پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کسی در این حادثه مقصر نیست


کسی در این حادثه مقصر نیست

«حس پنهان» اولین فیلم بلند سینمایی مصطفی رزاق کریمی دارای داستانی ساده و تکراری است مردی که در یک برخورد اتفاقی به زنی علاقه مند می شود و تصمیم می گیرد از همسرش جدا شده و با همسر جدید, زندگی تازه ای را آغاز کند

«حس پنهان» اولین فیلم بلند سینمایی مصطفی رزاق کریمی دارای داستانی ساده و تکراری است. مردی که در یک برخورد اتفاقی به زنی علاقه مند می شود و تصمیم می گیرد از همسرش جدا شده و با همسر جدید، زندگی تازه ای را آغاز کند. حس پنهان شباهت زیادی با خود زندگی دارد. آدم ها در طول زندگی مراقب هستند خود را از حوادث بزرگ دور نگه دارند در حالی که حوادث کوچک و به ظاهر بی اهمیت همچون موریانه در حال خوردن پایه های زندگی هستند و دیری نمی پاید که تمام ستون ها فرو می ریزد. دراین هنگام از نو بنا کردن ساختمان زندگی کاری دشوار و گاه غیر ممکن است. فیلم از جایی آغاز می شود که کانون خانواده دو نفره امیر زندی (محمدرضا فروتن) و سیمین معتمد (مهتاب کرامتی) در حال فروپاشی است. به کارگیری واژه هایی که نشان از استمرار دارد در ابتدای بسیاری از دیالوگ ها که از ابتدا آغاز و در جای جای فیلم تکرار می شود نشان از تکرار اتفاق های ساده ای دارد که در حال متلاشی کردن روابط زناشویی است. امیر دیر به خانه می آید و خود را در شرکت تبلیغاتی اش سخت مشغول کرده و به محض ورود به خانه سیمین از او با واژه باز هم دیر آمدی استقبال می کند. در سکانس دیگر وقتی سیمین در حال خوردن سالاد به عنوان شام است، امیر می گوید «امشب هم سالاد»؟ این اتفاقات به ظاهر ساده در کنار جدایی ۳ ساله امیر و سیمین در یک ساختمان، عدم علاقه سیمین به بچه دار شدن روابط این دو را تا به آنجا می رساند که باز بودن در تراس موجبات یک واکنش تند (شاید برای هر کسی که همه حوادث زندگی این دو را نمی داند، غیر منطقی به نظر برسد) را فراهم می کند، تا آنجا که امیر می گوید «بالاخره گلدان ها را تو سرت خرد می کنم» فریدون فرهودی، فیلمنامه نویس حس پنهان تلاش کرده با نشان دادن زوایای مختلف از یک زندگی در حال متلاشی شدن بدون آنکه از هیچ یک از دو طرف جانب داری کند داستان را پیش ببرد. و البته در این کار موفق هم می شود. در برخوردی که با تماشاگران عادی این فیلم در زمان جشنواره بیست و ششم و در اکران عمومی اش در سینما صحرای تهران داشتم متوجه شدم عموم تماشاگران هر دو عضو را عامل متلاشی شدن خانواده امیر و سیمین می دانند. ابتدای مطلب عنوان کردم حس پنهان داستانی ساده و تکراری دارد و بسیار شبیه زندگی است. بسیاری از تماشاگران حوادث بزرگ و مهم فیلم را دنبال می کنند و از ظرافت های فیلمنامه و فیلم غافل می مانند . شاید آنها همان هایی هستند که در زندگی عادی نیز فقط مراقب حوادث بزرگ هستند و توجهی به موریانه های زندگی ندارند. به هر حال رزاق کریمی تلاش می کند برای این نوع مخاطب هم قاعده سینما را رعایت کند.

