پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

شمایل زمینی تضعیف پیام آسمانی عاشورا


شمایل زمینی تضعیف پیام آسمانی عاشورا

به یقین ترویج شمایل های امروزی نه تنها عاملی در ترویج پیام عاشورا نیست, بلكه می تواند جنبه تخریبی نیز در پیش داشته باشد این تصاویر ظاهری كه هیچ گاه هم نمی توانند واقعیت داشته باشند, چگونه می توانند بیانگر جلوه هایی از میراث معنوی حماسه كربلا باشند

در این ایام شاهد برگزاری مراسم سوگواری محرمی دیگر هستیم. در چند سال اخیر، شاهد حضور شمایل هایی رنگارنگ از امام حسین(ع)، علمدار كربلا و ... با ابعادی بزرگ در گوشه وكنار مراسم برگزاری سوگواری این ماه حسینی هستیم كه در فرهنگ و هنر ناب عاشورایی كمترین جایگاهی داشته است. در همین رابطه لازم است به نكاتی هر چند كوتاه در باره حضور این تمثال های زمینی در كنار حماسه معنوی و پیام آسمانی عاشورا اشاره شود.

در طول تاریخ ایران، همیشه بین هنر و آداب معنوی برگرفته از مذهب، ارتباط بسیار نزدیكی وجود داشته است. در حقیقت دین یكی از مهم ترین عوامل شكل دهنده هنر، و هنر نیز زبان عمیق ترین حكمت های بشر و جلوه گاه زیبا ترین احساس های مذهبی بوده است. این ارتباط حتی در هنر ایران قبل از اسلام هم به طور كامل مشهود است. بسیاری از آثار هنری برجای مانده از این ایام بر مبنای مفاهیم نمادین و به صورت تجریدی طرح شده اند.

ارتباط بین هنر و دین در دوره اسلامی بیش از هر زمان دیگر شكوفاشده و توسعه پیدا كرد. هنرمندان مسلمان با تعالیم دین مبین اسلام توانستند بسیاری از مفاهیم معنوی و حماسی را در قالب نقش های نمادین مبتنی بر اصول زیبا شناختی ارائه كنند.

در این باره هنرهای بصری در طول دوره اسلامی بر خلاف هنر بعضی از ادیان كه بر مبنای نمود بخشیدن به صورت و جسمانیت انسانی است، یك هنر تجریدی - تزئینی و نمادین است و هنر اسلامی در این قلمرو بیشترین توفیق را داشته است.

شاید یكی از مهم ترین دلایل این ویژگی در هنر ایران، در حقیقت، روح اسلام و آداب معنوی آن است كه طبع و ابعاد معنوی هنرمندان را به این سمت شكل داده است. به بیانی دیگر، روند خلق آثار هنری ایران، بیشتر در چارچوب ارزش ها، سنتها و مفاهیم درونی هنرمند شكل گرفته است. هنرمندان تمایل داشته اند در حد امكان با نگاهی معنوی، بخشی از «صورت نوعی( Archetype)» موضوع را نمایش دهند تا صورت موجود در طبیعت كه با چشم سر دیده می شود.

این نگاه معنوی همواره در طول تاریخ هنر ایران به صورت های گوناگونی نمایان شده است. حماسه عاشورا از جمله موضوعات بسیار مهمی است كه هنرمندان شیعی در طول تاریخ جلوه هایی از پیام و مفاهیم آن را در قالبی نمادین همچون كلام و نقش و حجم در آثار هنری خویش متجلی كرده اند. كتیبه های پارچه ای مزین به اشعار عاشورایی، سر عُلَم های پنجه ای به علامت پنج تن كه در آن اسامی «الله، محمد و علی»و یا چهارده معصوم به زیبایی نقش شده اند، از جمله آثاری هستند كه هنرمند با درایت كامل كار كرده است.

با نگاه به تاریخ تصویرگری دینی ایران، مشاهده خواهیم كرد كه در تصویرنگاری های واقعی هم از موضوعات مذهبی كه در نسخ خطی، كار شده است احساس زمینی بودن در آنها چندان ملموس نیست.

با نگاهی بر آثار مصوری از چهره پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) در اواخر دوره تیموری، دوره صفویه و تا حدودی دوره قاجار در خواهیم یافت كه چهره ها و حتی پیكره ها در قالبی نمادین و با ظرافتی خاص به دور از هرگونه جسمانیت و زمینی بودن، كار شده اند.

