چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گذری بر تاریخچه غزل پیشرو


گذری بر تاریخچه غزل پیشرو

در دهه هفتاد, شعر در مرحله گذر از دوران آرمانی و شعاری خود به مرحله تفرد و جزیی نگری می رسد که انگیزه خود را از کثرت گرایی مطرح در اندیشه های اعتقادی و مردم محوری سیاسی می گیرد و بر آن است تا می تواند, اجتماعی تر, به درد زندگی بخورتر و پاسخ گوتر باشد

در دهه هفتاد، شعر در مرحله گذر از دوران آرمانی و شعاری خود به مرحله تفرد و جزیی نگری می رسد که انگیزه خود را از کثرت گرایی مطرح در اندیشه های اعتقادی و مردم محوری سیاسی می گیرد و بر آن است تا می تواند، اجتماعی تر، به درد زندگی بخورتر و پاسخ گوتر باشد به اجتماعی که حقیقتا شاید به این باور رسیده است که شعر را یا باید در فضاهای کهنه، تکراری و خواب آلود گذشتگی جست و جو کرد یا در نقش برانگیزاننده سیاسی- اجتماعی با کارکردی شعاری در فوران اتفاقات و حوادث جاری! البته نه این که در این مرحله، مضمون به کلی از صحنه بازی شعر به حاشیه رفته باشد بلکه یک نوع تعدیل بین ساختار و محتوا در شعر و هنر به وجود می آید و شاعران اکثریت جوان در فضای تازه خلق شده، کمی فارغ از جنجال و هیاهو، به دنبال افق های تازه تری از شاعرانگی می اندیشند و به قولی به سطح زندگی های در جریان، معمولی و عینی بر می گردند و با اجتناب از آرمان گرایی و اسطوره پروری ، این دو عنصر مهم شعر حماسی، فضاهای جدیدی خلق می کنند. سرآغاز این تحولات از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، بسترهای جدید و ظرفیت های تازه کشف شده ای در شعر فارسی بروز می دهد که با محور قرار گرفتن دو اصل نسبیت و تطور به حرکت رو به جلوی خود ادامه می دهد و به شعر در فضاهای پست مدرن می انجامد. در این میان نوعی غزل با عنوان غزل فرم یا پیشرو به همت دو تن از شاعران جوان و خلاق آن سال ها محمد سعید میرزایی و هادی خوانساری اعلان موجودیت می کند که در این نوشته به اجمال به این روند حرکتی مهم، مثبت و تا حدودی مورد کم لطفی قرار گرفته اشاره خواهیم داشت.

در نیمه اول دهه هفتاد شاید غزل به نوعی تکرار بی سابقه رسیده و چیزی شاید به نام بازگشت کوچک اتفاق افتاده بود که منجر به جریانات جدیدی در شعر شد و کلید آن در روزنامه عصر شیراز بعد از دو سفر خوانساری به مرودشت و شیراز و یک سفر مشترک به شیراز برای اولین بار نام غزل فرم با پرونده ای که به آثار این دو اختصاص داشت در تابستان ۱۳۷۸ با حاشیه محمد محمد علی و با این عنوان که این دو داعیه دار غزل فرم هستند زده شد و به چاپ رسید. با حضور این دو شاعر، کرج مرکز این جریان بود و شعرای جوان و دوست دارانش در آن سال ها با ار تباط گیری با جلسات شعری کرج به دبیری خوانساری- که در آن زمان اتاق کوچک کارش معروف به اتاق قرمز، میزبان این شاعران و دوست داران آن بود و حتی مرحوم حسین منزوی بزرگ نیز سه ماهی در آن اتاق بیتوته نموده بود- به پویایی این جریان کمک کرد.

مرد بی مورد، کلاویای شکسته و گزیده ادبیات معاصر(۱۴۵) اولین کتاب های مهم در این جریان بودند. با حضور این دو شاعر جوان، جشنواره های شعر هم که آن زمان جدی تر برگزار می شد هم غزل های تازه و متفاوتی را به خود دید و دیگران با این شیوه و نگاه بیش تر آشنا شدند هر چند فقط در حد گسترش حیطه واژگانی، روایت و فضاهای فانتزی کار می کردند. هادی خوانساری که مدعی بود تکنیک ها ، تجربه ها و شیوه های منحصر به فردی را در غزل خود کشف کرده است اعتراض و رویکرد های مدرن تری وارد غزل پیشرو کرد و چون نام غزل فرم را متناسب نمی دید و تغییراتی از غزل فرم تا پیشرو اتفاق افتاده بود بر این شیوه نام پیشرو گذاشت و مانیفست غزل پیشرو را که هیچ پیش زمینه تئوریکی قبل از آن نداشت با مشکلات بسیار اما مبسوط و علمی نوشت و سپس بلافاصله مجموعه چه ریک های جوان را به این سبک و سیاق به چاپ رساند. وی نام مانیفستش راعلامیه کودتای خودکار که ایهام و اشاراتی به اتوماتیسم ذهنی سورئالیست ها دارد گذاشت. حالا بماند که بعد ها هم بعضی از روی آن مانیفست رونویسی کردند و فقط چهار تا حرف و کلمه جابه جا کردند و اصولا هم نگفتند و مشخص نشد که تزشان چیست و چه چیزهایی به غزل پیش رو اضافه کرده اند و از کجا می شود تشخیص داد چه می خواهند و چه می گویند. خوانساری دربسیاری از بخش های این مانیفست به اقتدار سیاسی حاکم بر شعر اعتراض کرد و از نزدیک به سی نفر از غزل سرایان دیگر هم آثاری به چاپ رساند و در آن از یک تا چهار اثر از هر کدام که هنوز هم از بهترین آثار هستند چاپ کرد.

