سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
بدعت و نوآوری
● تفاوت بدعت با نوآوری
رویکرد اساسی این نوشتار این است که معیار قرآنی نوآوری و آزاداندیشی و همچنین بدعت و تحجر را بیان نماید.
رشد و توسعهی همه جانبه در گرو خلاقیت و ابتکار است و این چیزی خلاف رشد و موهوم است. در پرتو هدایت قرآن میتوان به رشد رساند.
● ارکان ویژگیهای نوآوری بدعت و تحجر
▪ نخست تعریف واژگان:
ابن فارس برای مادهی بدع دو تعریف دارد: اولـ نوآوری واقعی و خلق ابتکاری بدون الگوگیری. دومـ درماندگی. در اینجا معنای اول مورد نظر است. ابن منظور و راغب اصفهانی نیز همین معنا را ذکر کردهاند. اما واژهی تحجر که از ریشهی حجر به معنای منع است یعنی سلب و تاریک فکری پس بدعت و ابداع یعنی ابتکار در هر حوزه و با هر کیفیت به شرط بیسابقه بودن. لغتدانان مسلمان با توجه به بار اعتقادی دینی این کلمه آن را امری ناروا دانستهاند. زیرا که اسلام نقصی ندارد تا نیاز به تکمیل داشته باشد. نوآوری در دین دو رویکرد صواب و ناصواب دارد اما در رویکرد صواب نوآوری در ضمن حفظ دین و تعهد کامل به آن مطرح نظر است.
اما آن رویکرد ناصواب تحقیرآمیز بوده و با افزودن و بدعت میکوشد دین را کامل نماید و یا چیزی بکاهد. این رویکرد نتیجهای جز ورود سلیقههای شخصی و نادیده گرفتن اصول ندارد. حد وسط بدعت یا تحجر، نوآوری و اجتهاد صحیح میباشد که مبتنی بر وحی و عقلانیت است.
● ناروایی بدعت
در این مسئله که بدعت ناروا میباشد شکی برای کسی نیست.
شیخ مفید از علمای شیعه قائل است که بدعتگذار کافر است و امام باید آن را توبه داده و اگر توبه نکرد به دلیل کفر او را به قتل برساند. این اجماع شیعه است.
مستند اجماع شیعه آیه زیر است:
فَمَن اِفتَری عَلیّ الله الکَذِبَ مِن بَعدِ ذَلِکَ فَاولئکَ هُم الظالِمون. آل عمران/۹۴
در پارهای دیگر از آیات نیز دروغ به خدا و تکذیب آیات بزرگترین ظلم خوانده شده است.
این ستمگران در قیامت انگشت نمایند. شاهدان به زیان آنها گواهی میدهند آنها مردم را از راه خدا باز میدارند. ولی در کار و راه خود ناتوان مانده و به عذاب شدید گرفتار میشوند و سودی به آنها نمیرسد از آن بدعتگذاری و زیانکارترین در قیامت هستند.
● انگیزهها و پیامدهای بدعت
موارد زیر از عوامل بدعت هستند:
▪ غرور و هوس علمی
گاه جبههگیری در مقابل خدا و دین او از موضعی دانشمدار صورت گرفته و با استهزاء دین، کالای فکری خود را برتر میداند.
از اقتصاد شروع میکنیم و رشد و رفاه مادی
قرآن کریم از سرمایهسالاری در قوم یهود به نام قارون نام برده که ثروت بسیار کلانی داشته و ستمکار نیز بوده. دین از او میخواهد که با ثروت خدادادیش از نیازمندان دستگیری نماید، او به این کار تن در نداده و توان اقتصادی خود را ناشی از نبوغ علمی خود میدانست.
بسیاری در حسرت مال و ثروت قارون بودند اما در قرآن میخوانیم که آنان که خدا به آنان علم داده، میگویند پاداش و عطای حق برای مومنان بهتر است.
تفاوت قارون علمی که مدعی آن بود و نتیجهاش فساد اقتصادی بود دانش عالمان تقواپیشه و دور از دنیا، این است که اولی هوس بوده و دومی دانش حقیقی.