در بیشتر این آثار، هنرمندان از نشان دادن چهره ها امتناع كرده و صورت را در پس نقابی پنهان و در پشت سر آنها با قرار دادن هاله ای از نور كه به جانب بالا در تلألو است، آنها را نسبت به دیگر صورت ها تمایز بخشیده است. شاید یكی از عللی كه هنرمند از نشان دادن چهره ها سر باز می زند، این باور است كه ارائه دادن چهره ظاهری، جایگزین صورت معنوی و آسمانی ای كه هر كسی در قوه متخیله خویش از معصومین ساخته، نشود.

وقتی شمایل امام معصوم را در چارچوب تصویری زمینی قرار داده، صور معنوی ذهن ها فرو می ریزد و تصویری زمینی در قالبی محدود جای آن را می گیرد. این مقوله هم به شكل زیبایی در شبیه خوانی برای جلوگیری از ایجاد تصور ذهنی، رعایت می شود. در آنجا با آنكه شبیه خوان همه اشعار را از حفظ می داند اما برای جلوگیری از ایجاد این توهم در ذهن بیننده، خود را مقید می داند تا اشعار را از روی كاغذ بخواند. با این عمل می خواهد نشان دهد كه فقط در حال ایفای نقش است.

فراموش نكنیم در فرهنگ مصور تشیع «هنر عاشورایی» در قالبی نمادین با مفاهیمی عمیق، بیشترین جلوه گری ها را داشته است. این هنر هیچ گاه از حركت باز نایستاده و در سخت ترین شرایط، همچون شمعی روشنی بخش ذوق و اندیشه دل های دردمند هنرمندان عاشق حماسه نینوا بوده است.

هنر عاشورایی زمانی در قالب كتیبه ها مزین به اشعار و نقوش، گاه در شكل علامت ها، عُلَم ها و سر عُلَم ها، نخل و درخت، و حتی گاهی با تعدیل نمادهای اسطوره ای ایران قبل از اسلام، در ایجاد معنا سود جسته و با زیبایی تمام حضور عاشورایی خود را حفظ كرده است. شكل بسیاری از سر عُلَم ها به صورت درختی است كه سرهای اژدها از لابلای آن بیرون آمده است. شاید این شكل و هیبت عُلَم ها یاد آور «درخت زندگی» در هنر ایران باستان باشد.

هنرمند با ذوق عاشورایی به شكلی نمادین، از خمیر مایه معنایی آن برای معنا دادن به فاجعه كربلا كه همانا سلطه یزیدیان(اژدها) بر شجره طیبه ولایت است، سود جسته است. قابل توضیح است اژدها(مار) در فرهنگ باستان نماد اهریمن است كه برای سلطه بر درخت زندگی ابتدا در صدد حمله به آب است تا آن را به آفت شوری و بدمزگی آمیخته و سبب خشكسالی در روی زمین شود و سپس بر درخت زندگی تسلط پیدا كند.

بدون تردید هنرمند امروز با شناخت زبان نمادین «هنر عاشورایی» كه حاصل تلاش و تفكر چند صد ساله هنرمندان عاشورایی است، آثارش می تواند با بیانی نو، نه تنها حامل جلوه های میراث معنوی حماسه كربلا باشد، بلكه با «نور سرخ حسینی» لوح دل و جان های «منتظر» را سبز و آماده می كند.

به یقین ترویج شمایل های امروزی نه تنها عاملی در ترویج پیام عاشورا نیست، بلكه می تواند جنبه تخریبی نیز در پیش داشته باشد. این تصاویر ظاهری كه هیچ گاه هم نمی توانند واقعیت داشته باشند، چگونه می توانند بیانگر جلوه هایی از میراث معنوی حماسه كربلا باشند؟ آیا عشق و علاقه شیعیان به قمر بنی هاشم به خاطر چشم و ابرو ی زیبا و جسم زمینی اوست كه تا به امروز در جان و دل ها زنده مانده است؟ پس نگذاریم شمایل ها و تصویر صورت های ظاهری و دنیوی، مانند ابر های سیاه، جای صور منور و معنوی دل و جان ها را بگیرند. همانا زدودن آنها از لوح جان ها زمان طولانی را طلب می كند.

دكتر محمد خزایی

دانشیار هنر اسلامی دانشگاه تربیت مدرس