننده در فضایی تفریحی در برابر پژوهشگر بیگانه ای خوش برخورد، بر محور زیاده گویی، وقت گذرانی، شوخ طبعی، رفیق بازی، خودمانی گری و این قبیل رفتارهای  راحت طلبانه استوار می شود و این ممکن است الزام زمانی را مخدوش سازد و زمان لازم برای طرح و بررسی موضوع مقرر کفایت نکند.
                        ت) ابتکار: پژوهشگر خود در طول مصاحبه جز وظیفه کارگردانی ندارد و ابتکار شخص او به تشویق افراد به بازی نقش خود محدود می شود. برعکس، افراد گروه هستند که به ابتکار او دست به ابتکار می زنند: ابتکار در ارائه افکار تازه،ابتکار در تعمیق مباحث و ابتکار در ایجاد پویایی در گروه.
2.محتوا:  از آن جا که اهم کوشش ما در کاربرد این تکنیک بر کسب نتیجه ای پر بار متمرکز است، دو عامل محتوایی مهم می نماید:
 الف) توضیحات اولیه: این که شرکت کنندگان بدانند دعوت کننده ی به جلسه چه کسی است، موضوع جلسه چیست، شرکت آنان چه سودی برایشان دارد و یا چه گره ای را از کارشان می گشاید، در چگونگی برگزاری جلسه پژوهشی تاثیر بسیار دارد و حائز کمال اهمیت است . از این رو بر پژوهشگر هوشمند فرض است که در کمال محبت و در عین صمیمیت و به زبان مخاطب دلیل حضور خود، نحوه پیشبرد کار، اهمیت شرکت جوانان مهاجر در جلسه و لزوم انجام پژوهش برای برنامه ریزی های بهتر و پیشرفت های ملموس تر در امور مهاجرین و شهرک،  توضیحات مبسوطی از همان ابتدای گردهمایی بدهد وآمادگی خود را برای رفع هر گونه ابهام از سوی حاضرین اعلام بدارد. به این ترتیب است که وی پیکره گروه را استحکام بخشیده و همیاری و پشتیبانی اعضای آن را تضمین خواهد کرد.
 ب) پرسش ها : در مورد پرسش های پژوهش دو نکته قابل ذکر است: یکی شکل پرسش ها و دیگری ترتیب آنها.
    درمورد اول باید گفت که پرسش ها می بایست به ساده ترین وجهی طرح شده وبه فهم پذیر ترین شکل آن عنوان شوند و دادن پاسخ به آن ها خوشایند باشد و انگیزه پاسخگویی را در آن ها تقویت کند وحتی المقدور بر جنبه های شخصی زندگی افراد تکیه داشته باشد.
    در مورد دوم آن که رابطه بین پرسش ها و ترتیب در ارائه منطقی آن ها حفظ گردد، به طوری که تمرکز بر موضوعات از میان نرود و رشته فکری پاسخ گو قطع نشود؛ به عبارت دیگر، امکان پریدن از این شاخه به آن شاخه از افراد حاضر در جلسه سلب شود.
3.جمع آوری اطلاعات: گرد آوری داده های قابل اعتماد به سادگی امکان پذیر نیست. دقت، توجه و حتی وسواس پژوهشگر در این مورد بالاست و به چند عامل گره می خورد:
                الف) در اختیار گروه بودن: پژوهشگر در میان مخاطبین خود حکم جراحی را دارد که به عمل جراحی مشغول است به این معنا که مانند او با تمام وجود خود را در اختیار کاری قرار می دهد که مشغول انجام آن است؛گوش و چشم پژوهشگر به شدت در کارند. او با آمادگی یی که در توجه کردن به کنش ها و واکنش های افراد گروه از خود نشان می دهد آنان را متقابلاً به شرکت گروهی تشویق می کند. وی بی آن که هیچ رفتاری را تایید و یا هیچ گفتاری را تکذیب کند به خنثی ترین وجهی خود را علاقمند و متوجه نشان می دهد و نه در ظاهر و نه در ذهن خود بر ارزش های فردی و گروهی مورد مشاهده خود قضاوت نمی گذارد، گویی او به همه چیز و به همه کس توجه یکسان نشان می دهد.  
               ب) مشاهده رفتار ها: پژوهشگر به افراد گروه مانند فضای گروه و آن چه در گروه می گذرد توجه دارد. احاطه سمعی و بصری او به فضایی که خود ایجاد کرده ولی الزاماً به آن تسلط کامل ندارد، ضروری است. مشاهده می تواند از راه شنیدن و یا دیدن انجام بگیرد ولی پژوهشگر به خوبی تفاوت میان شنیدن و گوش کردن را از طرفی، و دیدن و نگاه کردن را از طرفی دیگر به خوبی می داند و در کاربرد هر یک از این چهار فعالیت از خود مهارت نشان می دهد.
             پ) ثبت رفتارها:  در این مرحله ثبت رفتار ها به هر شکل آن به دو صورت انجام میشود:
-    ثبت صداها که با دستگاه ضبط صورت می گیرد. ضبط اصوات کار پژوهشگر را به شدت تسهیل می کند و به او امکان می دهد که به بخش دوم کار ثبت بپردازد.

-    ثبت حرکات که به صورت کتبی در طول مصاحبه انجام میگیرد بخش دوم کار او را تشکیل می دهد.  


پایان بخش اول – ادامه دارد

   

 



همچنین مشاهده کنید