اینجا به نوعی دیگر از غرور علمی و هوس برمیخوریم که نتیجهی آن پشت کردن به دین و بهانهجوئی است. این افراد تا به سختی و مصیبت گرفتار نشوند تسلیم نمیشوند.
در مقابل دلایل و بینات دین اسلام میگویند چرا همان معجزات موسی را نیاورده است. و وقتی گفته شود آنها را نیز شما انکار کردید و اگر میتوانید کتابی بهتر از قرآن بیاورید به آن توانا نمیباشند و این نشان میدهد که به دنبال هوا و هوس خود هستند. این همان نوخواهی کاذب است که نتیجه آن تکذیب پیامبر است.
در سورهی غاف و سورهی نجم نیز به این مطلب اشاره شده است.
▪ رضاجویی بیرضامندی
از نظر قرآن بدعت گاهی بدون نیت سوء است مثل رهبانیت در مسیحیت که به انگیزه رضاجویی است. اما چون بدون رضامندی حق است بدعت است. پس شیوهی زندگی را از خود دین باید گرفت مگر جزء مباحات باشد و گر نه رهبانیتی است که با هدف دین یعنی بهرهمندی از دنیا ناسازگار میافتد.
▪ فریبکاری
در قرآن رشد و غیّ در برابر یکدیگرند، و از طرفی در پذیرش دین تحمیل و اکراه راه ندارد و رشد و غیّ آشکارند رشد یعنی ایمان به خدا و کفر به طاغوت و غیّ نیز یعنی سست بنیادی و سلطهپذیری.
حال بدعتگذاری در دین و کلاً مقابله با دین و توطئه در مقولهی غی است. این مطلب در آیات ۲۳ و ۲۴ سوره آلعمران مورد اشاره واقع شده است. همچنین در سوره نساء ۱۱۹ و۱۲۰ درباره رفتار شیطان انس و جن به منظور اغواگری و جبههگیری در برابر پیامبران میگوید که در مقابل هر پیامبری شیطانهایی از جن و انس هستند که به القاء باطل میپردازند و اگر خدا میخواست نمیتوانستند.
آنچه در آیات بسیار جالب توجه است این است که این نکته هم در گذشته و هم در آینده بیان شده است. یعنی بدعت و اتهام زدن شیاطین در گذشته آثار سوئی دارد که در حال و آینده پیش میآید.
در آیات دیگری از قرآن عددوه بر ماهیت نوآوران، مجازات آنها نیز بیان شده است. تباهی اعمال از جمله مجازات آنان است.
و همچنین لجاجت در برابر دلیل آشکار، کبر مداوم و روگردانی از رشد و رفتن به کجراهه، تکذیب و غفلت و انکار معاد همه از همان مجازات است. نمونهای دیگر که در قرآن ذکر شده گوسالهگزینی ـ گوسالهپرستی یهود است نمونهای از نوآوری نادرست. گوساله طلایی به علت عدم سخنگویی و هدایت با برهان محکوم شده است. اما گناه این بدعت آنقدر زیاد و نابخشودنی است که حتی با طلب آمرزش قوم یهود باز آنان دچار عذاب الهی میشوند. این قانونی کلی است. عابدی که به رغم برخورداری از نشانهای عظمت خدا بدانها پشت کرده و به شدت اهل دنیا میشود و قرآن او را چون سگ دانسته نیز از همین نمونههاست که قرآن دلیل واپسزدگی او و افرادی مثل او را تکذیب آیات و ستم بر خود و گمراهی و دور ماندن از حق و غفلت، شرک والی و به خدا و عدم اندیشه و دوری از ملکوت و تفکر نکردن در خلقت و معاد دانسته است.
همچنین سنتهای «استدراج و اعلا» در راه هدایت وجود دارد راه رستگاری و رشد نیز دعا معرفی شده است.
▪ زینتگری و خودنمایی
بخش دیگری از نوگراییهای نادرست خودنمایی و فریبندگی دنیا است و به همین خاطر در مقابل دین جبههگیری و دنیا در آن ترجیح داده میشود. دنیا برای کافران آراسته شده تا از امکانات و پیشرفتهای مادی دنیا برخوردار شوند. انفاق آنها نیز ارزشی ندارد زیرا با منت و آزار همراه است و شرط اصلی یعنی ایمان به خدا و معاد را ندارد فقط فخرفروشی است.
