یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
باید تماشاگر با حوصله ای باشیم
● صد سال به این سالها (سامان مقدم)
«صد سال به این سالها» داستان زنی به نام ایران (فاطمه معتمدآریا) را طی حدود سهدهه تعریف میکند. اینکه چطور شوهرش (رضا کیانیان) را در جریان انقلاب از دست داد و بعد تنها پسرش را در جریان جنگ و بعد از آن مجبور شد پسر کوچک شوهرش را که از وجود او خبر نداشت بزرگ کند. فیلم خیلی باحوصله داستان رنجهای «ایران» و اتفاقاتی را که برایش افتاده تعریف میکند. اما آیا تماشاگر هم آنقدر حوصله دارد؟ ریتمکند فیلم سبب میشود در لحظات پایانی اکثر تماشاگران برای رسیدن پایان فیلم لحظهشماری کنند. در کل پایان فیلم (روایت دهه آخر) مانند یک وصله ناجور عمل میکند. هم حوصله تماشاگر را سر میبرد و هم حرفهای سیاسیاش نسبت به بقیه فیلم خیلی روتر و گل درشتتر است.
صد سال به این سالها خیلی ظریف اتفاقات سیاسی کشور را در دو دهه اول بعد از انقلاب در قالب زندگی زنی رنجکشیده نشان داد اما در روایتش از دهه سوم دیگر از این ظرافت خبری نبود و فیلم خیلی راحت به ورطه شعارزدگی افتاد. اما صد سال به این سالها فیلم خوش ساخت و خوش رنگی است. وقتی فیلم را میبینید انگار دارید صفحات رمانی را ورق میزنید.
مقدم در به تصویر کشیدن سهدهه مختلف از لحاظ ظاهری هم موفق عمل کرده. اما حیف فیلمی که داشت خوب پیش میرفت اسیر حوادث شد و آن ظرافت ابتداییاش را از دست داد تا جایی که امین (پرویز پرستویی ) در پایان فیلم خیلی نچسب برای فرزند رفیقش نطق سیاسی کرد. به هر حال اگر تماشاگر با حوصلهای باشیم حداقل میتوانیم از دو سوم ابتدایی فیلم لذت ببریم.
● هیچ
«هیچ» چهارمین ساخته عبدالرضا کاهانی فیلم بسیار خوبی است ونسبت به فیلم قبلیاش «بیست» یک پیشرفت محسوس. فیلمی درباره زندگی با همه زیر و بمهایش. «هیچ» که با لحنی مفرح و فانتزی شروع میشود و با همین لحن هم ادامه میدهد در پایان با رویکردی بسیار تلخ تماشاگر را تنها میگذارد. این میشود که تماشاگری که در طول فیلم با خنده ماجرا را دنبال میکرد باید با شوک حاصل از تغییر لحن ناگهانی فیلم سالن را ترک کند و کاهانی در به تصویر کشیدن هردو لحن خیلی موفق عمل کرده. طنز هنرمندانه فیلم و خلق شخصیتهایی باورپذیر و فیلمنامه درست و حسابی (در این قحطی سینمای ایران در مورد فیلمنامه خوب) و البته بازی بسیار خوب بازیگرانش از «هیچ» فیلمی ساخته که بر تماشاگر تاثیر میگذارد.
هیچ در ابتدا با خلق فضایی کمیک سعی میکند به تماشاگر نزدیک شود و وقتی همذاتپنداریاش را بهدستآورد ضربهاش را میزند. این است که پایان تلخش میتواند خیلی تاثیرگذارتر از فیلمهای دیگر باشد. شخصیت مهدی هاشمی (مردی که مرض پرخوری دارد و بعد متوجه میشود بدنش هر شش ماه یک کلیه هم درست میکند ) میتواند از شخصیتهای ماندگار سینمای ایران باشد که با بازی قدرشناسانه هاشمی خیلی خوب از آب درآمده است. «هیچ» در پس ظاهر خندانش فیلم تلخی است؛ اینکه چطور هرکس میتواند مشکلات و بدبختیهای خودش را داشته باشد. تنها میماند امیدواری برای اکران فیلم تا شاید در این برهوت سینمای ایران مرهمی باشد بر دل سینمادوستان تا فیلمی ببینند که سازندگانش هم خوب زندگی را فهمیدند و هم خوب سینما را.
● بیداری رویاها (محمد علی باشهآهنگر)
«بیداری رویاها» تلاش دیگری است برای به تصویر کشیدن اثرات جنگ تحمیلی پس از سالها بر زندگی مردم. فیلم داستان زنی را تعریف میکند که بعد از شهادت شوهرش و در حالی که فرزند کوچکی دارد با برادر شوهرش ازدواج میکند و حالا بعد از سالها در حالی که فرزند دیگری دارد و باردار هم هست، خبر میرسد که شوهرش زنده است و میخواهد برگردد. اینکه این ایده چقدر پتانسیل بالایی دارد برای به تصویر کشیدن بحرانی در دل یک خانواده خوشبخت کاملا مشخص است. اما فیلم این فرصت را به راحتی از دست میدهد. چون اولا در خیلی از جاها رنگ و بوی سفارشی بودن به خود میگیرد و در بعضی قسمتها با یکسری اتفاقات دور از ذهن قصد تزریق فضایی عاطفی و ترحمبرانگیز را دارد. به همه اینها اضافه کنید ریتم بسیار کند فیلم را و البته پایان کاملا خنثی و نچسبش. بازیها هم معمولی هستند. هم امین حیایی و هم هنگامه قاضیانی تلاششان برای درگیر کردن تماشاگر با شکست مواجه شده. تاثیر خبر بازگشت اسیر بعد از سالها در حالی که همه تصور میکردندشهید شده، خیلی فرصت خوبی بود تا بتوانیم شاهد یک درام پرتنش باشیم که نشد. از طرفی چرخشهای داستانی (از جمله پناهندگی شوهر و بحث جا زدن خود به جای سرباز عراقی) نتوانستند نکته مثبتی برای فیلم باشند. در آخر هم که شوهر با گذشتی مثال زدنی (ناسلامتی اسمش هم ایوب پارساست) آرامش را به خانوادهاش برمیگرداند. اینکه آیا موفق میشود یا نه را نمیدانم اما اینکه باشهآهنگر در به تصویر کشیدن این داستان ناموفق بود را مطمئنم.
● برخورد خیلی نزدیک (اسماعیل مهین دوست)
تصادفی رخ میدهد. چهار نفر درگیر ماجرا هستند. فیلم با فلاشبکهای متعدد قصد تشریح روابط این چهارنفر را دارد. فیلم همینطور در گذشتهوحال در رفتوآمد است و تکههای پازل را کنار هم قرار میدهد و آخرش هم تمام. اصلا انگار نه انگار که روایت غیرخطی باید تماشاگر را وادار کند که خود تکههای پازل را کنار هم قرار دهد. اینجا ما به عنوان تماشاگر نقش چندانی نداریم. فیلم برای دل خودش یک داستان را به مرور تعریف میکند و در آخر هم پلیس قصه برمیگردد رو به دوربین و تماشاگر را نصیحت میکند.
آریان گلصورت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد پاکستان رئیسی امام خمینی رئیس جمهور
هواشناسی تهران سیل پلیس شهرداری تهران قتل کنکور وزارت بهداشت فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم مالیات
سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت قرآن کریم فیلم مهران مدیری کتاب
خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی فوتسال جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور سپاهان باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری سامسونگ ناسا اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون نخبگان
دندانپزشکی خواب کاهش وزن بارداری مالاریا