او با قراردادن بهرام (حامد بهداد) برادر ندا طلوعی (نیوشا ضیغمی) که تعادل روانی ندارد هر لحظه رابطه جدید امیر و ندا را با تهدید همراه می کند. رزاق کریمی برای ایجاد هیجان علاوه بر حضور بیمار روانی از فاکتورهای دیگری نیز بهره می برد ؛نمادهای بسته ای از شاخ مجسمه مسی، تیغ کاتر، پارس سگ در سکانس افتتاح نمایشگاه، موسیقی دلهره آور و ... از جمله عواملی است که تماشاگر را تا آخر فیلم آماده برخورد با یک حادثه دلخراش می کند. شاید این تعبیر من از حضور بهرام بسیار ساده انگارانه باشد اما نمی توانم به آن اشاره نکنم. از آنجا که داستان اصلی فیلم را از زندگی امیر و سیمین دنبال می کنم به نظر می رسد حضور بهرام در به سرانجام رسیدن زندگی جدید امیر و ندا شباهت چند وجهی به نگاه عمومی اجتماع به تعدد زوجه دارد. کمتر خانواده ای را می توان یافت که با صراحت تعدد زوجه را تایید کند و از این اتفاق به خوبی یاد کند و حتی گاه شاهد تعصب های باور نکردنی در این خصوص هستیم که داستان سرانجام این تعصب ها را در صفحات حوادث روزنامه ها با عناوین مختلف همسرکشی و حوادثی از این دست خوانده اید. به هر حال در حس پنهان هیچ کس مقصر نیست و همه به سهم خود تقصیر دارند. امیر مقصر نیست زیرا عاشق زندگی و زندگی کردن است. او خاطرات خود را از کودکی همراه دارد و مملو از عشق به زندگی است، به داشتن فرزند علاقه مند است.

حتی زمانی که ندا می گوید «من زندگی را دوست دارم» امیر به او می گوید «من به تو حسودیم می شد». در عین حال امیر به خاطر پنهان کاری روابط جدیدش و ترک ناگهانی همسرش و درک نکردن شرایط خانوادگی ندا و بهرام مقصر است. سیمین مقصر نیست زیرا دچار بحرانی شده که او را نگران آینده فرزندش می کند. او از کندذهنی، افسردگی، هایپر و ... شدن فرزندش می ترسد. ترس از آینده مخصوص سیمین نیست بلکه اپیدمی جهانی دارد و مهم ترین عامل در علاقه زوج ها در بچه دار شدن است. سیمین در عین حال مقصر است زیرا به جز نداشتن بچه به چیزهایی در زندگی مشتر کشان اهمیت می دهد که یا برای امیر اهمیت ندارد و یا اساسا با آنها مشکل جدی دارد و این باعث متلاشی شدن خانواده ای می شود که با عشق برپا شده بود. ندا مقصر نیست او همانند هر دختر جوان دیگری از وجوه مختلف و البته ویژه امیر نسبت به سایر مردهای اطرافش خوشش آمده و همین امر او را به تشکیل زندگی جدید علاقه مند ساخته اما او مقصر است زیرا نمی تواند به درستی شرایط بهرام و دلایل مخالفت او را درک کند و در این مسیر دست به اشتباهاتی می زند.

بهرام مقصر نیست زیرا او سال های کودکی و نوجوانی خود را به خاطر آنکه زن جوانی پدرش را از آنها گرفته از دست داده است و نمی خواهد سرنوشت برای خواهرش تکرار شود. شاید بهرام به خاطر نداشتن عقل دوراندیشی تنها کسی باشد که در فیلم هیچ تقصیری متوجه او نیست و اتقاقا تمام فیلم را تا بروز یک بحران پیش می برد و سرانجام نیز می میرد! حس پنهان یک فیلم ساده پرماجرا و یا کم حادثه نیست. این فیلم تلاش می کند ضمن سرگرم کردن تماشاگر او را نیز به فکر وادارد. به سکانس های مختلف از رانندگی امیر در پایان دقت کنید. این صحنه ها درست بعد از مهم ترین نقطه عطف های فیلم اتفاق می افتد. این سکانس ها به جز دادن چند کلید ساده کمتر حاوی حادثه ای مهم هستند و بیشتر کاربرد آن، دادن فرصت، به تماشاگر است تا بتواند حوادث گذشته فیلم را با تازه ترین حادثه پیوند بدهد و از این ارتباط به نتایجی برسد. این سکانس ها ابتدای آشنایی ندا و امیر پس از اطلاع سیمین از رابطه جدید امیر با یک زن پس از برملا شدن ،علت دوری سیمین از بچه دار شدن و در نهایت پس از مرگ بهرام تکرار می شوند و در هر بار فرصت دادن به تماشاگر کلید های جدیدی را نیز ارائه می کند. حس پنهان به عنوان اولین تجربه بلند سینمایی کارگردانش ضعف های بسیاری نیز دارد که اگر نگارش یادداشت فیلم در مطبوعات به صورت سریالی باب بود حتما در این خصوص دو تا سه هزار کلمه می نوشتم.

عباس عبدالعلی زاده