امور دنیوی آراسته شده برای مردم (ناس) نه برای مومنان.
آراسته شدن رفتارهای ناپسند که از کارهای شیطانی است نیز از همین موارد است.
چنانچه سامری در پاسخ به موسی (ع) در مورد کار خود دلیل کارش را این بیان کرد که نفسم مرا «تسویل» کرد.
بنابر اصل اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی اَن رَآهُ استَغنی. (سوره علق/۷و۶) وقتی انسان خود را توانگر یافت طغیان میکند. قرآن میگوید که بدینسان کارهای مسرفان بر آنها آراسته میشود.
پس بدعتگذاری با جلوهگری همراه است.
از نگاه قرآن آنقدر کارهای زشت تزئین میشود که صاحب آن واقعاً آن را زیبا میانگارد و دچار گمراهی میشود.
اینها زینتهای ناپسند بود اما تزئین و آراستگی پسندیده نیز داریم مانند ایمان که محبوب حق و زینت دل است.
پس نوگرائی و آراستگی حقیقی و بهرهوری از دنیا از دید قرآن محکوم نیست.
▪ خیالپردازی و گمانگروی
در یک موضعگیری اصولی خیالپردازی همراه با فخرفروشی است.
قرآن پیامدهای خیالپردازی را بخیل بودن و توصیه به بخل، انفاق ریاکارانه همنشینی با شیطان و بیایمانی میداند. بنابراین هر خیالپرداز فخرفروشی به دور از محبت خداوند است.
افزون بر آن، قرآن به کرّات پیروی از گمان و خیالپردازی را محکوم کرده است. اما پرسشی که مطرح است این است که گمانگرایی و اسطورهپرستی چگونه بیشتر از حقیقت سازنده بوده و جاذبه دارد؟ پاسخ این است که آنان به گونهای سخن میگویند تا مسلمانان بپندارند که سخن آنها متن کتاب آسمانی آنان میباشد که این خود به نوعی تحریف است و فاجعهآمیز است.
دیدگاه کلی قرآن دربارهی مشرکان گمانگرایی آنهاست.
«اِن تتبعون الا الظنّ و ان انتم الّا تخرصون قل فلله الحجه الابغه فلو شاء لهدیکم اجمعین» انعام/۱۴۹و۱۴۸
شما جز گمان را پیروی کنید و بر خدا دروغ میبندید. حجت گویا (علم حقیقی) نزد خداست و اگر میخواست همهی شما را هدایت میکرد.
بخش دیگری از خیالپردازیهای مشرکان ارزیابی نادرست آنان از امکانات نعمتها و فرصتهایی است که خدا در اختیارشان نهاده و با تحلیلی نا به جا دلیل آن را شایستگی خود میدانند. قرآن اعمال کافران را به سرابی تشبیه کرده است.
از دیدگاه قرآن، منافقان به ظاهر مسلمان نیز اسیر اوهام خویش هستند.
«گرهی از کشته شدن بیمناک بودند و نسبت به خدا گمان ناروای جاهلی ورزیده میگفتند آیا در این جنگ موفقیتی نصیب ما میشود.»
جمعبندی پایانی این که قرآن بدعتگذاران را بدکارترین و زیانکارترین افراد میدانند که گمان رهیافتگی و نیکوکاری دارند اما در حقیقت گمراه و بدفرجامند.
● عوامل روشنبینی و راستروی
عوامل راستروی را در اینجا به اختصار برمیشماریم.
▪ فطرتگروی بازگشت به اصل خویش.
فطرت عامل مهمی است برای گام زدن در صراط مستقیم و دوری از افراط و تفریط چه آنکه فطرت مجموعه استعدادهای خدادادی است که به مدد آن میتوان به حقیقت نزدیک شد. اما فطرت از نگاه قرآن و زبان حضرت ابراهیم (ع):
الف) فطرت به بلند او عظمت آسمانها و زمین بوده و خالق هر دو یکی است.