افراد سر شناسی بر چه ریک های جوان مقدمه نوشتند از جمله شمس لنگرودی (جریان رسمیت یافته ) را نوشت که عنوان خود گویا است و پرونده بسیاری از ادعاهای حاشیه را می بندد. حمید رضا شکارسری ( حاشیه شورش گر ) ، دکتر سید علی میر باذل ( در سایه روشن مکتب پست مدرنیسم ) را نوشت که اشتراکات، آیتم ها ورویکردهای پست مدرنیته با غزل پیشرو را بررسی کرد. یزدان سلحشور ( غزل غزل های هفتاد ) که در روزنامه ایران هم این مقاله بسیار مهم به چاپ رسید و محمد سعید میرزایی و هادی خوانساری به عنوان نمایندگان غزل فرم معرفی شدند. وی در آن جا نوشت همان طوری که روزگاری شعر سپید، شعر نیمایی را به عنوان قالب مسلط مغلوب کرد، دور نیست غزل فرم نیز شعر سپید را به حاشیه براند. مصاحبه های گوناگون خوانساری با روزنامه ها و خبر گزاری ها و رادیو، حضور بسیار در جلسات شعر سراسر کشور و بحث و جدل درباره غزل پیشرو و برگزاری جلسات نقد کتاب چه ریک های جوان و کلاویای شکسته در کانون ادبیات ایران، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، فرهنگ سرای اندیشه ( جلسه مرکزی شعر تهران ) و دانشگاه ها و جلسات شعر کشور با حضور زنده یاد استاد حسین منزوی، محمد علی بهمنی، هرمز علی پور، دکتر صابر امامی، یزدان سلحشور، مسعود احمدی، حمید رضا شکار سری، دکتر سید علی میر باذل، کریم رجب زاده ، دکتر بهروز یاسمی، محمد رمضانی فرخانی و بسیاری دیگر این جریان را به همگان بیش تر معرفی کرد که دیگر جنبه تئوریک هم با مانیفیست غزل پیش رو به خود گرفته بود و خیلی از جریانات حرفه ای شعر و روشن فکری انگ بی سوادی و دولتی بودن به این جریان نمی زدند. وی در رایزنی و معرفی این جریان به شاعران سپید سرا هم نقش به سزایی ایفا کرد. محمد سعید میرزایی هم بعد از نقش تاثیرگزارش در همان سال های اول ، راه خود را جدا کرد، چند کتاب مناسبتی به چاپ رساند، عضو شورای شعر و موسیقی صدا و سیما شد، با زبان آرکائیک غزل و قصیده سرود و به راه دیگری رفت هرچند در آغازغزل های فوق العاده زیبا یی سرود و حتی کتاب اولش "درها برای بسته شدن آفریده شد" که در حوزه غزل پیشرو هم قرار نمی گرفت با موفقیت زیادی مواجه شد. در واقع مجموعه ی میرزایی، رومانتیسم سیاه تازه ای را در غزل ارایه می کرد. حالا قرار دادن نام بعضی آدم های تازه به دوران رسیده یا آن قدیمی هایی که خود می دانند موثر نبودند یا تیپ کارشان فرق می کرد و می کند در کنار نام آن ها به نوعی شوخی شبیه است!

