یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

یادداشت های نیما یوشیج درباره مولا


یادداشت های نیما یوشیج درباره مولا

از مولا علی ع صحبت کردم که بارها گفته ام خیال می کنند چون نوول ننوشته و پیس ندارد, کسی نیست

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح

همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

سعدی

شادروان سیروس طاهباز به ما کوچکترها، بزرگوارانه، میدان می‌داد. جوانپروری بخشی از جوانمردی او بود. برای همین در حیاط خانه پدری نیما، هنگام جابه‌جایی مزار او از طهران به یوش، به آقای طاهباز گفتم: <استاد، مثل اینکه تاریخ قرار گذاشته که اندیشه و هنر و شخصیت و عقاید پیرمرد، همین‌طور غریب بماند و بماند.> سیروس طاهباز که معمولا‌ کم‌حرف و آرام بود، همان‌طور که گوشه سبیل سپیدش را با دندانش می‌جوید، گفت: <این غربت و ناشناخته ماندن هم بخشی از بزرگی نیمای عزیز ماست.>

الا‌ن که شب‌های یاد و خاطره مولا‌ست، گزیده آثار نثر نیما، پیش‌رویم است. این هم به همت شادروان طاهباز، مانند دیگر آثار نیما، گرد آمده و منتشر شده. ‌ بخش یادداشت‌ها را ورق می‌زنم. ارادت و عشق نیما به مولا‌ علی و شدت و بسیاری این عشق و دلبستگی، هنوز هم ناشناخته است. سال‌ها و دهه‌ها، اهل الحاد و لج‌بازی با اعتقادات عمیق و اصیل ما، نیما را به نفع خود مصادره کرده بودند. در حالی که می‌بینی نیما در همین یادداشت‌های روزانه که در هشت سال آخر عمر از سال ۱۳۳۰ به بعد به قلم آورده، جابه‌جا، ارادتش را به مولا‌ اظهار می‌کند. یکی این است مثلا‌ً: <از من می‌پرسند استالین انسان کبیر است یا حضرت علی(ع)؟ هزار و چند سال گذشته است که بشریت به حضرت علی(ع) افتخار می‌کند. از استالین چند سال گذشته است؟ احمق‌ها نمی‌دانند تاریخ هم مثل انسان جوانی و پیری دارد. بگذار صد سال از استالین بگذرد، بعد.>

جای دیگری از ملا‌قات خود با روِیا [ احتمالا‌ً آقای یدا... روِیایی] یاد می‌کند: ...< از مولا‌ علی(ع) صحبت کردم که بارها گفته‌ام خیال می‌کنند چون نوول ننوشته و پیس ندارد، کسی نیست....>

و باز، در همان یادداشت‌هاست: <هر دانشمندی، هر فهمیده‌ای، هر فیلسوفی که اسلا‌م را نشناخت و رفت، زندگی را نشناخت و رفت... . تولستوی چقدر میل داشت که قرآن را بیاموزد. در واقع لئون تولستوی با مفهومات چند قرن قبل از اسلا‌م افکارش را برآورد کرد. من پیشوایان اسلا‌م را احترام می‌گذارم. آنها عملا‌ً کسانی بوده‌اند. آنها راست گفتند و راست عمل کردند. ای علی(ع)، ای پیشوای مؤمنین و متقیان، در این دنیای کثیف من به تو متوجه هستم. من از هر کس هرچه دیدم، غلط بود. من از هر کس هر چه شنیدم، دروغ بود. ای علی(ع) یا مولا‌ علی.> ‌ و به یاد داشته باشیم در آن سال‌ها، نیمای بزرگ و تنها و غریب، قطب روشنفکری است در کشور ما، و اندیشه‌های مادی و الحادی و ضددینی، در جامه چپ و راست، عرصه را مثلا‌ قرق کرده‌‌اند. باید در فرصت‌ها و مجال‌های بهتر و گسترده‌تری از دوستی نیما با بزرگوارانی چون آیت‌ا... حائری‌سمنانی‌مازندرانی، توجه‌اش به شخصیت سیدجمال‌الدین، انس و الفتش با قرآن، دلبستگی‌اش به امام موسی‌صدر [که موجب این آشنایی جلا‌ل آل‌احمد بوده]، علا‌قه‌اش به ابوالحسن‌خان صبا و مرتضی‌خان حنانه و... یاد کرد. در اینجا فقط بسنده کنم به یادداشتی که به تاریخ یک هزار و سیصد و سی و هفت نوشته. با عنوان <شب اول احیا.> و به سخنان ارزشمند شهید حاج شیخ مرتضی مطهری و شأن خطیب والا‌مقام شادروان حسینعلی راشد تربتی، اشارتی کرده است: <امشب مطهری در رادیو صحبت کرد. مثل راشد است. بسیار جامع بود. گفت مردم قریش برای خاطر بت‌هاشان با پیغمبر مخالف نبودند، بلکه برای اساس و دیانت اسلا‌م که جلوگیری از شهوات و طمع و ستم بود با آنها تضاد داشتند. بعضی کلمات را که علی(ع) بعد از زخم دیدن به زبان راند، گفت. بعضی حکایت‌ها راجع به عدالت علی(ع.) بعضی حرف‌ها از خود آن حضرت.>

ـ یادآوری:‌

آنچه از نیما و یادداشت‌هایش نقل شد از برگزیده آثار اوست به نثر. به انتخاب، نسخه‌برداری و تدوین سیروس طاهباز. با نظارت شراگیم یوشیج. انتشارات بزرگمهر - چاپ اول - ۱۳۶۹ - اخیرا نیز شاعر و محقق، عبدالرضا رضایی‌نثار، گزیده‌ای از این یادداشت‌ها را با مقدمه‌ای مبسوط و مستوفی و با شرح و توضیحی ارزنده، منتشر کرده است. این اثر اخیر از انتشارات سوره مهر است.

سهیل محمودی



همچنین مشاهده کنید