ب) فطرت عامل هدایت انسان به سوی توحید و گریز از شرک است.
ج) راه ابراهیم و پیامبران دیگر قابل رهروی بوده و به پیامبر (ص) دستور داده که به هدایت فطری آنان اقتدا کند.
در جریان ساحران و گفتگو با فرعون اشارهی آنان به فطرت الهی و خالقی که فطرت را به آنها ارزانی داشته تا بر تباهی، خرافه، جهل و استبداد فرعون چیره شوند بسیار قابل توجه است. خداوند سرانجام در آیهی مشهور فطرت، دینگرایی و دینپایی را به حکم عقل و قانون مستند به فطرت الهی و تغییرناپذیر انسان دانسته است. بدین ترتیب پیمودن راه فطرت یعنی عقلگرایی نمونهاش دینداری است که در برگیرنده تمام ارزشهاست.
▪ تقوا
تقوی به معنای خویشتنپایی و حفظ خویش از هر نوع لغزش و آلودگی است و بدعتگذاری در دین به مدد آن مرتفع میگردد. قرآن پیمانشکنی را پیامد تقوا نورزیدن میداند. بن مایهی تقوا و استمرار آن مانع هنجارشکنی و تجاوز از حد است.
مصونیتبخشی تقوا موضوع دیگری است که قرآن مطرح کرده است بدینسان که تقوای همیشگی خدا نیز وسوسهگری و اغوای شیطان را خنثی کرده سبب بصیرت انسان میشود. پایبندی به دین حق در گروی تقواست و بدعتگذاری در آن و رها کردنش نیز حاصل بردگی شیطان است.
▪ صبغهی الهی
قرآن برای جلوگیری از بدعتگذاری و پیدایش پلورالیسم دینی، ضمن مطرح کردن صبغهی الهی آن را بهترین رنگ خدایی خوانده است.
در قرآن آمده:« حال اگر اهل کتاب به آنچه شما ایمان آوردید ایمان آوردند به راستی هدایت شدهاند و گر نه دچار تک روی و تفرقهافکنی شدهاند. پس خدا شر آنها را به زودی از شما دفع خواهد کرد و او شنوای داناست. این رنگ خدایی است و چه رنگی از آن زیباتر است و ما پرستندهی او هستیم.» بقره/۱۳۸و۱۳۷.
بنابراین آیات رنگ خدایی، رنگ توحید و وحدت نظری و عملی است. اما بدعتگذار و تفرقهپسند بدرنگ و بدمنظر است.
▪ اعتدال
به گفتهی قرآن عدالت راهحلی برای رویارویی با انحراف و بدعتگذاری است.
همچنین پیروی نکردن از هوای نفس به منظور گرفتار نیامدن در زبان بازی، بدعتگذاری از دستورهای بسیار مهمی است که قرآن بر آن پای فشرده است.
در جای دیگر لال بودن که از ویژگیهای منافقان است در برابر طلاقت زبان و به عدل فرمان داده نهاده شده است. پس عدالتپیشگی لزوماً با زبان در کام کشیدن ملازمتی ندارد. بلکه به عکس میتواند با نوآوری سودمند و رهبردن به عدالت همراه باشد.
▪ عقلگرایی
با اینکه کلمهی عقل در قرآن به کار نرفته است به کرات از عقلمندی و تعقل سخن رفته که البته زیباتر و گویاتر است. در این قرائت از عقل، عقلانیت فردی به چیزی گرفته نشده و عقلانیت جمعی برآمده از تمدن و تعامل اندیشهها نیز به جای آن نشانده شده است. در آیات قرآن تقلید کورکورانه از پدران و هم بدعتگذاری و نوآوری افراطی به دور از عقل به شمار آمده است. بدعتگذاران مصداق آشکارپذیرندگان ولایت غیر خدایند که به عقل پشت کرده و از این رو تلاششان بیحاصل است.
