جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

گلنار


گلنار

اولین خاطره سینمایی من بر می گرده به زمان اکران فیلم گلنار که من یه دختر بچه کلاس دومی بودم با یه دنیا آرزو و رویا وهمین باعث شد مثل خیلی ازهمدوره‌های اون زمان عاشق گلنار اون …

اولین خاطره سینمایی من بر می گرده به زمان اکران فیلم گلنار که من یه دختر بچه کلاس دومی بودم با یه دنیا آرزو و رویا وهمین باعث شد مثل خیلی ازهمدوره‌های اون زمان عاشق گلنار اون دختر شمالی شیرین بشم . گلنارهمون دختر بچه مهربونی بود که می توانست خیلی از همدوره‌های من را عاشق اون روستا و خاله قورباغه و خرس‌ها با همه بدیشون بکنه. گلنار، دزد عروسکها و ... حقیقتا دنیای فانتزی زیبایی رو برای من و امثال من ساختند تا تلخی اون دوران سخت دهه شصت رو راحت تر گذروند. من اونقدرعاشق گلناربودم که پدر و مادرم با همه گرفتاری‌هاشون دو بارمنو به دیدن فیلم بردند. حالا که به اون روزها نگاه می‌کنم من از همون زمان عاشق سینما شدم و دلم برای اون روزها و اون احساس تنگ میشه. احساسی که به جرات می‌گم با هیچ فیلم دیگه ای تکرار نشده چون زمان گذشته و همه چیز تغییر کرده نه من دیگه اون دختربچه کوچولوی احساسی هستم و نه دیگر فیلم‌هایی مانند گلنار حرفی برای نسل امروز دارند .

در حقیقت سینمای حال حاضر نه حرفی برای گفتن به نسل امروز دارد و نه فیلمی را برایش می سازد و بچه‌های ما هم با دیدن فیلم‌ها و کارتون‌های‌هالیودی بزرگ می شوند بدون اینکه تجربه شیرین نسل ما را حس کنند. کارتون‌ها و فیلم‌هایی که قهرمانان آنها را سیندرلا و هری پاتر تشکیل می دهد و چه حیف که نسل آینده این احساس شیرین را حتی در دوران کودکی حس نمی کند. حس اینکه خود را در دنیای خیالی وطنی غرق کنی درحالی که لباس دخترک مهربون شمالی را به تن کردی و زیر لب شعر می‌خوانی.

نویسنده : سیده محیا مطلب پور