خوانساری به نام های غزل فرم، خود کار، غزل مدرن، غزل سپید، فراغزل و غزل پست مدرن در مانیفست غزل پیشرو اشاره کرده بود. هر چند در این مانیفست به آیتم های پست مدرنیته اشاره و تا حدی این آیتم ها بررسی شده بود وعنوان مقاله دکتر سید علی میرباذل نیز در سایه روشن مکتب پست مدرن بود اما تا چند سالی کسی از این نام استفاده نمی کرد و اولین بار هم این نام در چه ریک های جوان ثبت شد. بانو سیمین بهبهانی غزل امروز را به دو طیف عمده غرل سرایانی که در شیوه استاد محمد علی بهمنی و هادی خوانساری کار می کنند تقسیم کرده و آثار گروه دوم را بیش تر می پسندد. دکتر بهزاد خواجات وی را بعد از سیمین بهبهانی در غزل از دهه شصت پلی به شعر امروز دانسته و پتانسیل او را قابل توجه می داند. استاد محمد علی بهمنی می گوید با کتاب خوانساری جریان جدیدی در غزل امروز شروع شده است هرچند با همه آثار موافق نیست و خیلی از چهره های سرشناس دیگر... دکتر سید علی میر باذل در مقاله ای در روزنامه جام جم می نویسد: "هادی خوانساری در مانیفستی تقریبا جامع و گویا، باعث اشاعه این ژانر در بین مخاطبان و شاعران جوان شد، به طوری که بسیاری از شاعران گروه های مختلف موافقت خود را با این ژانر اعلام کردند و در این خصوص مقالات متعددی نگاشته و جلسات مختلفی برگزار شد. هادی خوانساری با منطق تطبیق و با ارایه یک وجه زیبایی شناختی خاص به گونه ای این ژانر را به وضعیت مکتب پست مدرنیسم نزدیک کرد به طوری که غزل پیش رو دارای اشتراکات مبنایی با مکتب پست مدرنیسم شد". وی معرفی یا هماهنگی، انتخاب و تصحیح و چاپ کتاب خیلی از غزل سرایان پیشرو را به عهده گرفت. خیلی ها بعد از شروع بوده اند، کتاب چاپ کرده اند و کم تر موفق بوده اند. بسیاری در دود گم بوده اند و سرشان در چاک یقه ها مشغول. بسیاری هم بعد ها آمده اند کارهای درجه چندم ارایه کرده اند و می کنند و تاریخ ها را در کتاب هایشان ۷۶ و ۷۷و ۷۸ زدند و خود را به نشناختن و یادمان نمی آید زدند و از هر کدام که بپرسی خود را داعیه دار می دانند و قصه ای تعریف می کنند بدون سند. اما وقتی جریان کاملا تثبیت شد مرزهای سنت شکسته شد و تکلیف جریان غزل پیشرو مشخص شد فعالیت های دیگر خوانساری رنگ و بوی جدی تری گرفت تا سال هایی که او به فعالیت های بین المللی شعر و صلح پرداخت، رییس انجمن دوستی ایران کوبا شد، در فستیوال های جهانی حضور پیدا کرد، پرچم جهانی شاعران صلح را طراحی کرد. اولین همایش چمران و چه گوارا را در یک فضای بسته برگزار کرد و به عنوان نماینده آسیا در هیات موسس کمیسیون جهانی شاعران صلح انتخاب شد.

جریان راه خود را می رفت تا دیگرانی آمدند و بعد از چند سال سعی در پنهان کردن تاریخچه و صاحبان این جریان بزرگ داشتند و از سویی سعی در عدم اطلاع رسانی و تبارشناسی این جریان به نسل تازه رسیده کردند. آدرس های غلط دادند و اقدام به قاطی کردن نام های ریز و درشت تر در کنار هم کردند. جالب توجه است که بعضی از آن ها در سال هفتاد وشش نهایتا ده دوازده ساله بودند و اکثر قدیمی تر ها بدون رضایت خود به این لیست های عجیب و غریب وارد می شوند کلی نام ریز و درشت تر را به گمان به حاشیه بردن چهره های اصلی با خود همراه کنند و افتخارات را یکی یکی بین آن ها تقسیم کنند و خود را در جایگاه رهبر معنوی قرار دهند. معلوم نیست در این ده ساله اخیر این جریان چرا حتی یک چهره حرفه ای که مورد وثوق جامعه حرفه ای ادبیات باشد پیشنهاد نکرده است. البته در مانیفست غزل پیشرو خوانساری پیش بینی کرده بود که این جریان به جریانی پلی ژانریک تبدیل خواهد شد. چه ریک های جوان در نمایشگاه کتاب همان سال ها توقیف و جمع آوری شد و تظاهرات تک نفره وی بعد از سه سال توقیف در فروردین سال ۱۳۸۶ که شبه تز (بوطیقای هم گرایی و شعر) در ابتدای این مجموعه غزل که با ساختار سطربندی شعر سپید آمده بود ، به چاپ رسید. در واقع غزل های وی با کم کردن سرعت ریتم و ضرب آهنگ، چند روایتی بودند، شکست روایت، تغییر کارکرد های معمول ردیف و قافیه، کارهای اپتوفونیک، افزایش ارکان افاعیلی مصاریع، کشف اوزان جدید، کارکرد های چندگانه جمله و کلمه، سپیدخوانی، غزل موقوف الردیف، سطرها و ترکیب های محاوره در زبان معیار، اجرای خوانش، ارجاعات متنی، حضور نگاهی انسان -جهانی و... به جایی از هم گرایی رسید که تفکیک آن از قالب های نیمایی، گاه چهارپاره و شعر آزاد سخت می نمود. دیگر مجموعه های غزل های خوانساری با نام های "مخفیانه عاشقت شدم"، "ارتش گل سرخ"، و "هاوانا، بیروت، آبادان" تا به حال مجوز نگرفته اند. چندین ناشر از جمله تکا، افراز و ... کتاب های او را گرفته و فسخ قرارداد کرده اند.

نویسنده : مجید مهدی