در جایی به صراحت دربارهی بدعتگذاری یهود آمده است:
«ألم یؤخذ علیهم میثاقُ الکتابِ اَن لا یقولوا علی الیه الا الحقّ و دَرَسوا ما فیه و الدادُ الاخرهِ خیرٌ للذین یتقون افلا تعقلون». اعراف/۱۶۱
«آیا در تورات از یهود پیمان نگرفتیم که جز سخن حق به خدا نسبت نداده (دست به بدعت و تحریف نزنند) و آن را تدریس کنند. جهان آخرت برای اهل تقوی بهتر است از دنیا آیا خرد نمیورزید؟»
بنابراین بیشک نیندیشیدن یهود موجب ترجیح دنیا بر آخرت و بدعتگذاریشان شده است.
● مرجعیت عقل و وحی
مرجعیت عقل در کنار وحی الهی در داوریها و اظهارنظرها، سبب میشود اطمینان یابیم از حد تجاوز نکرده دچار افراط و تفریط نشدهایم. پس عقل و وحی معیارند.
● ثبات فطرت، تکرار تاریخ، جریانهای موازی سپهر اندیشه
عقل و فطرت در طول تاریخ حیات آدمی یکنواخت و با ثبات بودهاند و این نتیجه ذاتی و فردی دانستن خرد آدمی است. به رغم ذاتی بودن اصل عقل و قدر مشترک انسانها در ناطقیت، کسب تجارت و تکامل فکری اموری اکتسابی است و در گرو کوشش فردی و تعامل افراد است.
بنابر ثبات فطرت و اشتراک ناطقیت است که در تاریخ تکرار میشود و عملکرد انسانها متقارب و مشابه است و میتواند گذشته آن مایه عبرت آیندگان باشد. جریانهای سپهر اندیشه بشری نیز موازی یکدیگرند. درستاندیشی و کجاندیشی حقگروی و بدعتگذاری رفتارهاییاند که پیوسته تکرار شده و خواهند شد.
● نوگرایی و خلاقیت در نگاه دین
به جهت هماهنگی دین با فطرت، استعدادهای فطری بواسطه دین شکوفا میشود پس موضع دین در قبال خلاقیت و نوآوری مثبت است. حال به بیان دیدگاههای قرآن میپردازیم.
▪ نوگرایی در آفرینش و طبیعت
به بیان قرآن یکی از کمالات حق، بدیع و فاطر بودن خداوند است یعنی بدون تقلید از دیگران دست به آفرینش زده است.
«بدیع السموات و الارض و اذا اقضی امراً فانّما یقول له کن فیکون»
«مبدع و خلاق آسمانها و زمین خداست و هنگامی که تصمیم بر امری گرفت تنها به او دستور میدهد باش، پس میشود» بقره/۱۱۷.
از آنجا که رسالت انسان قرب به خدا و تخلق به اخلاق الهی است خلاقیت انسان منعی ندارد. صفت فاطر نیز به معنای آفرینندهی متکبر و خلاق است. تبدیل و تجوید و تداوم خالقیت و نوآوری خداوند نیز موضوعی قرآنی است.
در واقع تجدید اراده الهی به عنوان صفت فعل او بهترین گواه بر نوگرایی در آفرینش است.
▪ نوگرایی در آفرینش انسان
موضوع آفرینش انسان یکبار در قرآن مطرح شده است نکاتی در این موضوع است که به آن اشاره میکنیم.
۱) استمرار آفرینش انسان، زیرا از لفظ «اجعل» استفاده شده که نشان میدهد که این موضوع تنها به نخستین انسان اختصاص ندارد.
۲) استمرار خلافت انسان که حاصل تجلی استعدادهای انسان است. البته مقام خلافت انسان به معنای استقلال انسان یا اومانیسم نمیباشد.
۳) فرشتگان در مقام استدلال برای نفی آفرینش انسان موضوع فسادگری وخونریزی وی را مطرح کردهاند. اما خداوند به مقام علمی او نیز اشاره نموده است.
بنابراین انسان در مقام عقل خود در جست و جوی کمال و نوآوری است اما بر اثر غریزهی حسب ذات خود را برتر از دیگران میبیند. در درگیری عقل و غریزه بر چیرگی غریزه بینجامد حاصلش انحطاط و اگر نه اگر عقل پیروز شود کمالخواهی و نوآوری است و مطلوب است.
۴) به رغم مخالفت فرشتگان خداوند انسان را به عنوان پدیدهای نوین آفرید.
۵) بعد از تعلیم اسماء به انسان و فرشتگان، انسان بر خلاف فرشتگان که فقط آنچه آموخته بودند را برداشت کردند، از خود خلاقیت نشان داده و چیزهایی بر آموختههای خویش افزود. این گشادگی ظرفیت علمی انسان را و ارزش نوآوری او را نشان میدهد.
۶) ظرفیت بالای علمی انسان برای دانستن غیب آسمانها و زمین یاد شده است.
۷) سجده فرشتگان بر آدمی فلسفهاش برتری علمی انسان بوده است.
۸) سنت امتحان نخست اعتلای انسان را بر فرشتگان نشان داد و سپس دونپایگی شیطان را آشکار کرد. اصل این امتحان ابداعی و آموزنده بود.
۹) مسأله بازگشت آدم (ع) و توبه او که بزرگترین نوآوری است در فضای جان و اندیشهی آدم.
▪ نوگرایی در تشریع
صفت تکلم الهی نشان از تجدید نبوتها وظهور ادیان در طول تاریخ دارد. کیفیت و ادلهی نوگرایی الهی در تشریع به شرح زیر است.
۱) اختلافات و درگیریهای اجتماعی
۲) سودپرستی، کتمان حقایق و تحریف وحی
۳) تجدید وحی و نبوت در قبال تکذیبها
۴) ارسال آخرین پیامبر (ص) با هدف چیره ساختن این دین بر تمام ادیان
بنابراین نوگرایی در تشریع و فرستادن پیامبران از ضرورتهای تاریخی و اجتماعی بوده که مشروعیت نوگرایی را نیز میرساند.
▪ نوگرایی در دانش و اندیشه
محور اصلی آفرینش انسان مقام والای علمی اوست. توجهی ویژهی قرآن به کسب علم و معرفت، قطعاً ارزش نهادن به نوگرایی و کشفیات علمی را در پی دارد.
▪ نوگرایی در زندگی فردی
انسان از آنجا که نوگرا و تنوعطلب است و از ثبات و یکنواختی گریزان است، بنابراین پیشرونده است. حال آیا دین رویکردی غیرعقلانی در مورد انسان دارد.
تقوا خصلتی روحی است که نخست در حوزه فردی نمود مییابد. تأمل در ماهیت تقوا، نوگرایی دینی را به خوبی اثبات میکند. آنچه کاملاً روشنگر موضوع است بالندگی تقوا است. تقوا به عنوان ملکهی روحی جنبه عادت به خود میگیرد. کاربرد قرآنی تقوا به صورت فعل متعدی بیانگر استمرار و تداوم است.
نوبه نیز نمونهی دیگری از نوگرایی فردی در زندگی است.
افتخار دوستی و ولایت الهی نیز تنها شامل حال تقواپیشگان میشود.
▪ نوگرایی در زندگی اجتماعی
محورهای زیر مربوط به نوگرایی اجتماعی است:
الف) اصلاح ذاتالبین
نخستین و عمدهترین گروه نوگرایان پیامبران و جانشینان آنانند که با صفات برجسته و کمالات خویش باعث اصلاح و تحولآفرینی شدهاند.
ب) اصلاحگری اولیای الهی
دومین گروه نوگرایان اولیای خدایند کسانی چون خضر، ذیالقرنین و لقمان که سخنان و اقدامات آنان تحت نظر مستقیم خدا و بنا به خواست او برای اصلاح و اداره جوامع بوده است.
ج) عالمان دینی و اصلاحطلبی
عالمان دینی در طول تاریخ به عنوان شاگردان مکتب انبیاء محور نوآوری بودهاند و ستایش قرآنی از آنها به عمل آمده است.
افرادی چون طالوت، گروهی از عالمان یهود که به عنوان راسخان در علم نامبرده شدهاند البته قرآن گروهی از عالمان را نیز به شدت مورد انتقاد قرار داده است به علت کتمان حقایق و بهرهجویی دنیوی از دین حق، که عمدتاً اهل کتاب بودهاند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست